بازي ليست و سرليستي در محفل اصولگرايي
سیما پروانه گهر در اعتماد نوشت: وقتي مجتبي توانگر، نماينده جوان مجلس يازدهم و يكي از اصليترين چهرههاي جريان قاليباف در روزهاي پاياني سال 1401 با نامهاي خطاب به جوانان جبهه پايداري، به تندي بر مرتضي آقاتهراني تاخت و اين جبهه و رييس شوراي مركزياش را به اهداف انتخاباتي در غائله «حجاب» متهم كرد، معلوم بود اختلافات در جريان اصولگرا درباره موضوعات مختلف اما بر سر تصاحب مجلس دوازدهم، آنقدر علني شده كه سناريو وحدت براي اين انتخابات در اسفند 1402 شكست خورده است.
وحدت نمايشي اصولگرايان در دو انتخابات اخير – مجلس يازدهم و رياستجمهوري سيزدهم- در غياب رقيب قديمي يعني اصلاحطلبان حتي تا سال انتخابات مجلس بعدي يعني دوازدهم هم دوام نياورد و از همان 1401 مشخص شد كه بازي ليست و سرليستي اصولگرايان به اندازهاي جدي خواهد بود كه بايد منتظر ليستهاي مختلف در جريان اصولگرا بود و حاكميت يكدست بيش از آنكه توفيقي براي كشور داشته باشد، به ميدان رقابت اصولگرايان با هم تبديل شد.
حالا در ارديبهشت سال 1402، جريان اصولگرا به اندازهاي درگير تشتت است كه شايد از سال 1401 به بعد ديگر نتوان نام «جريان» بر آن گذاشت و بايد با عنوان «محفل» از آن ياد كرد، چراكه اختلافها به اندازهاي پررنگ و تعدد سليقهها و گعدهها به اندازهاي زياد شده است كه عنوان جريان به سختي با وضعيت فعلي آنها تطابق دارد.
بر اساس آنچه در شش ماهه دوم سال 1401 رخ داد، فصل جداييها در زمستان سال قبل آغاز شد تا جايي كه در روزهاي پاياني سال قبل، «غلامعلي حدادعادل» نسبت به اختلافات درون «جبهه انقلاب» هشدار داد و در قامت رييس شوراي ائتلاف نيروهاي انقلاب در بيست و هفتم اسفند در نشست وبيناري كه با حضور رييسان و دبيران شوراي ائتلاف در استانها برگزار شد، بر نقش و جايگاه شوراي ائتلاف در وحدت و انسجامبخشي به نيروهاي فعال جبهه انقلاب در سراسر كشور تاكيد كرد و گفت: «پرهيز از اختلافات درون جبهه انقلاب توصيهاي است كه بايد براي حفظ و پيشبرد اهداف نظام از اختلافات دروني صرفنظر كنيم.»
بهرغم اين افق ديد، با يك نگاه ساده اما ميتوان ورود گروههاي مختلف جريان اصولگرايي براي انتخابات مجلس دوازدهم را پيشبيني كرد. انتخاباتي كه هسته مركزي و سكوي اصولگرايان براي ارايه ليست واحد و ايجاد وحدت، «جمعيت اعتلاي نهادهاي مردمي انقلاب اسلامي» خواهد بود.
دگرديسي در جمنا؛ ليستبندي با سرليستي قاليباف
بهمن سال گذشته اولين مجمع «جمعيت اعتلاي نهادهاي مردمي انقلاب اسلامي» با حضور جمعي از اعضاي اين جمعيت، نمايندگان مجلس و فعالان و شخصيتهاي سياسي برگزار شد. با مرور اسامي هيات موسس «جمعيت اعتلاي نهادهاي مردمي انقلاب اسلامي» و مقايسه با تشكل جمنا كه در ديماه سال 1395 تشكيل شده بود، تشابهات اسمي جدي ميبينيم، چهرههاي اصولگرا از بخشها و گروههاي مختلف به خصوص جمعيت ايثارگران و البته با حضور هميشه در صحنه غلامعلي حدادعادل؛ پدر معنوي ايثارگران و رهپويان. جمعيتي كه دو موضوع درباره آنها نشان ميدهد، قرار است كاركرد انتخاباتي جدي داشته باشند و احتمالا مدعي اين باشند كه ليست اصلي اصولگرايان برخاسته از اين تشكل است. نخست نوع ادبيات سخنرانهاي اين مجمع نشان داد كه برخلاف تجربه جمنا براي ايجاد وحدت و تعريف سازوكار جديد بين احزاب اصولگرا، حالا با اين دگرديسي به دنبال استفاده از ظرفيتهاي مردمي و «انجياو»ها هستند. هدف نهايي از اين تغيير تاكتيك در صحبتهاي زهره الهيان، نماينده فعلي مجلس و از اعضاي هيات موسس اين جمعيت روشن بود. او صحبت خود، هدف غايي را پيادهسازي «حكمراني مردم پايه» خوانده و از «گروههاي جهادي، تشكلهاي كارآفرين و اقتصادي و انجمنهاي صنفي فعال تعاونيهاي تشكلهاي زنان» نام برده است. بنابراين صورت مساله با اين دو نكته الهيان روشن ميشود؛ بايد از تمركز تشكلهاي انتخاباتي درون جريان اصولگرا فاصله گرفت و به سمت مديريت گروهي رفت كه قرار است به اصولگرايان راي بدهند و بايد اين تغيير تاكتيك را حركت به سمت حكمراني مردم پايه تلقي كرد.
نكته دوم مهم در اين جمعيت، حضور عليرضا زاكاني و البته غلامعلي حدادعادل در اين مجمع به عنوان سخنران بود؛ وقتي رييس شوراي ائتلاف نيروهاي انقلاب اسلامي كه راهبرد انتخاباتي اصولگرايان را در دو انتخابات اخير به عهده داشته با حضور خود در نخستين مجمع اين جمعيت به آن رسميت داد، يعني اين تصميم جمعي است يا حداقل در اتاقهايي گرفته شده كه شايد حاضران و موسسان و حاميان آن شفاف نباشند و نتوان با قطعيت از آنها سخن گفت اما بهطور قطع تصميماتشان «براي اجرا» گرفته ميشود.
دور از ذهن نيست كه اين جمعيت قرار است نقش اول سناريوي وحدت اصولگرايان باشد؛ با اميد به اينكه بتواند توفيقاتي فراتر از شكست مايوسانه جمنا را در كارنامه ثبت كند و در ظاهر به عنوان بازوي بهروزرساني شده شوراي ائتلاف نيروهاي انقلاب وارد صحنه شود. حضور چهرههاي جمعيت رهپويان، ايثارگران و احتمال قرار گرفتن احزاب سنتي همچون موتلفه در سايه اين جمعيت، در اصولگرايان اميد به رسميت دادن ليست اين جمعيت به عنوان ليست اصلي اصولگرايان را تقويت ميكند.
حضور دو گروه ذيل اين جمعيت قطعي است. نخست قاليبافيها كه همگرايي محمدباقر قاليباف و غلامعلي حدادعادل در ماههاي اخير نشان ميدهد كه تمام تلاش غلامعلي حدادعادل، تدوين ليست اصلي اصولگرايان از تشكل «جمعيت اعتلاي نهادهاي مردمي انقلاب اسلامي» با سرليستي قاليباف است.
برگزاري نشست بانوان ائتلاف با سخنراني محمدباقر قاليباف رييس مجلس، غلامعلي حدادعادل رييس شوراي ائتلاف و حضور بانوان فعال سياسي، فرهنگي و اجتماعي، تشكلهاي دانشجويي و صنفي و كارآفرين كه در 30 فروردين سال جاري برگزار شد به خوبي نشان ميدهد كه كانديداي اصلي حداد براي سرليستياش قاليباف است و البته قاليباف نيز به خوبي ميداند خارج از ليست اصولگرايان در يك ليست مستقل و مجزا با عنوان نواصولگرايان يا هر عنوان ديگري شانسي براي پيروزي ندارد. از اين جهت جريان قاليباف بدون شك ذيل اين تشكل انتخاباتي اصولگرايان فعاليت خواهد كرد و سهم سرليستي قاليباف نيز از حالا با عكسها و همگرايي قاليباف و حدادعادل قطعي است.
شريان؛ رقيب يا رفيق شانا؟
در ماههاي اخير خبر تولد تشكلهاي جديد در جريان اصولگرايي نيز شنيده شد. يازدهم اسفند ماه سال گذشته نخستين مجمع عمومي «شبكه راهبردي ياران انقلاب اسلامي» كه به اختصار «شريان» نام برده شد با حضور محمدمخبر معاون رييسجمهور، مهرداد بذرپاش وزير راهوشهرسازي و جمعي از نمايندگان مجلس و شخصيتهاي سياسي از جمله حميد رسايي برگزار شد. خبرآنلاين در گزارشي عدم حضور چهرههاي حاضر در شريان در مجمع عمومي «جمعيت اعتلاي نهادهاي مردمي انقلاب اسلامي» را نشان از واگرايي و فاصله گرفتن «شريان» از «شانا يا همان شوراي ائتلاف نيروهاي انقلاب» و چهرههاي آن دو از هم اعلام كرد.
خبرآنلاين به نقل از يكي از اعضاي شريان در توضيح چگونگي اين تشكل نوشت: «از تيرماه ۱۴۰۰ به فكر راهاندازي تشكيلاتي ساختارمند افتاديم و با دهها نفر از اهل دغدغه، نشست و برخاست داشتيم و مشغول تبادل فكر و تضارب آرا براي رسيدن به مفاهيم و رويكرد مشترك شديم. تا قبل از مجمع، ۵۰ جلسه برگزار شد كه ماحصل آن، مرامنامه و اساسنامهاي است كه در دسترس عموم قرار دارد. از ابتدا تاكيد داشتيم نميخواهيم حزب باشيم و در تلاشيم شبكهاي گفتماني و البته جريانساز و موثر – و نه منفعل و مقطعي – به راه بيفتد. شريان ميخواهد به قدر بضاعتش، نخ تسبيح نيروهاي انقلابي – بهرغم تنوع در سليقه – باشد و البته مرزبنديهاي صريحي دارد كه علاوه بر مرامنامه، در مواضع رسمي به مرور منتشر ميشود.»
نكته قابل توجه در توييت اين عضو شريان استفاده از عبارت نخهاي تسبيح بود. كليدواژهاي كه غلامعلي حدادعادل نيز در سخنراني در نخستين مجمع «جمعيت اعتلاي نهادهاي مردمي انقلاب اسلامي» از آن استفاده كرده و گفته بود: «روزنامه «صبح نو» نزديك به قاليباف با تيتر «وحدت با وحدتشكنان» به استقبال تاسيس اين تشكل رفت.» اين روزنامه در گزارش خود نوشته است: «مسلم است تاسيس «شريان» را ميتوان حركتي در جهت تضعيف شوراي ائتلاف نيروهاي انقلاب اسلامي به عنوان نهاد ايجادكننده وحدت در سه انتخابات اخير دانست. رويكردي كه برخلاف موضوعات مطرح شده در نشست ۱۱ اسفند نه تنها موجب تقويت جريان انقلاب در مقطع فعلي و فعاليت سياسي سازنده در تقابل با تهديدهاي بيروني نخواهد شد، بلكه در جهت وحدتشكني و ظهور اختلافات و تشتت آرا، بيش از هر چيز آينده فعاليت سياسي شوراي ائتلاف را زير سوال ميبرد.»
اين روزنامه در همين ارتباط نوشت: «محوريت چهرههايي همچون حميد رسايي كه پيش از اين يكي از منتقدان جدي شوراي ائتلاف و برخي چهرههاي تاثيرگذار فعلي در «شانا» محسوب ميشود، پيامي آشكار به جريان ميانه اصولگرايي در شوراي ائتلاف است كه مسير بازسازي اعتبار سياسي از دست رفته جريان سوپرانقلابي با بخشي از افراد منتسب به اين شورا در پيش گرفته شده است.»
با اين وجود بر اساس سوابق گذشته احتمال ائتلاف نهايي بين شريان و شانا يا «جمعيت اعتلاي نهادهاي مردمي انقلاب اسلامي» وجود دارد و بايد منتظر ماند و نتيجه تعاملات سياسي اين دو تشكل را براي انتخابات اسفند 1402 ديد.
جبهه پايداري؛ مستقلين قطعي
حتي اگر درباره حضور و اعلام وجود هر بخشي از اصولگرايان در انتخابات اسفند 1402 ترديد داشته باشيم، بدون شك پايداريها اين بار مستقل از ديگر اصولگرايان وارد عرصه ميشوند. آنها تا پيش از اين نيز اصراري به حفظ دكور وحدت اصولگرايان نداشتند، اما اين بار با سه دليل و راهبرد، راه خود را از اصولگرايان جدا ميكنند؛ نخست تجربه آنچه با محمدباقر قاليباف در مجلس يازدهم پشت سر گذاشتند و تنشهايي كه در سه مرحله «شفافيت آرا»، «طرح صيانت» و در آخر مطرح شد مربوط به محدوديتهاي اجتماعي براي مقابله با «كشف حجاب» تير خلاص به مداراهاي پايداري با اصولگرايان بود.
دوم اينكه در غياب آيتالله مصباحيزدي اندك تعامل پايداريها با حلقههاي روحانيت در جريان پايداري از بين ميرود. اگرچه هنوز چهرههاي شاخص اين جريان از جمله مرتضي آقاتهراني، حسين جلالي، نصرالله پژمانفر، ناصر سقايبيريا و غلامحسين روانبخش، روحانيون اين جريان هستند، اما اين چهرهها نه گرايشي به تشكل سنتي اصولگرايي يعني جامعه روحانيت مبارز و جامعه مدرسين دارند و نه ترهاي براي شيوخ اصولگرا خرد ميكنند. بنابراين با فوت آيتالله مصباحيزدي در دي ماه سال 1399 و بعد از درگذشت محمد يزدي و مهدويكني، سومين ضلع آيات ثلاث اصولگرايي نيز پايان يافت و همين موضوع پاياني قطعي بر دوران «شيخوخيت در جناح راست» شد. در سايهسار گذر از اين دوران، پايداريها ديگر حتي در رودربايستي شيوخ ريش سفيد اصولگرا براي وحدت نيز نميمانند.
سومين مساله فشارهاي اتاق فكر و گعدههايي بود كه تا پيش از اين، بر جريان اصولگرا براي وحدت بر سر يك ليست يا گزينه وجود داشت. با توجه به تنشهايي كه در ارديبهشت سال 1401 بين مهدي طائب و جبهه پايداري نيز رسانهاي شد، به نظر ميرسد دوران قبول اين فشارها از جانب جبهه پايداري نيز گذشته است و ديگر اين مولفه مهم نيز نميتواند پايداريها را به سمت وحدت حتي صوري براي يك ليست واحد در اسفند 1402 سوق دهد.
در ارديبهشت 1401، زماني كه ماجراي سيسمونيگيت در صدر اخبار قرار داشت، فايل صوتي منتسب به مهدي طائب منتشر شد كه او «جبهه پايداري» را به تلاش براي پايين كشيدن آقاي قاليباف از رياست مجلس متهم كرده بود. او همچنين طرح «صيانت» براي محدوديت اينترنت را طرح جبهه پايداري خواند. در واكنش به اين اظهارات مجيد متقيفر، سخنگوي جبهه پايداري با انتقاد از اينكه «اين آقايان كه خود را در نقش عمار معرفي ميكنند، به جاي آنكه حقيقت را تبيين و به وحدت در جبهه انقلاب اسلامي كمك كنند، با ادعاهايي كه در آن هيچ اثري از تقوا، صداقت و بصيرت نيست، باعث تشتت در نيروهاي انقلاب ميشوند»، گفت: «اين اولينبار نيست كه آقاي مهدي طائب عليه جبهه پايداري اظهارات خلاف واقع مطرح ميكند، ايشان چندي پيش نيز اظهاراتي عليه جبهه پايداري به نقل از جلسهاي محرمانه، بدون رعايت امانتداري و موازين شرعي و معيارهاي اخلاقي داشت كه آقاي آقاتهراني طي بيانيهاي آن موارد را تكذيب كردند. اين آقايان در شرايطي كه همه ما نگران رفع مشكلات مردم هستيم، راه را در تخريب جبهه پايداري يافتهاند و مدام عليه پايداري دروغپراكني ميكنند.»
متقيفر در اين گفتوگو كه در سايت جبهه پايداري منتشر شده بود، مدعي شد كه «طائب از قدرت گرفتن پايداريها هراس دارد».
اندكي بعد، در زمان تغيير حسين طائب از جايگاه رياست سازمان اطلاعات سپاه، حميد رسايي، عضو سابق جبهه پايداري در توييتي مدعي «بركناري حسين طائب» شد و آن را با «عزل حسينعلي منتظري» مقايسه كرد و اين تغيير را عامل پيشرفت و ارتقاي امنيت كشور خواند. سايت مشرقنيوز در مطلبي با عنوان «حسين طائب و دشمني ناتمام 2 جريان خاص با رجال اطلاعاتي» توييت حميد رسايي- كه او را فعال نزديك به احمدينژاد و جبهه پايداري معرفي كرده بود- را در كنار توييت انتقادي روحالله ايزدخواه، نماينده مجلس يازدهم و از چهرههاي جريان عدالتخواه قرار داد و از حسين طائب دفاع كرد و نوشت: «طعنهزنندگان و مدعيان نقد نه از يك طيف صاحب كارنامه، عقلانيتمحور يا خوشنام كه البته شوربختانه از طيفي هستند كه در محافل تحليلي جز با خوانش سوابق گروهك فرقان و فرق ضالّه نميتوان درباره آنها به بحث و فحص اصولي نشست.» نقد مشرق به جريان عدالتخواه و بخشي از جريان اصولگرا و تفكر جبهه پايداري، شكافهاي زيرپوستي را بيش از پيش عيان كرد.
بنابراين جبهه پايداري حالا از سه مولفهاي كه پيش از اين ممكن بود اين تشكل را به وحدت اصولگرايان بكشاند، عبور كرده و البته با اهرم رسانه نيز بارها تاكيد كرده كه مدافع شفافيت آرا، طرح صيانت و محدود كردن فضاي مجازي و البته تشديد قوانين سختگيرانه براي حجاب است. پايداري اطمينان دارد در شرايط انتخاباتي با مشاركت حداقلي، رايدهندگاني پاي صندوق راي به ليست آنها راي خواهند داد كه همين مطالبات را دارند، بنابراين دليلي ندارد حتي براي حفظ سبد راي با قاليبافيها يا ديگر زيرجريانهاي اصولگرا وحدت كند. همه اين عوامل ميگويد كه ميتوانيم منتظر ليست مستقل پايداريها در انتخابات مجلس دوازدهم باشيم.
ليستهاي خرد و خاموش؛ از دولت رييسي تا احمدينژاديها
با مرور نوع كنش و واكنش دولت سيد ابراهيم رييسي و مجلس يازدهم تحت مديريت محمدباقر قاليباف دور از ذهن نيست كه چهرههاي نزديك به دولت با ليستهاي مستقلي به خصوص در شهرهاي كوچك سعي كنند تا بخش قابل توجهي از صندليهاي بهارستان را تصاحب كنند . همان ايدهاي كه احمدينژاديها در هر دوره از انتخابات داشته و قطعا دارند. در اين استراتژي مهمتر از ليست و سرليستي و رقابت براي آن حضور و تصاحب تعداد صندليهاي بيشتر به عنوان يك جريان اثرگذار در مجلس است. ليستهاي خاموشي كه ميتوانند با نشستن روي صندليها، رايهاي تصميمسازي براي انتخابات رقم بزنند.
در ميان ليستهاي اين دو جريان ميتوان چهرههاي تازهاي از عدالتخواهان، امام صادقيها و نزديكان به حلقههاي فكري موسساتي همچون سراج و مصاف را نيز ديد. مردان و زناني كه ميخواهند چراغ خاموش به ساختمان هرمي بروند، اما ميتوانند با تغيير تركيب سياسي نمايندگان در سرنوشت طرحها و لوايح اثرگذار باشند.
نمايندگان ادوار يا لاريجانيون
بر اساس اخبار به گوش رسيده نمايندگاني از دورههاي هشتم و نهم و دهم كه عموما نزديك به علي لاريجاني هستند، در حال زين كردن اسب انتخابات مجلس دوازدهم هستند. اگرچه منصور حقيقتپور، مشاور علي لاريجاني در مجلس دهم اخيرا اعلام كرده كه بعيد ميداند علي لاريجاني شخصا وارد عرصه انتخابات شود، اما از ياد نبريد كه در انتخابات سال 1400 هم تا ساعات پاياني گفته ميشد علي لاريجاني كانديد انتخابات رياستجمهوري نميشد، اما ديديم كه گمانهزنيها نادرست بود.
با علي لاريجاني يا بدون كانديداتوري او، چهرههاي زيادي از فراكسيون رهروان ولايت در مجلس نهم و فراكسيون مستقلين ولايي در مجلس دهم در حال آماده شدن براي كانديداتوري هستند. هدف و خاستگاه اصلي اين گروه هم عموما شهرستانهاي كوچكتر است.
خيز دولت سابق با محوريت رحمانيفضلي
اخيرا پايگاه خبري جمهوريت در مطلبي مدعي شده است كه عبدالرضا رحمانيفضلي، وزير كشور دولتهاي يازدهم و دوازدهم كه انتخابات زيادي برگزار كرده است، يكي از چهرههاي دولت حسن روحاني است كه براي اين انتخابات كانديدا خواهد شد. او كه سابقه نمايندگي مجلس را در كارنامه خود دارد، در حال ارزيابي نامزدي از تهران، شيروان، قوچان يا مشهد است. رحمانيفضلي از چهرههاي نزديك به روحاني و لاريجاني است و نقش مهمي در انتخابات آتي در تعيين و انسجامبخشي به نيروهاي جريان موسوم به اعتدال، براي انتخابات مجلس دوازدهم خواهد داشت.
اگرچه ممكن است در مرزبندي سختگيرانه نتوان تمامي وزراي دولت روحاني را ذيل اصولگرايان تقسيمبندي كرد، اما عموم آنها به خصوص با هدايت رحمانيفضلي بخشي از تحولات سياسي-انتخاباتي اين جريان را رقم ميزنند و نقشي از نقوش بازيگران اين صحنه را دارند. صحنهاي آميخته به بازي ليست و سرليستي كه به لطف دايه مهربانتر از مادر شوراي نگهبان براي اصولگرايان با يكديگر رقابت ميكنند و مصداق همان مثال قديمي در بيكاري سر هم را ميتراشند.
وحدت نمايشي اصولگرايان در دو انتخابات اخير – مجلس يازدهم و رياستجمهوري سيزدهم- در غياب رقيب قديمي يعني اصلاحطلبان حتي تا سال انتخابات مجلس بعدي يعني دوازدهم هم دوام نياورد و از همان 1401 مشخص شد كه بازي ليست و سرليستي اصولگرايان به اندازهاي جدي خواهد بود كه بايد منتظر ليستهاي مختلف در جريان اصولگرا بود و حاكميت يكدست بيش از آنكه توفيقي براي كشور داشته باشد، به ميدان رقابت اصولگرايان با هم تبديل شد.
در غياب آيتالله مصباحيزدي اندك تعامل پايداريها با حلقههاي روحانيت در جريان پايداري از بين ميرود. اگرچه هنوز چهرههاي شاخص اين جريان ملبس به لباس روحانيت هستند ، اما اين چهرهها نه گرايشي به تشكل سنتي اصولگرايي يعني جامعه روحانيت مبارز و جامعه مدرسين دارند و نه ترهاي براي شيوخ اصولگرا خرد ميكنند. بنابراين با فوت آيتالله مصباحيزدي در دي ماه سال 1399 و بعد از درگذشت محمد يزدي و مهدويكني، سومين ضلع آيات ثلاث اصولگرايي نيز پايان يافت و همين موضوع پاياني قطعي بر دوران «شيخوخيت در جناح راست» شد.
انتهای پیام