فقر فکر در حکمرانی ایران
محسن صالحیخواه، روزنامهنگار در یادداشتی با عنوان «فقر فکر در حکمرانی ایران» که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت:
اندیشکدهها، بخشی از جامعه مدنی و در زمرهی موسسات غیردولتی شمرده میشوند که کارویژهشان تولید فکر و ارائهی نقشه راه است. امروز این نام برای بسیاری آشناست. اما تا قبل از سال ۸۸، چندان در میان عموم شنیده نشده بود.
مدال معرفی این نهاد را باید به سینه «سردار قلم»، شریعتمداری و روزنامه کیهان بزنیم که پس از وقوع بحران در کشور، اندیشکدهها را «وابسته» به سرویسهای اطلاعاتی خارجی و عامل آنها معرفی میکردند. آیا امکان ندارد «برخی اندیشکدهها» با نهاد اطلاعاتی کشور خود همکاری کنند؟ قطعا امکان دارد. اما این همکاری به این معنی است که من و شما و «سردار قلم» حق داریم این نهاد مهم را یک موسسه پوششی جاسوسی معرفی و علیه کارکرد آن در جامعه سمپاشی کنیم؟ قطعا جواب منفی است.
اول؛ نگاهی به اندیشکدهها
بنابر تعریف دانشگاه کالیفرنیا – برکلی، اندیشکدهها مؤسسات وابسته به دانشگاهها، بنیادها، و سایر سازمانهایی هستند که در حوزهی سیاست، تحقیق و تولید فکر میکنند. ستون فقرات این اندیشکدهها را متخصصان هر حوزه تشکیل میدهند. اگر حوزه کاری در خصوص سیاست خارجی باشد، متخصصان حوزههای مختلف این رشته در یک اندیشکده جمع میشوند و به مطالعه، پژوهش و ارائه راهکار میپردازند.
در آمریکا، این اندیشکدهها مثل دیگر موسسات غیرانتفاعی راههای کسب درآمد مشخص دارند: کمکهای مالی سرمایهداران، کمکهای مالی مردم عادی، انجام پروژههای دولتی و ارائه خدمات.
مستقل بودن اندیشکدهها به متخصصین این اجازه را میدهد که راهکار خود را بدون ترس از واکنش حاکمیت، منتشر کنند. در این میان ممکن است به خاطر عدم تمایل دولت، این راهکارها استفاده نشوند. مثلا در دولت ترامپ، اگر اندیشکده یا اندیشکدههای آمریکایی معتقد بودند که دولت او نباید از برجام خارج شود و باید همچنان مسیر گفتگو با جمهوری اسلامی را باز بگذارد، آیا ترامپ به این نظرات اهمیت میداد؟ دیدیم که اهمیتی به این نظرات نداد و از برجام خارج شد. ولی عدم پذیرش راهکارها و تحقیقات از سوی دولت، کار اندیشکدهها را متوقف نمیکند. بودجهشان نیز از سوی دولت تامین نمیشود که بخواهند نگران زدن حرفی بر خلاف منویات قدرت باشد.
کار اندیشکده، تائید اقدامات یک دولت، سازمان یا نهاد بالادستی نیست. کار آن، پژوهش و ارائهی راهکار و راهبردهاست و این روند هیچ وقت متوقف نمیشود. بنابر گزارشی که فوریه ۲۰۲۱ میلادی منتشر شد، در این سال ۲۲۰۳ اندیشکده در ایالات متحده و ۲۹۳۲ اندیشکده در اروپا وجود داشته است.
دوم؛ جایگاه اندیشکده در ایران
این نهاد در ایران جایگاه خاصی ندارد. معدود موسساتی هستند که گاهی تکتیرهایی شلیک میکنند اما به خاکریز کنار سیبل برخورد میکند. بعضی از آنان بخشی از ساختار یک سازمان دولتی یا حاکمیتی هستند. مثل مرکز بررسیهای استراتژیک ریاستجمهوری یا مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام.
بعضی دیگر به عنوان موسسات وابسته به نهادهای نظامی، اطلاعاتی و دیگر مراکز دولتی یا حاکمیتی فعالیت میکنند. برخی نیز مشخص نیست بودجه و امکاناتشان از چه طریقی تامین میشود. گاهی نام موسسه مطالعاتی روی خود میگذارند و گاهی به طور مستقیم از عنوان اندیشکده یا حتی مرکز بررسیهای دکترینال! برای معرفی خود استفاده میکنند. از هر طرف که میرویم، به موسسات دولتی برخورد میکنیم.
نهادهایی که وظیفهاش تولید فکر و ارائهی راهکار به سیاستمداران برای گرفتن تصمیمهای کلان است و به قول معروف تصمیمساز هستند، جملگی از دولت تغذیه میکنند. چنین سازوکاری آیا میتواند مستقل عمل کند؟ اشتباهات سازمان بالادستی خود را گوشزد کند؟ کارشناسش میتواند بدون ترس از قطع شدن حقوق و مزایای خود، نظر کارشناسی ارائه کند؟ بعید است. نمیگویم در کشورهای دیگر، اندیشکدههای دولتی وجود ندارند. قطعا وجود دارند. اما آنها غالب نیستند. ترکیبی از موسسات دولتی و غیرانتفاعی در زمینهی تولید فکر فعالیت میکنند که غالبا خروجی «تخصصی و کارشناسی» ارائه میدهند.
در صورتی که سازوکار تولید و ارائهی فکر صرفا در دست دولت و حاکمیت باشد، فقر فکری در حکمرانی به وجود میآید. نهاد تولیدکننده فکر، نمیتواند مستقل عمل و نتیجه پژوهشهای تخصصی را به صورت عمومی منتشر کند یا در اختیار لایهی بالاتر قرار دهد اگر، حاکمیت پذیرای فکر جدید نباشد.
اتفاق مثبتی که سالها پیش افتاد، خروج مرکز تحقیقات استراتژیک از وزارت اطلاعات و تاسیس آن مرکز در نهاد ریاست جمهوری (زمان مرحوم هاشمی رفسنجانی) بود. آن زمان نظریهپرداز بزرگی مثل سعید حجاریان معاونت این مرکز را بر عهده داشت. وقتی در دولت سیدمحمد خاتمی این مرکز به مجمع تشخیص مصلحت نظام رفت و به جای آن مرکز بررسیهای استراتژیک ریاست جمهوری تاسیس شد، شخصیت علمی بزرگی مثل محمدرضا تاجیک ریاست آن را بر عهده گرفت.
این نامها کسانی بودند که روزی در دستگاه اطلاعاتی کشور به تولید فکر مشغول بودند و سپس به بخش آشکار سیاست آمدند و همین مسیر را ادامه دادند. اما به روشنی معلوم است که از دههی هشتاد، همین مسیر اندیشکده راهبردی دولتی که پیش از این آغاز شده بود، چطور از دست رفت.
آخر؛
حاکمیت به راهکار و راهبرد نیاز دارد. این مهم نیز فقط از مسیر تولید فکر به دست میآید. اگر اندیشه مستقل از دولت و حاکمیت – در کنار مراکز اندیشهورزی حاکمیتی – به رسمیت شناخته و به آنها بها داده شود، اتفاقات مهمی میافتد. به شرطی که این مراکز کیفی باشند و نه کمّی، محدودیتی برای فکر و ارائه پژوهشهایشان نداشته باشند و کسی از آنها متوقع نباشد که صرفا مهر تائید بر اقدامات ساختار حاکم بکوبند.
انتهای پیام
سلامحکمرانیایرانفقرفکری
ندارد.صراطوراهانقلاباسلامی
میطلبدمطابقمکتباسلامحرکت
کندودراینمسیرباامثالامریکا
اسرائیلومنافقینوناکثینومارقین
وقاسطینووهابیونو….شرکهای
جدیدوباستانگرایانو….برخورد
دارد.اسلامدینجهانیست.وبرای
بشرطرحداردجهانفعلی
بااینسردرگمی
دردامشیطان
سقوطمیکندیکعدهبدبخت
فلکزدهرژههمجنسگرایان
درغربراهمیاندازندو برخی
حکومتهاازآنهاحمابتمیکنند
مغضلاتزیستمحیطیگازهای
گلخانهایوانواعانحرافاتاخلاقی
تبعیضو…..درایناوضاعو احوال
حاکمیتایرانبرآمدهازانقلاب
اسلامیمسیریطیکردهو همچنان
میرودواگربابنیادفکریاسلامناب
محمدی.ص.بیشتروفقدهد
سیاستگذاریهایشراخوبحتما
یاریخداوندبیشترنصیبخواهد
شد.بایدآفتهاراهمشناسایی
کندمواردیمانندباستانگرایی
وتفکراتموسومبهایرانشهری
وپانفارسیزمواشرافیتو…..
راسنجیدهتامانعتحققعدالت
ومانعمثلتمدننمونهحکمرانی
اسلامدردیدگانجهانیاننشود
درمصلحتهماعتدالرارعایت
کند