جامعه شناسی عاشورا و هرم قدرت
عباس نعیمی جورشری، جامعه شناس در یادداشتی برای انصاف نیوز نوشت:
مواجهه نحله های فکری با کشتار کربلا مواجهه ای متنوع است. خاصه آنجا که جهان اسلام را به دو قطب مصلحت و حقیقت منفک می نماید.
رویکردهای اهل سنت نیز در اینباره انواعی دارد.
ابن عربی در «العواصم من القواصم» یزید بن معاویه را مردی پارسا معرفی کرده که حسین بن علی برخلاف نصایح صحابه علیه او شورش کرد؛ لذا واکنش یزید واکنشی مبنی بر اجرای قانون پیامبر بوده است.
ابن خلدون – جامعه شناس نخستین – در «مقدمه ابن خلدون» شورش بر یزید را به خاطر شرارتهایش موجه می داند. اما معتقد است حسین بن علی حقانیتش را با قدرتش خلط کرد، زیرا قدرت برافکندن یزید را نداشت.
انتقادهایی از جنس ابن عربی در برخی آثار سنی های ارتدوکس معاصر هم مشاهده می شود.
بااینحال تجددخواهی نوین خاصه بعد سیدجمال الدین اسدابادی سبب ارایه تعابیر غیرسنتی از واقعه کربلا شد.
ابراهیم عبدالقادر مازنی در «الرساله» بیان کرده که امام حسین چون حکومت یزید را فاسد می دانست علیه آن قیام کرد و آگاهانه زیر سرکوب و کشتار رفت تا کینه ای عمیق در دل توده ها علیه یزید رقم زده شود.
عباس محمود العقاد نویسنده غیرمذهبی مصری هم در «ابوالشهدا حسین بن علی» با تاکید بر تفاوت شخصیتی این دو، نبرد کربلا را برخورد امامت دینی با دولت دنیوی می داند. العقاد به رقابت عاشقانه این دو بر سر زینب بنت اسحاق نیز اشاره می کند. بااینحال تصریح می کند که یزید از درایت پدرش بی بهره بود.
عبدالرحمن شرقاوی در «الحسین الثائرا، الحسین شهیدا» قیام امام حسین را به نمایندگی از توده های تهیدست می داند. نگاه شرقاوی به کربلا مبتنی بر منازعات طبقاتی است. او حسین بن علی را مصلحی می داند با اهداف ملموس و معقول که نه برای قدرت سیاسی بلکه برای رد بی عدالتی مبارزه می کند.
احمد عباس صالح نیز در «الکاتب» معتقد است امام حسین با علم به شکست، قدم به جهاد گذاشت. او می خواست به جامعه اسلامی روحیه انقلابی بدهد. شهادت او در بلندمدت برای نیروهای انقلابی یک پیروزی است.
محمد کامل البنا در «لواء الاسلام» همنوا با قرایت غالب سنت شیعی اعلام می کند که شهادت امام حسین گریزناپذیر بود. زیرا سرنوشتش به عنوان یک قیام کننده علیه حکومت استبداد و دنیاپرست معین بود.
در ایران نیز متفکران معاصر مواجهه ای چندگانه با واقعه کربلا داشته اند.
آیت الله صالحی نحف آبادی در «شهید جاوید» بسیاری از روایات پذیرفته شده را به بحث و نقد می گذارد. از جمله آثار ملاحسین کاشفی، علامه مجلسی، ابن طاووس و ابن اعثم.
او برداشت ابن عربی و هوادارانش را نیز مردود می داند. همچنین با کسانی که بر علم امام به شهادت تاکید می کنند مخالفت می ورزد. صالحی تاکید دارد که قیام امام برای کسب قدرت بوده است و او سزاوار این قدرت و حکومت بود.
دکتر علی شریعتی در آثار متعدد بر این نظر است که قیام امام حسین در نفس قیام علیه ظلم نهفته است. او نه در پی قدرت است و نه سیاستمداری مصلحت اندیش بلکه برای حسین (ع) حقیقت که همان نبرد با استبداد است بر فرایض دینی اولویت دارد لذا حج را رها می کند.
احمد قابل دیدگاهش متفاوت است و تاکید دارد اساسا حسین بن علی قصد قیام و نبرد نداشته و حتی درخواست داشته به او راه داده شود تا به منطقه ای دور دست برود. اما به اجبار بیعت راه بر او بسته و شهید شد.
ضمن مرور این دیدگاهها می توان گفت که حسین بن علی (ع) در همه نظریات – بجز ابن عربی – سزاوار بوده است؛ چه برای شهادت رفته باشد و آگاه، چه ناگزیر از نبرد شده باشد، چه مبارزه طبقاتی را نمایانده باشد، در همه حال معرف یک قطب مشخص در برابر ظلم است.
بنابراین به زعم نگارنده می توان روح و چهره ی تمام رنج دیدگان جهان را در طول تاریخ در چهره او نگریست. رنج تمام آنها که تحت ستم قرار گرفتند در او تجلی دارد.
گویی تاریخ به شکل گریزناپذیری تقابل دو طبقه دارا و ندار است. تقابل دو جبهه ستمگر و ستمدیده.
به تعبیر موسکا جامعه شناس ایتالیایی همواره نخبگان قدرت و ثروت به شکل یک اقلیت حاضر خواهند بود. اگرچه نامها و تصاویر و خاندانها تغییر میابد اما هرگز قدرت و ثروت از آن منطقه محدود خارج نمی شود.
می توان ساختارگرایانه گفت که راس هرم همواره موجود خواهد بود اگرچه به لحاظ جامعه شناختی فاصله قاعده تا راس برحسب نوع و کارامدی نظام سیاسی متفاوت خواهد بود.
حسین (ع) از تاریخی بر می آید که به جمعیت خارج از نهاد قدرت و راس هرم تعلق دارد. اینگونه اسطوره مذهبی شیعه در اشتراک تعبیرگونه با سیاوش ایران باستان و مسیح بر صلیب غرب، یک قلمرو معنایی را باز می کند. با فرصتها و تهدیدهای خاص خود.
به نظر نگارنده ساختار اجتماعی ایران با چالشهای جدی در عرصه اخلاق عمومی – به تعبیر هابرماس – مواجه است. از جمله صداقت و شرافت. دو واژه ای که در «آزادگی» مورد تاکید امام حسین به بلوغ مفهومی می رسد (اگر دین ندارید آزاده باشید) و یک فرصت جامعه شناختی است. همانگونه که تهدید جامعه شناختی متناظر وجود دارد و همانا تزویر دینی است.
بنابراین تقویت چنین الگوهای رفتاری به بهبود وضعیت ساختاری خواهد انجامید و کمک حال توسعه ملی خواهد بود.
انتهای پیام
چرا نویسندگان شیعه توجهی به فشار یزید برای گرفتن بیعت از امام حسین و نقش آن در شهادت امام ندارند ، لابد بیعت با یزید و یزید ها را از باب تقیه جایز و توجیه پذیر میدانند ؟!