بنیاد سعدی؟ چرا من کارشناس نمی شناسم؟
هم میهن نوشت:
آنطور که در سایت بنیاد سعدی آمده است این بنیاد در سال 1389 با تصویب شورایعالی انقلاب فرهنگی بهمنظور «تقویتوگسترش زبانوادبیات فارسی در خارج از کشور، ایجاد تمرکز، همافزایی و انسجام در فعالیتهای مرتبط با این حوزه و بهرهگیری بهینه از ظرفیتهای موجود»، تأسیس شد تا مدیریت راهبردی و اجرای فعالیتهای آموزشی، پژوهشی، فرهنگی و رسانهای را در حوزه گسترش زبانوادبیات فارسی در خارج از کشور با هماهنگی سازمان فرهنگوارتباطات اسلامی عهدهدار شود. این بنیاد، فعالیت رسمی خود را از اول اردیبهشت ۱۳۹۲ آغاز کرد و آنطور که در سایتش آمده است، علاوه بر برگزاری دورههای حضوری و مجازی در ایران، در بیش از ۴۰ نقطه در جهان مشغول آموزش است. از جمله نکاتی که در اساسنامه این بنیاد به آن اشاره شده این است که بنیاد سعدی وظیفهای برای سعدیپژوهی بر عهده ندارد و نامش فقط به احترام آن شاعر و سخنور پرآوازه ایران، سعدی است. طبق آماری که اینفوگرافی سایت بنیاد سعدی در اختیار مخاطبانش قرار میدهد این بنیاد ظاهراً در طول 9 سال فعالیت خود، طی 75 دورهای که در 62 کشور جهان برگزار کرده، 2170 استاد زبان فارسی تربیت کرده است. 9 سالی که در طول آن، بحث بر سر خروجی حقیقی این بنیاد، علیالخصوص در آستانه تصویب بودجه سال بعد، بسیار بوده و کم نبودهاند اساتید و فعالان حوزه ادبیات که گفتهاند اساساً نمیدانند این بنیاد در حال انجام چهکاری است و در راستای گسترش زبانوادبیات فارسی در میان غیرفارسیزبانان چه میکند. اساتیدی که از جمله آنها میتوان به ضیاء موحد، محمد دهقانی، رضا ضیاء و بلقیس سلیمانی اشاره کرد. آنچه در ادامه میخوانید حاصل گفتوگوی هممیهن با این پژوهشگران و اساتید حوزه ادبیات فارسی است و حرف مشترکشان اینکه «ما اصلاً نمیدانیم بنیاد سعدی چیست و مشغول چه کاریست». لازم به ذکر است مرکزی که به شکل مشخص در زمینه مطالعه، نقد، بسط، شناختن و شناساندن ویژگیهای شخصیت، آثار، دوران تاریخی و اجتماعی، تأثیرگذاری و تأثیرپذیری سعدی فعالیت میکند، مرکز سعدیشناسی در شیراز به مدیریت کوروش کمالیسروستانی است و همانطور که اشاره شد بنیاد سعدی وظیفهای برای سعدیپژوهی برعهده ندارد.
وظایفی در 25 بند
وظایف بنیاد سعدی در اساسنامه آن، در 25 بند تشریح شده است. وظایفی که از جمله آنها میتوان به «مدیریت، سیاستگذاری، هماهنگی، هدایت، حمایت و نظارت بر فعالیتهای جمهوری اسلامی ایران در زمینههای مرتبط با گسترش زبانوادبیات فارسی در خارج از کشور» و «تدوین شیوههای مناسب آموزش زبانوادب فارسی برای مقاطع مختلف تحصیلی و دورههای آموزشی» اشاره کرد. دیگر وظایف این بنیاد حمایت از ایجاد و گسترش دورهها، دروس، رشتهها و مراکز آموزش و تحقیقات زبانوادبیات فارسی و تأمین نیازهای نمایندگیهای فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور در حوزه زبانوادبیات فارسی و حمایت از فعالیت آنها ست. در بندهایی چون بند 6 بر وظیفه ذاتی این بنیاد چون گسترش خط، زبان و ادبیات فارسی در میان ایرانیان مقیم خارج از کشور و آموزش از راه دور زبانوادب فارسی با استفاده از فناوریهای نوین و حمایت از این فعالیتها تأکید شده است. اعزام استاد برای تدریس در دورههای کوتاهمدت و طولانیمدت زبانوادبیات فارسی در خارج از کشور و تألیف و تولید کتاب، نرمافزار، منابع و وسایل آموزشی و کمکآموزشی زبانوادبیات فارسی به زبانهای مختلف جهان و حمایت از تولید این منابع و محصولات، از دیگر وظایف بنیاد سعدی است. بنیاد سعدی همچنین باید در راستای تهیه لغتنامههای دوزبانه و چندزبانه و سایر کتابهای مرجع در جهت تسهیل آموزش و پژوهش زبانوادبیات فارسی در خارج از کشور و حمایت از نشر آثار مرتبط با آن بکوشد. این فقط 10 بند از آن وظایف 25 گانه است. وظایفی که بسیاری از اساتید حوزه ادبیات معتقدند بنیاد سعدی بهرغم بودجه کلانش بهدرستی از عهده انجام آنها برنیامده است.
افزایش چهاربرابری بودجه
اساسنامه بنیاد سعدی که مدیریت آن بر عهده غلامعلی حدادعادل است در جلسه ۶۷۳ مورخ ۴ آبان ۱۳۸۹ شورایعالی انقلاب فرهنگی در ۱۸ ماده و ۱۴ تبصره به تصویب رسید. در ماده ۱۴ این اساسنامه در مورد «وضعیت حقوقی و مالی بنیاد سعدی» چنین آمده است: «بنیاد تابع قانون تشکیل هیئتهایامنای دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالیوپژوهشی مصوب شورایعالی انقلاب فرهنگی و قانون نحوه انجام امور مالی و معاملاتی مصوب سال ۱۳۶۹ میباشد.» در ماده ۱۵ نیز در مورد «منابع مالی بنیاد» چنین میخوانیم: «بودجه بنیاد پس از تصویب و پیشنهاد هیئتامنا بهعنوان کمک دولت با ردیف مستقل در اعتبارات سالانه دیده خواهد شد. بنیاد میتواند از کمکهای سایر دستگاهها و نهادهای دولتی و غیردولتی و درآمدهای خود برای گسترش زبانوادبیات فارسی استفاده کند.» اما افزایش چهاربرابری بودجه بنیاد سعدی در سال 1402 تا سقف 34 میلیاردونهصدوپنجاهوهفتمیلیون تومان در کنار کوتاهی در انجام وظایف و بینامونشانی نزد فعالان حوزه ادبیات بود که موجب شد از ضیاء موحد، استاد فلسفهومنطق، شاعر و سعدیپژوه بپرسیم آیا از آنچه بنیاد سعدی انجام میدهد، مطلع است یا خیر. او در گفتوگو با هممیهن فقط به گفتن این نکته بسنده میکند که تابهحال شاهد هیچ خروجی مشخصی از بنیاد سعدی نبوده است. اظهارنظری که موجب طرح دو پرسش میشود؛ نخست اینکه نظر دیگر فعالان حوزه ادبیات نسبت به عملکرد بنیاد سعدی چیست و اگر این بودجه 34 میلیاردونهصدوپنجاهوهفتمیلیون تومانی در اختیار آنها قرار میگرفت برای توسعه و گسترش زبان فارسی در میان غیرفارسیزبانان چه میکردند؟
گسترش زبان فارسی با دستان خالی
محمد دهقانی، نویسنده، مترجم، منتقد ادبی و استاد دانشگاه در پاسخ به اینکه عملکرد بنیاد سعدی را در زمینه آنچه در اساسنامهاش آمده است: «تقویت و گسترش زبانوادبیات فارسی در خارج از کشور» را چگونه میبیند و اساساً آیا بهعنوان یکی از چهرههای شناختهشده زبانوادبیات فارسی با آثار تحقیقی، پژوهشی، ترجمه و تألیفی متعدد در این حوزه، تاکنون ارتباطی با این بنیاد داشته است یا خیر، به هممیهن میگوید: «حقیقت ماجرا این است که من نهتنها هیچگونه ارتباطی با بنیاد سعدی ندارم که اساساً نمیدانم این بنیاد مشغول انجام چهکاری است. تنها نکتهای که من در مورد بنیاد سعدی میدانم این است که مدیریت آن بر عهده آقای غلامعلی حدادعادل است و به منظور تقویتوگسترش زبانوادبیات فارسی در خارج از کشور بهوجود آمده است و اکنون از شما میشنوم که بودجه سال 1402 آن به 34 میلیاردونهصدوپنجاهوهفتمیلیون تومان افزایش پیدا کرده است؛ بودجهای به نام تقویتوگسترش زبانوادبیات فارسی در خارج از کشور و به کام مدیران بنیادی که بودجه به آن تعلق گرفته است.» مؤلف کتابهایی چون «از شهر خدا تا شهر انسان: در نقدوبررسی ادبیات کلاسیکومعاصر» و «حدیث خداوندیوبندگی: تحلیل تاریخ بیهقی از دیدگاه ادبی، اجتماعی و روانشناختی» ضمن تأکید بر اینکه اگر در این میان مرافعهای شخصی هست بههیچعنوان نمیخواهد وجهالمرافعه قرار بگیرد، ادامه میدهد: «بگذارید با مقایسه عملکرد خود و دو کارشناسارشد ادبیات با بنیاد سعدی، وضعیت را برایتان روشنتر کنم. اکنون که شما با من تماس گرفتهاید، من در کتابخانهومرکزاسناد دکتر مجتبی مینوی در حال تحقیقوپژوهش هستم. کاری که حدود پنجسالونیم است بهصورت روزانه انجامش میدهم. مجموع بودجهای که در این پنجسالونیم از سوی پژوهشگاه علوم انسانی در اختیار من و دو همکار دیگرم که تاکنون علاوه بر مقالات متعدد، چهار عنوان کتاب منتشر کردهایم، قرار گرفته است به 300 میلیون تومان هم نمیرسد. من بهعنوان کسی که زبانوادبیات فارسی را میشناسم و مدرس، مؤلف و محقق آن هستم، تاکنون هیچ خروجی مشخصی از بنیاد سعدی ندیدهام و نمیدانم حاصل هزینهکرد این بودجه که طبق گفته شما نسبت به سال گذشته چهار برابر شده است، چیست.»
متضرران در برابر منتفعان بودجههای دولتی
دهقانی، یکی از مهمترین مترجمان آثار نیکوس کازانتزاکیس در ایران، با اشاره به اینکه بهعنوان یکی از فعالین جدی حوزه زبانوادبیات فارسی، همواره با نبود و کمبود بودجه و اختصاص بودجههای کلان به نهادها و بنیادهایی بدون خروجی مواجه بوده است، میافزاید: «وقتی این وضعیت همیشگی بوده و ظاهراً خواهد بود، فقط میتوان گفت که ما، متضرران در برابر منتفعان بودجههای گزاف دولتی هستیم. ما متضرران نباید وجهالمرافعه قرار بگیریم و اگر قرار بر بررسی میزان بودجه باشد این کار را میتوان در مورد بسیاری از سازمان و بنیادها و نهادهای دولتی انجام داد. من بهشخصه کاری به کار سیاسیون ندارم هرچند به قول عبدالکریم سروش، اهل سیاست چنان فربه شدهاند که هر حرفی، سیاسی تلقی خواهد شد. من فردی فرهنگیام و کار خود را با حساسیت انجام میدهم و همین حساسیت است که موجب میشود گمان کنم اگر قرار بر بررسی چگونگی هزینهکرد بودجه بنیاد سعدی است این کار را باید در مورد بسیاری از سازمانها، بنیادها و نهادهای دولتی دیگر هم انجام داد.»
مؤلف مجموعهای تحت عنوان تاریخوادبیات ایران که از جمله نمونههای آن میتوان به «ابنسینا (نشر نی، ۱۳۹۸)»، «ابوریحان بیرونی (نشر نی، ۱۳۹۷)» و تاریخ بلعمی (نشر نی، ۱۳۹۴) اشاره کرد در پاسخ به اینکه فارغ از تمام فعالیتهایی که در طول عمر 57 ساله خود انجام داده است از مقایسه عملکرد بنیاد سعدی با همین دوره پنجسالونیمه که مشغول تحقیق، پژوهش و تألیف در کتابخانه و مرکز اسناد دکتر مجتبی مینوی بوده است به چه نتیجهای میرسد، میگوید: «حاصل این پنجسالونیم فقط با حضور سه نفر، خودم و دو کارشناسارشد ادبیات به مسئولیت من، مقالات و کتابهایی متعدد است و همانطور که اشاره کردم مجموع مبلغی که به من پرداخت شده و باید با استفاده از آن دستمزد اعضای گروه را نیز پرداخت کنم کمتر از 300 میلیون تومان است. این بودجهای است که به ما، با عملکرد روشنمان اختصاص داده شده است و میتوان پرسید بنیاد سعدی با بودجه میلیاردیاش از زمان تأسیس، از اول اردیبهشت ۱۳۹۲ که فعالیت رسمی خود را به منظور آموزشوترویج زبان فارسی آغاز کرد، تاکنون چه کرده است؟ میدانیم که در سایت این بنیاد اعدادوارقامی در خصوص تعداد اساتید تربیتشده در حوزه زبانوادبیات فارسی در طول این 9 سال، کشورهایی که این بنیاد در آنها فعالیت کرده است و تعداد دورههای برگزارشده توسط آن در خارج از کشور، وجود دارد اما کیست که نداند این ادعاها بهراحتی قابلطرح کردن است و در عمل هیچ کار مؤثری انجام نشده است.»
با بودجه 34 میلیارد تومانی چه میتوان کرد؟
طبیعتاً پاسخ دادن به این سؤال که اگر این بودجه 34میلیارد ونهصدوپنجاهوهفتمیلیون تومانی در اختیار شما قرار میگرفت برای تقویتوگسترش زبانوادبیات فارسی در خارج از کشور چه میکردید، آسان نیست، دهقانی اما در پاسخ به این سؤال چنین میگوید: «بنیاد سعدی تنها بنیادی نیست که وظیفهاش آموزش زبانوادبیات فارسی به غیرفارسیزبانان جهان است. سالها پیش قرار شد نهادهایی که با بنیاد سعدی، شورای گسترش زبان فارسی و سازمانهایی که در وزارت علوم و سازمان فرهنگوارتباطات اسلامی، همکارند، وظایف و مسئولیتهای خود را به بنیاد سعدی محول کنند. البته در کنار این بنیاد، شورای گسترش زبان فارسی در وزارت علوم نیز وجود دارد که وظیفه آن، اعزام استاد به دانشگاهها و کرسیهای زبان فارسی است. ظاهراً این دو نهاد، روش متفاوتی در پیش دارند ولی هدف هر دو، گسترش زبانوادبیات فارسی در خارج از کشور است. نکته اول آنکه به نظر من، زبان فارسی برای گسترش در میان غیرفارسیزبانان جهان، هیچ نیازی به فعالیت چنین بنیادهایی ندارد. چراکه زبانوادبیات فارسی در جهان از جایگاهی حائز اهمیت برخوردار است و نسبت به آن احساس نیاز میشود. زمانی که نسبت به فرهنگی، زبانی و ادبیاتی احساس نیاز میشود، احتیاجی نیست که شما برای گسترش آن، بودجههایی چنین کلان بپردازید. پس گسترش زبان فارسی در میان غیرفارسیزبانان خارج از کشور، از نظر من نیازی به صرف چنین بودجههایی ندارد.»
این عضو سابق هیئتعلمی گروه زبانوادبیات فارسی دانشگاه تهران که در سال ۱۳۸۶ در میان بهتوناباوری شاگردان و علاقهمندانش از این دانشگاه اخراج شد با بیان اینکه ترجیح میدهد برای تشریح این وضعیت، بهعنوان نمونهای عینی از وضعیت شاگردانودانشجویان سابقش در رشته زبانوادبیات فارسی بگوید، میافزاید: «بهجرات میتوانم بگویم بسیاری از بهترین دانشجویان سابق من بیکارند. کسانی که از جمله آنها میتوان به خانم لیلا سیدقاسم، اشاره کرد. مؤلف، محقق و پژوهشگری که کتاب «بلاغت ساختارهای نحوی در تاریخ بیهقی»اش، برنده چهارمین دوره جایزه دکتر فتحالله مجتبایی شد اما آنقدر در ایران بیکار ماند که چندوقت پیش خبر مهاجرتش را شنیدم. خانم حمیده نوحپیشه، خانم بهدخت نجاتحقیقی و… که از بهترین فارغالتحصیلان زبانوادبیات فارسی بودند اکنون مشغول چه کاری هستند؟ این افراد چرا باید بیکار باشند؟! این سؤالی است که بنیادهایی چون بنیاد سعدی باید به آن پاسخ دهند. شما چگونه میتوانید مدعی گسترش زبان فارسی در میان غیرفارسیزبانانِ خارج از کشور باشید اما بهترین فارغالتحصیلان زبانوادبیات فارسیتان در داخل کشور بهرغم طی مدارج عالی، بیکار باشند؟! آیا اساساً این دوگانه قابلدرک است و میتوان آن را فهمید؟!» محمد دهقانی در پاسخ به اینکه پس عملکرد بنیادها، نهادها و سازمانهای دولتی حوزه زبانوادبیات فارسی در قبال فارغالتحصیلان این حوزه را میتوان نشانی از عدم صدق گفتار و کردار آنها در خصوص گسترش زبان فارسی در میان غیرفارسیزبانان دانست، میگوید: «بله، شما از من پرسیدید اگر این 34میلیارد ونهصدوپنجاهوهفتمیلیون تومان در اختیار من قرار میگرفت برای گسترش زبان فارسی در میان غیرفارسیزبانان چه میکردم؟ من این فارغالتحصیلان توانمند را گرد خود جمع و پروژهای برای آنها تعریف میکردم و طی مدتزمانی مشخص حاصل این پروژهها را تحویل میگرفتم و تبدیل به کتاب و کتابها را منتشر میکردم. به غلامعلی حدادعادل بگویید من و امثال من هم که زبانوادبیات فارسی را با دستخالی و بدون هیچگونه بودجهای گسترش میدهیم. مایی که کتابهایمان را ناشران خصوصی منتشر میکنند اما از آنسوی دنیا سر درمیآورند و صدایشان از گوشهگوشه جهان به گوش میرسد بدون آنکه از بودجه دولتی هزینه کرده باشیم. من اگر چنین بودجهای در اختیار داشتم آن را برای چاپ یادداشتهایی هزینه میکردم که از کنار کتابهای ارزشمند مجتبی مینوی استخراج کردهام. من برای انجام این کار، حتی به بودجه 34 میلیاردونهصدوپنجاهوهفتمیلیونی نیاز نداشتم و با بودجهای چندمیلیاردی هم این کار را بهخوبی انجام میدادم اما دریغوافسوس که ما هر آنچه انجام میدهیم با دست خالی است.»
من اصلاً نمیدانم بنیاد سعدی چیست!
رضا ضیاء، دکترای ادبیات فارسی، هم در پاسخ به اینکه افزایش چهاربرابری بودجه بنیاد سعدی را تا سقف 34 میلیارد ونهصدوپنجاهوهفتمیلیون تومان در بودجه سال 1402، چگونه ارزیابی میکند، به هممیهن میگوید: «نخست باید به این نکته اشاره کنم که معتقدم ما قاعدتاً باید از افزایش بودجهٔ سازمانهای فرهنگی خوشحال باشیم و نپرسیم چرا بودجه فلان مکان فرهنگی افزایش یافته است. آنچه باید پرسید این است که چرا بودجهٔ مکان فرهنگی دیگر، کم است؟! چون فرهنگ، رکن اصلی و عامل قوام و دوام هر جامعهایست. من خوشحال میشوم اگر بشنوم بودجهٔ هریک از نهادهای فرهنگی افزایش یافته است و معتقدم ما نباید این اعدادوارقام را با جیب خودمان مقایسه کنیم، بلکه باید به مقایسهشان با بودجه سایر نهادها در دیگر حوزهها بپردازیم تا دریابیم سهم فرهنگ، به شکل عمومی، به چه میزان در هزینههای سالیانه دولت ناچیز است.» این دکترای ادبیات فارسی با بیان اینکه این مقدمه یک «اما» هم دارد، میافزاید: «بودجهٔ نهادهای فرهنگی باید افزایش پیدا کند اما من بهعنوان پژوهشگر ادبیات فارسی، در این حوزه با سازمانهای دولتیای مواجهم که نمیدانم به چهکار میآیند و خروجیشان چیست! نهادهایی که یکی از آنها همین بنیاد سعدی است. حتی چیزی از آرمِ این نهادها در ذهنم نیست، نه میدانم مدیریتشان در حال حاضر بر عهده چه کسانی است و نه میدانم خروجیشان چیست. حتی یک جلد از کتابهای منتشرهٔ این نهادها را در خاطر ندارم و این در حالی است که در لحظه و با شنیدن نام برخی ناشران خصوصی میتوانم به اسامی تعداد بسیاری از کتابهای آنها اشاره کنم. به قول اخوان ثالث: «که زشتانی چو من هرگز ندانند و ندانستند کآن خوبان/ پدرْشان کیست؟/ و یا سود و ثمرْشان چیست؟!» البته که ما بهموازات این اتّفاق، شاهد فعالیت نهادهایی چون فرهنگستان زبانوادبیات فارسی هم هستیم. پس انتقادم از بنیاد سعدی صرفاً بهواسطهٔ مدیریت غلامعلی حدادعادل بر آن نیست و بهعنوان مثال درمجموع از عملکرد فرهنگستان که ریاست آنهم بر عهدهٔ حدادعادل است، دفاع میکنم.»
ضیاء که حوزه تخصصیاش حافظپژوهی، تصحیح متون کهن و مباحث مربوط به پیوند شعر و موسیقیست با اشاره به اینکه تنها نکتهای که در مورد بنیاد سعدی میداند، بودجه کلان آن است، ادامه میدهد: «بودجه نسبتاً زیادی که به بنیاد سعدی داده میشود بهعنوان مثال به فرهنگستان زبانوادبیات فارسی یا بنیاد دانشنامه جهان اسلام تعلق نمیگیرد. هنگامی که از سوی این دانشنامه از من درخواست شد که برای آنجا، مقالهای بنویسم، پیشاپیش اعلام کردند که تا دو سال آینده توانایی پرداخت حقالزحمه مقالات را نخواهند داشت. ضمن اینکه در یکی از موارد همکاری با فرهنگستان، مقالهای که شش سال پیش به یکی از مجلات آن دادهام هنوز رنگ چاپ ندیده است و اصلاً نمیدانم انتشار آن مجله تداوم دارد یا نه! برداشت من از مجموع این اتفاقات این است که خروجی سازمانهای فرهنگی دولتی با بودجهای که دریافت میکنند، بههیچوجه تناسب ندارد و ناشران و نهادهای خصوصی بعضاً با یکدهم این پولها چند برابر خروجی مفید دارند.»
بنیانی که غلط است
غلامعلی حدادعادل، رئیس بنیاد سعدی معتقد است هدف این بنیاد آموزشوگسترش زبانوادبیات فارسی در جهان و مشابه دیگر مؤسسات آموزشی زبان همچون «گوته» آلمان، «آلیانس» فرانسه، «سروانتس» اسپانیا و… است. نگاهی به آنچه گوته در آلمان، آلیانس در فرانسه و سروانتس در اسپانیا انجام میدهند اما نشان میدهد که نمیتوان بهصرف تشابه فعالیتها، خروجی یکسانی به دست آورد. ضمن اینکه برخلاف آنچه در مؤسسات ذکرشده دیده میشود، بنیاد سعدیِ ایران، بنیادی سراسر دولتی است. بهبیان دیگر فارغ از آنکه میزان اقبال به زبان فارسی در سطح جهان به چه میزان است، مروجان آن در بنیاد سعدی نیز نه چهرههای ادبی مستقل بهعنوان سرمایههایی اجتماعی که چهرههایی سراسر وابسته به دولتاند. از آنسو، همانطور که بسیاری میدانند سخنوران زبان فارسی در دنیا قابلمقایسه با سخنوران بهعنوان مثال زبان آلمانی، فرانسه و اسپانیایی نیستند. اتفاقی که بلقیس سلیمانی در موردش میگوید اقبال به این زبان در آنسوی مرزها جز در بعضی مناطق مثل پاکستان و شبهقاره هند قابل مشاهده نیست اما از اینسو تا بخواهید دمودستگاه هست. حدادعادل میگوید هرکس، در هر جای جهان بخواهد زبان فارسی بیاموزد میتواند از این حیث به بنیاد سعدی اعتماد کند اما سؤال اصلی این است که تعداد آنهایی که ساکن آنسوی مرزهای ایراناند و میخواهند زبان فارسی بیاموزند چند نفر است و اساساً ما چه کاربری غیرقابلانکار و لازمی برای زبان فارسی ایجاد کردهایم که سخنورانی در سطح جهان مایل به آموختن آن باشند؟ و آیا در چنین شرایطی، افزایش هرچند برابری این بودجه میتواند منجر به «تقویتوگسترش زبانوادبیات فارسی در خارج از کشور، ایجاد تمرکز، همافزایی و انسجام در فعالیتهای مرتبط با این حوزه و بهرهگیری بهینه از ظرفیتهای موجود» آن شود؟!
انتهای پیام