خرید تور تابستان

فیزیوکراسی چیست؟

عصر ایران نوشت: فیزیوکراسی (Physiocracy) یا فیزیوکراتیسم (Physiocratism) مکتبی در اقتصاد است که از عدم مداخلۀ دولت در فعالیت‌های خصوصی و اقتصادی انسان دفاع می‌کند و ضمنا زمین و کشاورزی را تنها منبع ثروت می‌داند.

سیاست اقتصادی مرکانتیلیستی که با اتکا به تولید بیشتر و کوشش برای صادرات (که موجب استعمار کشورهای دیگر شد)، افزایش ثروت ملل اروپایی را در پی داشت، در اواخر قرن هجدهم با مخالفت فیزیوکرات‌ها یا قائلین به سلطۀ طبیعت مواجه شد.

سیاست صنعتی کردن که بعد از انقلاب صنعتی، توسط مرکانتیلیست‌ها یا سوداگران اعمال می‌شد، باعث کاهش محصولات کشاورزی و نیز کاهش قیمت این محصولات در بازارها شد و به دنبال آن، فرار کشاورزان از روستاها به شهرها را رقم زد.

مقررات دادوستد داخلی به علت سیاست اقتصدی سوداگران، ناراحتی‌های زیادی برای اصناف نیز ایجاد کرد.

ظاهرا فیزیوکراتیسم حاوی اولین تحلیل سیستماتیک “تولید در نظام سرمایه‌داری” بوده است. یکی از پیشوایان این مکتب، فرانسوا کنه (1774-1694) بود.

فرانسوا کنه

فیزیوکراسی چیست؟

فیزیوکرات‌ها علیه حکومت فئودالی و استبدادی فرانسه موضع‌گیری داشتند. آن‌ها فقط کار را مولد می‌دانستند و آن هم کاری که در کشاورزی اعمال شود. آ‌ن‌ها با طرح شعار “آزادی اقتصادی”، برخلاف مرکانتیلیست‌ها خواهان عدم دخالت دولت در صنایع و بازرگانی بودند.

در واقع مرکانتیلیسم مدافع بازرگانیِ متکی به دولت بود، ولی فیزیوکراتیسم مدافع بر کشاورزیِ فارغ از دولت بود. از آنجایی که نظام سرمایه‌داری ذاتا به مداخلۀ هر چه کمتر دولت در اقتصاد گرایش دارد، فیزیوکراتیسم با سرمایه‌داری سازگاری بیشتری دارد.

با این حال نباید فراموش کرد که پرهیز دولت‌های غربی از دخالت در اقتصاد (کم یا زیاد)، متعلق به سیاست داخلی این دولت‌ها بوده. در سیاست خارجی، جنبۀ استعماری دولت‌های غربی زمینه‌ساز دخالت مبسوط آن‌ها در امور اقتصادی سرزمین‌های تحت استعمارشان بوده.

پشتوانۀ فلسفی فیزیوکراتیسم، ناتورالیسم بود. ناتورالیسم مبتنی بر این فرض بود که همه چیز به وسیلۀ طبیعت و طبیعت فقط به وسیلۀ خودش توضیح‌پذیر است. به همین دلیل، فیزیوکرات‌ها عمدتا دئیسم بودند. یعنی به خدای خالق جهان اعتقاد داشتند و بس. یعنی خدایی که جهان را خلق کرده و قوانینی را در طبیعت نهادینه کرده و دیگر در امور این جهان دخالت نمی‌کند.

ایزاک نیوتن هم به چنین خدایی اعتقاد داشت و نسبت خدا و این جهان (یا طبیعت) را نسبت ساعت‌ساز با ساعت می‌دانست. یعنی خدا ساعت طبیعت را درست کرده و دیگر در کار این ساعت دخالت نمی‌کند. دئیست‌ها در حقیقت خدا را “معمار بازنشسته” می‌دانستند.

اگر دخالت در قوانین طبیعت ضرورتی نداشته باشد، دخالت دولت در حوزۀ اقتصاد هم بلاموضوع می‌شود؛ چراکه اقتصاد نیز مانند طبیعت قوانینی دارد و دولت با مداخله در اقتصاد، در واقع کارکرد درست این قوانین را مختل می‌کند.

فیزیوکراسی در واقع خاستگاهی آتنی دارد. در یونان باستان به “حکومتِ طبیعت” (government of nature) اعتقاد داشتند و فیزیوکراسی در سدۀ هجدهم، تا حد زیادی مبتنی بر شالوده‌های ایدۀ “حکومتِ طبیعت” است.

فیزیوکراسی چیست؟

فیزیوکرات‌ها معتقد بودند “آزادی” و “مالکیت” اموری طبیعی هستند و دولت فقط باید موانع مخل آزادی و مالکیت را از بین ببرد؛ موانعی که ساختۀ ذهنیت و توقعات بشر هستند و به این اعتبار، موانعی ساختگی‌اند نه موانعی طبیعی.

چنانکه پیداست، فیزیوکراسی با چنین نگرشی، راه را بر رشد سرمایه‌داری غیردولتی (و در واقع سرمایه‌داریِ راستین) هموار کرد و به همین دلیل بر “تعادل اقتصادیِ خودکار” تاکید می‌کرد. مطابق این اصل، اقتصادی فی‌نفسه به تعادل می‌رسد و نیازی به دخالت دولت ندارد.

فرانسوا کنه، جریان ثروت در اقتصاد را مانند گردش خون در بدن می‌دانست که به صورت طبیعی و خودبه‌خود انجام می‌شود و نیازی به دخالت از خارج ندارد.

تاکید بر قوانین طبیعی و تعادل اقتصادی خودکار، فیزیوکراسی را به لیبرالیسم اقتصادی پیوند می‌دهد. در لیبرالیسم اقتصادی بر سازماندهی فردگرایانۀ اقتصاد تاکید می‌شود و این یعنی تصمیم‌های اقتصادی باید حداکثر توسط افراد و نه نهادها و سازمان‌ها اتخاذ شود.

نهایتا باید گفت فیزیوکراسی یکی از پشتوانه‌های اصلی سرمایه‌داری است و دئیسم نیز پشتوانۀ فلسفی فیزیوکراسی است.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا