با حجاب یا بیحجاب؛ واقعا مساله این است؟!
روزنامه اینترنتی فراز نوشت:
حادثه تلخی که در ماهان کرمان رخ داد، آخرین نمونه و محصول کارخانه «دو قطبیسازی» جامعه است. دو قطبیسازی که دستهایی پیدا و پنهان، در پی دامن زدن به آن هستند و هریک به شیوه و با هدفهای متفاوت، بر آتش زیرخاکستری بنزین میریزند که اگر شعلهور شود کسی از زبانههای آن در امان نخواهد ماند. اما آیا این تنها تصویر واقعی و یکپارچه از جامعه ایرانی است؟ آیا ستیز روزمره و گاه خشونتبار میان با حجاب و بیحجاب، از بطن تضادهای واقعی موجود در زیر پوست شهر است که بیرون میزند یا اینکه جامعه ایرانی و مردمان عادی این سرزمین توانستهاند و میتوانند بر خلاف تحریکها، در دل و ژرفای خود به همزیستی مسالمتآمیز میان سبکهای مختلف زندگی و پوشش دست یابند و به جای نفی و تلاش برای حذف «دیگری» به سوی پذیرش و مدارا با «دیگری» گام بردارند؟ سه تن از خبرنگاران «فراز» برای یافتن پاسخی برای این پرسش برای ساعاتی در چند منطقه پایتخت به میان مردم رفتند و آنچه دیده بودند را بیکم کاست روایت کردند. این روایت البته نه همه حقیقت که بخشی از واقعیت است اما شاید با کنار هم گذاشتن روایتهایی از این دست بتوانیم به تصویر روشنتری از برونداد جامعه ایرانی دست پیدا کنیم.
عسل داداشلو
میدان صادقیه (آریاشهر) به خاطر ویژگیهایی که دارد همیشهی خدا شلوغ است. از جنوب منتهی میشود به ترمینال غرب و میدان آزادی، از شمال میدان راه پیدا میکند به جلال آلاحمد و تیراژه و پونک، از شرق ما را میرساند به ستارخان و توحید و چمران و از غرب به آیتاللهکاشانی و ستاری و جنتآباد و شهرزیبا دسترسی دارد. نزدیکیاش به مترو صادقیه، همجواریاش با بیمارستان ابنسینا و وجود پاساژ گلدیس بهخودیخودی آریاشهر را به یکی از گذرگاههای شلوغ تهران تبدیل کرده. خیلیها تند تند خودشان را به صادقیه میرسانند تا از آنجا بروند پی زندگی و کارشان. انگار صادقیه نردبان است. از کارگران روزمرد تا کارمندان شرکتهای اینچنینی، از فروشندههای پاساژهای جورواجور دور میدان تا دانشجوهایی که اغلب راهی علومتحقیقات میشوند و از میانسالهای هنوز شاغل و رانندههای کرایهای و دربستی، همهگی نشان میدهد صادقیه میدانیست که بساط تفاوتهای فردی و فرهنگیاش جور است.
آن شنبهای که همه دربارهاش حرف میزدند و همه منتظرش بودند از راه رسید و سپری شد. راهی صادقیه شدم تا ببینم پس از شنبه موعود بدون روتوش در آنجا چه شکلی است.
چند دقیقهای جلوی در گلدیس ایستادم به تماشا. میدان صادقیه روزی دیگر را به خودش میدید. شهروندان کمی غافلگیر شدهبودند اما نه برای تهدیدهایی که از پیش اینجا و آنجا بهشان ابلاغ شده بود، برای سرمای نیمچه جدی اواخر فروردین و اوایل اردیبهشت که به خیلیها رودست زده بود. آن تهدیدهای ابلاغشده به نظر میآید آنچنان شنیده نشده بود و یا آنکه مهم پنداشته نشده بود. مثل روزها و ماههای قبل، از هر پانزده یا شانزده دختر یا خانم، شش یا هفت پوششِ «ببخشید دقیقاً کدام شنبه؟» و چهار یا پنج پوششِ «حالا محض اطمینان بگذار یک چیزی روی سرم باشد» و دو یا سه پوشش «فُرم اداری و دارم میروم سرکار» و دو یا سه پوشش «شبیه به خیابانهای دههی هفتاد تهران» و یک یا دو پوشش «پسند و مطلوب دوربینهای وعدهدادهشده» دیده میشد.
آنهایی که پوششان میپرسید: «ببخشید دقیقاً کدام شنبه؟» از همه قشرهای سنی بودند. خانم سالمندی در کنار همسرش، مادری میانسال همراه با پسر جوان شلوارک پوشیدهاش و دخترهایی که بهشان میآمد اواخر هفتاد و اوایل هشتاد متولد شده باشند.
سوار تاکسی میشدند و درکنار زنانی مینشستند که حجاب مطلوب دوربینها را داشتند، در کنار زنانی که روسری نیمچهای به سر داشتند داخل گلدیس میشدند، از آن آقایی که یقه بسته و ریش داشت سوال میکردند و زیست طبیعی یک جامعه در حال انجام بود.
از روی پلههای گلدیس کسی توجهی به شنبه نداشت.
کمی جلوتر آمدم و به بهانه خرید وارد مغازه شلوغی شدم. تلاش کردم به مکالمات دقت کنم. در آن چند دقیقه که خودم را سرگرم دیدن اجناس کردم، ۳ زن محجبه وارد مغازه شدند، به فاصله اندکی دو زن دیگر آمدند که یکیشان روسری نیمچهای به سر داشت و دیگری یک کلاه نقابدار.
یکی از آن زنان محجبه نگاهی به دختر کلاهدار انداخت و با حالت قهر رویش را آنور کرد، گفتوگویی بین زنان محجبه رد و بدل شد که نمیشنیدم چیست اما هر چه بود انگار آن دو زن دیگر زنی که قهر کرده بود را آرام کردند.
چیزی انتخاب کردم و از مغازهدار قیمتش را پرسیدم. اینکار بیشتر به آن دلیل بود که میخواستم واکنش او را به اتفاقات در جریان مغازهاش ببینم. پسر جوان داشت چیزی در اینستاگرام میدید و در جواب من به زور سرش را از موبایل جدا کرد، پاسخ کوتاهی داد و دوباره به موبایل برگشت.
خرید نکردم و بیرون آمدم. تا ابتدای ستارخان قدم زدم. بادی میآمد و آنچه که میدیدم تفاوتی با چند ماه گذشته نداشت. همزیستی آدمها با یکدیگر، فارغ از پوشش و فارغ از شنبه موعود.
سینا جهانی
حالا هوای بهار رو به گرمی رفته و در حوالی ظهر، مثل همیشه، از خیابانهای تهران ماشین میجوشد. بادی که روی ترک موتور روی صورتم میخورد، گرما را قابلتحملتر کرده است. الان پشت چراغقرمز پلحافظ ایستادهایم. زندگی روزمره در جریان است. بهار آمده و لباسهای رنگی و روشن را دوباره روی تن آدمها نشانده است. همین آدمها، زن و مرد، پشت ترافیک، در مغازهها، توی ماشینهای شخصی و اتوبوس و مترو دنبال لقمهنانی، از این خیابان به آن خیابان در ترددند. ورودی مجتمع علاءالدین، هیاهویی به پاست. آن طرف خیابان، موتورسوارها همهی عرض خیابان را تصرف کردهاند. به نظر میآید تهدید به شنبهی موعود تاثیری در جریان زندگی نداشته است.
کمی جلوتر، به باغ سپهسالار رسیدیم. توی پیادهرو دنبال فضای خالی برای پارک موتور میگردیم. پیاده که شدم، تازه گرمای هوا را حس کردم و بادگیری را که پوشیده بودم درآوردم. روی سنگفرش راسته سپهسالار راه میروم. تعداد جمعیت زیاد نیست و بیشتر مغازهدارها سر در مغازهها به در تکیه دادهاند. یا توی فکر، به نقطهای خیره شدهاند و یا با مغازهدار کناری گپ میزنند.اینجا بیشتر مغازهها کیف و کفش زنانه میفروشند و تعداد زنهای حاضر در این راسته طبیعتا بیشتر است. شالها و روسریها از سر عدهای افتاده، عدهای هم جایش را با کلاه پر کردهاند. تعداد زیادی هنوز به حجاب کلاسیک پایبندند. به انتهای راسته رسیدم. چندتا از کسبه دور هم ایستاده و راجع به فلان انبار در فلان خیابان حرف میزنند. خانم جوانی موهاش را بسته و از پشت کلاه نقاب دار بیرون انداخته بود، آمد و آدرس مغازهای را از آقایان پرسید. همزمان یک خانم چادری با دختر ۱۳-۱۴ سالهاش پشت ویترین مغازه، کفشها را با نگاهشان گلچین میکنند. بعد از شنبهی موعود، رنگ و زندگی، بدون توجه به کار کردن یا نکردن دوربینها، در سپهسالار موج میزند.
زمان اما همینجا متوقف نشده؛ سوار موتور شدیم و راه افتادیم. هوا گرمتر شده است. از میدان بهارستان عبور میکنیم. ساختمان مجلس از پشت درختها پدیدار میشود. به همکارم که پشت موتور نشسته میگویم «ببین! اینجا هم بیحجاب میبینیم. اما تعدادشان کم است». میگوید «اینها که امروز دیدیم اصلا بیحجاب نبودند؛ همان قبلیها هستند که حجابشان آپدیت شده!» حالا وارد خیابان امیرکبیر شدهایم. پر از لاستیکهای سبک و سنگین و تجهیزات خودرویی؛ برایم عجیب بود که از ابتدا تا انتهای این خیابان حتی یک زن هم ندیدم. «همکارم میگوید طبیعی است. خب محیطش اصلا زنانه نیست». از توپخانه رد شدیم و پایینتر وارد خیابان ۱۵ خرداد شدیم. در تمام طول مسیر تقریبا هیچ بیحجابی ندیدم. نرسیده به بازار، موتور را توی پیادهرو پارک کردیم. انگار پارکینگ موتورها بود. آنطرف خیابان، دستفروشها مشغول بودند. زوجهای جوان آبمیوه به دست رد میشدند و نگاهی به اجناس کف پیادهرو میاندختند. از تیشرت و شلوار تا شکلات و ادویه و ابزار ساختمانی؛ همه چیز بود. راه که میرفتیم، جستهگریخته، خانمهایی بدون شال از کنارمان رد میشدند. تعدادی اصلا شال یا روسری همراه نداشتند. وارد بازار که شدیم، انگار شاهراه آدمها بود. غلغله بود. صندلیهای وسط سنگفرش همه پر بودند. زنها و مردها نشسته بودند. هرکدام مشغول کاری، سرشان در کار خودشان بود. یک گروه موسیقی خیابانی هم کنار پیادهراه داشت یک آهنگ معروف میخواند و مردم را دور خودش جمع کرده بود. یکی از کسبه داد میزند «شال نخی فقط ۹۵ تومن!» تعدادی دورش جمع شده بودند. شالهای رنگی را از توی کیسه سیاهرنگ بزرگ درمیآورد و مشتریها همان جان پرو میکردند. پلیسهای یگان امداد در گروههای دوسه نفره، به فاصله از هم ایستاده بودند. دیگر خبری از آن نگاههای دنبالهدار پشت زنان بیحجاب نیست. گویا همه چیز برای همه، حل شده است. نه کسی نگاهش را از کسی میدزدد و نه کسی به تار موی کسی خیره میشود.
از صحنههایی که در بازار نظرم را جلب کرد، نشستن یک خانم چادری کنار یک خانم بدون روسری بود. در ماههایاخیر، از این عکسها در فضای مجازی زیاد دیده بودم اما دیدنش از نزدیک حال دیگری بود. زندگی در بازار تهران، نفس میکشد. کسبه سخت مشغول کارند. رفتوآمد زیاد است. حرف زدن از تاثیر اعتراضات اخیر در نحوه پوشش زنان کمی دشوار است. چهرهی شهر، دستکم در مناطقی که امروز دیدم، تغییر زیادی نکرده است. تعداد زنان بدون روسری، بیشک بیشتر شده اما تعداد پایبندان به حجاب، هنوز بیشتر است. به نظرم اما مساله، نه تعداد بلکه چیز دیگری است. اعتراضات به مرگ مشکوک مهسا امینی که به اعتراض به حجاب اجباری گره خورد، جرقه مهمی در بافت اجتماعی شهرهای ایران زد. جرقهای که آتش شجاعت و جسارت را روشن کرد و حالا همین جسارت روز به روز در حال تکثیر است. مساله مهم دیگر، افزایش همزیستی اجتماعی است. علیرغم تبلیغات رسانهای در داخل و خارج کشور و با وجود تندرویهای جریانهای خاص برای امنیتی کردن موضوع، آزادی پوشش حالا به عنوان واقعیت و مطالبهای پذیرفتهشده در جامعه جا افتاده است. امروز یکشنبه است. فردای شنبهی موعودِ تهدیدآمیز! دوربینهای هوشمند چهرهی زندگی را در خیابانها ثبت میکنند. زندگی آدمهایی که طبیعتشان مدارا، مقاومت و امید است.
صبا رضایی
ساعت ۵ عصر. خیابان ونک مثل همیشه شلوغ بود. تعدادی از زنان با موهای بلوند و صاف بدون روسری در حال پیاده روی بودند. چند بانوی با حجاب هم شومیزهای بلند به تن کرده بودند و ویترین مغازه ها را تماشا می کردند. مغازه ها پر از شومیزهای رنگارنگ بود. خیابان نیز مملو از بانوان بیحجاب بود. به میدان ونک رسیدم. بسیاری از زنان بدون روسری در حال قدم زدن بودند. تعدادی هم شال کوچکی بر سر گذاشته بودند اما موهای بلندشان از زیر آن پیدا بود. زنی با موهای کاملا سفید و شومیز چهارخانه بی روسری و چهره ای جدی در حال پیاده روی بود.
دیگر مانند روزهای اول بعد از جانباختن مهسا امینی، موها را با سشوآر و شینیون نیاراسته بودند. بسیاری از زنان موهایشان را با کش محکم بسته بودند. تعدادی موهای فرفری خود را باز گذاشته بودند. یک دختر تقریبا ۱۷ ساله با شلوار بگ و بلوز سفید در حال خرید از مغازه بود. چهره زنان بسیار جدی بود. هیچ کدام به یکدیگر نگاه نمی کردند که کسی معذب نشود. از ونک به سمت میرداماد، چند خانم با لباس های فرم اداری و مقنعه به سمت ایستگاه تاکسی می رفتند. یک بانو با موهای مشکی صاف و روسری که روی شانه هایش بود در ایستگاه اتوبوس ایستاده بود. دو بانوی دیگر با روسری مشکی در همان ایستگاه بودند. زنی برروی نیمکت در حال ساندویچ خوردن بود. هنوز تا افطار ساعتی مانده بود اما مردم مقابل مغازه پیراشکی فروشی صف بسته بودند. تعدادی از رستوران ها باز بودند اما اجازه غذا خوردن در محیط رستوران را نمی دادند. یک بانوی مشکی پوش با موهای رها در باد در حال بستنی خوردن بود. دیگری با مانتوی جلو باز بنفش و بدون روسری ساندویچ می خورد. غرق تماشای پیاده روها بودم که مردی صدایم کرد.
- سلام، می تونم باهاتون آشنا بشم؟
بدون توجه به آنسوی میدان رفتم اما مرد عجیب را پشت سر دیدم. همچنان در حال صحبت بود. به سمت ولیعصر پایین دویدم. یک خودروی ساندرو ایستاد، راننده اش دختری با موهای بلوند و بدون روسری بود. پشت سر راننده بی حجاب سوار بر تیبا ، روی ترمز زد. خیابان ولیعصر به سمت پارک ساعی کاملا خلوت بود. به پلیس امنیت اخلاقی رسیدم. تعدادی مرد با ریش انبوه و پیراهن های چهارخانه از در آن بیرون آمدند. جلوی پلیس امنیت اخلاقی خلوت بود. دختری سوار بر موتور از پیاده رو و از کنار در آن رد شد. دختری جوان با مانتوی کوتاه و روسری افتاده برروی شانه، موهای صاف مشکی و کیفی بر دوش در حال پیاده روی در همان پیاده رو بود. زنی دیگر با موهای جمع شده، بدون روسری و مانتوی نازک کنار در پلیس امنیت اخلاقی در خودرو نشسته بود.
درمیدان آرژانتین سر خیابان الوند، یک ایستگاه صلواتی زده بودند. خیابان به طرز عجیبی خلوت بود. هنوز آفتاب غروب بود. دختری مقنعه اش را از سر کنده بود و به دست گرفته بود. زنی دیگر با لباس فرم اداری و مقنعه از یکی از ساختمان های اداری بیرون آمد. نزدیک به افطار بود. تاکسی ها دورتادور میدان آرژانتین ایستاده بودند. به سمت تاکسی رفتم و سوار شدم.
انتهای پیام
سلامموضوعحجابدرواقعتاکید
برحیاوعفتوپاکدامنیاستمثلا
کتابحجابشهیدمطهریرابیاورند
وکتابو….پایهقراردادهتحقیق
وبحثشودوتصمیماساسی
برسندازدواجموقتوازدواج
دومعادیسازیشود
حجاب باید باشد ولی ازدواج موقت نباید عادی سازی بشه باید شرایط رو فراهم کنن برای ازدواج دائم
درورو خدا بر شهید مطهری
کی گفته عادی شده شما یه ماه گشنگی بکش گشنگی برات عادی شد من قبول میکنم حجاب آزاد همون زنان بی روسری هم باید روسری داشته باشند از مهسا امینی گفتی پس چرا شهدا امنیت را نمیگی
شهدا؟؟؟؟؟!!!!!متاسفم برات
مسبب شهدای امنیت کی یا بودند؟همان دوقطبی سازهای گرام.
زندگی مسالمت امیز بین انواع پوشش ها؟
دقیقا این از حرف های اونور آبی هاست
حرف های مصیح علی نژاد در یه دانشگاه آمریکایی رو نشنیدید ؟
که میگه حجاب مقدمه بقیه چیز هاست
اگه رن های ایرانی حجاب رو بردارند بهتر میشه روشون کار ضد فرهنگی انجام داد؟
فکر کردید از خدا بیشتر می فهمید
اصلا خارجی ها دست گذاشتند رو همین موضوع برای تفرقه بین ما
اصلا شما رو چه
سایت محترم انصاف نیوز ، سلام . چه خوب بود اگر ؛ ” بجای نقل ِ هفتاد من مثنوی مطلب ، از [ فراز ] و انتشار تعداد زیادی عکسهای خسته کننده و کسالت آور ، و سعی در القاء موضوعی خاص و مورد نظر خودتان در شنونده ” ، چند کلام نظر دین و شرع را یادآوری میکردید و از مخاطبانتان میخواستید که در صورت امکان و تمایلشان ، آن را در زندگی مد نظر قرار دهند . بله … چه خوب بود اگر …
رحمت به شیری که خوردی واقعا رسانه هایی مثل اصاف نیوز شهر خبر برترینها آتیش بیار معرکه اند با تیترهایی که میزنند وگرنه سکوت چند ماهه برای این بود که ببینه اکثریت مردم موافق حجاب هستن یا نه و در شرایط واقعی جامعه میبینیم که اکثرا موافق پوشیدگی و حجاب اما سایتهای مجازی طوری القا میکنند که موافقان حجاب در اقلیت هستند خداوند منافقان را رسوا کند
میشه مبنا و سند این حرف تون رو هم بیارید
آیا رفراندومی برگزار شد راجب این قضیه ؟
نظرسنجی صورت گرفته ؟
رای گیری فیزیکی انجام شد
آخه اینقدر بی منطق و تعصبانه حرف میزنید
در تاریخ نشان داد زور و تحمیل هر چیز نتیجه نداده و به عکس مردم هر روز بیشتر مقاومت خواهند کرد
آن دختر و زن بی حجاب هم مال همین کشور است ، مال هم خاک است
او هم عشق به مهین دارد و او هم برای خود خدایی دارد
چرا هر که مخالف عقیده و افکار شما بود آنرا کافر و مشرک میخوانید
آیا خداوند شما اینچنین گفته ؟؟
درودبرشما..این سایت بیشترمطالب منفی پخش میکنه
به جای فازمنفی مطالب آگاه کننده وامیدوارکننده بزارید..چرااینقدچشمتون روخوبی هابستین …
امثال شما دین و قران را نیز به نفع خود تفسیر میکنید!
با تشکر از مقالهای که نوشتید؛زندگی مسالمت آمیز انسانها در کنار یکدیگر بدون در نظر گرفتن اعتقاداتشان ؛مثل کشورهای همانند ترکیه و کشورهای آسیایی سوال : آیا در این کشورها افراد بی حجاب مزاحمتی برای بدحجابها ایجاد میکنن و یا بلعکس ؟آیا نداشتن حجاب افراد در این کشورها اختلالی در امور مربوط به اداره کشور ایجاد کرده ؟خیر نه تنها اختلالی ایجاد نکرده بلکه همه در کنار هم با مهربانی و مسالمت زندگی میکنن بیاییم بجای دخالت در زندگی همدیگر و امر ونهی کردن بی مورد همدیگر رو بپذیریم با تعصبات بی مورد افرادبقول شما بی حجاب از دین زده نکنیم
شما تحت تاثیر فیلم های جیم تی وی هستی برادر…..پاشو برو ترکیه
احسن خداوند در قرآن می فرماید لااکراه فی الدین یعنی در پذیرش دین هیچ اجباری وجود ندارد ظاهر و باطن امر نشان می دهد که این آقایان و خانم ها می خواهند بزور مردم ایران که نه بلکه کل دنیا رو با تهدید و اعراب مسلمان کنند غافل از اینکه ۹۰درصد جوانها که نه حتی بزرگسالان هم از دین با عملکرد آقایان برگشتند فقط با تهدید و چوب و چماق می خواهند اسلام بیاوریم در صورتی خیر عملکرد شما باعث شده که اکثرا از دین و اسلام به خاطر کارها و دستورات من دراوردی زده شده اند
پایگاه افساد طلب همزیسنی مسالمت امیز زرشک دوقطبی چی هست دقیقا مگر حق و باطل دو قطبی میشود
سلام
دو قطبی سازی جامعه را مگر ما اصلاح طلبان امروزی برای به دست آوردن و حفظ قدرت از سال ۷۱ و ۷۲ شروع نکردیم؟؟؟
اگر انصاف داریم چرا برای حفظ جایگاه خود در جامعه احکام خدا را زمین گذاشته و سعی در بیان صحیح مسئله حجاب و یا مسائل دیگر نمی کنیم
ما آنقدر کم اعتقاد شده ایم که تا اراده خدا نخواهد موضوعی اتفاق افتد محال به انجام است
در جنگ کشورهای زیادی برعلیه ایران بود اما عاقبت چه شد؟؟
الان هم اگر ما اصلاح طلبان همبستگی را ترویج نکنیم و به چندقطبی سازی ادامه دهیم باید منتظر عواقب بسیار بدی برای ایران باشیم چرا ما میگوییم جایگاه ما اصلاحیون بیش از آنطرفیهاست
ادامه تا به وقت خسارت بسیاربزرگ
حرفهایی که در این متن آوردید فقط افکار و رویاهای پوچ خودتان هست لطفا این افکار پوچ و بیاساس رو
به دیگران القاء نکنید حجاب از واجبات دین هست و روزه خواری حرام مخصوصا در انظار همه گناه کبیره چطور به خودتان
اجازه میدید این چرندیات رو بنویسید
خیلی عالی بود مرسی.
واقعا برات متاسفم که اینجوری مسعله بی حجابی رو طوری نقل میکنی که عادی سازی شه،نکنه انتظار داشتین ثانیه به ثانیه خانما گیسای همو بکشن،خانمی که خودشو برای ناموس دیگری میپوشونه وزیبایی هاشو برای همسرش نمایان میکنه داره در حقش ظلم میشه.خدا لباس حجاب رو به تن همه بی حجاب ها وبدن نما ها بپوشونه.از حساب آخرت غافل نباشیم.پیچ چشما دیگ هرز شده
خب حالا که چی؟!؟ یه عده بی حجاب بودن و روزهخواریکردن دیگه این نوشتن داشتن اینا رو که خودمون هر روز داریم میبینیم چیه حیلی ذوق زده شدین؟؟؟؟
کاربر محترم ، جناب فاطمه ( ۶ اردیبهشت ۱۴۰۲ در ۹:۲۴ ق.ظ ).
در دیدگاه خود در باره متن (( با حجاب ، یا بی حجاب ، واقعا مساله اینست ؟! )) لیستی از تعدادی سایت های القاء گر و شبهه انداز ( البته القاء گر و شبهه انداز از نظر من و نسبت به بینش من ) منتشر نمودید و … ” کردید کبابم ” . من فکر میکردم که در کل منظومه شمسی ، در مورد حداقل ” انصاف نیوز ” ، و راجع به متن ِ انتخابی ِ سایت ، تنها کسی هستم که به این موضوع پی برده ام ، حالا میبینم که نفر دومی هم هست . تا نفر بعدی چه کسی باشد ؟!!!
چه هنری کردید با این مقاله تون!!!!
چهار،پنج تا خیابون یا یک شهر رو نمیشه ملاک قرار داد!
مستند ایکسونومی رو حتما ببینید!
آنچه ایرانی ها به دنبالش هستند،غرب نیز به دنبالش بوده، اما حالا پشیمانند.
عبرت بگیریم از دیگر کشورها…..
فقر تورم دزدی اختلاس یا حجاب کدام شعار قبل انقلاب در مورد حجاب بود که حالا همه چیو گذاشتن رو حجاب
متعجببم از برخی مردمی که خودشان به خواب زده اند و شما بجای پیگیری و حل مشکلات افسار گسیخته کشور وبا وجود مسئولین خواب زده ظاهرا فقط مشکل حجاب است ولاغیر چی میشه برای یکبار هم که شده بدون ترس از مشکلات مردم می گفتید ولی افسوس که…
سلااام،از اول مبحث به اصطلاح گزارش مغرضانه ست !!
با لحن صحبت خبرنگار کاملا مشهوده،
مگر غیر از این است که همه باید به قوانین کشور احترام بگذارند ؟؟!
و اگر خلاف قوانین رفتار کرد باید ،مطابق با قانون با فرد برخورد بشه؟؟؟
مثل مسئله بستن کمربند ایمنی در ماشین؟؟!هم فرهنگسازی شد و هم برخورد قانونی با متخلف!!
مسئله حجاب هم همین هست باید به قانون احترام گذاشت و از طرف دیگر فرهنگسازی ,
اگر اشخاصی قانون رو رعایت نمیکنند ،افراد قانونمدار نیستند باید برخورد صورت بگیره
خبرنگار …. لطفا انصاف در گزارش داشته باشه. و از فرد خاطی ،مثل قهرمان یاد نکن !!!
اون دنیایی هم هست …..
خائن نباشید و حرف دین و شرع رو هم مطرح کنید
(عده ای هم هنوز به حجاب کلاسیک پایبند)یعنی چی؟!!
از نوع قلم شما معلومه کدام طرفی هستین
فقط ادعا دارید که انصاف دارید ،خائنانه حرف زدن شما مشخصه
قانون باید قانون باشه.نه این که خواست یک گروه رو به اکثریت جامعه تحمیل کنید که نه مورد قبول مردم است و نه دین و قرآن آن را تایید میکند..از قانونی که حرف میزنید حتی در مجلس هم تصویب نشده است و در قانون اساسی هم نیامده است.
یک سوال از بی انصاف نیوز:اگه در روزهای آتی خانما شلوارها رو در آوردند و با مایو به خیابان آمدند میشه هم زیستی مسالمت آمیز داشت و نگاه ها رو از هم ندیدید.شما هم که دارید راه پهلویها رو میرید.منم بعنوان یک مرد دوست دارم با مایو بیام جلو زن و بچه شما .اما آیا این امر پذیرفتنی است؟شهامت انتشار داشته باشید.
اصلا این خبر ها نیست کسی قرار نیست لخت تو جامعه بیرون بیاد.زمان پهلوی هم این خبر ها نبود اگه سنت نمی رسه از بزرگترهات بپرس.یعنی ۴۵ ساله زن و دختران کشور رو با زور حجاب نگه داشتید؟اگه یه لحظه بی خیال شوید همشون لخت میشن؟اگه اینطوره وال به حالتون.
متولد 50
در زمان پهلوی حجاب اختیاری بود.مردم را خوب می شد شناخت. هزینه ازدواج هم مناسب بود.
دولت چند ماه دیگه بنزین رو گرون میکنه همین شلوار و پیراهن رو نمیتونید بخرید هممون لخت میشیم مستاجر لخته چون خونه نداره فقیر لخته چون پول نداره بانک مردم رو لخت کرده چون ربا توش هست دیگه جی میخواین
آیا می دانستید سود وام تولیدی که بانکهای آلمان می دهند4% استو ایران 16%
حالا شما بگین بهره منصفانه در کدام یک بهتره؟!
امثال شما مثل کبک سرتون رو تو برف کردید و واقعیت های روز و حال جامعه را نمی خواهی ببینید و قبول کنید!برای شماها مرغ یک پا داره،و مردم امروز هم به هیچ وجه قبول نمکنند.
بنده خدا بودن یا بنده هوای نفس بودن . مسئله این است
اگر کارهای مثل ایجاد گشت ارشاد حجت شرعی دارد، بیاورند. اگر ندارد با توجه به این همه مسائل ایجاد شده جمع کنند. حقوق مردم را نمیتوان بخاطر حجاب داشتن یا نداشتن زیر پا گذاشت. مگر کسی که حجاب ندارد عضوی از جامعه نیست. اگر فردا مردم به خواست آقایان راضی شوند، لابد بعد میگویند خانهما پوشیه بگذارند.
پیشنهادات: حجاب سفید گلدار ایانه ای
حجاب شاد بارنگهای شاد و دنگارنگ حتی چادری ها
حجاب کاساندانی همسر کوروش کبیر
پیش بینی: باقینتهای افسار گسیخته امروزی قیمت چادر در سال1410 به دو ملیون تومن خواهد رسید.