محقق داماد: موافق اسلامی شدن علوم انسانی نیستم
روزنامه همدلی نوشت:
مجتهد، فیلسوف، حقوقدان، عضو پیوسته و رییس گروه مطالعات اسلامی فرهنگستان علوم ایران، عضو هیات امنای فرهنگستانهای کشور، عضو هیات امنای سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران، استاد حوزه علمیه قم، استاد بازنشسته و مدیر گروه پیشین گروه حقوق دانشگاه شهید بهشتی، تنها بخشی از یک عمر تلاش و افتخارات استادی است که تحصیل و تدریس در حوزه و دانشگاه را همزمان تجربه کرده است؛ آیتالله دکتر «سیدمصطفی محقق احمدآبادی» معروف به «محقق داماد» در گفتوگویی تفصیلی به بیان تاریخچه ای از زندگی، تحصیل و عملکرد خود و تشریح شرایط زمان تحصیل خود در قم پرداخت و در این ضمن نظرات خود درباره وضعیت حوزه و علوم انسانی وعلوم اسلامی را نیز برزبان اورد که در ادامه گزیدهای از آن ارائه میشود:
همه خانواده من فقیه بودند و جَدم نیز موسس حوزه علمیه قم بود و سطح توقعات از من بسیار بالا بود. از پدرم حساب میبردم و مراقب بودم ایشان ناراحت نشود و همیشه دیگران به من تذکر میدادند که این طور لباس نپوش، اینطور کفش نپوش، این کار را نکن، در فلان جلسه شرکت نکن! به همین خاطر، توقع از من خیلی زیاد بود و در حوزه همه میگفتند: پسر آقای داماد است. هیچوقت یک خنده بیجا یا یک کار بیادبانه انجام نمیدادم و یک وقار خاصی بر ما مستولی بود؛ فقط هم به ملاحظه خانوادگی. از طرفی هم مشهور بودم که طلبه درسخوانی هستم. در حوزه، هر طلبهای که میخواست ماهیانه ( کمک هزینه تحصیلی) بگیرد، امتحان میداد. امتحان شرح لمعه و قوانین که دادم، نمره بالا گرفتم و مرحوم آیتالله بروجردی در آن زمان ۱۰تومان به من جایزه داد که مبلغ کمی نبود.
علاقهمندی به فلسفه و آشنایی با شهید بهشتی
دکتر محقق داماد در خصوص آشنایی خود با دکتر سیدمحمد بهشتی، چنین میگوید: بخشی از درس مکاسب را نزد مرحوم آیتالله منتظری و بخش دیگر آن را نزد مرحوم آیتالله بهشتی خواندم. آیتالله بهشتی آن زمان دبیر و مدیر دبیرستان دین و دانش بود. به توصیه پدرم برای درس مکاسب، به حضور ایشان رفتم و بهطور خصوصی تا زمانی که حدود سالهای ۱۳۳۹ یا ۱۳۴۰ به تهران تبعید شدند بخش خیارات مکاسب شیخ انصاری را نزد ایشان خواندم.
در آن زمان دوست داشتم معقول (فلسفه) بخوانم. برخی طلبهها فلسفه نمیخواندند و فقط میرفتند فقه و اصول میخواندند. اما من علاقه زیادی به فلسفه داشتم. این احساس فلسفه خواندن تحت تاثیر دایی کوچکترم، دکتر مهدی حائری یزدی بود. به همین دلیل ابتدا منظومه (یکی از کتابهای درسی اصلی فلسفه اسلامی در حوزه علمیه) را نزد یکی از اساتید شروع کردم که استاد پس از مدتی به من گفتند تو خیلی خوب منظومه را میفهمی و حتی میتوانی درس بدهی. بعد از مدتی من به مرحوم مطهری در تهران برخورد کردم و در کلاسهای درس ایشان در مدرسه مروی شرکت کردم. نحوه تدریس ایشان مرا شیفته فلسفه کرد.
به دنبال یادگیری فلسفه در حوزه و دانشگاه
آن زمان کنکور سراسری نبود و هر دانشگاه، کنکور خاص خودش را داشت؛ دانشگاه تهران، دانشگاه شیراز و دانشگاه اصفهان. در کنکور همه دانشگاهها شرکت کردم و همه دانشگاهها قبول شدم و در نهایت به دانشگاه تهران آمدم. درسهایم را طوری تنظیم میکردم که بتوانم در کلاسهای درس مرحوم مطهری در مدرسه مروی هم شرکت کنم. یادم میآید که در آن زمان مرحوم علامه طباطبایی تدریس درس اسفار را پس از مرحوم بروجردی شروع کرده بودند. همزمان در کلاسهای درس اسفار ایشان نیز شرکت میکردم و در رشته فلسفه در دانشگاه تهران ادامه تحصیل هم میدادم.دوره تحصیلم در دانشگاه تهران تمام شد. همکلاسیهای دیگر دانشگاه که همدوره من بودند، به استخدام دولت درآمدند، ولی من این کار را نکردم. پدر همسرم (مرحوم میزا هاشم آملی) به من گفتند: تو حیف هستی. مدرک دانشگاه را که گرفتهای؛ در قم تدریس میکنی و اینهمه شاگرد داری، برای چه میخواهی استخدام دولت شوی؟ و خلاصه این کار را نکردم.
روزهای تدریس در حوزه علمیه
در قم مشغول تدریس بودم و درسی که تدریس میکردم بسیار آبرومند بود و شاگردان زیادی داشتم؛ بهخصوص دروس ادبیات عرب که تدریس میکردم، شاگردان زیادی در کلاس حضور داشتند. ادبیات عرب را که تدریس میکردم، حافظه خوبی داشتم و به ادبیات فارسی هم مسلط بودم و مثالهای متعددی از غزلیاتی از حافظ و سعدی میآوردم که مورد اقبال طلاب قرار میگرفت. درس شرح «لمعه» و «اصول فقه مظفر» را هم تدریس میکردم که خیلی شلوغ بود و طلاب زیادی در این کلاسها شرکت میکردند. بعد از اینکه درس منظومه را نزد مرحوم مطهری فرا گرفتم، به این درس کاملا مسلط شدم. شروع به تدریس درس منظومه کردم و شاگردان زیادی هم داشتم. نحوه تدریس درس منظومه من کاملا به سبک مرحوم مطهری بود و همین باعث شده بود که کلاسهای این درسم بسیار شلوغ باشد. مرحوم مطهری با من ارتباط خوبی پیدا کردند. ایشان را دعوت کردیم که هفتهای دو، سه روز به قم بیایند و در منزل ما اقامت میکردند. تدریس ایشان به صورت خصوصی در منزل ما آغاز شد و عدهای از فضلای قم هم در این کلاسهای خصوصی شرکت میکردند.
قم آکادمیک بود، نه شهر مقدسبازی
این استاد حوزه و دانشگاه، از قمِ دوران آیتالله بروجردی، به عنوان یک شهر آکادمیک یاد میکند. از نظر او در آن زمان در حوزه علمیه جدیت تحصیلی زیادی وجود داشت و به گفته او؛ آیتالله بروجردی وظیفه “طلبه” را در درس خواندن میدانست، نه فعالیت سیاسی: در یکی از کتابهایم تحت عنوان «قم، آنگونه که من دیدم»، شرایط دوران تحصیلم در قم را تشریح کردم. قم در زمان مرحوم آیتالله بروجردی واقعاً قم آکادمیک بود. قم یک شهر کاملا تحصیلی بود، نه شهر مقدسبازی و مقدسمآبی! هیچ طلبهای در شبهای هفته در حرم حضرت معصومه (س) دیده نمیشد. همه طلاب میبایست شبها مشغول مطالعه مباحثی میشدند که صبح فراگرفته بودند. مدرسه فیضیه، شبها سکوت مطلق بود و همه طلاب مشغول تحصیل بودند. فقط شبهای جمعه، طلاب برای زیارت به حرم مشرف میشدند. حوزه علمیه قم آن زمان در مقایسه با دانشگاههای دیگری که بعدها در کشورهای دیگر دیدم، اصلا قابل مقایسه نبود.
آیتالله بروجردی با فعالیت سیاسی مخالف بود
حوزه علمیه قم زمان آیتالله بروجردی از لحاظ جدیت تحصیل، شرایط بسیار عجیبی داشت. طلبه درسخوان از معدود طلبههای درسنخوان کاملاً مشخص و متمایز بودند و همه آنها را میشناختند. در آن مقطع نشاط درس و تحصیل بر کل فضای حوزه علمیه قم حکمفرما بود.مرحوم آیتالله بروجردی با مداخلههای سیاسی آن زمان موافق نبود و حتی با حضور افرادی مثل «نواب صفوی» که برای فعالیت سیاسی به قم میآمدند موافق نبودند؛ چون فدائیان اسلام میآمدند و طلاب را برای مشارکت در فعالیتهای سیاسی تحریک میکردند و این اقدامات داشت به (کیفیت آموزش و تحصیل) در مدرسه فیضیه و حوزه علمیه ضربه میزد.
مسائل علوم انسانی، هنوز حل نشده
این فیلسوف و حقوقدان به اهمیت علوم حوزوی و پیچیدگی این علوم اشاره میکند. او پیچیدگی این علوم را ناشی از پیچیدگی انسان میداند و از نظر او سوالات علوم انسانی هنوز، پس از قرنها به پاسخ نرسیده است. این مجتهد و استاد برجسته دانشگاه در مورد اهمیت علوم انسانی و تفاوت این علوم با علوم تجربی یا Science میگوید:از زمانی که با مرحوم مطهری مأنوس شدم، نگاه من به علوم حوزوی بسیار عوض شد و متوجه شدم که این علوم بسیار مهم هستند. در حوزه باید ادبیات عرب، علوم قرآنی، تفسیر، فلسفه، فقه و کلام بدانی. این چیزها برای من خیلی ارزشمند شد.
الهیات هنوز اندر خم یک کوچه است
اما دانش الهیات بهرغم سابقه چندین قرنه، هنوز اندر خم یک کوچه است! پیچیدهترین دانشها، دانش علوم انسانی است و در میان علوم انسانی، دانش الهیات از همه پیچیدهتر است. چرا؟ زیرا این دانش به پیچیدگی خود انسان است. انسان موجود بسیار پیچیدهای است، به عدد هر انسان، جهانی وجود دارد. جهان شما غیر از جهان دوست شما و جهان شما غیر از جهان من است. به دلیل پیچیدگی انسان، علوم انسانی هم پیچیده هستند و در میان این علوم، دانش الهیات بسیار پیچیده است. به نظرم همان سوالهایی که پیش از میلاد مسیح در یونان باستان برای سقراط و افلاطون و ارسطو مطرح بوده، همان سوالها هنوز حل نشده است. به من بگوئید شما مجبورید یا مختار؟ جبر و اختیار حل شده است؟ خیر. اراده بشر حل شده است؟ خیر. ذهن بشر حل شده است؟ خیر.
ناآشنایی با الهیات ابوبکر بغدادی پدید میآورد
محقق داماد معتقد است که ناآشنایی با الهیات به جهل دینی میانجامد و فهم نادرست دین «بنلادن»ها و «ابوبکر بغدادی»ها را بهوجود میآورد که به نام دین خونریزی میکنند. به عقیده او باید مدرسههای الهیات روز به روز متخصصان بیشتری تربیت کنند و افرادی که در رسانههای جمعی از دین صحبت میکنند، ترویج جهل نکنند. ممکن است سوال کنید اینها چه اثری دارد و چه مشکلی را از جامعه حل میکند؟ جواب این است که اگر ابوبکر بغدادی درست الهیات خوانده بود، هرگز مرتکب چنین جنایاتی نمیشد و اگر مردمی که به دنبالش راه افتادند الهیات را خوب میدانستند تسلیم بی چون و چرای او نمیشدند.
عدم موفقیت روحانیت به ضرر اسلام تمام شد
از نظر رییس گروه مطالعات اسلامی فرهنگستان علوم ایران، عدم موفقیت عده زیادی از روحانیان بعد از تاسیس جمهوری اسلامی به ضرر اسلام تمام شده است و مردم از اصل دین گلهمند شدهاند ولی در حقیقت اینها آثار بد دین نیست و نباید کردار بد افراد، مردم را از خدا دور کند. واقعیت این است که بعد از تشکیل جمهوری اسلامی، مناصب زیادی را هملباسهای من گرفتند. روحانیت این مناصب را گرفت ولی باید تصدیق و اعتراف کنیم که عده زیادی از متصدیان مُلبس به این لباس در کار خود موفق نبودند. عدم موفقیت این قشر به نظر من به ضرر اسلام تمام شد و یک حالت گلهمندی از اسلام ایجاد شد. به جای اینکه از شخص من و هملباسهای من گلهمند شوند، یک اشتباه کردند و بدون معرفت، از اصل دین گلهمند شدند.یک علت دیگر هم این است که روحانیت میگفت این حرفی که من میزنم حرف خداست، اینطور رفتار میکنم، حرف خداست و حرف دین است. مردمی که دچار فقر بودند، یک جمع و تفریق کردند و نتیجه گرفتند که پس دین برای من فقر خواسته است؛ دین برای ما عدم توسعه خواسته است. پس دین برای ما توسعه نمیآورد و از این جهت از دین اسلام، گلهمند شدند. درحالی که اگر موفق میشدیم توسعه را در کنار دین پیاده میکردیم، شاید هیچوقت چنین حالتی برای این نسل پیش نمیآمد؛ البته این استدلال اشتباه است. دین باعث فقر نشده است؛ من (با رفتار و عملکرد اشتباهم) باعث این مسائل شدهام، نه دین اسلام ناب محمدی (ص).
موافق اسلامی شدن علوم انسانی نیستم
سالهاست که علوم انسانی در ایران وضعیت مناسبی ندارد. برخی متخصصان، ناکارآمدی علوم انسانی را ناشی از وارداتی بودن این علم یا علوم انسانی غیربومی میدانند و برخی دیگر معتقدند که علوم انسانی در ایران اجازه رشد و بالندگی نیافته است. در این بین نگاه مهندسی در کشور غالب شده و بیشتر تصمیمگیران در کشور بهویژه در حوزه علوم و فناوری، مهندسان بودهاند. محقق داماد در مورد این موضوع میگوید: در حوزه علوم انسانی مقام معظم رهبری اشاره کردند که نظرات مختلفی در این زمینه وجود دارد. من خودم از جمله کسانی هستم که معتقدم رشتههای مختلف علوم انسانی اکثراً جزو علوم به معنای خاص یا Science است. روانشناسی علم است؛ جامعه شناسی علم است و روش علمی میخواهد. علم نه مسلمان است و نه کافر. شیمی نه مسلمان است و نه کافر. مثلاً اینکه فرمول شیمیایی آب از ترکیب H۲O حاصل میشود، به این معنی که هر یک از مولکولهای آن حاوی یک اکسیژن و دو اتم هیدروژن است؛ نه مسلمان است و نه کافر! این علم است و ربطی به اسلام و کفر ندارد.به هرحال من چندان موافق اسلامی شدن علوم انسانی نیستم؛ چرا؟ چون علم از مقوله هستی است و دین از مقوله بایستی است. هستی و بایستی دو مقوله متفاوت هستند. منظورم این است که برای تعلیم آن (علم) باید از روش علمی بهره گرفت و نه روش فلسفی. البته گاهی در برخی رشتهها بیتردید مباحث فلسفی نیز مطرح میشود؛ مثلاً استاد باید در روانشناسی از مباحث علمالنفس ابنسینا بهره بگیرد. حتی من در مورد اقتصاد اسلامی هم منتقد هستم. پسوند اسلامی برای اقتصاد غلط است. آنچه که در فقه داریم، حقوق بازرگانی است نه اقتصاد. مکاسب شیخ انصاری حقوق بیزنس است که غیر از اکونومی(economy) است. economy یعنی چه فرمولی تورم را پایین میآورد و این در فقه ما وجود ندارد. اینها فکر میکنند مکاسب شیخ انصاری اقتصاد است، درحالی که مکاسب شیخ، حقوق بازرگانی است.
انتهای پیام
سلام عليكم اتفاقا به لطفا انقلاب اسلامي و جمهوري اسلامي علوم و دروس علوم انساني بسيار اسلامي شده اند و هم در تاريخ ادبيات كه بسيار بايد براي نسل جوان مورد توجه قرار گيرد در مورد زندگي نامه علما و فقه ها و ادبيات اهل فقاهت اسلامي بيان مي شود و نورانيتي است علوم انساني كه جوانان و بسياري را به شناخت علوم حوزوي و علوم ديني و مذهبي سوق و تشويق مي دهد و متاسفانه افراد اهل علوم رياضي فيزيك و فني حرفه اي هيچ شناختي از دين شناسي و رفتار دين شناسانه ندارند و فقط تظاهر به دين باوري دارند . والسلام و موفق باشيد