فقر فلسفه و دوگانهی گمراهکننده «اصلاح – انقلاب»
مصطفی قهرمانی در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز با عنوان «فقر فلسفه و دوگانهی گمراهکننده «اصلاح – انقلاب»» نوشت:
بیش از یک قرن و نیم است که آزادی بیشتر، عدالت بیشتر، انسانیت بیشتر برای جامعه ما به دغدغه اصلی انسان ایرانی درآمده است اما راه کدام است؟ اصلاح یا انقلاب. امروز امّا و یا شاید دوباره از انقلاب و دوگانه انقلاب / اصلاح سخن گفتن نه نشانه درایت فلسفی است و نه فراست سیاسی و نه نشانۀ بری بودن از لجاجت که آن نیز خود نشانه عقل و خرد نمیباشد.
انقلاب وضعیتی است اضطراری و تحمیلی که رومانتیستهای سیاسی عجول و ناتوان از تعقل و کنشگری آرزوی آنرا دارند. جابهجایی خشونت با خشونتی دیگر. انقلاب «راه میانبر مقدس» رهایی از ستم و عروج به آسمان رهایی و رستگاری دمکراتیک نیست بلکه کورهراهی است برخاسته از فقر فلسفی دیدگاه مارکسیستی «جنگ طبقاتی» به سوی تاریکی و تباهی.
انقلاب حقیقی در دهکده جهانی امروز ایجاد اجماع برای بنای نظمی نوین در جهان به جای نظام حقوقی آپارتایدگونه کنونی برآمده از مناسبات و توازن قوا پس از جنگ دوم جهانی. انقلاب در بعد ملی یعنی باور به یک توهم یعنی عمده کردن عوامل داخلی و محلی فقر و استثمار و عقبماندگی و استبداد و ناآزادی و سرکوبگری. در حالی که برخلاف کشورهای غربی که نظریههای انقلاب در آنجا ساخته و پرداخته و شکل گرفتهاند، مبارزه در ایران دارای دو بعد و ساحت است در «بعد ملی و داخلی» مبارزه علیه اقتدارگرایی و برخی ساختارهای حکمرانی متصلب است. امّا در «بعد خارجی» که حداقل بههمان اندازه پراهمیت است، پیکار علیه نظام سلطه و غارتگر جهانی است که همواره در اقتدارگرایی شریک و یار شاطر خود را جستجو و پیدا کرده است.
انقلاب اصلی امّا یک حرکت است؛ حرکتی آهسته و پیوسته در طول زمان. یک فرآیند است پر از چالش، چالش پرسشگری، تعامل و خلاقیت که نه به ماحصل و خروجی دفعتی آن بلکه به آثار و جلوههای آن در طول زمان سنجیده و ارزیابی میگردد. انقلاب حقیقی اما برخلاف تصورات خام و رمانتیستی نیمه دوم قرن گذشته طبقه پیشرو و قهرمان و چریک پیشگام ندارد. فاعل انقلاب یک ایده و باور است که فرآیند و حرکت در راستای به عینیت درآوردن تغییر را بهدست باورمندان به آن خلق میکند.
حرکت اصلاحی ۴۵ ساله و بنا نهاده شده در چین کمونیست سالهای پایانی دهه ۷۰ میلادی تحت رهبری دنگ شیائو پینگ بهمراتب به یک تحول اساسی و زیربنایی نزدیکتر بود تا آنچه ما از آن تحت عنوان انقلاب بزرگ دهقانی مائو تسه تونگ نام میبریم. امّا آیا این دو پدیده را نبایستی بهواقع همانند دو بخش از یک حرکت واحد و در طول هم و نه در عرض هم ارزیابی کرد. این خود پرسشی است کلیدی و مرکزی که پاسخ آن یقیناً میتواند بسیار از پتانسیل تخریبی و گمراهگر این بحث نظری سردرگم کننده اصلاح یا انقلاب بکاهد.
کسانی که امروز در میهن ما شعار انقلاب میدهند «لنین»های زمانۀ ما میباشند که همانند او که با پول نازیسم آلمانی سعی در ایفای نقش «ستون پنجم» آلمان در جنگ جهانی اول را داشت سعی در ایجاد شبهه و تشویش و دامن زدن به ابهامات و زمینگیر کردن امر تحول در میهن ما میباشند.
اصلاح در ساختارهای نابهنگام و ناکارآمد در میهن ما که هر روز برای حفظ مشروعیت خود تلاش میکنند از طریق بلوا و آشوب نسل (Z) حاصل نمیگردد. کار و تلاش و ممارست مستمر از مقدّمات بلامنازع تغییر است که در کف خیابان یافت نمیشود بلکه در اندیشکدههای فکر و کارگاههای عمل و پراتیک است که تحول همچون حاصل کار پیکرتراشی آهسته آهسته و بدون خشونت خلق و زاییده میشود بدون نیاز به کمک و دخالت بیگانگان و بدون نیاز به سزارین و شیمیدرمانی قدرتهای غارتگر و سلطهگر بیگانه آنچنانکه بعضاً توسط گروههای سیاسی ایرانستیز در خارج از کشور بهعنوان راه رهایی تبلیغ و معرفی میگردد.
انقلاب اصلی هنگامی اتفاق میافتد که حکمرانان و انسان عادت کرده به خشونت از بکارگیری زور و خشونت پرهیز کند. در حقیقت این عادت و اعتیاد به خشونت است که نهفقط انقلابها را ناممکن میسازد بلکه آنها را میکُشد. تغییر و تحول حقیقی آن زمان اتفاق خواهد افتاد که قادر شده باشیم خشونت و بیقانونی و ناآزادی را تنها با رواداری، قانونمندی و آزادی به شکل پایدار جایگزین کنیم. و همگان میتوانند تصور کنند که اینهمه تنها با یک تلاشگری جمعی کلیت جامعه که توسط نخبگان و قوه عاقله آن جامعه به حرکت درآمده باشند میسر و قابل دست یافتن است.
به واقع انقلاب حقیقی چیزی نیست جز مجموع اصلاحات مستمر و دامنهدار کمی و کیفی در اندیشه، کنش و در نهایت در ساختارها و راهبردها و راهکارهای برآمده از آنها. این معرفت را باید به منشور «اتحاد در عمل برای دمکراسی در ایران» تبدیل کنیم.
انتهای پیام
“انقلاب حقیقی در دهکده جهانی امروز ایجاد اجماع برای بنای نظمی نوین در جهان به جای نظام حقوقی آپارتایدگونه کنونی برآمده از مناسبات و توازن قوا پس از جنگ دوم جهانی.” این الان فعلش کجاست؟؟