«علم بهتر است یا ثروت؟» ؛ معضل خریت نیاکانی! | حسن محدثی گیلوایی
✍️ حسن محدثیی گیلوایی جامعه شناس، با تیتر «علم بهتر است یا ثروت؟»: معضل تداوم خریت نیاکانی (تقدیم به معلمان و دانشآموزان عزیز ایرانی) طی یادداشتی در کانال خود نوشت:
🔹پرسش یک مخاطب محترم: «سلام و عرض احترام استاد بزرگوار
سوالی داشتم خدمت شما و مشتاقم پاسخ شما را در مورد آن جویا شوم و ممنون میشوم لطف کنید و به آن پاسخ دهید. همان سوال همیشگی: علم بهتر است یا ثروت؟ در شرایط سخت امروز، کدام یکی بهتر است و چرا؟
حقیقتا استاد من اهل شهرستان … هستم که با عراق فاصله نزدیکی دارد و اینجا مهاجرت و خودکشی بسیار زیاده. اکنون با این شرایط بد و بحرانها، بسیاری از جوانان این سوال علم و ثروت را میپرسند و یکی از معلمان دغدغهمند هم گفتند که دانشآموزان خواستند برایشان دلیلی بیاورم. قطعا جواب این سوال بر اساس محیط و شرایط انسانها متفاوت خواهد بود.
من سوال را برای تعدادی از اساتید فرستادم تا بلکه جوابی برای پرسندگان داشته باشیم. از دغدغه شما و راهنماییهایتان و اینکه جواب پرسشهایمان را میدهید خیلی ممنونیم
با تشکر و احترام فراوان»
🔸محدثی: سلام و عرض احترام!
اول از همه باید عرض بکنم که علم در پرسش فوق معادل معرفت یا دانش است و با معنای امروزین علم که به معنای دانش تجربی است، فرق دارد. دانش تجربی یکی از انواع دانشها است. بنابراین، پرسش را اینگونه تصحیح میکنم:
کسب معرفت بهتر است یا کسب ثروت؛ آن هم در وضعیت دشوار اقتصادی و اجتماعیی کنونیی کشور؟
این قسمت دوم سوال نکتهی خیلی مهمی دارد و به پاسخگو تذکر میدهد که ایرانیان اکنون در وضع عادی بهسر نمیبرند. وضع اقتصادیی مردم فلاکتبار است و وضع اجتماعی هم حاکی از بیکاری و فقدان شغل مناسب برای کثیری از ایرانیان است. زندهگی بسیار گران شده و سفرههای مردم بسیار کوچک شده. حالا فلانی تو بگو:
ما دنبال ثروت برویم یا دنبال دانش؟ مثلاً بگو الان که پدر ام یا برادر ام در حال کولبری هستند، روا است که من به مدرسه بروم و دنبال معرفت و دانشآموزی باشم؟
این تذکر اخیر به من این نکتهی مهم را یادآوری میکند که کسب معرفت با کسب مدرک فرق دارد. کسب دانش و معرفت برای ساختن و آباد کردن دنیای درونمان و غنیساختن زندهگیی درونیمان ضروری است، اما کسب مدرک داستانی متفاوت دارد. برخی برای کسب منزلت اجتماعی دنبال مدرک میروند و برخی برای شغل آیندهشان. پیشنهاد من این است که اصلا وقتتان را برای کسب مدرک تلف نکنید، مگر اینکه برای رسیدن به شغلتان ضرورت داشته باشد. بنابراین، من به بسیاری از جوانان میگویم که رفتن به دانشگاه برای کسب مدرک بیخاصیت که منجر به شاغل شدن نمیشود، اشتباه محض و وقت تلف کردن و ضایع کردن دوران جوانی است.
من خود ام اگر دکترا گرفتم چند دلیل داشت: اول اینکه از کودکی رویای دانشمندی داشتم، دوم اینکه از کودکی و نوجوانی دوست داشتم معلم بشوم، آنهم در سطح بالا (بهویژه در جوانی فهمیدم در کارمندی حس و حال زندهگی در من میمیرد و اصلا برای کارمندی ساخته نشده ام)، دلیل سوم هم این بود که بعدها فهمیدم اگر در این کشور عنوان دکترا را نداشته باشم، نه تنها برای حرفهایم تره خرد نخواهند کرد، بلکه اصلا به من فرصت حرف زدن هم نخواهند داد. پس اینکه ما چه رویایی داریم و چه مقصدی را دنبال میکنیم، خیلی مهم است.
در گذشته اینجوری بود که فقط فرزندان حاکمان و روحانیان سطح بالا دنبال سواد میرفتند و بقیهی مردم سواد نداشتند و به کسب و کار و پیشه میپرداختند. امروزه در دوران جدید کسب سواد و دانش عمومی شده است. در گذشته میگفتند:
”دانش و خواسته است نرگس و گل / که به یکجای نشکفند به هم
هر که را دانش است خواسته نیست / وآنکه را خواسته است دانش کم”
چون در دنیای واقعی عملا این دو از هم جدا افتاده بودند.
بنابراین، بین ثروتاندوزی و دانشاندوزی شکافی وجود داشت و فقط فرزندان خانوادههای دارا اگر با استعداد و علاقهمند میبودند، میتوانستند دنبال دانش بروند. اما در دوران جدید اوضاع خیلی فرق کرده است.
اما برخی این جداافتادهگی را همیشهگی تلقی کردند و از آن یک فرمول ساختند. ریشهی این خریت نیاکانی در همین فرمول است. در دوران کودکی، معلمان به ما آموختند: ”علم بهتر است از ثروت”. اما وقتی من ازدواج کردم و ۲۲ سال در شهر تهران مستاجر بودم و انواع رنجها و دردها و تحقیرشدنها و فشارها و اضطرابها را در حین علمآموزی تحمل کردم، با همهی وجودم درک کردم که ثروت چهقدر مهم و حیاتی است. وقتی برای درمان اعضای خانواده نگران کافی بودن پول درون جیبهایت هستی، درمییابی که حداقلی از ثروت چهقدر ضروری است. با همهی وجود ات درمییابیکه وقتی جیبهایت خالی است، دستانات بسته است. درمییابی که در این شرایط چهقدر سخت است حریت و آزادهگیی خود ات را حفظ کنی و خود ات را نفروشی.
وقتی دانشجوی ارشد جامعهشناسی در دانشگاه تهران بودم، هم کار میکردم و هم درس میخواندم. آنموقع تازه ازدواج کرده بودم و زیرزمینی چهل متری در کن اجاره کرده بودم. آنوقتها وقتی به کف کفشهایم مینگریستم، درمییافتم کیلومترها بین محل کار و دانشگاه و خانه در رفت و آمد بوده ام. آن موقع با همهی وجود ام آموختم که پرسش ”علم بهتر است یا ثروت” پرسشی انحرافی و فریبکارانه است و محصول یک خریت نیاکانی است که باید در بارهی آن در ادامه توضیح بدهم.
اینها را برای دانشآموزان و دانشجویانی نوشته ام که مجبور اند کار بکنند و در قلبشان شعلهی دانشاندوزی و کسب معرفت فروزان است. برای شمایی نوشته ام که برای شنیدن چنین سخنی از هر کسی محرمتر هستید. هر چند گفتن این سخن برای من دردناک است، اما میگویم که اگر در زندهگیتان مجبور شدید بیشتر برای ثروت وقت صرف کنید، سعی کنید رؤیای معرفتآموزی و دانشاندوزی را همیشه در خودتان زنده نگه دارید. شاید روزی زندهگی فرصت تحقق این رویا را به شما بدهد.
پس کسب معرفت با کسب مدرک خیلی فرق دارد. کسب معرفت و دانش امری عمرانه است و هرگز تمامی ندارد. ما برای کسب معرفت لازم است سالهایی شاگردی بکنیم و برخی مهارتها را بهدست بیاوریم. از این رو، صلاح نیست کودکان و نوجوانان ما از سالهای کودکی و نوجوانی ترک تحصیل بکنند. اینکه بسیاری از کودکان و نوجوانان ما مشغول کار هستند، مایهی شرمساری و سرافکندهگیی یکایک ما ایرانیان است و غم و درد ما را افزون میکند.
حالا برگردیم به پرسش اصلی. این پرسش («علم بهتر است یا ثروت؟») از اساس پرسش نادرستی است، زیرا الزاماً این دو (دانش و ثروت) مقابل هم نیستند. ما باید این دو را با هم آشتی بدهیم و هر دو را کسب کنیم. هر دو برای یک زندهگیی با کیفیت لازم اند. مثل این است که کسی بپرسد غذا بهتر است یا سرپناه. میگوییم هر دو لازم اند و هر کدام در جای خود اش مفید است و هیچکدام جای دیگری را نمیگیرد. بنابراین، این سؤال از اول سؤالی انحرافی است. هر دو مفید و مهم اند. به همین دلیل است که میگویم مطرح کردن این پرسش در مدارس ما در طیی سالهای طولانی (که ظاهراً هنوز هم ادامه دارد)، تداوم یک خریت نیاکانی است.
خریت نیاکانی یعنی افکار و اندیشهها و رویهها و شیوههای خطایی که نیاکان دنبال کرده اند و ما نیز آن را مسلم گرفته ایم و دنبالروی کرده ایم. خریت نیاکانی بیشتر محصول عملکرد نیاکان نزدیک به ما است نه نیاکان دور از ما. نیاکان دور از ما بر اساس اقتضائات زمانهشان، راهها و رویههایی را دنبال کرده اند تا مسايلشان را حل کنند. شاید در آن زمان راهها و رویههایشان مفید و مناسب بوده اما در دورهی نیاکان نزدیکتر به ما شرایط فرق کرده، ولی آنها همچنان راهها و رویههای نیاکان دورتر را ادامه داده اند. این موقعها است که خریت نیاکانی رخ میدهد؛ دنبال کردن راهها و رویهها و روشها و افکاری که زمانشان گذشته است. خریت نیاکانی یکی از انواع خریتها است و متاسفانه بدتر از خریت نیاکانی هم داریم. بدتر از خریت نیاکانی، خریت جاری است.
آدمی یک جهان و زندهگیی بیرونی دارد و یک جهان و زندهگیی درونی. ثروت بیشتر به کارمان میآید که جهان و زندهگیی بیرونیمان را آباد کنیم و مسائل بیرونیمان را حل کنیم تا فراغت بیابیم و به زندهگیی درونیمان بپردازیم. ثروت میتواند این آرامش و فراغت را تامین کند؛ به شرط آنکه در تحصیل ثروت همهی عمرمان هدر نرود یا بر عکس، ثروتمان آنقدر زیاد نشود که خود اش دغدغهای بزرگ برای ادارهاش ایجاد کند. اما معرفت علاوه بر کمک به شناخت جهان بیرون و ایجاد تغییرات لازم در آن، برای غنیسازیی جهان و زندهگیی درونی و غنای شخصیتی و لذت معنوی و ذهنی ضروری است.
آرتور شوپنهاور فیلسوف بزرگ آلمانی در قرن نوزده، در کتاب «در باب حکمت زندگی» از قول صاحبنظری میگوید: «فرزانگی به همراه ثروت موروثی نیکوست و به انسان کمک میکند تا از تابش خورشید لذت برد» (شوپنهاور، ۱۳۸۸: ۴۶). پس ما هم به فرزانهگی نیازمند ایم و هم به ثروت. اما او به تأکید به ما یادآوری میکند که «سعادتمندترین سرنوشت بر کرة خاکی بیشک داشتن شخصیتی برجسته و غنی و بهویژه روحی پراستعداد است» (همان: ۴۶). او از اهمیت لذات ذهنی سخن میگوید. اینجا است که دانش و شناخت، اهمیتی ویژه برای زندهگیی با کیفیت بالا و رستگاریی دنیوی پیدا میکند:
«نیروهای شناخت، جزیی از حساسیت ما هستند: از این رو غالب بودن حساسیت، آدمی را قادر به کسب لذتهایی میکند که شناخت موجب آن میشود و بنابراین در شمار لذتهای ذهنی است و هر چه این نیرو غالبتر باشد، لذت بیشتر است» (همان: ۵۰).
البته آرامآرام باید یاد بگیریم که دانشها و معرفتها با هم خیلی فرق دارند و هر دانشی ارزش این را ندارد که وقتمان را برایش تلف بکنیم. مجبور هستیم از میان آنها گزینش بکنیم. نتیجه اینکه برای داشتن یک زندهگیی با کیفیت در این جهان، زندهگیای که دیگر تکرار نخواهد شد و باید قدر این فرصت را دانست، هم به ثروت نیازمند ایم و هم به دانش. هر دو برای تحقق رستگاریی دنیوی ضروری اند، اگر چه به چیزهای مهم دیگری هم نیاز است؛ مثل یک محیط اجتماعیی مطلوب و روابط اجتماعیی با کیفیت.
لاجرم، از این پس هر کسی از شما پرسید ”علم بهتر است یا ثروت؟” در پاسخ بگویید: هردوانه
انتهای پیام
احسنت …
با درود و احترام به نظر جناب دکتر باید عرض کنم باتوجه به اینکه جناب دکتر صاحب نظر هستند اما متأسفانه جواب ایشان هم مصداق همان پرسش است و جواب قاطع و شفافی ارائه ندادند به با کلمات ابداعی و ابتکاری خود برای اینکه مدرکشان حافظ درکشان شود همواره آدرس غلط دادند و هرگز به نکته کلیدی سوال توجه نداشتند که بتوانند پاسخ درست دهند فارغ از آن باید عرض کنم بنده یک بیسوادی هستم که توان رقابت مدرکی با جناب دکتر ندارم اما بواسطه درک خود عرض میکنم آنچه که در جواب پرسش آن عزیز میباید گفته میشد این است که مهم راه استفاده درست از علم و ثروت است و تا زمانی که شما راه درست استفاده کردن آن را ندانید نه علم بهتر است و نه ثروت و هرگاه راه درست استفاده نمودن آنرا بدانید هم علم بهتر است هم ثروت فکر میکنم توضیحاتم آنقدر گویا باشد که نیازی به ارائه مثال نباشد با این وجود بعنوان یک نمونه کوچک علمی را در نظر بگیرید که باعث خدمت به بشریت و آبادانی میگردد یا بلعکس و جهت اطلاع جناب دکتر تفکیک و تفسیر کلمات خصوصاً کلمه دانش متفاوت از برداشت عامه دلیل بر آگاهی بیشتر جناب دکتر نیست بلکه نقض قانون نسبیت است ، سپاس
با درود و احترام به نظر جناب دکتر باید عرض کنم باتوجه به اینکه جناب دکتر صاحب نظر هستند اما متأسفانه جواب ایشان هم مصداق همان پرسش است و جواب قاطع و شفافی ارائه ندادند به با کلمات ابداعی و ابتکاری خود برای اینکه مدرکشان حافظ درکشان شود همواره آدرس غلط دادند و هرگز به نکته کلیدی سوال توجه نداشتند که بتوانند پاسخ درست دهند فارغ از آن باید عرض کنم بنده یک بیسوادی هستم که توان رقابت مدرکی با جناب دکتر ندارم اما بواسطه درک خود عرض میکنم آنچه که در جواب پرسش آن عزیز میباید گفته میشد این است که مهم راه استفاده درست از علم و ثروت است و تا زمانی که شما راه درست استفاده کردن آن را ندانید نه علم بهتر است و نه ثروت و هرگاه راه درست استفاده نمودن آنرا بدانید هم علم بهتر است هم ثروت فکر میکنم توضیحاتم آنقدر گویا باشد که نیازی به ارائه مثال نباشد با این وجود بعنوان یک نمونه کوچک علمی را در نظر بگیرید که باعث خدمت به بشریت و آبادانی میگردد یا بلعکس و جهت اطلاع جناب دکتر تفکیک و تفسیر کلمات خصوصاً کلمه دانش متفاوت از برداشت عامه دلیل بر آگاهی بیشتر جناب دکتر نیست بلکه نقض قانون نسبیت است ، سپاس