رامش جامعه با اصلاح از همین امروز | علی ربیعی
دیگر کسی مثل قبل نخواهد بود
علی ربیعی، سخنگوی دولت حسن روحانی، در یادداشتی دربارهی وضعیت این روزها نوشت:
پیشتر نوشته بودم اعتراضات خیابانی بالاخره در جایی فروکش میکنند اما ذهنیت و علل اعتراض باقی میماند که با هر اثر پروانهای میتواند تکرار شود.
نوشتم؛ در این میان، سه نکته تاملبرانگیز و نگران کننده نیز وجود دارد:
علتیابی بحران مثل همیشه به یک مناقشه در سیاست داخلی تبدیل شده و احتمالا رسانهها و تریبونهای رسمی، انگشت اتهام به سمت گروههای سیاسی اصلاحطلب یا به تعبیرجدیدشان «مسبب وضع موجود» و… نشانهگیری میکنند و ماجرا به نوعی خاتمه یافته تلقی میشود.
دوم اینکه بررسی، تحلیل و تبیین ماجرا به شکل درست و علمی انجام نشود و تنها به بررسی در یکی دو کمیسیون مجلس، شورای انقلاب فرهنگی و شوراهای امنیتی و…. بسنده شود که در نهایت منجر به صدور چند بیانیه خواهد شد.
نگرانی سوم این است که مطالعات و بررسیها منجر به انجام تغییرات اساسی در سیاستها نشود و کماکان امور بر همان روال گذشته جریان یابند.
با این وصف، گام اول فهم و درک مسئله میباشد. پدیده رخداده در این ماهها بههیچوجه تکعلّی نبوده و ترکیبی از عللی همچون فقر، سقوط طبقه متوسط به پایین، قرار گرفتن سه دهک در فقر مطلق، ارزشهای فردی و نسلی تغییر یافته، زنان خواهان ابراز وجود و در مجموع جامعهای ناامید از حضور در جامعه جهانی و بسته شدن روزنه تغییرخواهیهای رفتاری از طریق صندوقها است. تجارب نشان میدهد معمولا تفکیک عارضه از بیماری صورت نمیگیرد و در حالتی دیگر این سنتی که سیاستگذار با احاله پدیده به عوامل بیرونی به دنبال آسودگی خاطر و گام ننهادن در مسیر دشوار اصلاحگری است.
هرچند نویسنده معتقد است که عوامل خارجی همواره به عنوان عنصری سوءاستفادهگر در تمامی رخدادهای سیاسیاجتماعی ایران حضور داشته و دارد اما در صورت فقدان زمینهها، حضور جامعهای بانشاط و دولتی با سرمایه اجتماعی بالا، هیچگاه امکان عمل نمییابد. به نظر من، حرکتهای راهبردی اصلاحی از همین لحظه باید آغاز شود. بر این اساس، پیشنهاد میکنم در گام اول همانگونه که کشورهای توسعه یافتهای همچون فرانسه عمل میکنند ریشهیابی علل و تبیین مسئله به نهادها و انجمنهای علمی و تحلیلگران مورد وثوق جامعه علمی سپرده شود. نتایج این مطالعات میتواند حرکت گام دوم را رقم بزند. در گام دوم، بر اساس مطالعات صورت گرفته و نتایج آن، اصلاح در عرصههای سیاسی ایجاد روزنههای امید به کنش تغییر از طریق صندوق، ایجاد فصل مشترک با ارزشهای نسلهای جدید در عرصههای فرهنگی و اجتماعی، گسترش فعالیت نهادهای میانجی و سازمانهای مردم نهاد ضروری است. یکی از مهمترین این سیاستها مربوط به حوزه فضای مجازی است. شواهد حاکی از تصمیم برای بستهشدن برخی از شبکههای اجتماعی پرمصرف موجود است. فقدان تصمیم درست در این زمینه، بدون تردید واکنشهای گستردهای با توجه به حضور تعداد زیادی از افرادی که از این طریق امرار معاش میکنند_ به همراه خواهد داشت.
در گام سوم تجدید نظر در سیاستهای رسانهای، بازکردن فضای گفتگو و عدم فشار به رسانههای تبیینگر که رسالت میانداری را دنبال میکنند، امری اجتنابناپذیر است. بازگرداندن اعتماد مردم به رسانههای داخلی میتواند تفاهم بر سر خواستههای واقعی مردم را ممکن کند. به نظر من آنانی که در این سالها با پیروی از سیاستهای تکصدایی و راندن رسانههای مستقل به حاشیه مقصران اصلی در قربانیسازی ذهنیت جامعه توسط بدخواهان ایران هستند.
متاسفانه اعمال فشار بر میانجیهای دلسوز، نه تنها کمکی به آرامش جامعه نخواهد کرد بلکه بر ابهامات افزوده و امید به تحقق جامعهای امیدوار برای آیندهای بهتر را میکاهد.
دو پیشفرض مهم برای آرامشی پایدار مطرح است: نخست، تبیین درست مسئله که به آن اشاره شد و سپس کنترل “انگشت در چشم کردنهای جامعه” با اظهارات ناصواب.
متاسفانه چشمانداز و علائم حاکی از آن است که هنوز در بحبوحه کش و قوسهای مدیریت بحران، بیان برخی اظهارات خام و نپخته، سبب می شود آنچه که در تامل اول بیان کردم واقع شود. وقتی میخواهیم امید به اصلاحگری را زنده نگه داریم بلافاصله به اینگونه اظهارات نابالغانه و ارجاعات غیرواقعی و غیرعلمی که از ناحیه برخی دولتیها (که دنبال مقصریابیهای واهی و کودکانه هستند) و همچنین صاحبان تریبونهای رسمی عنوان میشود، اشاره شده و نتیجهگیری میشود که با این اوصاف، هیچ امیدی به فهم مسئله وجود ندارد. برخی از این اظهارنظرهای تحریک کننده که از تریبونهای مختلف طرح میشود، ثمری جز نمک بر زخم جامعه پاشیدن ندارد.
اما در این میان، روزنههای امیدبخشی در برخی از اظهارات مثل این سخن مناسب رئیس قوه قضائیه: “…اما نکته مهم آن است که ضعفهای مدیریتی خود را بشناسیم و درددل و اعتراض مردم را بشنویم، چرا که اگر که به نقصها و کمبودهای خود توجه نکنیم ممکن است همه دردها درمان نشود...” وجود دارد.
مطالعات و تجارب نشان میدهد پس از بحرانها، هیچ کدام از عوامل و کنشگران درون بحران همانند پیش از بحران نخواهند بود. ما با جامعه و نسلهای تغییریافتهای که این روزها را در حافظه خود جای دادهاند، افرادی که به جریان اعتراض نپیوستند اما این دوران بر آنها آثار روانی داشته است. نهادهای درگیر مانند دانشگاه و علم، آموزش و پرورش، هنر و ورزش، نهادهای اقتصادی و حتی نهادهای امنیتی و ساختارهای تصمیمگیر متاثر از این شرایط هستند. به تعبیری پس از بحران، هیچکس مثل قبل نیست. حداقل در ساحت اذهان، این دگرگونیها پدید آمده و شکل گرفتهاند. چنانچه سیاستگذاری و حکمرانی بر همان مناط سابق باشد، اینبار هم دو ساختار سیاستگذار و ذهن جامعه تعارض جدیدی را تجربه خواهند کرد. باید با هوشمندی به سمت تغییراتی آرامبخش، ثباتساز و پیشرونده حرکت کنیم.
انتهای پیام
چطوری برادر عباد درو