جامعهشناسی تاریخی قیام عاشورا در آخرین گفتوگو با علامه جعفر شهیدی
تحلیل عاشورا نیازمند تحلیل عناصری است که اجتماع نیم قرن پیش را تشکیل میداد و حالا همان عناصر در زمان امامحسین(ع) یا پیشرفت کرده بود، یا تضعیف شده بود و یا در حال توقف به سر میبرد. باید بپرسیم که مسلمانان پایان عصر معاویه در قیاس با مسلمانان آغاز عصر ابوبکر چه نسبتی داشتند؟ مومنترند؟ متزلزلترند و یا بیایمان شدهاند؟ اگر بیایمان یا متزلزل شدهاند چه عاملی سبب تزلزل و بیایمانی آنان شده است؟ [سیدجعفر شهیدی]
گفتوگویی که قسمت سپیده دانایی شد او رفت. همان زمان که باید میرفت. روزی که خدمت استاد رسیدیم، سلامت بود و حال خوشی داشت. پایان آن گفتوگوی خاطرهانگیز در مؤسسه دهخدا خواستیم که استاد کمی از فضای تحلیلهای جامعهشناختی و تاریخشناختی، بیرون بیاید و از دلش بگوید. او حکایتی دلانگیز از عاشورا برایمان سرود. گفت: که چقدر مشتاق است دوباره به زیارت حرم شریف مولایش حسین(ع) بشتابد. گفت که هیچ آزادهای را نمیبیند که دلش در آرزوی طواف آن مرقد نباشد گفت که «کربلا خوابگاه آزادمردانی است که مرگ را بر ننگ ترجیح دادند» گفت که از نظر او «عاشورا مکان جدال حق با باطل است» و در پایان آن دیدار به یاد ماندنی، گفت: «از خدا میخواهم همه ما را توفیق بدهد تا در راه او برویم و خدمت همه خدمتگزاران او را از هر نوعی قبول کند.» استاد در قید حیات بود که ما با هماهنگی دوستان دفتر نشر فرهنگ اسلامی تصمیم گرفتیم گفتوگو را محرم در مجله منتشر کنیم. روز و ساعتی که برای بستن صفحات گفتوگو با استاد شهیدی به دفتر مجله آمده بودیم، ناگهان خبر رسید، صفحات کتاب زندگی استاد، بسته شد. نخستین کلامی که بر سر زبانها میشنیدی، این بود که او همین زمان باید میرفت: محرم، ماه بزرگ اهل بیت، ماه آلالله؛ و مگر نه اینکه شهیدی، عالم عاشق اهل بیت بود. او رفت و چه خوش رفت و آخرین گفتوگویش قسمت «سپیده دانایی» شد.
استاد دکتر جعفر شهیدی چهرهایست که شخصیت علمی و فرهنگی او بر کسی پوشیده نیست. او متولد ۱۲۹۷ بود و تحصیلات حوزوی خود را در نجف تا مرحله اجتهاد و تحصیلات دانشگاهی را تا دکترا ادامه داد. وی را با تألیفات ارزشمندی در حوزه تاریخ اسلام میشناسند. تألیفاتی مانند «تاریخ تحلیلی اسلام»، «زندگانی حضرت فاطمه زهرا(س)»، «زندگانی علیابنالحسین(ع»، «شیرزن کربلا»، «انقلاب بزرگ» و «پس از پنجاه سال پژوهشی تازه پیرامون قیام امامحسین(ع)»، از جمله کتابهای مطرح در تحلیل واقعه عاشورا است. دکتر شهیدی در این کتاب با نگاه جامعهشناسی تاریخی به کنکاش در حوزه قیام امامحسین(ع) پرداخته است. استاد تحقیق و نگارش این کتاب را در سال ۱۳۳۰ انجام داده و کتاب از سال ۱۳۵۷ تاکنون سیوهفت بار به چاپ رسیده است. تحلیلی جامعهشناسانه از وضعیت جامعه زمان قیام امامحسین(ع) و روانشناسی و آدمها و گروههای آن دوره از جامعه اسلامی موضوعاتی بود که در زمان حیات و در دوران سلامت حال استاد با ایشان به گفتوگو نشستیم.
* انگیزه اولیه مطالعات شما در حوزه تاریخ پنجاه ساله اول اسلام تا واقعه عاشورا چه بوده است؟
+ آشنایی من با تاریخ عاشورا به مطالعات وسیعی برمیگردد که سالهاست از تاریخهای مجمل و مفصل، قدیم و جدید و حتی منظومهها و مقتلها خواندهام و یا از این و آن شنیدهام و بیشتر کتابهایی که در این زمینه نوشتهشده را دیدهام. اول بررسی چند واقعه در تاریخ پنجاهساله آغاز اسلام، سبب شد که حادثه عاشورا را از نگاه دیگری بررسی کنم. به این رسیدم که بخش مهمی از حادثههای تاریخ اسلام، بهخصوص از آغاز تا عصر اول عباسی، آنچنان نیست که تاریخنویسان گذشته نوشتهاند و آیندگان آن را به عنوان اصل مسلم پذیرفتهاند. اول چند حادثه به ظاهر کوچک بود: داستان غرانیق، داستان شهربانو، علت یا علل کشته شدن عمر و عثمان، توطئه خوارج در قتل علی(ع)، جنایتهایی که به خوارج عصر علی(ع) نسبت دادهاند، سعدبنعبداللهبنابیسرح و افزودن او به قرآن و داستانهایی از این قبیل که مورخان سادهلوح چون طبری و دیگران در کتاب خود آوردهاند. متأسفانه بعضی از آن داستانهای بیاصل، دستاویزی برای شرقشناسان و معاندان اسلام شده است. به این نتیجه رسیدم که مورخان گذشته مسائل را به شکل دیگری گفتهاند و مورخان بعدی همان مسائلی که به شکل غلط طرح شده، شاخ و برگهای متفاوت افزودهاند. برای من مسلم است که کمتر حادثه تاریخی از رنگ تبلیغات سیاسی امویان و عباسیان و یا تعصبات دینی، مذاهب مختلف در امان مانده. آنها حقیقت مسائل را دگرگون کردهاند و این است که باید برای دریافت حقیقت تاریخی به خواندن صرف متن تاریخی اکتفا نکرد؛ بلکه تاریخ را با دیگر شرایط از جمله وضع جغرافیایی، اقتصادی و اجتماعی سنجید. در مجموع نگاه اصلی من تحلیل علل حادثه کربلا از لحاظ جامعهشناسی تاریخی بوده است.
* قرنهاست که موضوع عاشورا مورد تحقیق و بررسی و اظهارنظر عام و خاص بوده است پیش از ورود به تحلیل جامعهشناسی تاریخی عاشورا، نمایی از شیوههای مختلف در پرداختن دیگران پیشرو داشتید؟
+ بله تاکنون میلیونها تن برای زنده نگه داشتن این حادثه بزرگ آمدهاند و هر یک درباره این واقعه نگاه خود را مطابق دل خواه یا دریافت خود عرضه کردهاند.
عدهای در آیینه حادثه کربلا از آرزوها و اندیشههای خودشان مظهری پدید آوردهاند. عدهای از شیعیان دلباخته و صاف، حادثه را اینگونه تحلیل کردهاند که امامحسین(ع) کشته شد تا نزد پروردگار میانجی گناهکاران شیعه شود و خواستهاند تا با این قضاوت مقام او را شبیه مقام مسیح قرار دهند. بعضی از شرقیان، شیفته تاریخنویسان اروپایی قرن نوزدهم هم با نگاه خاص خودشان امامحسین(ع) را فردی ناراضی از حکومت و عصیانگر رژیم ملی عربی دمشق دانستهاند. به گروه دیگری هم میتوان اشاره کرد و آن ناخرسندان بازار روز هستند که برای توجیه افکار و عقاید خود، کردار امامحسین(ع) را دلیل مدعای خود میآورند تا از روی آزادیخواهی و مخالفت با حکومت دیکتاتوری خواهان رژیم جدیدی باشند. هر یک از این گروهها، حادثه کربلا را آنچنان که خودشان میخواستند، تحلیل کردهاند. خیلی از کتابهایی که در این حوزه هم چاپ شده تاکنون یا مقتل بوده، یا تاریخنویسی بوده یا با هدف تبلیغ مذهبی نوشته شده و یا در حوزه ادبی بوده است. اما مقصود و مقصد من از تحقیق در قیام امامحسین(ع) هیچ یک از اینها نبوده است. من به هنگام گردآوری اسناد و طبقهبندی آنها کوشیدم تا بدانم چرا واقعه رخ داده است. پیدا کردن پاسخ این چرا حتی تنها به خاطر خود حادثه نبود. بلکه نگاه من در مسیر تحلیل واقعه عاشورا به سیر تاریخ تمدنی برمیگردد که در شرایط مختلف زمان و مکان رویدادهای آن یکی معلول دیگری است.
* اولین سؤال شما یا اولین محور شما در تحلیل واقعه عاشورا پاسخ به کدام مسئله بود؟
+ این سؤال بود که به طور جدی در زمان تاریخ پس از پنجاه سال از ظهور پیامبر اسلام باید پرسیده شود که چه فضایی برمردم و جامعه مسلمین که ادعای مسلمانی داشتند و نماز میخواندند حاکم بوده و آن دوره با یک نگاه جامعهشناسی تاریخی بررسی شود. چه بر مسلمین گذشته که موجب وقوع حادثه عاشورا در کربلا شده است؟ چه شد که آنچه نباید بر سر آل رسول بیاید، آمد؟ رسولی که به عرب بیهویت عربستان هویت بخشید و به آنها عزت داد، چرا پس از گشت نیم قرن با اهل بیت او چنان کردند؟
چرا مردم سرزمینهای پهناور و پرجمعیت حالت تماشاگر صحنه را به خود گرفتند و تا سالها بعد از قتل پسر دختر پیغمبر، سکوت کردند؟
بعد همانها که حسین(ع) را کشتند در پنج وقت به قبله اسلام نماز میخواندند و در هر اذان شهادت به پیغمبری رسول خدا و جد حسین(ع) میدادند. اینها که بودند؟ چرا چنین کردند؟ همه اینها سوالاتی بود که نیاز به پژوهشی تازه داشت تا بتوانم به این پرسشها پاسخ بدهم.
* برای رسیدن به پاسخها، جامعه اسلامی از زمان پیامبر(ص) تا قیام امامحسین(ع) را چگونه دستهبندی کردید و به چه سوالاتی پاسخ گفتید؟
+ برای اینکه پاسخ درستی برای این پرسشها بیابم، اول اجتماع اسلامی را در دو مرحله از تاریخ بررسی کردم: یکی اجتماعی که در سال یازدهم هجرت شکل گرفته بود؛ اجتماعی که حضرت محمد(ص) چند ماه پیش از مرگ خود با خواندن آیه سوم سوره مائده به مسلمانان مژده داد و به مردم گفت: «مردم من میروم و دو چیز مهم را برای شما میگذارم. کتاب خدا و عترتم را.» اول باید عناصر تشکیلدهنده این اجتماع را بشناسیم و بعد این اجتماع را با اجتماع مسلمانان در سال شصتم هجری یعنی سال مرگ معاویه مقایسه کنیم. تحلیل عاشورا نیازمند تحلیل عناصری است که اجتماع نیم قرن پیش را تشکیل میداد و حالا همان عناصر در زمان امامحسین(ع) یا پیشرفت کرده بود، یا تضعیف شده بود و یا در حال توقف به سر میبرد. باید بپرسیم که مسلمانان پایان عصر معاویه در قیاس با مسلمانان آغاز عصر ابوبکر چه نسبتی داشتند؟ مومنترند؟ متزلزلترند و یا بیایمان شدهاند؟ اگر بیایمان یا متزلزل شدهاند چه عاملی سبب تزلزل و بیایمانی آنان شده است؟
* یعنی جامعهای که یزید در آن حکومت میکرد و جامعه اسلامی هم خوانده میشد، اصولاً چه ویژگیهای مهمی داشت. آیا میشود یک نوع روانشناسی از آدمها و گروههای آن به دست آورد؟
+ بله. در جامعهشناسی آن زمان باید گروههای مختلف اجتماعی و برنامههای مختلف را بررسی کرد؛ مثلاً عامه مردم را، یا نسل جدید و قدیمی را یا چگونگی روح دینداری را و دیگر مسائل مورد نظر را باید طرح کرد. از آغاز رسالت پیامبر(ص) تا پس از مرگ معاویه وضعیت اجتماعی با پستی و بلندیهای فراوانی روبهرو میشود. دوره پس از مرگ معاویه ما با جامعهای روبهرو هستیم که اکثریت قریب به اتفاق نسل مسلمان که آن روزها در شبه جزیره عربستان زندگی میکرد، در پایان خلافت عمر متولد و در عصر عثمان پرورش یافته بود و در آغاز حکومت معاویه وارد اجتماع شده بود. پنجاهسالههای این نسل پیامبر را ندیده بودند و شصتسالهها هنگام مرگ پیامبر دهساله بودند. از آنهایی که پیامبر را دیده و صحبت او را شنیده بودند، چند نفری بیشتر باقی نمانده بود که در کوفه، مدینه و مکه و یا دمشق به سر میبردند. پیرمردان هفتاد یا هفتادوچندساله هم ترجیح میدادند پیش از آنکه به فکر پرداختن به کارهای زندگی باشند، آماده بستن بار سفر آخرت خود باشند. اکثریت مردم بخصوص طبقه جوان که چرخ فعالیت اجتماعی را به حرکت در میآورد، یعنی آنان که سال عمرشان بین بیستوپنج تا سیوپنج بود، آنچه از نظام اسلامی میشناختند و در آن بسر میبردند، حکومتی بود که «مغیرهابنشعبه»، «سعیدابنعاص»، «ولید»، «عمروابنسعید» و دیگر اشرافزادههای قریش اداره میکردند که مردانی فاسق، ستمکار، مالاندوز، تجملدوست و از همه بدتر نژادپرست بودند. نسل جوان تا خود و محیط خود را شناخته بود، حاکمان بیرحمی برخود میدید که هر مخالفی را میکشت و به زندان میانداخت.
یک دسته از مسلمانان هم بودند که سختگیریهای عصر عمر را دیده بودند و از بیم بازخواست او مجبور بودند ظاهر کار را حفظ کنند. بعد با برخورداری مالی که در دوره بعد نصیب آنان شد، برای خود زندگی آسودهای آماده کرده بودند تا در روزگار پیری و ناتوانی از آن بهرهمند شوند و چون نمیخواستند آسایش خود را به هم بزنند هر حادثهای که پیش میآمد، هرچند مخالف ظاهر دین بود، برای آن تأویلی و یا محملی درست میکردند تا از سرزنش وجدان در امان باشند. به خودشان میگفتند باید با جماعت مسلمان بود. نباید تفرقه انداخت. از طرفی دیگر آشنایی مردم این سرزمینها با طرز تفکر همسایگان و راهیافتن بحثهای فلسفی در حلقههای مساجد، راه را برای گریز از مسئولیتهای دینی بازتر میکرد. شما میبینید هر مقدار از عصر پیغمبر دورتر میشویم، خویها و خصلتهای مسلمانی کمرنگتر و سیرتهای عصر جاهلی زندهتر میشود.
بعد در جامعه اسلامی که روح شریعت اسلامی باید اخلاق و پرهیزکاری و عدالت باشد، اینها دیده نمیشود و از احکام اجتماعی دین تنها نماز جمعه و جماعت برپاست که آن هم رونقی ندارد و به صورت تشریفاتی برگزار میشود.
* در بحث وقایع روز عاشورا در نگاه تاریخی، چقدر و چگونه باید به دریافت واقعیتها نایل شد و صحت گفتهها و اقوال را تأیید کرد؟
+ همانطور که اول گفتم بالاخره طی قرون هرکس از نگاه خود به ماجرا چیزی افزوده است؛ اما در نتیجه درستی دو قرن اسناد تاریخی، بیرون آوردن واقعیتهای خارجی مخصوصاً با توجه به گستردگی و عمق حادثه که گروههای مخالف یکدیگر در آن نفعی داشتهاند، کاری دشوار است. اما خوشبختانه وقایعنویسانی در صحنه کارزار حضور داشتهاند و خودشان آنچه را به چشم دیدهاند و یا نزدیک به محل حادثه بودهاند و یا چگونگی آن را از دیگران شنیدهاند و نقل کردهاند. بنابراین آنجا که چند گزارشگر در بازگویی حادثهای همداستان هستند، احتمال ساختگی بودن نمیرود و یا کمتر میرود. همچنین آنچه را قرینههای خارجی تأیید میکنند بهتر میتوان پذیرفت.
در مجموع هم این حادثه در طول تاریخ همیشه دچار تحریفها و آسیبهایی بوده که دائماً علما و اندیشمندان متذکر آن بودهاند. به نظر بنده در هر زمان باید مراقب این تحریفها بود.
انتهای پیام