درسهایی از اعتراضات ۱۴۰۱ | جمیله کدیور
جمیله کدیور، نمایندهی مجلس ششم، در یادداشتی با عنوان «درسهایی از اعتراضات ۱۴۰۱» که در روزنامه اطلاعات، شماره ۲۸۳۰۰. ۱۷ دی ۱۴۰۱ منتشر شده است، نوشت:
تغییر و اصلاح در جهت بهبود وضع موجود حق مردم است؛ نه امتیازی از جانب حکومت به آنها؛ ضرورتی است اجتناب ناپذیر که باید در زمان مناسب و مطلوب رخ دهد.
از بدو وقوع اعتراضات اخیر در شهریور ماه سال جاری، که می توان از آن تلقی خیزش اعتراضی یا حداکثر جنبش اعتراضی اجتماعی داشت، طیف هایی از اپوزیسیون برانداز و زرادخانه های رسانه ای وابسته، بر آن شدند که با سوار شدن بر موج اعتراضات مردم، در جهت خواسته های خود، آن را منحرف کنند و بر آن مُهر خود بزنند. چندی نگذشت که با همذات پنداری، اقدامات براندازانه خود را که پشت گرم به تحریم اقتصادی مردم ایران و دخالت و حمایت خارجی برای تغییر نظام بود را بر اعتراضات داخلی بار کردند و ساده انگارانه با انحراف اعتراضات از مسیر اولیه، بر آن نام «انقلاب» گذاشتند؛ عنوانی که قبلا نسبت به استفاده از آن پرهیز و ملاحظه داشتند. این تلقی به عوض مقبولیت برای مردم ساکن داخل کشور که از نزدیک شاهد بدون واسطه وقایع بودند، روزنه امید و آمال جمعی از مهاجرین ایرانی غربت نشین شد.
در عرف سیاسی، انقلاب واژه ای «پسینی» است که بعد از وقوع پیروزی استفاده می شود، نه «پیشینی» که به هر اعتراضی در هر حد و اندازه ای اطلاق شود. پیروزی انقلاب هم پیش نیازها و شاخصه های خود را دارد؛ از جمله حضور قابل ملاحظه ای از مردم، استمرار و گستردگی اعتراضات، سازماندهی، رهبری، ایده و آرمان مشخص، و برنامه روشن برای آینده بعد از سرنگونی نظام مستقر. بر این اساس، هر شورش و خیزش و اعتراضی را نمی توان انقلاب یا جنبش انقلابی تلقی کرد و فقط جنبش های اعتراضی تودهای پایدار و مستمر میتوانند به انقلاب بیانجامند.
تلقی این جماعت آن بود که با تکرار مفهوم انقلاب در کانال های مختلف تلویزیونی و تاکید بر استمرار اعتراضات و اشاره به گستردگی آنها در هر برنامه خبری و تحلیلی و باز انتشار پیام ها و محتواهای رسانه های جریان رسمی در شبکه های مختلف اجتماعی، بدون توجه به واقعیت های کف خیابان، وقوع انقلاب را می توانند در ذهن مخاطب خود القا و با تمرکز بر تاثیرگذاری بر «نسل زِد» به بسیج و جذب نیرو از بین نوجوانان و جوانان پرشور اقدام کنند. اقدامی که به لوث شدن مفهوم انقلاب در ذهن مخاطب انجامید و با گذشت زمان و عدم تحقق نتیجه مورد نظر به یاس معترضینی که فروپاشی را در دو قدمی می دیدند، منجر شد. ناگفته پیداست که بر خلاف تصور اپوزیسیون برانداز، به باور متخصصان جنبش های اجتماعی و انقلاب ها، اعتراضات مردمی زمانی به انقلاب منجر میشوند که از یک طرف شاهد برگزاری اعتراضاتی گسترده و مستمر با حضور جمع زیادی از مردم از قشرهای مختلف باشیم و از طرف دیگر، هم شاهد از هم پاشیدگی اقتصاد کشور به دلیل عملیات ایذایی و اعتصابات معترضین باشیم و هم شاهد از بین رفتن قدرت و مشروعیت نظام مستقر و ریزش نیروهای حامی حکومت و پیوستن عناصری از مجموعه دولت بخصوص از نیروهای نظامی و امنیتی به معترضین که هیچ یک از این اتفاقات در جریان اعتراضات اخیر رخ نداد.
اریکا چنووث استاد دانشکدهکِنِدی و مؤسسهمطالعات عالی رادکلیف در دانشگاه هاروارد در کتاب مقاومت مدنی (۲۰۲۱) با ارائه «قاعده۳.۵ درصد» که با مطالعه تعدادی از جنبش های گذشته به دست آورده، معتقد است اگر جنبشی سه و نیم درصد از جمعیت را به خیابانها بکشاند و بتواند مشارکت تعداد زیادی از مردم را برای مدت طولانیتری تداوم بخشد، امکان موفقیت خواهد داشت. از نظر او موفقیت تنها وقتی حتمی به نظر میرسد که دستکم ۳.۵ درصد از جمعیت به طور فعال در جنبشهای خشونتپرهیز مشارکت کنند ــ و دستیابی به این میزان از حمایت آسان نیست. به عبارتی حضور بالای مردم شانس موفقیت آنها را در مبارزات خشونت پرهیز می افزاید. به باور او جنبشی خشونتآمیز محسوب میشود که به بمبگذاری، آدمربایی یا نابودیِ زیرساختهای کشور بپردازد ــ یا به مردم یا اموال آنها آسیب برساند. چنووت و ماریا استفان، پژوهشگر «مرکز بینالمللیِ مبارزهخشونتپرهیز» ضمن بررسی تعدادی جنبشهای معطوف به تغییر حکومت، به این نتیجه رسیدند اقدامات خشونت آمیز شانس موفقیت اعتراضات مردمی را به نصف تقلیل می دهد. پیش از چنووث، مارک لیچباک در کتاب وضعیت دشوار شورشگران (۱۹۹۴) از «قاعده۵ درصد» نام برده و گفته بود هیچ دولتی نمیتواند در برابر مخالفت ۵ درصد از جمعیت مقاومت کند و در هیچ طغیان و انقلابی هم نمیتوان به بسیج بیش از ۵ درصد از جمعیت امیدوار بود.
در شرایطی که به رغم تلاش های گسترده، تمام ابزارهای موجود در داخل و خارج برای بسیج مردم، خصوصا نسل جوان و نوجوان برای حضور اعتراضی در کف خیابان های کشور به کار گرفته شد، با این گمان که حضور آنها به گسیل پدر و مادرها و پدر بزرگ و مادربزرگ ها و همراهی و حمایت آنها از فرزندان و عزیزان خود می انجامد، ولی با تشدید خشونت های کلامی و عملی در جریان اعتراضات و تغییر تدریجی ماهیت اعتراضات و بالا بردن انتظارات از اعتراضات، تبلیغات رسانه ای و حمایت های گسترده بین المللی برای تهییج قشر خاکستری مردم برای پیوستن به اعتراضات و فراخوان های اعتصاب موثر واقع نشد و هر چه فضای شعارها رکیک تر و اقدامات حاضران کف خیابان خشن تر شد، از حجم معترضان کاسته شد. هر چند بنا به گفته رییس نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاههای کشور، و اشاره به یک نظر سنجی درباره اعتراضات اخیر،« ۸۳ درصد مردم با اینکه در اعترضات شرکت نکردند، ولی به وضعیت کشور معترضاند»؛ منتها این نارضایتی و معترض بودن به دلایل مختلف که در جای خود شایسته مطالعه است، موجب نشد که آنها به معترضان کف خیابان ملحق شوند و یا با اپوزیسیونی همراهی کنند که نه برنامه مشخص و نه رهبری موجه و مقبولی دارند، و نه آینده ای مشخص را ترسیم می کنند و فعلا به مقتضای اوضاع، نو انقلابی شده اند. هر چند اطلاعات دقیقی از اوج میزان حضور معترضین در خیابان ها موجود نیست، و به رغم درگیر بودن اکثر استان های کشور در اعتراضات، وزیر کشور در ۲۱ مهر ماه اعلام کرده بود «در شلوغ ترین روز تجمعات اخیر ۴۵ هزار نفر شرکت کردند و از بین ۳ میلیون و ۲۰۰ هزار دانشجو، فقط ۱۸ هزار نفر در اعتراضات حضور داشته اند.» تصاویر و ویدیوهای منتشر شده از اعتراضات اخیر در اوج خود و در بالاترین حد ممکن نیز تا جایی که من دیده ام به سختی شاید سر جمع حداکثر صدهزار نفر را به تصویر بکشد. البته قطعا نباید از معترضان خاموشی که در خیابان ها حاضر نشدند، غفلت کرد و سکوت آنها را نشانه رضایت شان از عملکرد حکمرانان حاکم بر کشور دانست.
طبیعی است بسیج گسترده مردمی و گسترش معترضان و اعتراضات مستلزم برنامهریزی، سازماندهیِ اجتماعی، آموزش و آمادهسازی نیرو جهت رسیدن به اهداف مشخصاست. ضعف برنامه ریزی و سازماندهی در کنار خودبزرگ انگاری براندازان که با تبلیغات رسانه ای و هشتگ سازی در رسانه های اجتماعی به یُمن ارتش سایبری همراه بوده و هست، به توهم دامنه نفوذ اپوزیسیون برانداز برای پیروزی سریع دامن زد. توهمی که اپوریسیون برانداز بدون پرداخت کمترین هزینه مادی و معنوی برای انقلاب خیالی خود و بدون توجه به امکانات موجود کف خیابان و بر اساس برآورد نادرست از قوای قهری دولت، و در غیاب برنامه مدون برای بعد از براندازی مورد نظرشان بود. چنین ضعف رویکردی، بهای سنگین از دست رفتن جان جوانانی را همراه داشت که عمدتا و بعضا با اشتباه محاسباتی، تحت تاثیر تبلیغات فریبنده و مسموم قرار گرفته بودند.
سوای اکثر حرکت های احساسی جوانان و نوجوانان در کف خیابان که نوعا بدون سازماندهی و عمدتا به منظور تجربه عملی هیجان انگیز بود که مقتضای سنی نسل جوان و نوجوان در عصر دیجیتال و بازی های اینترنتی است، بررسی الگوهای رفتاری کف خیابان جمعی دیگر که بعضا به اقدامات خشن روی آوردند، موید سازمان یافته بودن آنها عمدتا با اقتباس و حمایت و مدیریت پشت پرده سازمان آلبانی نشین و بازوی رسانه ای آن، در چارچوب جوانان محلات در شهرهای مختلف بود. از نتایج سازماندهی های گروههای مجازی و غیر مجازی، به جز اعلام مناطقی برای حضور یا اطلاع رسانی برخی روزها برای اعتصاب، اعلام تشکیل کمیته های مجازات و ادعای راه اندازی جوخه های اعدام و خشونت مقدس و خنثی سازی و تئوری پردازی و ارائه شواهد تاریخی از اعمال خشونت در انقلاب های گذشته بود. البته برخی سازماندهی ها هم تحت حمایت برخی اقشار و صنوف انجام شد، که عمدتا عاری از سازماندهی حول ارزش های مشترک و برنامه ریزی برای پیشبرد جنبش اعتراضی بود.
در پاسخ به انتقادات و شبهات پیرامون نبود رهبری در اعتراضات اخیر، در مقطعی آن را به عنوان امتیاز و نشانه موج انقلاب های نوین دانسته، داشتن رهبری و ارتباط عمودی را مشخصه انقلاب های کلاسیک عنوان و ویژگی اصلی انقلاب های نوین را شبکه ای بودن و ارتباطات افقی اعلام کردند. این ادعا هم از زبان کارشناسان و مجریان توپخانه های رسانه ای به کرات بیان شد و هم در رسانه های مختلف اجتماعی، بخصوص در اتاق های متعدد کلاب هاوس با حضور نو انقلابیون مقیم خارج به عنوان نقطه قوت اعتراضات اعلام گردید. البته اقداماتی هم از سوی جمعی برای ملاقات با روسای جمهور کشورهای غربی صورت گرفت تا اعتراض مردم را به اسم انقلاب و اهمیت نقش خود را لابد به عنوان رهبر انقلاب به آنها بفروشند و به رسمیت شناختن انقلاب به عنوان اولین کشورها را از آنها درخواست کردند.
در ادامه کوشش همه جانبه براندازان خارج نشین برای ربایش اعتراضات مردم و با هدف دمیدن روح تازه به پیکر اعتراضات، هر از چندی اقدامی جدید صورت گرفت. به عنوان آخرین نمونه، در آستانه سال نو میلادی، جمعی که در صد و ده روز اخیر بیشتر از بقیه در صدد نمایاندن خود در جایگاه رهبری و تهییج بودند و توسط رسانه های جریان اصلی ترویج و تبلیغ می شدند، در پیامی یکسان که در حساب های خود در توییتر به طور همزمان منتشر کردند، بر «سازماندهی و همبستگی در سال ۲۰۲۳ سال پیروزی ملت ایران» تاکید نمودند. این جماعت، همان کسانی بودند که شب یلدا و برگزاری مراسم آن را همچون دیگر نمادهای ملی پیش از این تحریم کرده بودند. این توییت مشترک و همزمان از سوی طرفداران در شبکه های مختلف اجتماعی به عنوان نشانه ائتلاف و اتحاد و رهبری مشترک خوانده شد و از طرف تعدادی از انتشاردهندگان «گامی در جهت همگرایی جهت پشتیبانی از انقلاب مردم ایران برای آزادی» اعلام گردید. جمعی از منتقدین هم انتقاداتی به متن و تنظیم آن وارد کردند. و بالاخره اینکه هنوز داشتن رهبری متحد برایشان یک آرزویی است که گویی در افق محال قرار دارد.
با توجه به آنچه برشمرده شد، به رغم همه تلاش هایی که صورت گرفته، در فضای فعلی بطور قطع از اپوزیسیون برانداز و بی سامان خارج نشین برای بسیج مردم و راه اندازی انقلاب و سرنگونی حکومت کاری ساخته نیست. حداکثر توان آنها در ایجاد انحراف در اعتراضات بحق مردم است. منتها این بدان معنا نیست که خطری از داخل نیز نظام را تهدید نمی کند. در شرایطی که هوای آلوده فضای تنفس سالم را تنگ کرده؛ بحران بی آبی کشور و مردم را تهدید می کند؛ گرانی افسار گسیخته، معیشت مردم را هر چه سخت تر کرده؛ محدودیت های فزاینده برای دسترسی مردم به اینترنت جهانی و دسترسی به رسانه های اجتماعی و استفاده از فیلتر شکن های متعدد بر اعصاب و روح و روان همه چنگ انداخته؛ بی توجهی به مطالبات مردم؛ ادامه راههای آزموده شده و غلط قبلی؛ استمرار روند ناراضی سازی؛ انکار و تحقیر اقشار مختلف، بخصوص زنان و دختران؛ تحمیل شیوه های منسوخ بر نسل جوان؛ قدرت دادن به نیروهای نابلد و ناکارآمد؛… هر کدام به تنهایی می تواند عامل و باعث بروز اتفاقاتی جبران ناپذیر برای کشور و مردم شود؛ اتفاقاتی که اپوزیسیون برانداز در انجام آن تا به امروز کمترین توفیقی کسب نکرده است. در یک کلام، اصرار بر اشتباهات و تصمیمات نابخردانه و عدم توجه به توصیه های دغدغه مندان می تواند عرصه بازی را با نتایجی نامشخص تغییر دهد.
انتهای پیام