گیر اقتصاد در میدان سیاست
دکتر محسن رنانی، اقتصاددان در تحلیل وضعیت فعلی اقتصاد ایران با اشاره به ورود اقتصاد ایران به مرحله تکینگی در این مورد توضیح داد: امروز اقتصاد ایران وارد شرایطی شده که دیگر نه قابل بازگشت به گذشته است و نه آیندهاش قابل پیش بینی است و همه چیز را هم تحت تاثیر خود قرار میدهد. دانشیار دانشگاه اصفهان در این تحلیل خود که با عنوان «اقتصاد ایران در تکینگی» در همایش پایان سال مدیران صنعت برق ارائه کرد، نکات تازهای را درباره اقتصاد ایران مورد توجه قرار داد. طبق گزارش منتشره سندیکای صنعت برق از این همایش، در بخش نخست سخنان رنانی که به تحلیل روندهای جاری و افق آینده اقتصاد ایران اختصاص داشت، این استاد اقتصاد در مقدمه بحث خود با اشاره به زنجیره تحلیلهایش از اقتصاد ایران گفت که در تحلیل ساختار تاریخی و وضعیت امروز اقتصاد ایران زنجیره تحلیلیاش را با بحث «هزینه مبادله» شروع کرده که در سال ۱۳۷۶ و در کتاب «بازار یا نابازار؟» به طور مبسوط به آن پرداخته است. سپس برای رمزگشایی از برخی مشکلات اقتصاد ایران مساله «سرمایه اجتماعی» را وارد تحلیل خود کرده است که محصول 10 سال اندیشه و تحقیق در مورد روند سرمایه اجتماعی در ایران و نقش آن در توسعه کشور نهایتا در کتاب «چرخههای افول اخلاق و اقتصاد» منتشر شده است. او همچنین اشاره کرد که حلقه سوم تحلیل شرایط امروز اقتصاد ایران، تحلیل ورود اقتصاد و نیز نظام سیاسی ایران به مرحله «تله بنیانگذار» است که او از اوایل دهه 80 به بعد در چندین مقاله مطرح کرده است. این استاد اقتصاد گفت که در سالهای ۱۳۸۹ و ۱۳۹۰ تحلیل خود از اقتصاد ایران را با بحث «کهولت اقتصاد ایران» تکمیل کرده است. نویسنده کتاب «بازار یا نابازار؟» در ادامه عنوان کرد که میخواهد یک گام تحلیلی تازه به زنجیره قبلی تحلیلهایش از اقتصاد ایران بیفزاید. او عنوان نظریه جدیدش در باب معضل امروز اقتصاد ایران را «نظریه تکینگی اقتصاد ایران» نام نهاد و اضافه کرد که این نظریه را با ترکیب 2 رویکرد تحولخواهانه در حوزه اقتصاد یعنی «اقتصاد فیزیک» و «اقتصاد نهادگرا» مطرح میکند.
دیگر اقتصاد را نمیتوان پیشبینی کرد
دکتر رنانی که معتقد است اصولا بدون ورود به مشکلاتی که نظام سیاسی برای اقتصاد ایجاد کرده است نمیتوان تحلیل دقیقی از مشکلات اقتصاد ایران داد، اظهار کرد: برای سال ۱۳۹۲ تنها پیشبینی که میتوان کرد این است که دیگر پیشبینی نمیتوان کرد. او علت این مساله را ورود اقتصاد ایران به مرحله تکینگی دانست.رنانی اضافه کرد: امروز اقتصاد ایران در میدان سیاست گرفتار شده است. یعنی سیاست، اقتصاد را آچمز کرده و اقتصاد، جامعه را تحت تاثیر خود قرار داده است. در واقع دیگر برای اقتصاد ایران راه حل اقتصادی وجود ندارد. او علت این مساله را ورود اقتصاد ایران به مرحله «تکینگی» دانست. وی در توضیح مفهوم تکینگی اقتصادی گفت: وقتی سیستمی خیلی در مرحله کهولت پیش رود و به آن توجه نشود و برای درمان این کهولت چارهای اندیشیده نشود و به مرحله بیبازگشتی برسد یعنی دیگر امکان این که آن را به وضعیتهای پیشین بازگرداند از دست برود و آینده آن نیز قابل پیشبینی نباشد مرحله تکینگی آغاز شده است. او 2 شاخصی که با آن میتوان تکینگی را شناسایی کرد چنین توصیف کرد: یکی بازگشتناپذیری سیستماقتصادی به وضع قبل و دوم نامعین بودن و غیرقابل پیش بینی بودن آینده سیستماقتصادی است. رنانی معتقد است شواهد عینی حاکی از این است که اقتصاد ایران وارد چنین مرحلهای شده است.
ورود اقتصاد به مرحله تکینگی
او همچنین برای توضیح بیشتر وضعیت تکینگی گفت: تکینگی اصطلاحی است که هم در علم ریاضی و هم در نجوم استفاده میشود. بیشترین کاربرد این مفهوم در علم نجوم است. در واقع این اصطلاح برای توضیح وضعیت سیاهچالههای فضایی استفاده میشود. وقتی یک ستاره عظیم که میلیونها برابر خورشید ماست انرژی همجوشی درونیاش پایان مییابد، در خودش فرو میریزد و بینهایت فشرده میشود و آن گاه میدان گرانش عظیمی در اطراف آن به وجود میآید که همه اجرام اطرافش را در خود میبلعد و به همین علت حتی نور هم نمیتواند از آن خارج شود که به آن سیاهچاله میگویند. رنانی بهعنوان یک نمونه عینی از سیاهچالهها، شهر تهران را مطرح کرد که با ورود به مرحله تکینگی به یک سیاهچاله تبدیل شده است که همه چیز را در خود میبلعد و دیگر نمیتوان تغییر اساسی در ساختار و روند آن ایجاد کند. او گفت: تهران هم جمعیت، هم سرمایهها، هم نخبگان و هم بودجههای کشور را در خود میبلعد. دولت نهم چقدر تشویق کرد و پاداش داد تا برخی کارمندان دولتی از تهران بروند اما بنابر آمار رسمی در این سالها تنها چند هزار نفر استقبال کردند که با گرفتن تشویقها از تهران بروند اما در عوض سالانه دهها هزار نفر به تهران مهاجرت میکنند. اکنون دیگر نه در مورد ترافیک، نه در مورد آلودگی، نه در مورد جمعیت، نه در مورد فرسودگی شبکههای خدمات شهری و نظایر اینها در تهران تحولی نمیتوان ایجاد کرد. اگر واقعا تهران روی گسل زلزله باشد و احتمال زلزله بالا باشد چه میتوان کرد؟ هیچ؟ حتی نخواهند توانست پایتخت را از تهران ببرند، چون این به این معنی است که بخش بزرگی از سرمایههای تهرانیها که همان ارزش مستغلاتشان است را نابود خواهد کرد و قطعا با مخالفت تهرانیها رو به رو خواهد شد؛ به گونهای که هیچ دولتی جرات چنین اقدامی را نخواهد داشت. تهران نه میتواند به وضعیت گذشتهاش برگردد و نه آیندهاش خیلی قابل پیشبینی است. تصور کنید اگر امروز در اصفهان یا شیراز زلزله 7 ریشتری بیاید میتوان تصور کرد که چه خواهد شد و نهایتا در کل کشور تحول خاصی رخ نمیدهد اما اگر یک زلزله 7 ریشتری در تهران بیاید خیلی تحولات در کشور در حوزههای مختلف سیاسی و اقتصادی رخ خواهد داد.
اقتصاد فعلی قابل بازگشت نیست
دانشیار دانشگاه اصفهان در توضیح بیشتر تکینگی اقتصادی گفت: امروز اقتصاد ایران وارد شرایطی شده است که دیگر نه قابل بازگشت به گذشته است و نه آیندهاش قابل پیش بینی است و همه چیز را هم در خود میبلعد. دولت اکنون بالغ بر ۲۰۰ هزار میلیارد تومان به سیستم بانکی و بخش خصوصی بدهکار است. آیا میتواند این بدهی را بپردازد؟ هرگز. مگر آن که اموالش را به فروش بگذارد یا یکسال تمام مخارج خود را نصف کند که ناممکن است و از این پس نیز بر این بدهی افزوده میشود. بخش خصوصی اکنون ۷۰ هزار میلیارد تومان بدهی معوقه به سیستم بانکی دارد؟ آیا میتواند بپردازد؟ هرگز. چون برای پرداخت آن یا باید تولید کند و سود ببرد که بخش تولید اکنون در رکود است و خروج از این رکود دیگر دست بخش خصوصی نیست بلکه باید تحولات خیلی مهمی در حوزه سیاست رخ دهد تا اقتصاد به سوی رونق برود. اما این تحولات هم در کوتاه مدت ممکن نیست، پس این بدهی همچنان افزوده میشود. راه دیگر این است که نظام بانکی وام بدهد تا بخش خصوصی این بدهی معوق را بازپرداخت کند. اما نظام بانکی هم اکنون حدود ۱۲۰ درصد سپردههایش وام داده است یعنی نظام بانکی که حداکثر باید از هر ۱۰۰ تومان سپرده فقط ۷۰ تومان وام میداد اکنون در مقابل هر ۱۰۰ تومان سپرده ۱۲۰ تومان وام داده است یا این یارانه نقدی که دولت دارد میپردازد چگونه قابل توقف است؟ هر روز باید پول بیشتری استقراض یا چاپ شود تا یارانهها پرداخت شوند. همین الان دولت ۱۲۰ هزار میلیارد تومان برای یارانههای سال ۱۳۹۲ پیشبینی کرده که منابع آن معلوم نیست. اما در عین حال نقدینگی کشور در این 7 سال 6 برابر هم شده است یعنی از زمان احمد شاه تا زمان آقای احمدینژاد حجم نقدینگی به کمتر از ۷۰ هزار میلیارد تومان رسیده بود و در همین هفت سال به ۴۳۰ هزار میلیارد تومان افزایش یافته است. این نقدینگی دیگر قابل برگشت نیست. کسی گمان نکند که این نقدینگی را دیگر میشود کاهش داد. اینها و دهها مثال دیگر نمونههایی از وضعیتهای بیبازگشتی است که اقتصاد ایران به آن دچار شده است که هم وضعیت امروز اقتصاد ایران را بیبازگشت کرده و هم آینده اقتصاد ایران را با ابهام مواجه کرده است. به همین علت میگوییم اقتصاد ایران وارد مرحله تکینگی شده است یعنی یا در خودش فرو خواهد رفت یا همه چیز را در خود میکشد. رنانی بر همین اساس تاکید کرد که اگر هنوز اندک امیدی به توقف احتمالی این فرآیندهای مخرب باشد، درصورت اجرای فاز دوم هدفمندسازی این امید کمرنگترخواهد شد.
زنهار به مسئولان
او در بخش دیگری از سخنانش با توضیح مفهوم «افق رویداد» بیان کرد: وقتی یک سیستماقتصادی روزبهروز انرژیاش کاهش یابد و نیز روز به روز امکان و فرصت توقف فرآیندهای جاریاش کم شود و نیز روز به روز پیشبینیپذیریاش رو به کاهش گذارد در مرحله
«افق رویداد» وارد شده است. افق رویداد یعنی مرحلهای که اگر ادامه یابد حتما به یک رویداد غیرمنتظره منتهی خواهد شد و سپس وارد تکینگی خواهد شد. افق رویداد نیز یک اصطلاح نجومی است. رنانی اشاره کرد که شواهد زیادی حاکی از این است که نظام اجتماعی ما دارد وارد مرحله افق رویداد میشود و به همین علت همه باید از نگاه آسیبشناسانه هشدار دهند و به مقامات کشور زنهار دهند که هر چه زودتر برای توقف این فرآیند دست به تصمیمات جدی بزنند. رنانی در بخش پایانی سخنانش گفت: ما 3مشکل داریم: مسئولان وقت ندارند، اقتصاد صبر ندارد و جامعه به شعارها بدون پشتوانه اعتماد ندارد یعنی مسئولان فرصت زیادی برای تصمیم و اقدام جدی برای توقف روندهای موجود ندارند، اقتصاد هم دیگر تواناییاش تمام شده و نمیتواند خیلی صبر کند و به سرعت ممکن است وارد وضعیتهای پیشبینی نشدهای بشود. جامعه هم دیگر به سیاستهای روزمره و شعاری اعتماد ندارد. باید اقدامات جدی انجام شود. بر این اساس لازم است نخست نظام تدبیر کشور به این جمعبندی برسد که باید کاری اساسی برای کشور صورت دهد. سپس باید یک بازنگری اساسی در اولویتهای ملی انجام شود و برخی اهداف دونرتبه و غیرفوری از اولویتهای ملی حذف و یکی دو هدف اصلی انتخاب شود و سپس با یک اقدام اساسی برای جلب اعتماد جامعه و به روشهای صادقانهای که جامعه بپذیرد که نظام تدبیر کشور قصد اصلاحات جدی دارد، جامعه و نخبگان و فرهیختگان را به سوی یک اجماع ملی ببرد و دست به تغییرات اساسی در برخی فرآیندها و ساختارها بزند.
انتهای پیام