یک گمانه زنی: در صورت نامزد احمدينژاد، خاتمی ميآيد؟
لیلا واحدی در بهار نیوز نوشت:
در ادامه گمانهزنیها و تحلیلها پیرامون انتخابات ریاستجمهوری دوازدهم، طي روزهاي اخير در محافل خبری و سیاسی بحث كانديداتوري سيدمحمد خاتمي مطرح شده است.
طیفهاي سیاسی به دنبال اعلام موضع در خصوص کاندیداهای ریاست جمهوری هستند و در میان نامزدهای بالقوه مطرح شده، سه رییسجمهوری پیشین و فعلی (خاتمي، احمدينژاد و خاتمي) بیشترین گمانهها و تحلیلها را به خود اختصاص دادهاند. مطرح شدن نام حسن روحانی، بر پایه سنت ریاستجمهوری دو دورهای و هشت ساله در ایران چندان دور از ذهن و عقل نیست اما اینکه چرا نام محمود احمدینژاد با کارنامه درخشان! هشت ساله و با پروندههاي کوچک و بزرگ مفتوح و مختوم، بر سر زبانهاست، جای تامل و تفکر دارد. ریشهیابی علل مطرح شدن گزینهاي مانند احمدینژاد بحثهاي دقیقتري نیاز دارد که موضوع این نوشتار نیست.
اما عجالتا اين سئوال به ذهن هر كنشگر سياسي ميآيد اگر قانون اساسی کشور اجازه حضور و شرکت شخصی مانند احمدینژاد را در عرصه رای عمومی ميدهد، و او ميتواند خود را در معرض رای مردم قرار دهد، چرا سیدمحمد خاتمی چنین اجازهای نداشته باشد؟ چرا او از این ظرفیت قانونی برای حضور مجدد نتواند بهره ببرد؟ مقایسهاي کوتاه از دوره دو رییسجمهوری، نشان ميدهد که این مطالبه نه تنها عجیب نیست بلکه به لحاظ عقلایی برای ایران و ایرانی حضور و وجود خاتمی بسیار مفیدتر از محمود احمدینژاد خواهد بود.
طي روزهاي اخير برخي محافل نزديك به رييسجمهور اسبق ايران گفتهاند پيشنهاداتي به رييسجمهور دوره اصلاحات شده مبني بر اينكه در صورتي كه محمود احمدينژاد وارد عرصه انتخابات رياستجمهوري سال 96 بشود، با استدلالهاي فراوان خاتمي هم بايد وارد عرصه شود و حتي اگر تمايلي به بازگشت به پاستور نداشته باشد، ميتواند از اين عرصه براي حمايت از آقاي روحاني استفاده كند، زيرا در صورتيكه احمدينژاد وارد عرصه شود با توجه به نوع ادبيات پوپوليستي وي، خصوصا اگر اصولگرايان براي رهايي از روحاني، شرايط را به نحوي مديريت كنند كه در روزهاي منتهي به 29 ارديبهشت 96 (روز برگزاري انتخابات دوره دوازدهم) و با كنار رفتن سازمانيافته كانديداهاي ديگر اين طيف از وي، به صورت فراگير (هرچند ناچاري و اجباري) پشت سر احمدينژاد قرار بگيرند، حسن روحاني، در معرض خطر خواهد گرفت.
در استدلال مذكور چندين فاكتور مدنظر قرار گرفته است كه عمدهترين آنها، شرط حضور خاتمي، اصرار احمدينژاد براي كانديداتوري است، به اين معني كه اگر احمدينژاد وارد صحنه انتخابات شود، خاتمي نيز بلافاصله بايد بدون هيچ شك و ترديد و مصلحتانديشي وارد صحنه شود در غير اينصورت، جريان اصلاحطلبي عملا يك فرصت تاريخي را براي ممانعت از احتمال جدي بازگشت تندروها به قدرت از دست خواهد داد و در آينده خود را نخواهد بخشيد همانگونه كه پس از 12 سال اشتباه بزرگشان را بخاطر خامانديشيها و محاسبات غلط، بابت انتخابات سال 1384 نميبخشد و به نوعي خود را از عوامل اصلي ايجاد آن 8 سال تيره و تار مهرورزي! ميداند.
در واقع شرط حضور خاتمي، نامزدي احمدينژاد است، در غير اينصورت خاتمي و جريان اصلاحطلبي با طرح مطالبات خود ميتوانند يكصدا از «تكرار» رياست آقاي روحاني براي يك دوره ديگر اعلام حمايت نمايند. در اين ارزيابي و تحليل، همچنين حضور خاتمي به عنوان نماد اصلاحطلبي در سپهر سياسي ايران كه عمدتا در موسم انتخابات خود را نشان ميدهد، طرح مطالبات بر زمين مانده اصلاحطلبي در ايران در ايام تبليغات انتخاباتي، پايان دادن به حصر تصويري و رسانهاي خود او، و در نهايت، استفاده از فرصت انتخابات پيش رو براي حمايت رسميتر از رييسجمهور كنوني البته با طرح مطالبات اصلاحطلبان ميباشد ضمن آنكه نجابت محمد خاتمی نباید بهانهاي برای تضییع حقوقش شود و اگر حقی است باید برای همگان به یک اندازه باشد.
چرا احمدينژاد بتواند اما محمد خاتمی نتواند؟
19 سال از خرداد 76 ميگذرد، خردادی که سيدمحمد خاتمی از مردم ایران 20 میلیون رای گرفت و در سپهر سیاست ایران طرحی نو در انداخت. در این قریب بیست سال، طیف سیاسی طرفدار خاتمی نه تنها از وی رویگردان نشدند، بلکه به عنوان زعیم خود همواره از او حرف شنیدند و مطیع سیاست هایش بودند. جامعه طرفدار خاتمی با یکبار «تکرار» او لیست ناامید اصلاحطلبان را با حداکثر امید راهی بهارستان کردند. در طول این سالها، به جز اتهامات کیهانی و توهمی در عرصه سیاست دوست و دشمن او را قبول داشته و احترام نهادند.
در مقابل اما رییسجمهور سابق با سلام و صلوات اصولگرایی راهی پاستور شد، هر لقب و افتخاری بود در هشت سال حضورش از سوی رسانههاي حامی نثارش کردند. هالهها برایش کشیدند و معجزهها لقبش دادند اما ماه عسل احمدینژاد و اصولگرایان چندان طول نکشید و چهار سال بعد، محمود احمدینژاد از عرش معجزه به فرش انحراف سقوط کرد و از چشم اصولگرایان افتاد. تازههاي فراوانی در اردوگاه اصولگرایی به بازار آمدند تا احمدینژاد کهنه تر از همیشه به نظر بیاید. در جامعه ایران هم نزدیکترین اشخاص به وی با کمترین رای و اقبال مردمی مواجه شدند. بنابراین از این منظر اگر منصافانه قضاوت شود محمد خاتمی اصلح تر است برای حضور مجدد.
اگرچه محمد خاتمی دولت خود را دولت توسعه سیاسی نامید و برای استحکام پایههاي دموکراسی لرزان ایران خون دل خورد، اما در هشت سال ریاست جمهوری وی سلامت اقتصادی چنان در دولت اصلاحات قوت داشت که پس از یازده سال از پایان آن دوران و به رغم تلاشهاي شبانه روزی تیم کیهانی، هنوز سندی کوچک دال بر فساد در آن پیدا نشده است. که اگر بود و پیدا ميشد، قطعا برای آن دستمال، قیصریهاي را به آتش ميکشیدند.
در مقابل اما در سه سال پس ازپایان دولت مهرورز، هفتهاي نبوده است که خبری از پرونده فساد در رسانهها علنی شود و ردپای مدیری از مهرورزان در آن نباشد. احمدینژاد شاکی خصوصی و عمومی فراوانی دارد اما ذرهبینهاي دلواپسان هیچ نقطه سیاهی را در کارنامه محمد خاتمی نميتوانتد بیابند. قضاوت منصفانه در حوزه سلامت اقتصاد هم محمد خاتمی را اصلح تر از محمود احمدینژاد نشان ميدهد. تفاوتهاي دو دوره اصلاحات و مهرورزی در حوزههاي فرهنگ و هنر، سلامت و رفاه و تعامل با جهان هم به قدری برای خوانندگان ملموس است که از آن در این مقال ميگذریم.
این مقایسههاي نشان ميدهد که اگر حضور مجدد احمدینژاد در کسوت کاندیدای ریاست جمهوری، قانونی، عرفی و اخلاقی است؛ حضور سیدمحمد خاتمی قطع به یقین قانونیتر، عرفیتر و اخلاقیتر خواهد بود. ميتوان به این حضور رنگ و بوی مطالبه داد و از شورای نگهبان خواست تا مر قانون (نه مر سلیقه) را درباره هر دو رییسجمهور پیشین اجرا کند. شاید حضور سیدمحمد خاتمی در مقام کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم سنگ محکی برای شورای نگهبان باشد، تا مشخص شود این شورا در برابر اتهامهاي اثبات شده و ملموس محمود احمدینژاد و اتهامهاي کیهانی و اثبات نشده سیدمحمد خاتمی چه تصمیمی خواهد گرفت. از دیگر سو این حضور ميتواند محدودیتهاي خبری و تصویری رییس دولت اصلاحات را پایان ببخشد و حقوق اولیه او را نخست به عنوان یک شهروند و سپس به عنوان چهره سیاسی به او بازگرداند. همان حقوقی که برای احمدینژاد همیشه محفوظ است و بسیاری از اوقات فراتر از حقوق خود هم بهره ميبرد.
اگر چه شواهد امر، بایکوتهاي خبری و تصویری، انواع ممنوعیتهاي کوچک و بزرگ از یک سو، نجابت و بیمیلی ذاتی و شخصيتي خاتمی به قدرت از سوی دیگر، کور سوی امیدها برای آمدن و حضورش در انتخابات را کمرنگ کرده است اما نباید این مطالبه عمومی فراموش شود که اگر بختآزمایی مجدد امثال احمدینژاد ميتواند محلی از اعراب داشته و قانونی تلقی شود، حضور چهرهای مانند سیدمحمد خاتمی از يك سو براي تقويت هرچه بيشتر استمرار گفتمان اعتدال و اصلاحات در قوه اجرايي كشور، و از سو، الزام برای محک زدن عیار انصاف و قانون در كشور هم خواهد بود.
انتهای پیام