به بهانهی پخش «گاو» مهرجویی در «فروشنده» فرهادی
«سیاوش خوشدل»، عضو بخش تحلیلی انصاف نیوز که معلم است در یادداشتی نوشت:
دو سه روز پیش در خبرها خواندم که داریوش مهرجویی از نمایش تصاویر «گاو» در فیلم اصغر فرهادی ابراز خشنودی کردهاست و سپس دربارهی رفتار به تصویرکشیده از دانشآموزان در حین پخش فیلم در مدرسه – که نشانگر شیطنت و کمتوجّهی یا بیتوجّهیشان به گاو بوده – گفتهاست که اهمّیت چندانی ندارد.
اینکه فهمیدم در «فروشنده» چنین سکانسی هست و بعد هم مهرجویی این سخنان را گفته، من را تحت تأثیر قرار داد. چون همین هفتهی قبل از آن، یکونیم جلسهی درسی هر کلاس را اختصاص دادهبودم به پخش گاو، و واکنش بچّههای این مدرسهی غیرانتفاعی واقع در غرب تهران، من را به فکر فروبردهبود. دو هفته پیش از آن هم که «کمالالملک» علی حاتمی را در کلاس گذاشتیم، باز به فکر فرورفتم.
واقعیت این است که تصوّر دانشآموزان امروزی طبقهی متوسّط به بالا از چیزی به نام «فیلم»، با مفاهیم رنگ و نور و هیجان و سرعت پیوند خوردهاست. برای همین پیش از نمایش فیلمها میکوشم بچّهها را توجیه کنم که آنچه میبینید، حوصله میخواهد و باید با نگاهی اندیشنمدانه و فرهنگی و اجتماعی فیلمها را به دقّت ببینید و نکات را حلّاجی کنید.
امّا طبیعی است که همهی دانشآموزان، چنین حوصله و دقّتی ندارند. بعضیها رسماً خواب را ترجیح میدهند. بعضی دیگر، به بیحوصلگی و ناامیدی و دلزدگی فیلم را نگاه میکنند و منتظر تمام شدنش هستند. بعضیها شاید گذشتن وقت کلاس به نمایش فیلم را به خواندن متونی که دوست ندارند ترجیح میدهند. امّا هنوز هم هستند آنهایی که با اشتیاق و چشمان برّاق فیلم را میبینند. گاهی سؤالی میکنند از روند فیلم یا اینکه مثلاً این بازیگر همان بزرگآقا است و … گاهی ایراد فنّی میگیرند و من هم که فیلمشناس نیستم سری تکان میدهم و لبم را به نشانهی احتمال و گمان آویزان میکنم و شانهای بالا میاندازم. بعضی از بچّهها فیلم را دیدهاند یا چیزهایی دربارهی آن خواندهاند و شنیدهاند و با طرح خاطره و ذهنیت و اطّلاعات خودشان، به من و دوستانشان نشان میدهند که اهل فرهنگ و ادباند.
با این حال نقطهعطفهایی هم در زمان پخش فیلم هست که توجّه بچّهها را – در قیاسِ بیتوجّهی معمولشان – برجسته میکند. زیرچشمی نگاه کردن به بچّهها در این لحظههای حسّاس و دیدن نوع نگاهشان از لذّتهای معلمّی من است. آنجا که شاه (عزّتالله انتظامی)، پردهی تازهنگاشته از تالار آیینه را به زمین میافکند و کمالالملک (جمشید مشایخی) با دلی شکسته و زبانی بسته و دستی خسته آن نگار رنگارنگ را از زمین برمیگیرد، بیشتر بچّهها حواسشان جمع میشود و گویی تحتتأثیر قرار میگیرند. تزویر وزیر (محمّدعلی کشاورز) و تحکم حاکم شهر (پرویز پورحسینی) نیز برایشان خالی از جذبه نیست. تملّق نوکرمآب درباری (زندهیاد جهانگیر فروهر) و خشم و خروش شاه (زندهیاد داود رشیدی) را نیز به دقّت زیر نظر میگیرند. و آنجا که حتّی مشاسلام (علی نصیریان)، در مقام عقل کلّ روستا، گویی باورش میشود که مشدیحسن گاو شدهاست و او را حیوان خطاب میکند، بچّهها هم جا میخورند. دیگر آنکه شگفتیشان و شادیشان از دیدن کودکی لیلا حاتمی، آن هم در نقش کمالالملک، به حدّی است که فضای کلاس را شاداب میکند.
القصّه؛ این به تصویر کشیدهشدن چگونگی رفتار بچّهها در واکنش به گاو، بیاهمیت هم نیست. اهمیتش به گمانم در این است که بدانیم سلیقه و ذائقهی فرهنگی دانشآموز امروزی را با آثار قدیمی نمیتوان به حدّ مطلوب، تشویق و تهییج کرد. علاقه و احترام مؤلّفان کتابهای درسی و معلّمان به بزرگان فرهنگ و هنر قابل درک است، امّا نونهالان و نوجوانان امروز، لااقل در ابتدای امر، به آثاری نیاز دارند و روی خوش نشان میدهند که با گفتار و دیدارشان ارتباط راحتتری برقرار کنند. وقتی نمونههای فیلمنامه در کتاب معرّفی میشود، بچّهها سراغ از فرهادی و فتحی میگیرند. اگر راه ارتباط فرهنگی با نوجوان امروزی را یافتیم، میتوانیم توقّع داشتهباشیم تشنهی دیدن و شنیدن و خواندن آثار فاخر فرهنگی نیز باشد.
انتهای پیام