خرید تور تابستان

گزارش نشست نقد جامعه‌شناختی و زیبایی‌شناختی فیلم سینمایی «لانتوری»

در نشستی در محل بنیاد باران، با حضور کارگردان و کارشناسان، فیلم سینمایی «لانتوری» مورد نقد و بررسی قرار گرفت. در این برنامه رضا درمیشیان کارگردان فیلم، شهلا اعزازی جامعه شناس، مریم خونساری منتقد فیلم و مهدی کوشکی بازیگر حضور داشتند.

به گزارش خبرنگار پایگاه تحلیلی بنیاد باران، در ابتدای برنامه، مجری مراسم، کبوتر ارشدی، نشست برگزار شده را در رابطه با نقد فیلم سینمایی لانتوری عنوان کرد و با اشاره به پُر سروصدا بودن فیلم و به ویژه اقبال نسل جوان از آن، گفت: می‌خواهیم درباره مولفه‌هایی صحبت کنیم که اینجا فقط در حوزه نقد تعریف‌شدنی است، یعنی از سبک و سیاق کلاسیکِ چیزی به نام حلاجی و چیزی که در عرف و افکار عمومی به عنوان پنبه‌زنی تعریف شده، فاصله بگیریم چرا که نقد برای دیدن نقاط قوت و ضعف است. تشویق یک اثر بابت تمام چیزهای مثبتی که توانسته ارائه بدهد و زیر ذره‌ٓبین بردن نکاتی که باعث آسیب آن اثر شده و به واسطه آن، شاید در جامعه نیز بدفهمی‌ایجاد کرده باشد.

این روزنامه نگار، با تکیه بر اهمیت ایجاد یک ارتباط بین‌رشته‌ای در نشست‌های نقد یک اثر هنری، ادامه داد: ما حتماً از یک جامعه‌شناس دعوت می‌کنیم و می‌خواهیم که فیلم را از منظر خود ببیند، چون حوزه تولید سینمایی، حوزه‌ای است که اگر کارگردان این نسبت را با کارشناس جامعه شناسی به درستی برقرار نکرده باشد، فیلم دچار آسیب می‌شود، و حتا  این امر در حوزه فلسفه نیز اتفاق می‌افتد چون موضوعات و تم‌های مطرح شده در فیلم به این رشته نیز مرتبط است و من دوست دارم از رضا درمیشیان بپرسم که بخشش را در کدام سنت فلسفه دیده است.

 

  • شهلا اعزازی: مساله قصاص و بخشش در لانتوری، محوریت دارد

شهلا اعزازی با اشاره به این که فیلم لانتوری را تنها یک بار و در سینما دیده است، گفت: برای نقد یک اثر، شایسته است که آن را به دقت و چندین بار ببینیم و اگر درباره فیلم بحثی می‌کنم، نه به عنوان منتقد هنری یا کسی که از سینما اطلاعات خاصی دارد، بلکه به عنوان کسی که فیلم می‌بیند، می‌گویم. برای کسی که فیلم می‌بیند، مسائلی به وجود می‌آید که درباره آن می‌تواند سؤال کند، بحث کند یا به اظهار نظر بپردازد.

وی در همین زمینه ادامه داد: در بخش دیگر سخنانم، درباره محتوای فیلم، بخشش و قصاص به صورت حرفه‌ای صحبت می‌کنم و در همین ابتدا باید بگویم بسیار خوشحالم که فیلمی‌ساخته شده که معضل اسیدپاشی را مطرح کرده و توانسته جلسات بسیاری را در حوزه نقد و بررسی، به خود اختصاص بدهد.

مدرس دانشگاه علامه طباطبایی در خصوص انتقادات منتشر شده از این اثر، به عبارات کوتاه اشاره کرد و افزود: در نقدها تجمع مسائل اجتماعی را دیدم، البته من نفهمیدم و فکر می‌کنم دیگران هم نفهمیدند که آیا ما بچه پرورشگاهی را در بزهکار شدن دخیل می‌دانیم؟ درست مخالفش هم آنجاست که این بچه، یک دانشجوی بسیار خوب شده است.

وی  پدیده‌های دیگر فیلم، همچون دزدی‌های کوچک، آقازاده‌ها و اختلاس‌گرها را از مسائلی ذکر کرد که دیگران نوشته بودند و اظهار کرد: هیچ کس درباره شخصیت باران صحبت نکرد، که ازدواج اجباری داشته، به تهران فرستاده شده، احتمالاً خریداری شده، هیچ کس این را به عنوان یک مساله اجتماعی ندید، که یک نفر تن‌فروشی می‌کند، در ابتدا به او می‌گویند اگر تو را زدند تو هم بزن. از نظر من، به این شخصیت، خیلی کم پرداخته شد، شخصیتی بود که باید شناخته می‌شد، ولی سطحی از آن گذشته شد.

اعزازی در خصوص شخصیت باران گفت: دختری که تن‌فروشی می‌کند و برای کودکان پرورشگاهی کادو می‌خرد، باید دقت کرد که قیمت تن‌فروشی چقدر بوده و قیمت کادوها چقدر؟ برای یک آقازاده، در اخاذی با عکس، چه اهمیتی دارد که عکسش این گونه منتشر شود.

وی با تاکید بر این که هیچ یک از شخصیت‌ها برای بیننده به خوبی شناخته نشده، افزود: در فیلم این مساله بسیار جالب بود که مردم پای تلویزیون با شنیدن و دیدن این مسائل، چه می‌گفتند، واقعاً بازتابی از تفکر مردم در همه قشرها بود.

مدیر گروه مطالعات زنان انجمن جامعه شناسی ایران، با اشاره به وکیل و جامعه‌شناس در فیلم که دقیقاً به همان سطح تصنعی که در تلویزیون حرف می‌زنند، نشان داده شدند، گفت: این دو نفر برای من ویژه بودند، خانم وکیل بر مردسالاری تکیه می‌کرد و به نظر می‌آمد نه خودش می‌فهمد چه می‌گوید نه بر دیگران تأثیر می‌گذارد و آقای جامعه شناس هم که اصلاً معلوم نبود چه می‌گفت، از شعر و گل و.. همه چیز حرف زد، اما به هر حال، هر دوی آنها، حرف اساسی فیلم را به نحوی گفتند.

اعزازی، از دیگر شخصیت‌های این فیلم به شخصیت پاشا اشاره کرد و گفت: شخصی که دیگران را با چاقو می‌زند، بعد گریه می‌کند ولی چرا؟ می‌توان گفت این شخصیت دوست داشتنی است که چنین می‌کند؟ با دختری همراه است اما او را وادار به تن‌فروشی می‌کند و بدون اهمیت به او، به دنبال دختر دیگری است. این شخصیت برای من بسیار عجیب بود.

مدرس دانشگاه علامه طباطبایی این مسائل را نکات مبهمی‌خواند که ببننده را آزار می‌داد و افزود: در مساله عاشق شدن، هیچ صحنه‌ای دال بر عاشق شدن دیده نشد، فقط تکرار می‌شد «من عاشق شدم»، دیگران تکرار می‌کردند «عاشق شده» ولی زبان فیلم، این را نشان نداد که اصلاً چه شد که عاشق شد.

وی، یکی از صحنه‌های فیلم را درباره عاشقی، بسیار گویا ذکر کرد و ادامه داد: در رابطه با شرایط اجتماعی ایران، این صحنه که باران، خاک را از چشم پسر فوت می‌کرد، عشق را می‌نمایاند.

این جامعه شناس، در توصیف صحنه‌ای از فیلم که تعجبش را برانگیخته بود، توضیح داد: مریم به جایی می‌رود که مواد مخدر تولید می‌شد، و چگونه می‌شود یک فعال اجتماعی، در جایی به آن کثیفی عکس بگیرد و بخندد! مکانی که برای یک فعال اجتماعی، به دلیل تولید مواد مخدر و از بین بردن جوانان، گریه دارد. و البته اگر ما عشق را فقط در لبخند ببینیم شاید می‌توان گفت که حق داشت بگوید عاشق من شده است.

شهلا اعزازی به محدودیت‌های حضور در سینما برای یادداشت‌برداری اشاره کرد و با تاکید بر این که تنها یک بار فیلم را دیده است، ادامه داد: این‌ها نکات سؤال برانگیزی بود که ذهن مرا به خود مشغول کرد و البته باید بگویم صحنه‌های خشونت آخر فیلم واقعاً میخکوب کننده بود.

مدرس دانشگاه علامه طباطبایی دو مساله قصاص و بخشش را در فیلم لانتوری برشمرد و گفت: در دورانی که جوامع بشری پیشرفت کردند، طبق قوانین اجتماعی به گونه‌ای گفته شد که: من از حق خودم برای دفاع شخصی از خودم، برای اینکه اگر کسی به من آسیب برساند من هم همان آسیب را به او برسانم، خودداری می‌کنم و این را به مجموعه‌ای به نام دولت، به نام قوه قضاییه، به نام پلیس و نهادهای مختلف واگذار می‌کنم و ما این کار را در ایران انجام دادیم. یعنی اگر کسی پولی از من بدزدد من برای تقابل با او، پولش را نمی‌دزدم بلکه به کلانتری می‌روم و شکایت می‌کنم، پیگیری می‌شود، به دادگاه می‌رود و و این که به حقم می‌رسم یا نه، مساله دیگری است.

شهلا اعزازی با تاکید بر اهمیت این که تصمیم‌گیری درباره بسیاری از مشکلات اجتماعی یا بزهکاری‌ها به مقامات قضایی واگذار شده است، افزود: در ایران مساله قصاص مطرح می‌شود، باید گفت که در ایران هیچ کس اطلاعات دقیق به آدم نمی‌دهد، نه تنها پزشک درباره بیماری، اطلاعات دقیقی به بیمارش نمی‌گوید، بلکه در مسائلی که با قصاص و دیه نیز درگیر می‌شود، مساله به‌درستی روشن نمی‌شود. من کتاب قانون را هم مطالعه کردم، معلوم نیست اگر بخشیده شود چه اتفاقی برای او خواهد افتاد؟

وی در توضیح این امر، بیان کرد: من دو مورد تصادف رانندگی را شاهد بودم که ما بخشیدیم و طرف رها شد بدون اینکه مشکلی برایش به وجود بیاید درصورتی که اگر شخصی مشکلی در فضای عمومی و امنیت اجتماعی ایجاد کند، مجازاتی دارد و اگر این اجرا نشود، مخل امنیت عمومی‌است، برای این که به کسی آسیب رسانده یا به قتل منجر شده و من از تجربه خود می‌گویم که حتا گواهینامه او توقیف نشد. در فیلم هم مشخص نشد که اگر من ببخشم مجازات چه خواهد بود؟

این جامعه شناس در خصوص مساله قصاص در ایران، با تاکید بر زنان اظهار کرد: ما در ایران، در مورد بسیاری از مسائل شخصی خود نمی‌توانیم تصمیم بگیریم، زنان، بیشتر و مردان هم به نوعی دیگر. یک دختر جوان، چه از لحاظ قانونی، چه از لحاظ فرهنگی، تحت تصمیم‌گیری پدر است و بعد از ازدواج هم برای کوچک‌ترین تصمیم‌های زندگی‌اش، نیازمند اجازه همسرش است. سفر رفتن، درس خواندن، انتخاب محل خانه که این‌ها قانونی بودند، فرم‌های فرهنگی نیز وجود دارد همچون: بچه‌دار شدن، سقط جنین، و … در تمام این مسائل مردها هستند که تصمیم می‌گیرند.

وی در نمایش این امر در «لانتوری» گفت: حالا در فیلم، از این زنی که در تمام طول عمر درباره روابط شخصی خودش هیچ تصمیمی نگرفته، بعد از اسیدپاشی می‌خواهند که درباره مرگ یا زندگی و قصاص این فرد، تصمیم بگیرد، ولی او چگونه باید تصمیم بگیرد؟

مدیر گروه مطالعات زنان انجمن جامعه‌شناسی ایران، به نسبت بین جرم و مجازات اشاره کرد و افزود: ما این مساله را به دولت سپردیم، یعنی اینکه دولت باید در نظر بگیرد که این امر، جرم است و مجازات دارد و باید نسبتی بین این جرم و مجازات باید برقرار باشد. وقتی من این نسبت را نمی‌دانم، چگونه تصمیم بگیرم که می‌بخشم یا نمی‌بخشم. این مهم است که بدانیم او، چه ببخشد ناراحت خواهد بود و چه نبخشد، باز ناراحت خواهد بود.

وی با تاکید بر این که مساله، بحث قصاص است و تنها به این فیلم مربوط نمی‌شود، گفت: در واقعیت هم به خوبی می‌دانیم که با یک اسیدپاشی، کل زندگی فرد نابود می‌شود. پس از آن نیز، سال‌های سال باید تحت عمل‌های جراحی گوناگون قرار بگیرد، این جراحی‌ها درد دارند، خرج دارند، حالا می‌گویند یک چشم کسی که این کار را کرده، اسید بپاشید و کور کنید، این‌ها چه ارتباطی به هم دارند؟ بسیاری افراد هستند که بدون دو چشم، خیلی خوب زندگی می‌کنند، یعنی اگر هم می‌گفت من نمی‌بخشم و او را قصاص کنید، اولاً که چه فایده‌ای برای او داشت؟ اما این دو جرم با هم یکی نبودند حتا اگر به شکلی بسیار زشت، پزشکی اسید را به چشم او بریزد، یک چشم را از دست می‌داد به این دلیل که نمی‌توانند اسید را دقیقاً همانگونه بریزند که صورتش از بین برود، دستش از بین برود.

وی در همین خصوص افزود: در این مساله، یک نفر به صورت کاملاً ناعادلانه، زندگی‌اش را از دست داده و دیگری چشمش را از دست می‌دهد. در هر تصادفی هم افراد ممکن است چشمشان را از دست بدهند.

مدرس دانشگاه علامه طباطبایی اشاره فیلم به مردسالاری را مورد تاکید قرار داد و گفت: به صورت کلی می‌توان مردسالاری را سلطه مردان بر زندگی و تحرک و فعالیت زنان تعریف کرد. یعنی در جامعه، ساختاری وجود دارد که این ساختار، هم از لحاظ قانونی و هم از لحاظ فرهنگی و هم به واسطه تشویقی که توسط جامعه صورت می‌گیرد، مردان بر تمام زندگی زنان نظارت دارند.

وی به قوانین کشورهای دیگر نیز اشاره کرد و افزود: در قوانین کشورهای دیگر آمده است که اگر زن نخواهد با همسرش رابطه جنسی داشته باشد، این امر تجاوز محسوب می‌شود.

اعزازی انواع سلطه بر بدن را برشمرد و توضیح داد: قتل‌های ناموسی نیز، نوعی از این سلطه است. تجاوز جنسی، کتک زدن و اسید پاشی، همه نمادهایی از سلطه بر بدن یک زن هستند. در فیلم هم به زیبایی نمایانده شده که این بدن، مال من است و اگر برایِ من نباشد، هیچ کس هم حق ندارد آن را داشته باشد.

وی درخواست فیلم از زنی که تحت سلطه است را مورد بحث قرار داد و افزود: از او درخواست می‌شود که ببخش! اما واقعاً باید گفت چه چیزی را ببخشد؟ سلطه مرد بر زن را؟ سلطه مرد بر بدن زن را؟ یعنی تو اجازه داری این سلطه را بر بدن من اعمال کنی و حال که این گونه رفتار کردی من تو را می‌بخشم؟ این بخشش، چیزی به غیر از بخشش مردسالاری در جامعه نیست، بخشش سلطه مردان در جامعه و از تحقیقاتی که خودم انجام دادم، در خشونت خانوادگی مردان بر زنان، هر اندازه که زنان ببخشند، خشونت تشدید می‌شود، هر اندازه که ما مردسالاری را، رفتارهای مردسالارانه را در جامعه ببخشیم، آن هم ادامه پیدا می‌کند و اگر به دقت نگاه کنیم، می‌بینیم اسید پاشی در سال‌های اخیر بسیار افزایش یافته است.

مدیر گروه مطالعات زنان انجمن جامعه شناسی ایران، شخصیت مریم را نیز مورد نقد قرار داد و گفت: مریم برای من اصلاً جذابیت نداشت. بسیار سرد، به دور از واقعیت، در کنار دوستش که بود فقط حرف‌های غمگین می‌زد، نمی‌خندید، شوخی نمی‌کرد، کافی شاپ نمی‌رفت، این، زندگی‌اش همان اعدام بود.

وی به مساله کمپین نه، به خشونت و نه، به اعدام نیز اشاره کرد و افزود: آنچه ما تحت عنوان کمپین می‌فهمیم یک حرکت جمعی است. یعنی گروهی جمع می‌شوند و باید تعدادی از افراد سرشناس جامعه باشند مثلاً این نویسنده، این هنرمند، این سیاستمدار و… و بعد می‌روند به خانه یک نفر و می‌گویند ببخش و قصاص نکن. سرشناس‌ها می‌روند نه یک دختر تنها که برود و به او بگویند تو چه کاره‌ای؟ و او را بیرون بیاندازند و فکر می‌کنم واکنش طبیعی همان است که او را از خانه بیرون می‌کنند و به خوبی در فیلم نمایش داده شد، در صورتی که به احترام آن آدم سرشناس، ممکن است کوتاه بیایند.

 

  • رضا درمیشیان: اگر بخشش مورد سؤال واقع شده به نظر من فیلم، نتیجه داده است

رضا درمیشیان در توضیح این که موضوع‌ها در فیلم بسیار متفاوت است و حجم آیتم‌های مختلف در فیلم منجر شده که شخصیت‌ها درست و کامل نمایانده نشوند، بیان کرد: هر فیلمی‌همچون یک اثر هنری، یک سلیقه است، می‌تواند دوست داشته شود و می‌تواند دوست داشته نشود. بر اساس سلیقه، نگاه و… مثل ساختار و لحن قصه گویی. شما می‌توانید به عنوان یک سینماگر یا تماشاگر هر قصه را از یک جا شروع کنید و در یک جا ختم کنید.

وی در پاسخ به سؤال خبرنگار مبنی بر اینکه آیا قصد داشتید این عدم شکل گیری درست شخصیت‌ها را در جامعه امروز نمایش دهید، افزود: کسی که دغدغه جامعه‌شناسی دارد هدفی جز اثرگذاری ندارد، به دنبال ایجاد اثر است. نگاه من به لانتوری این گونه بود. در لانتوری آدم‌ها همه حرف می‌زنند و قربانی دیده نمی‌شود، دقیقاً مثل جامعه ما، همه حرف می‌زنیم و قربانیان را رها کردیم.

کارگردان فیلم «لانتوری» با اظهار امیدواری نسبت به اینکه روزی بتوانم فیلمی بسازم که همه بتوانید با آن ارتباط بگیرید و دوست داشته باشید، ادامه داد: ما از روز اول بسیار تلاش کردیم که برای این قربانیان قدمی برداریم ولی هنوز نتوانستیم حتا یک NGO راه بیاندازیم. از وزارت بهداشت و نهادهای دیگر درخواست کمک کردیم، تا بتوانیم جایی را به عنوان متولی حمایت از قربانیانی که در انزوا و تنهایی هستند، بنا کنیم، چرا که با آنها در جامعه، مثل جزامی‌ها برخورد می‌شود، گویی آنها اسیدپاشند! این افراد طرد می‌شوند چون چهره‌هایشان غیرمتعارف است و سعی می‌کنند دیده نشوند، همه فکر می‌کنند با حذف این‌ها اسیدپاشی از بین می‌رود؟! در بیمارستان‌ها هم اگر ببینید، این افراد در بخش دیگری نگهداری می‌شوند.

وی وجود این دغدغه‌ها را مسبب ساخت چنین فیلمی بیان کرد و گفت: برخی از سوال‌ها در فیلم پاسخ داده شده‌اند. این که گفته شد مجازات در فیلم نبود، قاضی به وضوح می‌گوید 5 سال زندان. این که گفته شد موضوعات بسیاری در فیلم مطرح می‌شود باید بگویم مثل جامعه روز ماست، به نظر من ریتم این فیلم، شبیه حال روزگار ماست.

درمیشیان در ادامه افزود: از نگاه من هیچ انسانی کامل نیست، مریمی که خودش قربانی هم بوده کامل نیست، ضارب کامل نیست، مریم می‌گوید من اشتباه کردم که خندیدم، مریم یک آدم تک بعدی نیست. در زندگی شخصی او کاراکتری به نام سعید وجود دارد که با او ارتباط داشته است. من فعالان حقوق بشری می‌شناسم که همه زندگیشان کارشان است و تلاش می‌کنند که برای جامعه قدمی‌بردارند.

کبوتر ارشدی در بخش دیگری به مصاحبه مریم پالیزبان در روزنامه اعتماد اشاره کرد و گفت: پالیزبان در این مصاحبه می‌گوید ما در «لانتوری»، تلاش کردیم بخشش را از زاویه دیگری ببینیم، آنجا که در آخر فیلم، مریم می‌گوید به خاطر خودم می‌بخشم.

این که درخواست می‌شود ببخشد، اما چه چیزی را ببخشد؟ قصاص را، جرم را، قاتل را؟ آیا جنس این بخش‌اش مسیح‌وار است؟ این مساله‌ای بوده که همیشه در جلسات لانتوری اغتشاش ایجاد کرده است.

تهیه کننده فیلم «لانتوری»، در خصوص مصاحبه مریم پالیزبان در روزنامه اعتماد گفت: من این مصاحبه را نخواندم و فکر نمی‌کنم همه تماشاگران لانتوری نیز آن را خوانده باشند. به نظر من، لانتوری پاسخی به پرسش‌های ذهن من است و من این پرسش‌ها را از زبان آدم‌های مختلف مطرح می‌کنم، اقشار مختلف در فیلم راجع به این موضوع حرف می‌زنند، اینکه مریم صورتش را نشان می‌دهد و می‌گوید: چه چیزی را ببخشم؟ این سؤال منم هست، به نظر من موضوع بخشش، اعدام، مجازات، قصاص، مسائلی هستند که فارغ از یک فیلم و میزگرد… است و روانشناسان، جامعه‌شناسان و دیگران باید راجع به آن در جامعه بحث کنند و پرسش مطرح شده را به یک نتیجه برسانند، واقعاً چرا در جامعه ما یک اسیدپاش می‌تواند راحت زندگی کند و فرد قربانی، چشمانش را از دست بدهد، بیمه نداشته باشد و همه جراحی‌هایش زیبایی باشد و ما نتوانیم کاری کنیم.

 

  • مریم خونساری، منتقد فیلم: نگاه فیلم در مجموع ژورنالیستی است

مریم خونساری به صحبت‌های بسیاری که در خصوص فیلم «لانتوری» مطرح شد، اشاره کرد و گفت: از آنجا که این جلسه برای شکافتن بحث‌های موجود در خصوص این فیلم است، ممکن است بحثی مورد تأیید ما باشد یا نباشد و اصولاً این انگیزه را تقویت کند که فکر کنیم و در هم‌اندیشی به یکدیگر یاری برسانیم.

وی با تأیید بخشی از سخنان اعزازی، جامعه شناس حاضر در نشست، ادامه داد: آنچه که من درباره بحث قصاص هنوز پیدا نکرده‌ام، در فیلم «لانتوری»، فیلم قبلی درمیشیان به نام «عصبانی نیستم» و فیلم‌های دیگری که در این حوزه در حال ساخت هستند، نقطه نظری است که یک اتفاقی افتاده و ما درگیر مناسباتی شدیم که شاید این مناسبات برای ما نبوده است. یک خانم که فعال اجتماعی است و عموماً اطلاعاتش را از جراید گرفته و یا در صحبت‌ها کسب کرده، به درِ خانه قربانی می‌رود و از او خواهش می‌کند که چیزی را ببخشد!

خونساری در توضیح این مساله بیان کرد: منظور این است که چه فردی که به عنوان فعال اجتماعی که به دنبال این قضیه است، چه افرادی که این اتفاق برایشان افتاده، چه افرادی که عامل این اتفاق بوده‌اند، هیچیک کارشناس این ماجرا نیستند، باید دقت کرد که این جریان در بین مردم دست به دست می‌شود، به دلیل این که این قضاوت و بخشش به مردم سپرده شده است.

این منتقد فیلم، با تاکید بر اینکه باید بحث این که این مساله چقدر اخلاقی است یا غیراخلاقی، چقدر شرعی است یا غیرشرعی است، چقدر قانونی است یا غیرقانونی را کنار بگذاریم، افزود: باید ببینیم چقدر این امر اجرایی است؟  بنابراین مساله اساسی من در همه این فیلم‌ها، این است که ما چیزی را خارج از آن مرکزی که باید مطرح کنیم، مطرح می‌کنیم. یعنی به جای اصل به حواشی می‌پردازیم. شاید واقعاً لازم باشد این بحث با علمایی که در این حوزه صاحب نظر هستند به طور جدی‌تری در میان گذاشته شود. خیلی از احکام هستند که در گذشته بسیار استفاده می‌شدند اما امروز بنا به مصلحت تغییراتی در آن‌ها اتفاق افتاده است و این را همین علما تصمیم گرفته‌اند.

وی ساز و کار قصاص را مربوط به دوره‌ای دانست که قانون به شکل دادگستری و هیات منصفه و قاضی و… وجود نداشته، و ادامه داد: اگر ما آمدیم و این ساز و کار را تعریف کردیم پس این ساز و کار فردی و تصمیم گیری اخلاقی فردی چگونه عمل خواهد کرد؟ آیا این‌ها کنار هم و به طور موازی می‌توانند عمل کنند؟

خونساری چالش اصلی فیلم‌هایی که درباره قصاص ساخته می‌شوند را در حاشیه خواند و گفت: این‌ها پرسش‌هایی است که ذهن مرا درباره موضوع مورد طرح در فیلم، درگیر می‌کند و انتظار پاسخگویی از کارگردان فیلم ندارم، واین پرسش‌ها ذهن مرا به خود مشغول می‌کند تا این که مریم ببخشد یا نه.

این منتقد فیلم، سکانسی که پزشک می‌خواست اسید را در چشم آن فرد بریزد، را سکانس بسیار خوبی ذکر کرد و افزود: اطلاعات بسیار و خوب بود و به اعتقاد من، اگر فیلم، روی یکی از این‌ها عمیقتر نگاه می‌کرد، شاید می‌توانست اثرگذاری بیشتری داشته باشد تا این که موضوع‌های متنوع هرکدام در حد طرح موضوع در فیلم مطرح شود.

وی در همین خصوص مطرح کرد: در حقیقت موضوعات، بسیار است، دیالوگ‌هایی که در قسمت مستند نمایشی سکانس اول فیلم که از زبان بازیگران مطرح می‌شوند به عنوان جامعه شناس، روانشناس، از کنایه‌های سیاسی اجتماعی که وجود دارد. واقعیت این است که ما در یک جهان پاره پاره گسیخته فراپست‌مدرن زندگی می‌کنیم و می‌بینیم که انسان امروز، انسان جهانی است و محدود به منطقه جغرافیایی نیست.

مریم خونساری ادامه داد: یک عکاس یک فریم از همین جهان پاره پاره در هم ریخته را انتخاب می‌کند، یک سینماگر انتخاب می‌کند، یک پژوهشگر انتخاب می‌کند، بنابراین این که ما در یک جهان به‌هم‌ریخته و پراز مساله زندگی می‌کنیم، دلیل نمی‌شود که وقتی می‌خواهیم آن را به تصویر بکشیم  و به بیننده نشان دهیم، به همان به‌هم‌ریختگی و از هم‌گسیختگی و تنوع باشد. چرا که به این گونه عمل کردن، هیچ نقطه تعمقی برای بیننده باقی نمی‌گذاریم و او را از پله‌ای به پله‌ای دیگر می‌بریم، ممکن است احساس کند چیز مشخصی دستش را نگرفته است.

وی به شلوغ بودن ساختار فیلم اشاره کرد و گفت: موضوعاتی که مطرح می‌شود، متنوع است، دیر به قصه مریم و پاشا و قصه قصاص می‌رسیم، قسمت‌های اول فیلم، نمایانگر آسیب‌های اجتماعی دیگری است که می‌تواند ساخت فیلم جداگانه‌ای را سبب شود، و با این که همه چیز به هم مربوط است و منجر به اسیدپاشی می‌شود، ما وقتی می‌خواهیم بیان کنیم ناچاریم آن را سازمان دهیم تا منجر به سردرگمی‌برخی از بینندگان نشود.

 

  • رضا درمیشیان: از نظر ساختار کلاسیک، این فیلم پیچیده و سردرگم است

ارشدی در بخش دیگری از این نشست، با تاکید بر این که لق بودن یک موضوع از منظر جامعه شناختی یعنی این که به چه میزان شاعر یا ادیب توانسته موضوع را در بستر اجتماعی ببیند، گفت: به هرحال، بازیگران و افراد در فیلم انتخاب شده‌اند، وقتی از جامعه ادبی، اردشیر رستمی می‌آید و آنقدر حرف لق می‌زند، منِ شاعر دچار این توهم می‌شوم که واقعاً بازتاب جامعه ما در اندیشه یک شاعر یا اهل ادب چیست.

وی با اشاره به این که ما در شعر هم از دهه 70 به بعد، در متن‌نویسی هم با این مساله روبه رو شدیم که با این تزی که جهان ما اینقدر پراکنده است و آکنده از اطلاعات بسیار، بیان کرد: این که چرا گفتیم شعر در دهه 40 اشباع شد از سمبولیسم و باید عبور کنیم از آن، این تجربه ما و رسیدن به زبان فراتر از جهانی که در آن زیسته بودیم، در سینما هم به شکلی تجربه می‌شود. این که الزاماً جهان پراکنده را دیدن با پراکنده گویی یا پراکنده نشان دادن متفاوت است چگونه دیده می‌شود؟

رضا درمیشیان در پاسخ گفت: شما از شعر مثال می‌زنید، حافظ یک جور شعر می‌گوید، نیما از دریچه دیگری می‌گوید، فروغ، اخوان، شعرای مختلف با نگاه خود می‌گویند. ما نمی‌توانیم هر انسان و فیلم سازی را محدود به سلیقه خود کنیم. یکی دوست دارد صریح ببینید، خشونت را عریان نمایش دهد، کیارستمی صریح‌ترین موضوع جامعه را به چالش می‌کشد مثل «مشق شب» که بسیار سیاسی است. مهرجویی به شکلی دیگر به جامعه‌اش می‌نگرد، به حقوق زنان با «سارا» می‌پردازد و به همین منوال، بهمن قبادی، جعفر پناهی، رخشان بنی‌اعتماد و…

این کارگردان سینما در همین خصوص ادامه داد: به نظر من، نمی‌توانیم بگوییم چرا «سگ کشی» این همه کاراکتر دارد، من قصه‌ای را تعریف می‌کنم که برخلاف فیلم قبلی‌ام، قهرمان پرور نیست. داستان آن فیلم را قهرمان پیش می‌برد اما لانتوری اصلاً ادعای یک فیلم کلاسیک را ندارد، یک فیلم تجربی است و آدم‌های اطراف، قصه را با قضاوت‌های خودشان تعریف می‌کنند و قهرمان ساکت است. و در نیمه دوم قهرمان حرف می‌زند.

درمیشیان تعدد آدم‌هایی که راجع به یک اتفاق، حرف می‌زنند و در فیلم، این امر به شکل کاملاً تجربی محقق می‌شود، را مدنظر قرار داد و افزود: از نظر ساختار کلاسیک، این فیلم پیچیده است، آشفته است، سردرگم است ولی مقصود فیلمنامه‌نویس و فیلمساز چه بوده؟ می‌خواهد بگوید درباره یک اتفاقی که ما در یک روز می‌شنویم، هر کسی برداشت خودش را دارد، ما به ماجرا به این شکل نگاه کردیم، روایت‌های مختلف از یک اتفاقی که افتاده تا رسیدن به اصل واقعیت. این در ساختار فیلم هم هست. در یک جایی، یک دختر به راحتی سوار ماشین می‌شود، ما قضاوت می‌کنیم که چه راحت سوار شد و رفت، بعد می‌فهمیم ماجرا چه بوده. حتا آنجا که می‌گویید مریم می‌رود و می‌خندد،  می‌بینیم که بعداً خودش می‌گوید من اشتباه کردم.

وی در همین رابطه اظهار کرد: هیچ یک از ما کامل نیستیم. یک فعال اجتماعی هم می‌تواند در فضایی قرار گیرد که متفاوت عمل کند، خودش می‌گوید من می‌خواستم او را تغییر بدهم و با این نگاه می‌آید که او را نجات دهد.

درمیشیان با بیان اینکه این مساله همیشه برای من سؤال بوده که وقتی خودمان در یک موقعیت خاص قرار بگیریم چه می‌کنیم، گفت: کاراکتر مریم همیشه می‌گوید ببخش، و الان که خودش در این موقعیت قرار می‌گیرد می‌گوید نمی‌بخشم و خودش به بحث قصاص می‌رسد و این خیلی مهم است.

ارشدی خطاب به رضا درمیشیان گفت: به اعتقاد من، فیلم لانتوری علیرغم همه تعریف‌ها و ایرادهایی که به او وارد شد، فیلمی بود که پرسش‌های بسیاری را مطرح کرد و ما از همان ابتدا که «لانتوری» را نگاه می‌کنیم، انتظار یک کلان روایت یا یک رویکرد حماسی یا اینکه این فیلم الزاماً یک قهرمان داشته باشد یا داستان اوج بگیرد و فرود داشته باشد را نداریم. بحث، مساله اجرا بود که چقدر توانستیم آنچه در ذهن داشتیم را به بهترین شکل نمایش دهیم.

 

  • شهلا اعزازی: برای نابود شدن زندگی یک نفر،  مجازات بسیار پنج سال زندان کم است

شهلا اعزازی با تاکید بر میزان مجازات اسیدپاشی در قانون که بر اساس اهمیت آن، بین 3 تا 5 سال است، گفت: به عقیده من، برای نابود شدن زندگی یک نفر، این مجازات بسیار کم است.

وی همچنین بیان کرد: من از جنبه‌هایی فیلم را دیدم که آن جنبه‌ها برای این مهم بوده، چرا که من فکر می‌کنم قصاص به ویژه در بحث اسیدپاشی یا قتل ناموسی در ایران یک مساله سنتی است، برخورد با این مسائل شاید شیوه‌های گوناگون دارد، باید به نوعی صحبت کنیم که افراد معمولی مشکل را بفهمند. این که زبان دیگری انتخاب شده بسیار خوب است. اما شاید مخاطب معمولی قضیه را نفهمد. این هم شیوه‌ای است که پدیده سنتی را به شیوه پست‌مدرن مطرح کنیم و بسیار خوب است که مطرح شد.

وی با بیان این که ما باید دولت را موظف بدانیم تا مجازات سنگین برای قتل ناموسی (که مجازات ندارد) یا اسید پاشی (که 3 تا 5 سال مجازات دارد) تعیین کند، گفت: کل این پدیده، که به من می‌گوید تصمیم بگیر و من می‌گویم که نمی‌توانم تصمیم بگیرم، باید بچرخد، تغییر کند و به سمت دیگری برود. این مساله در فیلم نبود که البته یک فیلم یا یک مقاله به همه جنبه‌های یک مساله نمی‌تواند بپردازد. همین که مساله مطرح شد، چندین جلسه راجع به آن برگزار شد، نشان می‌دهد که ممکن است دفعه بعد درباره بخشش صحبت نشود بلکه درباره جرم صحبت کنیم و بگوییم چرا این کار را کرده نه این که چرا ببخشد و این هم بسیار خوب است.

درمیشیان، تهیه کننده فیلم «لانتوری» در همین زمینه افزود: در این حوزه، فرد مقصر نیست بلکه این جامعه است که خشن است و ریشه همه خشونت‌هایی که هرلحظه در رفتار، رانندگی، راه رفتن، و… حس می‌کنیم همه در جامعه وجود دارد و پرسش من این است که چرا این جامعه اینقدر خشن است.

 

  • مریم خونساری: دیالوگ‌های فیلم شعاری است

خونساری در بخش دیگری از این نشست، با تاکید بر اینکه هر اثری وقتی دیده شد، سنجیده شد، نقد و موشکافی شد، تازه می‌توان بازخورد آن را دید و این ادامه و تکمیل کار است، گفت: نکته‌ای که بسیار بر آن تاکید شد، این بود که فیلم، سلیقه است، نوعی روایت است که ممکن است پسندیده شود یا نشود، اما درست است که ما می‌توانیم شیوه روایت خود را از موضوع داشته باشیم اما چیزی به اسم بازخورد هم داریم. یعنی بدانیم که بعد از انتخاب شیوه، موضوع و فعالیت و تبدیل آن به یک اثر، چرا آن را نمایش می‌دهیم. چون می‌خواهیم آن را در معرض قضاوت عمومی‌قرار دهیم. یعنی می‌پذیریم نمایش در ذات خود، شراکت را مطرح می‌کند. اثر هنری، امروز در دید مخاطب تکمیل می‌شود. حتا وقتی یک تابلوی نقاشی را بر روی دیوار می‌بینیم، بیننده بخشی از فرایند تبدیل آن، به یک اثر هنری را ایفا می‌کند.

وی با اشاره به پیشینه ژورنالیستی درمیشیان، بیان کرد: در ابتدای فیلم و سکانس اول، نگاه فیلم در مجموع ژورنالیستی است. طرح موضوعات مختلف، دیالوگ‌های شعاری که کارشناسان اول فیلم می‌گویند، فیلم را به سمت قالب ژورنالیستی می‌برد. اثرگذاری یک چهره یا زندگی از شخصیت‌های واقعی قربانیان در این فیلم خیلی زیاد است و در عمل می‌توان با مشکلات این پدیده از دوربین رؤیا نصیری روبه‌رو شد.

این منتقد فیلم، به نکته مثبت انتخاب رضا درمیشیان، اشاره کرد و افزود: این که یک موضوع مستند را در فیلم داستانی می‌آورد بسیار حائز اهمیت است، چرا که مردم، سینما را بیشتر می‌بینند. سینمای مستند، مهجور است و مردم کمتر به دنبال آن هستند.

وی اهمیت راه انتخاب شده برای اجرا را برشمرد و ادامه داد: در مستند نمایشی سکانس اول که از بازیگران حرفه‌ای استفاده می‌شود، نوعی فاصله‌گذاری می‌کند و یادآور این مساله است که این، مستند نیست و فیلم است. شاید بهتر بود بازیگران ناآشناتری برای این امر برگزیده می‌شدند چرا که جذاب‌تر می‌شد.

 

  • رضا درمیشیان: چرا از جامعه‌شناس و روانشناس واقعی استفاده نکردم

درمیشیان، فیلم «لانتوری» را یک فیلم صفروصد دانست و بیان کرد: عده‌ای این فیلم را شاهکار می‌دانند و عده‌ای نمی‌پسندند و من حق می‌دهم که نگاه‌ها متفاوت باشند. فیلم‌های زیادی هستند که از مخاطب خود جلوتر رفتند، ما همین که توانسته‌ایم طرح پرسش کنیم که باید برای این قربانیان اسیدپاشی چه کرد، من نتیجه خود را گرفته‌ام.

وی درباره ساختار مستند نیز اظهار کرد: علت این که ساختار مستند را برای این فیلم انتخاب کردم و سعی کردم یک فیلم داستانی با نگاه مستند بسازم به خاطر قضاوت‌های بسیار در خصوص اسیدپاشی بود و از سوی دیگر تنها فرمی بود که به ذهنم رسید که بتوانم فیلم را به شکل قابل نمایش به تصویر بکشم و بتوانم نظرات مختلف را درباره یک حادثه بیان کنم، بدون این که پیش‌داوری کنم.

این تهیه کننده سینما به شخصیت‌های وکیل و جامعه شناس در فیلم اشاره کرد و گفت: فکر کردم که از شخصیت‌های واقعی استفاده کنم، جامعه‌شناس واقعی بیاورم، روانشناس واقعی، حقوقدان واقعی ولی واقعیت این است که ما در جامعه سیاست‌زده‌ای زندگی می‌کنیم و همه مسائل اجتماعی نیز به شکل سیاسی دیده می‌شوند و من هر شخصی را می‌آوردم باید پاسخگو می‌بودم که چرا.

 

  • مهدی کوشکی: به نظر من درمیشیان حتا قضاوت نمی‌کند بلکه فقط نشان می‌دهد

مهدی کوشکی در نشستی که به منظور نقد فیلم «لانتوری» برگزار شده بود گفت: فارغ از قضیه اخلاقی و اتفاقات انسانی که در فیلم به وجود می‌آید، باید بگویم دیروز هم یک تئاتر دیدم که به عنوان یک پایان‌نامه دانشجویی، درباره معضلات چند نفر بود که درباره قتل‌ها و تجاوزهای واقعی سخن می‌گفتند، و پسر با جسارت تمام و به صراحت می‌گفت که برایش چه اتفاقاتی افتاده است.

وی به نوع نگاه هر فرد به فیلم و تئاتر اشاره کرد و ادامه داد: من هرگاه یک فیلم یا تئاتر می‌بینم با خودم فکر می‌کنم که جادوی آن کجاست؟ ما در مرحله گذار از این جادوها هستیم. چیزی که شما به دنبال آن هستید که به راحتی شخصیت پردازی شود و در سر جای خود چیده شود، دیگر وجود ندارد، می‌توان گفت این مرحله، بعد از پست‌مدرنیسم است و می‌توان دید که یک شخص هندی در آمریکا، افریقایی می‌رقصد!

بازیگر فیلم سینمایی «لانتوری» با تاکید بر خیل اتفاقاتی که در لانتوری می‌افتد، بیان کرد: وقتی شخصیت پاشا و مریم قصه اصلی می‌شوند، شاید اشتباه باشد انتظار داشته باشیم چیزهایی را که در گذشته دیدیم، در این فیلم هم ببینیم. ما در زندگیمان دچار جادوزدگی هستیم، تلگرام، اینستاگرام، ارتباطات، همه جادویی شده‌اند، دنیا پر از جادوست. در همه جا و همه چیز و این سبب شده که  معنای خود را از دست بدهد و حیرت‌زدگی را با خود به ارمغان نیاورد. حتا در سطح جهان نمی‌توانیم فیلمی‌را ببینیم که سبب حیرت زدگی شده است.

وی ادامه داد: فیلم‌ها همه، فقط زندگی را به معنای زندگی بودنش نشان می‌دهند،  و به نظر من درمیشیان حتا قضاوت نمی‌کند بلکه فقط نشان می‌دهد، در ابعاد مختلف انسان‌ها را و دیدگاه‌ها را به نمایش می‌گذارد.

کوشکی در خصوص تفاوت سلیقه‌ها اظهار کرد: دیروز استادی که قرار بود کار تئاتری که به عنوان پایان‌نامه اجرا می‌شد را قضاوت کند، کاری که حدود دو ساعت فقط همه می‌گفتند و ترتیب درامی وجود نداشت، شخصیت‌ها با این دیدگاه، پاره پاره بودند و دعوا شد، می‌گفت من دوست داشتم شما مثل من کار کنید، اما به اعتقاد من، الان مرحله‌ای است که شکل آدم‌ها در حال تغییر است.

وی به ایجاد سؤال در خصوص بخشش در «لانتوری» اشاره کرد و افزود: همین که سؤال ایجاد شود، شک به وجود می‌آید. اگر بخشش مورد سؤال واقع شده به نظر من فیلم، نتیجه داده است و نباید پایان کار را بست و اینکه مطرح شد که افرادی دیگر باید تصمیم بگیرند یعنی سؤال ایجاد شده و باید به نتیجه آن بیاندیشیم.

در بخش پایانی نشست نقد فیلم لانتوری، یکی از حاضران جلسه خطاب به رضا درمیشیان گفت: من انتظار بیشتری داشتم، این فیلم با کلیشه‌های بسیار قوی ضدزن به پیش می‌رود که حتا مریم، خودش را در جایگاه یک قربانی، مقصر می‌بیند. نمی‌گوید چه عواملی باعث این اتفاق شد و می‌گوید من چه کردم که مسبب شدم به من اسید پاشیده شود، چرا من خندیدم، در صورتی که در روابط انسانی، خنده هست، لبخندزدن هست، معاشقه هست و لزوماً به این معنا نیست که یک زن خودش را زیر سؤال ببرد.

وی ادامه داد: در لانتوری، مقام قضایی هم مریم را مقصر می‌داند، من دلم می‌خواست لانتوری، از زاویه دیگری، قانون را به چالش بکشد که چرا قانونگذار مسئولیت قانونی خود را به دوش قربانی می‌گذارد و چرا فقط 5 سال مجازات برای کسی در نظر می‌گیرد که یک عمر زندگی کسی را از او می‌گیرد و این که زن‌های فیلم همه قربانی‌اند، انتخابی آگاهانه بوده است؟

رضا درمیشیان در پاسخ گفت: من فیلم سازم و پرسش را مطرح می‌کنم و نمی‌توانم در فیلمی‌که مجوز اکران می‌گیرم، قانون را به چالش بکشم، به خوبی می‌دانیم که فعالان حوزه زنان، بسیار جلوتر از این مصادیق رفته‌اند و شما به عنوان جامعه‌شناس، روانشناس، فعال حوزه زنان، دغدغه‌هایتان خیلی بیشتر از من است، ما فیلمسازان همیشه عقب‌تر از فعالان اجتماعی هستیم و شما همیشه جلوترید، چون ما قصه می‌گوییم بر اساس یک صدم آن چه فعالان مطرح می‌کنند و قرار نیست صددرصد آن موضوع را نشان دهیم و حل کنیم.

یکی دیگر از حاضران در این نشست با تاکید بر این که تفاوت این فیلم با سایر فیلم‌های این حوزه چیست و آیا چیزی به آن‌ها اضافه کرده است یا نه، گفت: ما تقریباً سالی 300 قربانی داریم و اساس اصلی اسیدپاشی یکی است، آمنه کیست؟ روزنامه‌نگار است؟ فعال این حوزه است؟ من فیلم را با قربانی‌های زیاد اسیدپاشی دیدم. آمنه قربانی‌ای است که من برای او احترام بسیاری قائلم او توانسته روی پای خود بایستد. ولی به اعتقاد من، فردی کردن یک ماجرا خیلی بی‌انصافی است. فیلم قبلی من راجع به یک دانشجوی ستاره‌دار است،  ما درباره معضل اجتماعی حرف می‌زنیم، بیمار سرطانی، آیا دردها مشترک است؟ وقتی من دیگر نمی‌بینم یعنی من در حسرت ندیدنم، آنچه در ذهن من است با شما یکی است و نمی‌شود این را به زندگی یک شخص تعمیم داد.

مریم خونساری در بخش پایانی این نشست با اشاره به فیلم قبلی درمیشیان به نام «عصبانی نیستم» گفت: به نظر من بخشی از ایرادهای لانتوری به واسطه عصبانیت شما از عدم نمایش فیلم قبلی است. من این فیلم را دیدم و نمی‌دانم که چرا نباید نمایش داده می‌شد و امیدوارم در آینده نزدیک نمایش داده شود.

این منتقد فیلم، درمیشیان را کارگردانی خوشفکر خطاب کرد و گفت: به نظر من لانتوری نه فیلم بدی بود و نه فیلم خوبی بود، اما قابل بحث بود. نکات و صحنه‌های بسیار خوبی در فیلم بود، دیالوگ‌های خوبی بود، و با وجود مشکلاتی که مطرح شد، مهم این بود که بحث‌برانگیز بود و پرسش‌هایی را مطرح کرد که شاید اگر در انتهای فیلم از کسانی که می‌بخشند تشکر نمی‌شد، قضاوت نمی‌شد و پایان آن، بازتر بود، از نظر طرح پرسش قوی‌تر می‌شد و اثرگذاری بیشتری می‌داشت.

اعزازی نیز محدودیت‌های مطرح شده را حائز اهمیت برشمرد و گفت: انجام این کارها مثل بندبازی است و با هر تکان به هر سمت ممکن است بیفتند و برای خیلی‌ها، این اشتباهات در هر حوزه‌ای، نتایج خیلی سنگینی داشته باشد، به هرحال مه این است که توانستند آنچه را می‌خواستند را بیان کنند.

این جامعه شناس، به پیش زمینه فکری فیلم در خصوص اسیدپاشی اشاره کرد و گفت: تا حدود 45 دقیقه خبری از این امر نبود اما انکارشدنی نیست که این فیلم بسیار مهم بوده که راجع به آن بحث می‌شود و نوشته می‌شود. خوب است که می‌گوییم این مساله فردی نیست و باید اجتماعی ببینیم. اینکه چطور من در اوج احساسات می‌توانم راجع به سرنوشت یک نفر تصمیم بگیرم؟ و بعد بگویم قصاص، بعد از مدتی چه خواهم کشید، من مسبب مرگ یک نفر شده‌ام و اگر بگویم نه و بخشیدم، بعد از غرور بخشش به این نتیجه می‌رسم که زندگی من تباه شد یا زندگی بچه من را تباه کرد، این مسائل خیلی عمیق‌تر هستند و به نظر من اگر این کمپین نه به اعدام و نه به خشونت، از هم جداشوند بهتر است.

مهدی کوشکی نیز در پایان گفت: وقتی داعش خلبان کشورم را گرفته در قفس انداخته و بسیار خونسرد، بدون عصبانیت و شاعرانه خشونت را به نمایش می‌گذارد و فیلم می‌گیرد، من به رضا درمیشیان حق می‌دهم که قضاوت کند و خشونت را تقبیح کند و در خصوص قضاوت پایانی فیلم، پلان را باز نگذارد.

5433

انتهای پیام

بانک صادرات

یک پیام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا