خرید تور تابستان

دور باطل ارز | عباس عبدی

عباس عبدی در تجریش انلاین نوشت: یکی از بزرگ‌ترین اختراعات بشر پول است. کافی است که پول نباشد تا بشریت به عصر حجر و زندگی در غار برگردد. پول یعنی واحد شمارش و مبادله و ذخیره. اگر پول نباشد، مبادله غیر ممکن و یا بسیار محدود و پرهزینه می‌شود. تاریخ پول بسیار جالب است، مهم‌ترین تحول در مسیر تکامل آن شکل‌گیری اسکناس کاغذی بود که خودش واجد ارزش نبود، ولی معادل مقداری معین طلا  یا نقره ارزش داشت که این طلا در خزانه دولت‌ها بود. در سال ۱۹۷۱، ایالات متحده این رابطه را میان دلار و طلا قطع کرد و پشتوانه پول را به صورت عینی از میان برد و به جای آن قدرت خرید و توان اقتصادی کشور جایگزین آن شدند. اکنون هم وارد مرحله پول‌های دیجیتال شدیم که ماجرای دیگری دارد و حتی از ساختار انتشار دولت‌ها خارج شده است.
در این میان وضعیت و مشکل ایران در پدیده پول خیلی خاص شده و سیاست‌های پولی و ارزی همه امور حتی فکر و ذهن مردم را تحت‌الشعاع خود قرار داده‌اند بطوری که عده‌ای می‌گویند اقتصاد ما دلاریزه شده؟ مسأله این است که نقش اصلی پول، تسهیل‌گری مبادله و شمارش ارزش افزوده است. اگر قرار باشد که پول این نقش خود را از دست بدهد، دیگر پول نخواهد بود. اگر من یک تن گندم تولید کنم که امروز نیازی به آن ندارم و می‌فروشم ده میلیون تومان، و چند ماه دیگر بخواهم آن پول را صرف کار دیگری کنم، ولی در آن زمان همان گندم معادل ۱۱ میلیون تومان باشد، یعنی حدود ۱۰ درصد از ارزش پول من کم شده است. در این صورت عاقلانه نیست که از ریال به عنوان واحد شمارش و وسیله مبادله استفاده کنم، چون زیان می‌کنم. پس چه کار خواهم کرد دنبال وسیله مبادله معتبری می‌گردم، که ارزش آن کم نشود یا حداقل به این سرعت کم نشود، پس به ارز و پول دوم رجوع می‌کنم. هنگامی که گندم خود را به ریال فروختم، آن را تبدیل به ارز می‌کنم، ارز معتبری که قدرت نقدشوندگی آن بالا باشد، بعد که می‌خواهم کالای دیگری بخرم دو باره آن را تبدیل به ریال می‌کنم. در اینجا ریال وسیله مبادله است، ولی به علت آنکه واجد ویژگی ذخیره‌سازی نیست دنبال تبدیل به ارز می‌روم. در نتیجه یک کالا دیگر مثل طلا یا ارز خارجی که نقدشوندگی خوبی دارد جایگزین آن می‌شود و این ارز خارجی به دلیل گوناگون دلار است، ولی می‌تواند هر ارز دیگری هم باشد. ارز خارجی در اینجا نقش پول را ندارد، بلکه در نقش کالای سرمایه‌ای و حفظ ارزش است. البته این ارز برای بازرگانان و واردکنندگان و صادرکنندگان نقش مبادله‌ای دارد ولی برای مردم داخل کشور که خرید و فروش خود را با ریال انجام می‌دهند، نقش کالایی دارد. به عبارت دیگر ما یک قدم به عقب رفته‌ایم و مردم را تشویق کرده‌ایم که از پول در نقش کالایی آن استفاده کنند، مثل سکه‌های طلا و نقره یا اسکناس‌های معادل طلا.
این به معنای افزایش قیمت ارز یا دلار نیست، بلکه عکس آن و به معنای کاهش اعتبار پول ملی است. در واقع پول که یک امر اعتباری است، اعتبار خود را از دست می‌دهد، چگونه؟
واقعیت این است که در ایران پول مفهوم و اعتبار خود را از دست داده است. فرض کنید ارزش یک لیتر شیر خالص معادل یک لیتر دوغ باشد، و با هم معاوضه شوند، سپس فروشنده دوغ تقلب کند و به ازای هر لیتر دوغ یک لیتر هم آب به آن اضافه نماید، در این صورت فروشنده شیر به ازای هر لیتر شیر، دو لیتر دوغ درخواست می‌کند در اینجا شیر گران نشده، بلکه این دوغ لیلی است که خلوص و اعتبار خود را نصف کرده. امان از دوغ لیلی/ ماستش کم بود، آبش خیلی.
ماجرا عیناً وضعیت ریال است، هر لحظه به جای افزایش تولید دوغ، آب آن را زیاد می‌کنند و به جای دوغ خالص به مردم داده می‌شود، البته مقداری که به مردم می‌دهند بیش‌تر از پیش است، یعنی اگر در هر ۱۰ لیتر دوغ قبلی ۵ لیتر آب اضافه کنند، به جای ۱۰ لیتر، ۱۲ لیتر دوغ رقیق شده بی‌ یا کم خاصیت به مردم می‌دهند و در این میان ۳ لیتر را دولت برمی‌دارد، این در واقع مالیاتی ظالمانه است. این کار چگونه رخ می‌دهد؟
اولین راه از طریق استقراض غیر مستقیم از بانک مرکزی است. دولت می‌گوید که از بانک مرکزی قرض نمی‌کند شاید درست باشد، ولی این کار را از طریق بانک‌ها انجام می‌دهد. از بانک‌ها قرض می‌کند، یا به اجبار اوراق قرضه می‌فروشد و چون بانک توان پرداخت ندارد، اسناد بدهی دولت را نزد بانک مرکزی می‌گذارند و به جایش از بانک مرکزی قرض می‌کند و این قرض در واقع همان آبی است که دولت از طریق بانک‌ها داخل دوغ می‌ریزد. ناترازی بانک‌ها در اصل ناشی از عملکرد دولت است. علت دیگر که بطور رسمی کمتر اشاره می‌شود فرار سرمایه است. در واقع بخش مهمی از مردم به علت نداشتن چشم‌انداز یا علل دیگر، سرمایه خود را از کشور خارج می‌کنند. در نتیجه تقاضا برای ارز بیشتر، و قیمت آن گران‌تر می‌گردد. گفته می‌شود که امسال دو برابر سال پیش با فرار سرمایه مواجه هستیم.

مشکل بعدی تفاوت زیاد در نرخ بهره سپرده‌های بانکی با نرخ تورم است که اکنون به بیش از 25 تا 30 درصد رسیده است، یعنی هر پس‌اندازکننده‌ای به ناچار 25 تا 30 درصد ارزش پول خود را سالانه از دست می‌دهد. پس عاقلانه نیست که در بانک‌ها نگهداری کند، باید اقدام به خرید کالای سرمایه‌ای با قابلیت نقدشوندگی بالا نماید، مثل ارز و طلا و خودرو، و این به نوبه خود بانک‌ها را در وضعیت خطیر ورشکستگی قرار می‌دهد. بانک‌ها نیز از طریق ارزش‌گذاری روی املاک و ارزهای خود، ترازنامه بانک را تنظیم می‌کنند تا ورشکسته محسوب نشوند، بنابراین سه علت اساسی برای وضعیت ارزی شدن اقتصاد ایران و رشد قیمت ارز قابل تصور است. در درجه اول کسری بودجه دولت و کسری عملیاتی بانک‌ها و به تبع آن رشد شدید نقدینگی و تورم است. در مرحله بعد از میان رفتن تعادل بازار ارز از طریق کاهش عرضه ارز به دلیل تحریم‌ها و نیز افزایش شدید تقاضا به علت فرار سرمایه و حفظ ارزش سرمایه است. بالاخره انتظارات منفی و فقدان چشم‌انداز است. این وضعیت دور باطلی را در سیاست ارزی ایجاد کرده که منجر به تشدید همین فرآیند می‌شود و ممکن است به صورت حلزونی، یعنی با شدت بیش‌تری به افزایش دوباره و مستمر قیمت ارز منجر شود، و این امر به نوبه خود اقتصاد و رفتار مردم را بیش از اکنون وابسته به ارز کند، و ارز را تبدیل به کالای سرمایه‌ای نماید، این رفتار به تضعیف بیشتر نظام بانکی منجر می‌شود که مجبور است برای فرار از ورشکستگی استقراض بیش‌تری کند. بانک مرکزی هم برای پرهیز از ورشکستگی بانکها به این درخواست‌ها پاسخ مثبت خواهد داد. همچنین تورم و عوامل دیگر از جمله حامی پروری هزینه‌های دولت را بالا می‌برد در حالی که درآمدهای آن به قیمت ثابت، ثابت یا رو به کاهش است. و همین وضعیت چشم‌انداز آینده را در نگاه مردم منفی‌تر می‌کند. این دور باطل اقتصاد را بسوی اَبَرتورم رهنمون می‌کند. ۵ سال گذشته تورم رو به رشد و حدود 40 درصد بوده و امسال به 50 می‌رسد و خطر رها شدن فنر تورم و تصاعدی شدن؛ آن را تهدید می‌کند.
راه‌حل چیست؟ شکستن این دور است. این کار نیازمند اراده سیاسی است که فعلاً وجود ندارد. این را در یک یادداشت مستقل باید توضیح داد.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا