سعید مرتضوی خود قربانی است
سیدحمید حسینی یزدی، عضو بخش تحلیلی انصاف نیوز در یادداشتی نوشت:
نامه ی عذرخواهی سعید مرتضوی از جنایات کهریزک منتشر شد و تحلیل های مختلفی را برانگیخت. این که انگیزه وی از نگارش چنین نامه ای آن هم پس از هفت سال و پس از انکارهای متعدد چیست جای سوال دارد. بدیهی است افکار عمومی به راحتی نمی توانند باور کنند که این عذرخواهی ناشی از پشیمانی و عذاب وجدان باشد. بگذریم…
نام مرتضوی در سنوات گذشته با پرونده های مساله دار زیادی گره خورده است، قتل زهرا کاظمی، فروش سوالات کنکور، توقیف فله ای مطبوعات و برخورد با اصحاب رسانه، کهریزک، تأمین اجتماعی و … . پرونده هایی که یک نقطه مشترک دارند و آن وجود فساد و ظلم و تخطی از قانون و حقوق ملت است.
اما چرا؟ مرتضوی که بود و چرا بدینجا رسید؟
مرتضوی خدمت قضایی اش را در شهربابک کرمان شروع می کند و به سمت ریاست دادگاه حقوقی شهر بابک می رسد (مطابق سرشماری سال 90 شهرستان شهربابک دارای 90 هزار جمعیت و شهر شهربابک دارای 45 هزار جمعیت بوده است). به ناگاه او که روابطی با برخی شخصیت های جناح راست دارد در سال 1373 و در سن 27 سالگی به ریاست شعبه ۹ دادگاه عمومی تهران منصوب می شود. با شروع دولت اصلاحات و بهار مطبوعات بر منصب قضاوت دادگاه مطبوعات تکیه می زند و با حمایت همه جانبه شخصیت های جناح راست و برخی مقامات، اقدام به قلع و قمع مطبوعات و اصحاب رسانه می کند. از این مقطع نام مرتضوی در فضای سیاسی ایران مطرح می شود. وی به واسطه ی همین روحیه و رفتار در برخورد با مطبوعات، در سال 1382 دادستان تهران می شود.
در دوران قضاوت در منصب قاضی دادگاه مطبوعات بارها شکایاتی علیه وی در دادگاه انتظامی قضات مطرح می شود که معمولا به واسطه ی حمایت های پیدا و پنهان به سرانجامی نمی رسد و یا حکم صادره اجرایی نمی شود (همچنان که شمس الواعظین اشاره ای به حکم محکومیت مرتضوی در سال 79 و عدم اجرای آن کرده است [لینک] ). به یاد داریم قاضی دادگاهی که رسیدگی هایش چه نسبتی با دادرسی عادلانه داشت یا نداشت و به راحتی بر روی مطبوعات و اصحابش شمشیر می کشید، همه جانبه حمایت می شد و به عنوان شخصیتی انقلابی و دلسوز و ارزشی مطرح بود.
رفتارهای جناب مرتضوی در سایه ی حمایت ها و پشتیبانی ها، به همینجا ختم نشد و اتفاقات دیگری از مانند پرونده های قتل زهرا کاظمی و فروش سوالات کنکور در آن دوره به بار آمد اما همچنان قاضی مرتضوی مصون ماند. آخرین حلقه از سلسله اتفاقات مرتبط با حوزه ی مسوولیت او، کشته شدن تعدادی از بازداشت شدگان بازداشتگاه کهریزک است. اما همچنان مورد حمایت بود و حتی پس از فاجعه ی کهریزک به سمت معاونت دادستانی کل کشور رسید و پس از آن ریاست ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز و سازمان تأمین اجتماعی را برعهده گرفت که شبهاتی نیز در مورد عملکرد مالی وی در این سمت ها وجود دارد و ناراحت کننده تر آن است که بخش اعظمی از رشد و ارتقاء به ناحق او در دستگاهی اتفاق می افتد که طبق اصل ۱۵۶ قانون اساسی باید پشتیبان حقوق فردی و اجتماعی آحاد ملت و محقق کننده ی عدالت باشد.
تدقیق در رفتارهای مرتضوی نشان می دهد که وی شخصیتی جاه طلب دارد، همچنین شکی در این نیست که مرتضوی همیشه مورد حمایت همه جانبه ی طیف سیاسی خاصی بوده و مواردی از حمایت های مقامات ارشد از وی نیز نقل شده و همواره مورد تشویق و تأیید بوده است. جمع بین جاه طلبی و حمایت های سیاسی از وی و چشم پوشی بر اعمال غیرقانونی و تخلفات وی، اتفاقاتی را رقم زده که آبرو و حیثیت و وجهه ی نظام را با خطر مواجه کرده است و حامیان و مشوقان دیروز، امروز به منتقدان و برائت جویندگان از وی بدل شده اند در حالی که می دانند مسبب این کارنامه نه شخص سعید مرتضوی بلکه حمایت ها و تشویق های بی پایان و بی حدوحصرشان از وی است همچنان که محسن آرمین در نطقی در مجلس ششم درباره ی قتل زهرا کاظمی به درستی متذکر شد که: «من میدانم قاضی مرتضوی در سطحی نیست که بتواند بدون پشتوانه دست به چنین اقداماتی بزند، اما این اعمال خودسرانه و غیر مسوولانه در صورت سکوت و مسامحه قطعاً در این حد باقی نخواهد ماند.»
آری سعید مرتضوی همچون مطبوعات توقیف شده و روزنامه نگاران و زهرا کاظمی و محسن روح الامینی و…. قربانی است، قربانی جریانی که حاکمیت قانون و شفافیت را برنمی تابد و به دلیل مقاصد جناحی بر اعمال غیرقانونی و ناقض حقوق ملت کارگزارانش چشم می پوشد، جریانی که هدف وسیله را برایش توجیه می کند و عدالت را نسبی می انگارد و قانون و ضوابط را برای مصلحت های موهوم کناری می نهد و این جریان همچنان قربانی خواهد گرفت. قربانی بعدی کیست؟
انتهای پیام
آب از سرچشمه گل آلود است.
درود بر شما ، سر مقاله بسیار خوبی است .
هماى گو مفكن سايه شرف هرگز / بر آن ديار كه طوطى كم از زغن باشد !
( حافظ )
قربان شما گردد اين چه منطقيست كه بر اساس آن مرتضوى را « قربانى » ناميده ايد ؟ آيا اخيراً واژه ها از معنا تهى شده اند ؟ مگر جز اين است كه اولين مفهومى كه از اين كلمه به ذهن متبادر ميشود بى گناهى و معصوميت شخص مورد نظر است ؟ چگونه ميتوان قاضى سعيد مرتضوى را بيگناه دانست ؟ يا تصور نمود او « ندانسته و ناخواسته » قربانى اهداف پليد ديگران شده است ؟ او در وهله اول دانش آموخته حقوق بود و خوب ميدانست كه اجراء عدالت غايت القصواى اين علم است، مضافاً باينكه فطرت پاك انسانى نيز همين معنا را اراده ميكند، لذا چگونه ميتوان مرتضوى را ناآگاه به پيامد تصميماتش دانست ؟ يا فريفته جريان مورد ذكر ؟ نتيجه اينگونه نامگذاريها / صرفنظر از مسامحه در تعبيرى كه در آن نهفته / پيام غلطى است كه ناخواسته به جامعه مخابره ميشود ! تصور كرده ايد رابطه بين ايشان و اوشان ! فقط يكطرفه بوده ؟ يعنى هدفش فقط خدمت رسانى به جناح و جريان مذكور بوده ؟ آيا مابه ازائى نداشته ؟ اگر بدانيد جنابشان هم زمان با خدمت وظيفه سربازى داراى ابلاغ قضائى نيز بوده است چه ؟ بهتر نيست از اين ببعد به كلمات احترام بگذاريم ؟!
سپهر عزیز ، صحبت شما درست است در صورتی که فقط تیتر و نتیجه گیری مطلب را بخوانیم و از مقدمه و متن اصلی صرف نظر کنیم .
بعد از خواندن متن , قربانی بودن سعید مرتضوی دیگر به مفهوم آب تطهیر بر سر او ریختن و از گناهان پاک کردن نیست .
سعید مرتضوی پرورش یافته جریانی است که استفاده ابزاری از وی کرده، او هم جوان و جویای نام، تن به هر کاری برای جاه طلبی خود داده، پس او قربانی جاه طلبی و بلند پروازی خود و به نوعی هم قربانی این جریان فاسد شده است.
بنظر من، نمیشود و نباید قضیه سعید مرتضوی را از جریانی که آنرا بوجود آورده جدا دانست .
دیدگاه های زیادی در مورد عمل کرد سعید مرتضوی بیان شده که به خودی خود ، متفاوت و از زاویه های گوناگون بررسی شده اند و جالبی قضیه هم به همین است که از ابعاد مختلف به این موضوع پرداخته شود