تحریف چین!?
روزنامه شرق نوشت:
«جمعیت قانع چینی را که به یکی، دو وعده غذا در شبانهروز اکتفا میکنند، ما نداریم»؛ همین تکجمله غلامرضا مصباحیمقدم از چهرههای اصولگرای عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و عضو جامعه روحانیت این روزها به یکی از پربحثترین موضوعات در فضای سیاسی و رسانهای تبدل شده و بیشتر واکنشها که رویکردی انتقادی و اعتراضی دارند، با بازخوانی دیگر مواضع او یا سخنان مشابهی از جانب دیگر افراد مانند احمد علمالهدی، احمد جنتی، علیاکبر ولایتی و… عملا فتح بابی برای طرح موضوعات جدیتری در باب نقد به سیاست خارجی و اقتصاد کشور در مقام قیاس با چینیها شده است. پیش از این احمد جنتی میگفت «چه اشکال دارد مردم روزی یک وعده غذا بخورند؟!» یا سیداحمد علمالهدی گفته بود «بهجای مرغ چیز دیگر بخورید، مگر اشکنه پیازداغ یادتان رفته، مگر قرار است برنامه همان باشد که قبلا بوده است؟!». ولایتی هم که از یمنیها شاهد مثال آورد و عنوان کرده بود «یمنیها به جای لباس، لُنگ میپوشند و نان خشک میخورند» یا ادعای دیگری از زبان مصباحیمقدم که توپ تورم را به زمین مردم انداخته و عنوان کرده است «مردم انتظار تورم بالاتر را دارند. خود این امر عامل افزایش تورم میشود». همه این دست موضعگیریها که تنها به بخشی از آن اشاره شد، عملا به موتور محرکه انتقادهای جدی بدل شده و بیشتر رسانهها و فعالان اقتصادی و سیاسی را دست به قلم یا دست به توییت کرده است.
عبدالناصر همتی، رئیس اسبق بانک مرکزی، به اظهارات مصباحیمقدم، عضو مجمع تشخیص واکنش نشان داد و در توییتی نوشت: «تبدیل چین فقیر دهه ۶۰ به دومین اقتصاد جهان، به دلیل دو وعده غذای مردمش نبود! شیائوپینگ که در ۱۹۷۸ به قدرت رسید، لازمه پیشرفت چین را در تحقق رشد اقتصادی دید. اصلاحات اقتصادی، سیاست درهای باز و اولویتدادن به روابط وسیع خارجی موجب ورود سرمایه و تکنولوژی و رشد شتابان و پایدار شد». عباس عبدی نیز در یادداشتی به مصباحیمقدم و علمالهدی توصیه سکوت میکند تا این دست سخنان، نمکی به زخم مردم نپاشد. این فعال رسانهای در بخشی از نوشتار خود تأکید کرد: «درباره اظهارات برخی از ائمه جمعه چه موضعی میتوان گرفت؟ درهرحال نمک به زخم مردم نپاشید. اگر نمیتوانید یا نمیخواهید باری را از دوش مردم بردارید، حداقل بار بیشتری بر بار گران آنان اضافه نکنید».
مجیدرضا حریری، رئیس اتاق بازرگانی ایران و چین نیز در واکنش توییتری به اظهارات عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام نوشت: «جناب آقای مصباحیمقدم! احتراما به اطلاع میرساند وعده غذایی رایج در چین چهار وعده است». عبدالکریم حسینزاده، نماینده مجلس دهم نیز دست به توییت شد و نوشت: «آقای مصباحیمقدم اگر قناعت عامل توسعه چین است، چرا همین جامعه در دوره ٣٠ساله مائو آنقدر مفلوک شد؟ چرا نمیگویید اولین قدم دنگ شیائوپینگ برای شروع توسعه چین تنشزدایی با دنیا بود؟».
سایت عصر ایران هم در یادداشتی نوشت: «اگر در چین طی چهار دهه ۸۰۰ میلیون نفر از زیر خط فقر مطلق بیرون آمدند، نتیجه غلبه ادبیات توسعه بر شعارگرایی بود و اگر در ایران ۳۰ میلیون نفر زیر خط فقر هستند که یکسوم آنها در همین یک دهه اخیر فقیر شدهاند، به علت غلبه شعارگرایی بر ادبیات توسعه بوده است». سایت مذکور در مطلب دیگری هم خطاب به مصباحیمقدم نوشت: «کاش (مصباحیمقدم) بگویند دقیقا چی را باید کمتر بخوریم؟ درست است که احمدینژادی نیست که بهصراحت پاسخ دهد ولی هم به اقتضای داعیه اقتصاددانی و هم لباسی که بر تن دارد، باید با احتیاط بیشتر صحبت کند. ضمن اینکه خیلیها میخواهند بدانند خودشان دو وعدهایاند یا سهوعدهای؟».
در دیگر واکنشهای مجازی بیشتر تمرکز بر فشار این روزها به مردم بود. در یک نمونه عنوان شد که «کمبود برق داریم مردم شش صبح سر کار بروند، کمبود گاز داریم مردم لباس گرم بپوشند، حقوق کفاف نمیدهد مردم دو وعده بخورند». یا در مثال دیگری گفته بودند: «مردم از مسئولان بابت خوردن غذا عذرخواهی کنند! یک عذرخواهی هم بابت غذاخوردن به حضرات انقلابی بدهکار شدیم. بماند اینکه معلوم نیست سند اینکه مردم چین روزی دو وعده غذا میخورند و به همین دلیل توسعه یافتند، کجاست؟». نظیر این دست موضعگیریها در محافل رسانهای و مجازی کم نیست که میشود درباره آنها گفت ظاهرا دانسته یا نادانسته یک چین تحریفشده را ارائه میدهند. بر همین اساس، ضرورت یک بررسی عمیقتر از شرایط اقتصادی و سیاست خارجی چین و تطوری که این کشور از سر گذارنده تا به نقطه کنونی رسیده است و قیاس آن با شرایط فعلی ایران، دوچندان جلوه میکند.
قیاس با روزهای سخت
اسماعیل بشری، پژوهشگر ارشد گروه خلع سلاح مرکز تحقیقات استراتژیک و کارشناس مسائل شبهجزیره کره و آسیای جنوب شرقی، در گفتوگو با «شرق» با نقبی تاریخی به دورههای سپریشده چین، تأکید دارد که قیاس وعدههای غذایی مردم چین با ایران صرفا یک توهین است و بر این اساس یادآور میشود که موفقیت چینیها به یک سیاست خارجی تنشزدایانه بازمیگردد که توانسته حتی با دشمنان راهبردی خود هم به همکاریهای راهبردی استراتژیک برسد. آنچه در ادامه میخوانید، ماحصل گپوگفت با این کارشناس مسائل چین است که سعی دارد از منظری آسیبشناسانه به موضوع ورود کند.
غلامرضا مصباحیمقدم اخیرا در گفتوگویی عنوان کرده مردم چین به خوردن دو وعده غذا در روز قناعت میکنند که به زعم او عامل رشد، پیشرفت و توسعه چین بوده است. با توجه به اینکه حضرتعالی از تحلیلگران و پژوهشگران مسائل آسیای جنوب شرقی و چین هستید و به حوزه اقتصادی، سیاسی و دیپلماتیک این کشور نیز آشنایی و وقوف دارید، تا چه حد ادعای مطرحشده از سوی عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام را نزدیک به واقعیت میدانید؟
گفتههای این آقا بههیچوجه درباره چین امروز صحت ندارد. مردم چین اکنون در بهترین و مجللترین شهرها و ساختمانها زندگی میکنند و انواع غذاها، خوراکیها و پوشاک را هم در اختیار دارند. اما اگر بخواهیم برای این ادعای مصباحیمقدم تحلیلی ارائه دهیم، میتوان گفت این توهین به مردم ایران است؛ چون احتمالا ایشان ایران را با دورههای قدیمی چین مقایسه کردهاند.
جناب بشری چگونه دوره دنگ شیائوپینگ عملا چین امروز را به وجود آورد؟ برخی مقامات در کشور که اصرار به الگوبرداری از چینیها دارند، باید نگاهی مانند دوره دنگ شیائوپینگ را پیاده کنند که توانست یک سیاست خارجی هوشمندانه و منعطف را پیاده کند؟
به نکته مهمی اشاره کردید. جالب اینجاست که دنگ شیائوپینگ سه بار مورد تصفیه حزب کمونیست چین قرار گرفت و در انقلاب فرهنگی چین نیز تا دم مرگ رفت؛ چراکه اعتقاد داشت ما با دو نوع سرمایهداری سروکار داریم که یک نوع آن سرمایهداری امپریالیستی با محوریت آمریکاست و سرمایهداری دوم از نوع سرمایهداری درون حزب کمونیسم است که از قضا این ادعای او درست بود و حزب کمونیست با یک حرکت به سمت سرمایهداری و سرکوب شدید مردم، به فساد گسترده دچار شد.
برای اینکه بفهمیم چگونه دنگ شیائوپینگ چین را به این نقطه رساند، باید بگویم که در دوران قبل از او، مناطق آزاد صنعتی و تولیدی مانند شانگهای فعال بودند که سعی کردند برخی تولیدات نهچندان سودآور اقتصادی را انجام دهند؛ مانند تولید لوازم آرایشی یا کتانی که حتی خود مردم چین حق استفاده از آن را نداشتند. اما بعد از روی کار آمدن دنگ شیائوپینگ، وی سعی کرد این مناطق آزاد تجاری و صنعتی را گستردهتر کند و به سمت تولیدات متنوعتری برود. در ادامه سیاست باز سرمایهگذاری خارجی در خاک چین را اجرائی کرد و در کنار آن، سیاست خارجی هوشمند و منعطفی را هم پیش برد. ولی اولین و مهمترین کاری که در دوره دنگ شیائوپینگ انجام شد، این بود که تنشزدایی جدی را با ایالات متحده آمریکا در دستور کار قرار دارد. آمریکاییها هم به سمت همکاری متقابل رفتند و با اخراج تایوان، چین را به جای او گذاشتند و بعد از آن سیاست خارجی چین دچار یک تحول و دگرگونی اساسی شد.
در دوره مائو با توجه به همان تز سه جهانی، چینیها سعی میکردند سرمایهگذاری را در کشورهای جهان سوم مدنظر خود در آفریقا یا کشورهای کوچک و حاشیهای در اروپا مانند آلبانی داشته باشند که بتوانند حوزه نفوذ خود را پیدا کنند؛ اما این سرمایهگذاریهای خارجی در این کشورها هیچگاه نتوانست به تقویت نفوذ کمونیسم چینی مبتنی بر تز سه جهان منجر شود؛ بنابراین در دوره دنگ شیائوپینگ این سیاست خارجی به کل کنار گذاشته شد.
یکی از نقاط بارزی که همواره مورد حیرت بسیاری از کارشناسان، تحلیلگران و ناظران است، به چگونگی همزیستی سیاست خارجی باز و سیاست داخلی بسته چین در دوره دنگ شیائوپینگ بازمیگردد؛ کسی که توانست با سیستم تکحزبی و فضای بسته و محدود در داخل چین اکنون داعیهدار جهان سرمایهداری، دیپلماسی هوشمند، منعطف و صاحب بازار آزاد باشد. دنگ شیائوپینگ چگونه توانست این دو پارادوکس را در کنار هم جمع کند و به کارایی برساند و چین امروز را شکل دهد.
به نکته بسیار مهمی اشاره کردید که اتفاقا مهمترین کاری بود که در دوره دنگ شیائوپینگ صورت گرفت. اگرچه او (دنگ شیائوپینگ)، در داخل چین ساختار حزب کمونیست را حفظ کرد و کماکان اداره کشور با پلیتبوروی مرکزی حزب جلو میرفت؛ اما دنگ شیائوپینگ به واقع توسعه صنعتی را در دستور کار قرار داد. همچنین به سمت نوسازی صنایع و کشاورزی رفت و بهتدریج اصول اقتصاد آزاد را بر چین حاکم کرد و توانست تا سال ۱۹۸۰ با دوبرابرکردن تولید ناخالص ملی چین، در گام اول مشکل تغذیه و پوشاک مردمش را حل کند. دنگ شیائوپینگ همزمان با سیاست خارجی باز و اقتصاد بازار آزاد، عملا به سمت تنشزدایی با جهان امپریالیستی و سرمایهداری، کنارگذاشتن تز سه جهان در سیاست خارجی و دیپلماسی چین و تعامل سازنده بهویژه در حوزه تجاری و اقتصادی با تمام کشورهای جهان رفتند تا جایی که حتی اجازه سرمایهگذاری کشورهای رقیب مانند آمریکا و ژاپن در خاک چین را دادند. همان سرمایهگذاریهایی که از سوی آمریکا، ژاپن و دیگر کشورهای بزرگ غربی در مناطق صنعتی مانند شانگهای و دیگر مناطق آزاد چین صورت گرفت و باعث شد که موتور اقتصادی چین روشن شود. بدیهی بود که این مسئله علاوه بر اقتصاد و تجارت چین روی سبک زندگی و شیوه زیست مردم چین اثرگذار باشد و زندگی آنها را دچار تغییر کند؛ یعنی مردم چین که مجبور بودند یک لباس متحدالشکل به دستور حزب کمونیست بپوشند و یک وعده مشخص را برای زندهماندن مصرف کنند و داشتن یک دوچرخه ساده را آرزوی بزرگ میدانستند، بهتدریج وارد زندگی بهتر، رفاه بیشتر و زیست مدرنتری شدند.
البته هنوز هم فساد گسترده سیاسی و اقتصادی در حزب کمونیست چین وجود دارد و قشری از آقازادههای کمونیست چین سرمایههای کلانی را به جیب زدهاند؛ باوجوداین کسی نمیتواند منکر مدلی شود که دنگ شیائوپینگ تعریف کرد و آن را به پیش برد؛ یعنی این مدل بسته و محدود که فساد گستردهای را هم به دنبال دارد، توانست کشور چین را به اقتصاد دوم و به روایتی هم اقتصاد برتر جهان تبدیل کند و در کنار آن سیاست خارجی و توان نظامی و دفاعی خود را هم بهشدت ارتقا دهد، بدون آنکه رفاه، آسایش و سبک زندگی مردم دچار نقصان و کمبود شود. این مدل به قدری کارایی و توانایی خود را برای چینیها به اثبات رساند که حتی بعد از دنگ شیائوپینگ و در فاصله ۲۴ سال از ۱۹۷۶ تا سال ۲۰۰۰ سطح رفاه مردم چین چیزی بین ۲۲ تا ۲۵ برابر ارتقا پیدا کرد. بههمیندلیل برخی مواضع مقامات داخلی مبنی بر دو وعده غذای چینی فقط توهین به مردم ایران و یک بازخوانی بهطور کل غلط و به دور از واقعیت از چین امروز است. امروز مردم چین در بهترین سطح رفاه قرار دارند و خوراکیهای متنوعی را هم مصرف میکنند. کنتاکی، مکدونالد و سبک زندگی غربی در چین وجود دارد و کسی هم مخالف آن نیست.
چرا ایران امروز نمیتواند مدل دوره دنگ شیائوپینگ را اجرا کند؟
چون مفهوم تنشزدایی، در کار سیاست خارجی ایران همواره با چالشهای زیادی همراه بوده است.
حتی پس از تفاهمات منطقهای و آژانس بعد از اسفند ماه سال گذشته؟
تنشزدایی این ماهها متفاوت از راهبرد تنشزدایانه مدل دوره دنگ شیائوپینگ است. دنگ شیائوپینگ در سطح راهبردی دست به تغییر سیاست خارجی زد و با همه کشورها راهبرد تنشزدایی را در پیش گرفت. دیگر هیچگونه درگیری و تنشی حتی با دشمنان استراتژیک چین مانند ایالات متحده آمریکا وجود نداشت. دیپلماسی پینگپنگی بین چین و آمریکا در دوره کیسینجر باعث شد که واقعا سیاست خارجی چین یک نقطه عطف را طی کند تا جایی که ایران در همان زمان که پیرو و دنبالهرو غرب بود، روابط رسمی خود را با چین آغاز کرد و چین در بازیهای آسیایی به میزبانی ایران شرکت کرد. از سوی دیگر تمام مناسبات، تحرکات، تصمیمات و راهبردهای سیاست خارجی و دیپلماسی چین بر مبنای منافع و سود اقتصادی و تجاری تعریف شده که تا به امروز هم با قدرت ادامه دارد. شما به مسئله توافقات و تنشزداییهای اخیر اشاره کردید. اتفاقا چین بهعنوان میانجیگر اصلی در احیای روابط ایران و عربستان یک نگاه اقتصادی برای این اقدام خود داشت و سعی کرد از طریق تنشزدایی بین تهران و ریاض مناسبات اقتصادی را متوجه خود کند. چین در هر نقطه و در هر جایی که با دشمنان جدی خود مانند آمریکا اختلاف داشت، آن را به صفر رساند و به جایش همکاریهای جدیدی را بهعنوان یک فرصت در دستور کار قرار داد تا به سرمایهگذاریهای مشترک رسید.
به نکته مهمتری در سیاست خارجی چین بپردازیم. اکنون یکسالو نیم است که پوتین در گرداب جنگ اوکراین گرفتار شده؛ اما همین چند روز گذشته بود که آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه ایالات متحده آمریکا، به چین سفر کرد و با همتای چینی خود و همچنین با شی جینپینگ، رئیسجمهوری این کشور، هم دیدار کرد که نشان میدهد چین بهمراتب هوشمندتر از مسکو است و با سیاست خارجی منعطف و در گرداب جنگ مشابهی مانند تایوان گرفتار نخواهد شد. بعد از درگیریهای شدید دیپلماتیک در دوره ترامپ و بایدن، چطور چین بهراحتی پذیرای وزیر امور خارجه آمریکا بود؟ پکن چگونه به این میزان از هوشمندی و انعطاف در سیاست خارجی رسیده است که درگیر سناریوی جنگ احتمالی تایوان مانند اوکراین نخواهد شد؟
من بارها و بارها در گفتوگو با خود شما و دیگر رسانهها عنوان کردم که چینیها در عرصه سیاست خارجی یک کاسبکار حرفهای هستند و هر چیزی را از منظر سود و زیان بررسی میکنند. بهدرستی عنوان کردید که پوتین به دلیل سوءمحاسبه نتوانست انعطاف و هوشمندی چین را داشته باشد و اکنون هم در باتلاق جنگ اوکراین گرفتار شده است؛ اما چینیها با وجود تمام درگیریها و تنشهایی که در دوره ترامپ و بایدن داشتند، بهراحتی با انعطاف به سمت تعامل رفتند؛ چون چینیها میدانند هرگونه تنش و درگیری در هر نقطهای میتواند آسیبها و خسارتهای جدی به رشد اقتصادی چین بزند؛ بنابراین چینیها هیچگاه تنش را مقدم بر منافع اقتصادی نمیدانند. همین منافع اقتصادی دائما به چینیها گوشزد میکند و حتی تأکید و دیکته میکند که باید در هر مقطعی و در هر جایی و با هر کشوری فقط و فقط راهبرد تنشزدایی را در دستور کار قرار دهند؛ پس چین به موازات آنکه از خطوط قرمز خود در قبال تایوان و تمامیت ارضی چین بزرگ کوتاه نمیآید؛ اما هیچگاه در تله و دام جنگ و تنش نظامی هم نخواهد افتاد تا مشابه پوتین و روسیه در باتلاق گرفتار شود.
به عقیده جامعهشناسان یک توافق نانوشته بین ساختار کمونیستی چین و مردم این کشور وجود دارد که در ازای فضای بسته و محدود سیاسی و اجتماعی، دولت موظف به تأمین رفاه آنها شده است. اما در ایران مسئولان اجرایی اینگونه عمل نمیکنند و اتفاقا رفتار آنان با مدل چین قرابتی ندارد. چرا؟
چون همه خوبیها و بدیهای مدل چین را منعکس نمیکنند. هر آن چیزی را که به نفع آنها باشد، به عنوان الگوی چینی در مواضع خود مطرح میکنند. در ضمن من با بخشی از گفته شما مخالفم. اگرچه این مدل و توافق نانوشته بین حکومت کمونیستی چین و مردم این کشور وجود دارد که در ازای فضای بسته سیاسی و اجتماعی، قرار است دولت، رفاه و بهبود اقتصاد را برای مردم و جامعه چین فراهم کند، اما حداقل مدیران اجرایی چین در سبک زندگی مردن دخالتی ندارند. حکومت چین در مواردی مانند مسائل سیاسی، امنیتی و ایدئولوژیک ورود پیدا میکند. مثلا آن چیزی که در سینکیانگ اتفاق میافتد بیشتر تلاش برای ایدئولوژیزدایی است. پس حکومت کمونیستی چین، هم رفاه را در اختیار مردم قرار داده است، هم آزادیهای فردی و سبک زندگی مردم را هم به رسمیت شناخته و فقط با برخی خطوط قرمز سیاسی و امنیتی و انتقادهای شدید برخورد میکند.
برای رسیدن به الگوی چینی به ابزارهای آن نیاز داریم
سیدوحید کریمی هم در خوانشی مشابه معتقد است اگر مقامات و مسئولان مرتبط در گفتههای خود به دنبال الگوبرداری از مدل چینی هستند باید ابزارها، ظرفیتها و پتانسیلهای آن را فراهم کنند. به گفته این دیپلمات زمانی که شاهد یک شکاف و فاصله معنادار در حوزه اقتصادی، تجاری، نظامی، امنیتی و دیپلماتیک بین ایران و چین هستیم اساسا اشاره به وضعیت چین یک مدل تحلیلی غلط را به دست میدهد. این تحلیلگر ارشد حوزه بینالملل، سیاست خارجی چین را از این زاویه ارزیابی میکند. سیدوحید کریمی که خردادماه ۱۴۰۰ خود را برای انتخابات ریاستجمهوری نامزد کرده بود و نهایتا رد صلاحیت شد، یک نگاه آسیبشناسانه هم به عملکرد دیپلماسی منطقهای دولت سیزدهم دارد که در ادامه متن کامل آن را میخوانید.
جناب کریمی با توجه به ادعای برخی مقامات مبنی بر مصرف دو وعده غذایی در چین و قناعت مردم این کشور به عنوان موتور توسعه، تا چهاندازه قیاس آن را با شرایط کنونی ایران درست میدانید؟
به هیچ عنوان نمیتوان این قیاس را درست دانست، چراکه باید برای قیاس دو کشور یک مدل تحلیلی ارائه کرد. نمیشود صرفا بدون هیچ منطق و دلیلی یک کشور را با کشوری دیگر مقایسه کرد، آن هم دو کشوری که ظرفیتها و فاصله معناداری در همه حوزههای اقتصادی، تجاری و بهویژه تولید و سرمایهگذاری خارجی دارند. چین به عنوان یک ابرقدرت اقتصادی و دیپلماتیک در جهان منشأ اثر است و ایران تا رسیدن به آن نقطه فاصله بسیار زیادی دارد. اینکه برخی افراد بخواهند با موضعگیریهای بیمنطق این دو کشور را با هم قیاس کنند صرفا یک فرافکنی و فرار رو به جلو است.
برخی معتقدند موتور موفقیت چین با سیاست خارجی منعطف این کشور روشن شده است. آیا حضرتعالی چنین هوشمندی و انعطافی را در سیاست خارجی ایران متصورید؟
اجازه دهید قبل از اینکه به سؤال اصلی شما بپردازم، این را عنوان کنم که چین آنگونه که برخی تصور دارند از سر هوشمندی دست به انعطاف در سیاست خارجی نمیزند، بلکه بیشتر از سر ترس دست به عصا است که سعی دارد یک سیاست خارجی منعطف را مشخصا با ایالات متحده آمریکا داشته باشند. چین اگرچه یک قدرت یا ابرقدرت اقتصادی و تجاری است، اما بیشتر آن چیزی که چین را تبدیل به قدرت اقتصادی و تجاری کرده از همکاری مشترک و سرمایهگذاری آمریکا به دست آورده است. کافی است رئیسجمهور آمریکا و برخی شرکتها روابط خود را با چینیها قطع کنند یا ورود برخی اجناس چینی را ممنوع کنند، مطمئن باشید ضربه و لطمه جدی و جبرانناپذیری به اقتصاد چین وارد خواهد شد، آن هم در شرایطی که دو سال شیوع کرونا هم ضرباتی جدی وارد کرده است. به همین دلیل اگرچه سیاست خارجی چین همواره روی محور تنشزدایی بوده است اما این تنشزدایی گاهی از سر هوشمندی نبوده، بلکه توأمان از نوعی ترس هم سرچشمه میگیرد.
یعنی نوعی ناز و نیاز دیپلماتیک و اقتصادی؟!
بله این ناز و نیاز اقتصادی و دیپلماتیک است که اکنون چینیها را در یک سیاست خارجی منعطف قرار داده که گاهی از هوشمندی و گاهی از سر ترس است. اما به هر حال تنشزدایی چینیها به سرمایهگذاری خارجی گسترده و رشد اقتصادی این کشور منجر شده است.
حضرتعالی جزء کسانی بودید که در انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ ثبتنام کردید که نهایت امر در خیل ردصلاحیتشدهها قرار گرفتید. با این وضعیت برخی از سخنان برای حمایت یا تطهیر عملکرد دولت سیزدهم در حوزه اقتصادی و معیشتی را تا چهاندازه کارساز میدانید؟ چگونه برخی از چین سخن میگویند اما هیچگاه نمیتوانند مانند سیاست خارجی چین یا اقتصاد این کشور عمل کنند؟
ببینید برای رسیدن به یک آرزو یا الگوبرداری از یک مدل باید ابزارها، توان ظرفیت و پتانسیل آن هم فراهم شود. قرار نیست که با چین چین گفتن ما هم مانند چین بشویم. باید همه ابزارها در عرصه سیاست خارجی، اقتصاد، تراز تجاری، سرمایهگذاری، مناسبات پولی، تولید، رفاه و… در کنار هم جمع شود تا بتوان از مدل چین سخن گفت. برخی ادعاها و سخنان صرفا جنبه و کارکرد سیاسی دارند بدون آنکه یک خط تحلیلی درست پشت آن قرار داشته باشد. اجازه دهید فقط به این نکته در حوزه سیاست خارجی ورود کنم که دولت سیزدهم با وجود آنکه از دیپلماسی منطقهای قوی سخن میگوید، اما هنوز آنطورکه باید مناسبات خود را با برخی از همسایهها قوی نکرده است، در صورتی که چینیها همواره به دنبال تنشزدایی بودهاند، حال چه از سر ترس و چه از هوشمندی.
انتهای پیام