چارلز همانند مظفرالدین!
آرمان ملی نوشت:
موقعي که اليزابت دوم به سلطنت رسيد چند سالي از اعلام استقلال هندوستان و پاکستان از بريتانيا پس از جنگ جهاني دوم ميگذشت. ديگر عصري که خورشيد در امپراتوري بريتانيا غروب نميکرد سپري شده بود. استقلال شبهقاره بزرگترين ضربه را به امپراتوري بريتانيا که در اثر جنگ جهاني دوم ضعيفتر شده بود، وارد کرد و آغاز عصري از مبارزات استقلالطلبانه در سرتاسر آسيا و آفريقا بود که يکي پس از ديگري خود را از دست استعمارگران اروپايي چون هلند، فرانسه، پرتغال و ايتاليا نجات ميدادند. در اين شرايط اليزات دوم ملکه بريتانيا شد. درست در سالي که اليزابت ملکه شد در کشور ما جنبش مليشدن صنعت نفت به رهبري محمد مصدق جريان داشت. ملکه جوان در اين کوران شاهد خلع يد انگليس از نفت ايران بود. جنبشي که به نوبه خود خيزش عليه استعمار را در کشورهاي مستعمره يا وابسته جاني دوباره بخشيد و چند سال پس از آن جمال عبدالناصر با الهام از مصدق کانال سوئز را ملي اعلام کرد. گر چه انگلستان در اين زمان طرح کودتايي موسوم به آژاکس را ريخت که با کمک دولت تازه به قدرت رسيده آيزنهاور جمهوريخواه و اوباش وطني به سردستگي شعبان جعفري به سرنگوني محمدمصدق انجاميد، ولي انگليس ملکه نتوانست ديگر جايگاه و نفوذ سابق را در ايران بازيابد. هر چند که با همه ضعف و فتور انگليسيها، طرفداران تئوري توطئه و نگرش داييجان ناپلئوني دست استعمار پير را در تحولات سياسي چند دهه پس از آن ميديدند. شايد ايرانيها تنها ملتي باشند که همچنان بريتانيا را يکي از بزرگترين قدرتهاي روي زمين ميدانند. اين را جک استراو، وزير خاربه پيشين بريتانيا که چندين سال بهعنوان يکي از مذاکرهکنندگان هستهاي با ايران بر سر ميز مذاکره مينشست نيز در کتابي که بهعنوان کار کار انگليسيها از او به فارسي نيز ترجمه شدهاست ميگويد که روابط ايران و انگليس يکي از پيچيدهترين مناسبات دنياست و شايد ايرانيها تنها ملتي هستند که ما را زياده از حد جدي ميگيرند.
خورشيد در امپراتوري بريتانيا غروب کرد
اما واقعيت اين است که ملکه اليزابت هيچگاه نتوانست شکوه پيشين امپراتوري عصر ويکتوريايي را بازيابد. نبايد فراموش کرد که بريتانيا هنوز اسما رياست کشورهاي مشترکالمنافع شامل بيش از 50 کشور را در آسيا، آفريقا، آمريکاي لاتين و اروپا و اقيانوسيه بر عهده دارد. هنوز برخي از اين کشورها چون کانادا و استراليا و نيوزيلند فاقد رئيسجمهور هستند و بهصورت فرمانداري کل تحت زعامت ملکه و از اين پس شاه چارلز سوم يا همان پرنس چارلز سابق اداره ميشوند. مهمترين چالش بريتانيا نيز از همينجا آغاز ميشود. تاکنون چندينبار در استراليا و برخي کشورهايي که زيرنظر پادشاهي انگليس قرار دارند تلاشهايي براي ايجاد نظام جمهوري صورت گرفته و البته ناکام ماندهاست. بخشي از اين ناکامي بهدليل کاريزمايي است که شخص ملکه در بين احزاب و سياساتمداران اين کشورها داشته است. در صورتيکه پادشاه جديد با 73 سال عمر که رکورد بيشترين زمان وليعهدي را در جهان نيز در اختيار دارد، فاقد اين عناصر کاريزماتيک است. حتي در درون بريتانيا شامل چهار کشور انگليس، اسکاتلند، ولز و ايرلند شمالي نيز ممکن است گرايشهاي واگرايانه تشديد شود.
چارلز مظفرالدين شاه انگلستان
به پادشاهي رسيدن چارلز را شايد با پادشاهي مظفرالدين شاه قاجار در سنين پيري پس از دوران طولاني پادشاهي ناصرالدينشاه مقايسه کرد که از او پادشاهي ضعيف ساخت که آغاز افول سلطنت قاجار در زمان او صورت گرفت. اما نبايد از تفاوت ايران عصر قاجاري و بريتانياي قرن بيستويکم در سطح توسعه سياسي و جايگاه سلطنت در نظام سياسي دو کشور به آساني گذشت. پادشاه در ايران قاجار و پس از آن مالک الرقاب و حکمران واقعي ممالک محروسه بود، ولي در انگليس اين نقش گرچه هنوز اهميت زيادي دارد، ولي نقشي بيشتر تشريفاتي است و قدرت سياسي کشور در دست پارلمان و دستگاه اجرايي قرار دارد. از اين جهت سلطنت در عصر چارلز بيشتر شاهد دورشدن از تاثيرگذاري واقعي خواهد بود. بخش عمدهاي از اين تاثيرگذاري در عصر ملکه که 70 سال پادشاهي او يکي از رکوردهاي تاريخ پادشاهيهاي جهان است، بهخاطر ويژگيهايي بود که شخص ملکه اليزابت در گردونه سختيها و چالشهاي سياسي بهدست آوردهبود. چالشهايي چون مرگ پرنسس دايانا که در آن زمان لطمه سنگيني به سلطنت بريتانيا وارد کرد، ولي تدريجا ملکه توانست با حفظ وحدت خانواده سلطنتي و همراهي با مردم در برخي برهههاي حساس نظر مثبت مردم انگليس و کشورهايي تحت نفوذ اين کشور را به خود جلب کند. آيا شاه چارلز وقت و بخت آن را خواهد داشت که علاوه بر کسب تاج و تخت مادر، جايگاه او را هم بهدست آورد؟
انتهای پیام