امام موسی صدر و قدرت «عبور از فهم مطلق»
دکتر عبدالله ناصری، پژوهشگر تاریخ اسلام و عضو بنیاد باران در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت:
من درباره امام صدر فقط یک چیز میدانم و آن این که میدانم درباره او و اندیشه نقاد، جوّال و خلاقش هیچ نمیدانم. مرد بزرگی که در هر عرصه فکری – اجتماعی میتوان از او سخن گفت. جامعیت و نبوغی که او را فرا گرفته تلقی از آثار مکتوب منتسب به وی را مصداق تمام “برداشت محدود” و “فهم ناقص” خواننده و از جمله این قلم مینماید. شاید فرصتی فراخ میطلبید تا با تأمل و درنگ در همه آثارش درباره او شفافتر و صریحتر سخن گفت و قلم زد، امّا نگارنده سعی کرده بابی باز گشاید و طرحی در اندازد تا دیگران هم فراتر از تحلیلهای سنتی- تاریخی درباره او بنویسند.
بیشک زمان و مکان عناصری هستند که نقش بزرگی در استوارسازی فکر و اندیشه انسان بازی میکنند. بلوغ فکری او پس از جنگ جهانی دوم که دنیای اسلام شاهد نوزائی و یک رنسانس فکری است و جغرافیای جدید زیست او – لبنان – که یکی از کانونهای مناسب گفتوگو، تفاهم و تعامل است از امام موسی صدر مختصاتی برجای گذاشته که هنوز قریب چهار دهه از فقدش میتوان اندیشهاش را در “دایره تأویل” نهاد و رنگارنگ از او سخن گفت. فهم او و سخناش، ذهن را تحریک میکند و اندیشه را به تکاپو میاندازد و به قول “گریگوری برگمن” انسان را به “حمام فلسفه “[1] میبرد تا دوشی بگیرد – یعنی فلسفیدن و اندیشهورزی را فرا بگیرد. در این منظر، دیگر پدیده “اجتهاد” که امام صدر خود از سر آمدان نوگرای آن است، امتیاز انحصاری فقیه و تئولوگ یا عالم دینی نیست. و به قول شیخ محمد عبده مصری”، اسلام به هیچ کس حق سلطه بر اعتقادات و بیان احکام نداده است…. هیچ کس مدعی حق سلطه بر ایمان کسی نیست و نمیتواند در برابر اندیشهورزی او بایستد”.[2]
امام صدر در آغاز کتاب “برای زندگی” که تفسیر مختصر سورههای پایانی قرآن است بحثی را مطرح میکند مبنی بر این که چگونه ممکن است که یک متن واحد نیاز و امور ادوار مختلف را سامان دهد (منظور از متن واحد قرآن کریم است). او سپس خود پاسخ میدهد. پایبندی به دلالتهای حقیقی و مجازی لفظ با انواع دلالتهای میان آن دو و سپس التزام به باور نسبیت فهم در مخاطب و مراودت کلامی میان متکلم و مخاطب کلید این پرسش است و سپس نتیجه میگیرد فهم و تفسیر قرآن – کلام وحی- منحصر به مفسران نخستین نیست. بلکه ما نیز حق داریم که قرآن را به یاری اطلاعات بیشتر و تجارب روز افزونتر در زمینههای مختلف، ژرفتر و با آگاهی روز آمدتری دریابیم.[3] و این یعنی “تولید معنای نو “و این رویکرد میتواند تلقی سنتی از تفسیر کلام وحی را به “تفسیر متن” تعبیر کند که البته در همان دوره تاریخی مهم سدة بیستم در جهان عرب کسانی چون محمد عبده، امین خولی، طه حسین و دورههای متأخر امثال محمد ارکون و نصر حامد ابوزید به این روش و برداشت شناخته شدهاند. درکلام و عبارت دیگر؛ امام صدر تابع قرائتپذیری متن و نسبیتگرایی در فهم دینی است یعنی همان رویکرد هرمنوتیکی به متن.
او در فهم قرآن و هرمتن دیگری، فارغ از اصالت دادن به مؤلف، برای متن هویتی مستقل قائل است و برای مفسر متن اصالت. یعنی همان قرائتپذیری یا Religion” of Readibility “که برداشت و فهم مطلق از متون دینی را نفی میکند و به یک نسبیتگرایی و هم سنخی با زمان و مکان باور دارد. او و نگاه نو اندیشانهاش انسان را به یاد متفکران و نو اندیشان یا به عبارت دیگر نومعتزلیان هم عصر خودمان مثل مرحوم محمد ارکون میاندازد که معتقد است تئوری “باز اندیشی اسلام” او در واقع تغییر نص قرآن و کلام وحی نیست – نظریّتی لیست لا صلاح النصّ القرآنی ولکن لتطویر المجموعه الاسلامیه (در مصاحبه با رشاء کامل تونسی، اکتوبر 2010 در پایگاه الاوان)، بلکه در صدد است عقل سنتی جزم اندیش را از عقل مدرن باز شناسد و موجب شود جزمیت فکری موجود در جهان اسلام در عین فزونیاش خود را در بوته نقد قرار دهد تا مدرنیته را از یک سو و عصری شدن اندیشه دینی از سوی دیگر درک کند. امام صدر به نظر نگارنده “در سیر برداشت از متون” به یک تاریخ مندی اندیشه قائل است، و زمینه تاریخی، اجتماعی و زبان شناختی را در تولید متن و معنا نادیده نمیگیرد. و از همین روست که تأکیدش بیشتر بر لبّ و اساس دین است تا اعمال و کردارهای آئینی. (البته تأکید میکنم او عالمی اباحیگر نیست بلکه کاملاً ملتزم به آداب شریعت است) شاید در این رهگذر اشاره به یک نمونه برخورد تاریخی این عالم عصری بی مناسبت نباشد و آن مصاحبه ایشان با خانم حنان معلوف خبرنگار روزنامة لبنانی النهار در شهر صور در تابستان 1348 خورشیدی است. خبرنگاری که به احترام امام روسری بر سر برهنه خود گذاشته و از امام میپرسد آیا من منافقم؟ و او در جواب خبرنگار میگوید نه! شما یکی از تکالیف دینی خود در برابر یک عالم دینی را انجام دادهاید. خبرنگار دوباره میپرسد اگر با سر برهنه با شما مصاحبه کنم چه؟ امام پاسخ میدهد: من آنچه را که به مصلحت تحقق هدف دینیام باشد در نظر میگیرم و اگر در مصاحبه مصلحتی برتر عاید شود بدون شرط با شما روبرو میشوم. خبرنگار که این پاسخ را میشنود به امام میگوید من قانع شدم و از این پس (همیشه) از روسری استفاده خواهم کرد.[4]
نوع نگاه امام صدر به ادیان و مذاهب در رویکرد پرهیزگرایانه و عبور او از “فهم مطلق” بیشک مؤثر است. او در کتاب “ادیان در خدمت انسان” معتقد است: “ادیان یکی بودند و هدفی مشترک را پی میگرفتند. جنگیدن در برابر خدایان زمینی و طاغوتها و یاری مستضعفان و رنجدیدگان. و این دو نیز نمودهای حقیقی یگانهاند. و چون ادیان پیروز شدند و همراه با آنها مستضعفان نیز پیروز شدند، طاغوتها چهره عوض کردند و برای دستیابی به غنایم پیشی گرفتند و در پی حکم راندن به نام ادیان برآمدند و سلاح دین را بر گرفتند و اینگونه بود که رنج و محنت مظلومان مضاعف گشت و ادیان دچار مصیبت و اختلاف شدند، هیچ نزاعی نیست مگر برای منافع سودجویان”.
از حوصله این مقاله بیرون است که درباره روح کلام امام صدر اسناداتی به تاریخ ادیان توحیدی سهگانه داشته باشیم، خصوصاً منازعاتی که در صحنه جغرافیای محدود اسلام از همان آغاز رخ نمود و فتوح را شکل داد و یا در درون جامعه اسلامی به نام آزاد اندیشی و مناظره آزاد، چگونه حکومتها با مخالفان خود در افتادند.[5]
یکی از مشکلات جهان مسلمانی، نوع نگاه غیر عقلانی به سنت و سیره همانند قرآن است. یعنی اعتقاد بیش از حد به آنچه در گذشته درست شمرده میشد ولی بیشک امروز در ساحت جامعه و مصالح فردی الزاماً کارکردی ندارد. چون بسیاری از معیارهای نقل سنت با علوم و اندیشههای جدید سازگار نیست و التزام قاطع به آن – بیهیچ نقد و حصری – پدیدار کننده همان اسلام سیاسی است که در دوران معاصر شخصیتهایی مثل ابوالاعلی مودودی، حسن البنّا، و سیدقطب و در یک کلام اسلام سلفی را پدید آورد. این نگاه سلفی غیر منتقدانه به روایت و گفته اسلاف و پیشینیان است که در “داعشیسم جدید” جلوه میکند.
امّا امام صدر در ادامه همان رویکرد عصری و نسبیت گرایانه خود میگوید “سنت را نباید به بت برساخته تبدیل کرد و آن را قداست بخشید”.[6] در حوزة سنت هم ایشان کاملاً نگاه تاریخمند و اقتضائی دارد و به ارزشهای اجتماعی نوظهور توجه میکند. مثلاً به به این الگوی ارائه شده در قاهره مجمع بررسیهای اسلامی میتوان اشاره کرد که مبتنی بود بر بررسی یکسان کردن شعائر اسلامی، مثل اعیاد و مناسک، اذان و موسومهای عبادی. او همچنین درباره تفاوت افقها در جهان اسلام میگوید: “میتوان به وسایل علمی که وجود هلال ماه را در افق رصد و اثبات میکنند، اعتماد کرد و اگر هلال در یک منطقه ثابت شد به منزله ثابت شدن آن در همه مناطق است…:[7]
نگاه وحدتآمیز او به مذاهب اسلامی هم ناشی از همین فرار از جزم اندیشی است. به این جمله او عنایت کنیم: “اطمینان میدهم که آشنایی مسلمانان با همدیگر و شناخت مذاهب از یکدیگر، بهترین وسیله برای ایجاد اطمینان و اعتماد کامل و محبت راستین بین همه مسلمانان است؛ چرا که دوری مذاهب … سبب شکاف و بدگمانی بوده است… هنگامی که خورشید معرفت سر برمیآورد، هر مسلمانی برادر دینیاش را جزئی از وجود خود و پشتیبانی برای هویت اسلامیاش مییابد: قلبی که با عشق به اسلام میتپد و عقلی که به مصالح این است میاندیشد”.[8]
به نظر میرسد کانون توجه ایشان به عرفی شدن و رعایت مصالح عمومی و احترام به آزادی انسان و حقوق او، امام صدر را در میان حوزویان – البته حوزوی دانشگاه مدرن دیده – ازنظر قرائتپذیری فهم دینی برجسته کرده است و دقت کنیم که از این دستاوردهای نوگرایانه او قریب نیمسده میگذرد و اگر او اینک در میان جمع اندیشهورزان معاصر حاضر میبود، قطعاً صفحات جدیدتری میگشود. بررسی نگاه ایشان به دین، انسان و جامعه هنوز جای سخن گفتن دارد که نگارنده امیدوارم است در فرصت دیگری آن را پی بگیرم. نوشتار کوتاه خود را با جملهای از “اشتفان تسوایگ” اتریشی به پایان میبرم:
“ماری که نتواند پوست بیاندازد، سقط میشود. همچنین ارواحی که مانع تغییر عقیدهشان شوند، دیگر روح نیستند”.[9]
[1] نام کتاب برگمن، ترجمة علی غفاری، تهران: کویر، 1393، ترجمة دیگری هم از آقای کیوان قبادیان در دسترس است.
[2] محمد عبده، الاسلام والنصرانیه مع العلم و المدینه، قاهره: 1922 م، ص 82.
[3] ر.ک: برای زندگی، ترجمة مهدی فرخیان، تهران: مؤسسة فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر، 1394، ص 14 – 15.
[4] ر.ک: خاطرات سیاسی – اجتماعی دکتر صادق طباطبایی، تهران: مؤسسة عروج، 1388، ج 2، ص 253.
[5] برای این دو مقوله میتوانید ر.ک: عبدالمجید شرفی، اسلام میان حقیقت و تجلی تاریخی، ترجمة عبدالله ناصری، تهران: نشر کویر، 1393، ص 94؛ محمد عابد الجابر، سقراطهایی از گونه دیگر روشنفکران در تمدن عربی، ترجمة سید محمد آل مهدی، تهران: انتشارات فرهنگ جاوید،1389.
[6] ادیان در خدمت انسان، ترجمة گروه مترجمان، تهران، 1394، ص 317. البته این اعتراضها در سدههایگذشته بوده مانند آنچه امام فخر رازی در المحصول خود به آن اشاره کرده (بیروت: دارالکتب العلمیه،1408 ق، ص 168-169) امّا وجه غالب درگذشته رویکرد سلفی و حدیث گرایی بوده است.
[7] همان، ص 274. همچنین ر.ک به صفحات 165-166 همین کتاب.
[8] همان، ص 164.
[9] اشتفان تسوایگ؛ نبرد با اهریمن، ترجمه خسرو رضایی، تهران، نشر پارسه،1390، ص 63.
انتهای پیام