پارادایم کربلا و زندگی ایرانی | محمد فاضلی
محمد فاضلی
«محمد فاضلی»، جامعهشناس، در کانال تلگرامی خود نوشت:
واقعه عاشورا چه نقشی در زندگی ایرانی ایفا میکند؟ یکی از مبسوطترین پاسخها به این پرسش را مایکل فیشر، انسانشناسی آمریکایی (…-۱۹۴۶) ارائه کرده است. فیشر سه بار در ایران – اولین بار بین سالهای ۱۹۶۹ تا ۱۹۷۱، و دو بار دیگر در سالهای ۱۹۷۴ و ۱۹۷۵ – کار پژوهشی و زندگی کرده است. زبان فارسی را هم به خوبی میداند. حدود ۲۰ سال پیش به همراه مصطفی مهرآیین درباره آثار فیشر مقالهای نوشتیم.
شرح مختصر نگاه فیشر به عاشورا در زندگی ایرانی که آنرا در عبارت «پارادایم کربلا» خلاصه میکند، و نقشی که در انقلاب ایران ایفا کرده است، میتواند برای درک جهان اجتماعی ایرانی، راهگشا باشد.
یک. فیشر معتقد است اسلام ایدئولوژی واحدی نیست، بلکه زبانی است که ایدئولوژیهای مختلف به شیوههای متفاوت از آن بهره میگیرند. «بیان شیعی» یکی از صورتهای این بهرهگیری است.
دو. فیشر تلاش میکند نقش فعال واقعه کربلا در فرهنگ ایرانی، توجه به نمادهای فرهنگ شیعی، بررسی دو تن از امامان شیعه در فرهنگی ایرانی-شیعی، و تحلیل مراسم محرم و محتوای نمادین آنها را برای تحلیل فرهنگ ایران بهکار گیرد.
سه. ایران قبل از انقلاب حامل چهار نوع دین بود: دینی عامه روستائیان و بازار؛ دین مدرسههای دینی و علما؛ دین خردهفرهنگ صوفیه؛ و دین خصوصیشده طبقات بالا.
چهار. تشیع را باید در سه ساحت شناخت: اطلاعات تاریخی در قالب «پارادایم کربلا»؛ استقرار دولت صفوی؛ و شکلگیری هسته فقهی، الهیاتی و اسطورهشناختی شیعه.
پنج. «جامعه عادلانه» مرکز ثقل گفتمان روحانیت قبل از انقلاب است. روحانیت قبل از انقلاب با تکیه بر رخدادها و داستانهای تاریخ شیعه، جامعه عادلانه را در سه محور سیاست، اقتصاد و اخلاق فردی، صورتبندی میکرد.
شش. نظریه سیاسی شیعه در دو قطب نشانهای بروز میکند. اول، الگوی حکومت علی (ع) وقتی که مؤمن بر سریر قدرت است. و دوم، الگوی عمل امام حسین (ع) وقتی که غیرمؤمنان در قدرتند و مقاومت در برابر بیعدالتی اولویت است.
هفت. داستان کربلا (پارادایم عاطفی تشیع)، مثالی از قربانی شدن خانواده و اجتماع، مقاومت در برابر فساد دولت، و کلید تخیل عاطفی تشیع است. گریستن بر حسین (ع)، ظرفیت تبدیل به جنگیدن برای عقاید ایشان را نیز دارد.
هشت. کربلا به این معنا پارادایم است که مدلی برای زندگی و تفسیر وقایع آن است. کربلا غلیان مواجهه عاطفی با زندگی اجتماعی-سیاسی است. داستان کربلا پارادایم اصلی تراژدی شیعه درخصوص هستی است. در این دنیا همواره شر و ظلم علیه خیر و عدالت فعالیت میکند و بر مسلمانان است که برای تحقق عدالت مبارزه کنند. کربلا مدلی برای شبیهسازی جهان است. عاشورا، یوتوپیای مقاومت است.
نه. فرد و اخلاق فردی، محور گفتمان سیاسی و اقتصادی تشیع برای حصول جامعه عادلانه است. حادثه کربلا پیش از آنکه نشانگر تلاشی نظامی به نفع واقعیتی سیاسی باشد، نمایش ایمان (فردی) است.
ده. «علتها و زمانبندی وقوع انقلاب ایران، اقتصادی و سیاسی بودند؛ شکل بیان و فرایند پیشرفت آن به شدت بر سنت اعتراض دینی تکیه داشت.» عاشورا و پارادایم کربلا، زبان شیعی-ایرانی بیان اعتراض در انقلاب سال ۱۳۵۷ بود. انقلاب بر مسائل واقعی دنیای مدرن – بیکاری، حاشیهای شدن و ارزشزدایی از مهاجران روستایی – متکی بود، اما پارادایم کربلا، زبان بیان اعتراض به این واقعیات شد.
یازده. در جریان انقلاب سال ۱۳۵۷، دو تغییر ایدئولوژیک مهم رخ داد. اولا، تأکید شد که پارادایم کربلا به معنای اشک ریختن منفعلانه برای حسین (ع) نیست بلکه معنای واقعی آن مبارزه برای تحقق آرمانهای اوست. دوم، پس از فروپاشی رژیم پهلوی، امام علی (ع) به عنوان نماد بناکننده حکومت و پیامبر اسلام (ص) به عنوان نماد جهانگرایی به جای امام حسین (ع) به مثابه نماد اعتراض نشستند.
اگرچه من با تقلیل تاریخ سیاسی و اجتماعی تشیع به «پارادایم کربلا» مخالفم، و معتقدم فیشر ظرفیتهای موجود در اندیشه و تاریخ شیعی برای آشتی دادن ایمان و عملگرایی سیاسی را نادیده میگیرد و همه چیز تشیع را در پارادایم کربلا خلاصه میکند؛ اما تحلیل فیشر از جایگاه واقعه عاشورا در فرهنگ شیعی-ایرانی، دیدگاه مهمی برای درک اهمیت عاشورا و عمق آن در فرهنگ ایرانی است. چنین رویکردی در درجه اول، خام بودن دو دسته دیدگاه را آشکار میکند. اول، خام بودن نگاهی که به دنبال مستعمره کردن گفتمان عاشورا برای منافع سیاسی یک جناح، گروه یا رویکرد سیاسی است؛ و دوم، خاماندیشی آنها که میخواهند این عمق فرهنگی را نادیده گرفته و این پارادایم را از حافظه جمعی ایرانیان بزدایند.
انتهای پیام