خرید تور تابستان

حسین مرعشی: حذف کردیم، حذف شدیم!

خاطرات زیادی از حسین مرعشی در ذهن سیاستمداران وجود دارد چرا که او سیاستمداری خنده‌رو است که کمتر وقتی می‌توانید او را با ابروان گره کرده ببینید. چند صباحی است آنچنان خود را به سیاست نزدیک نمی‌بیند و ترجیح می‌دهد کمتر به طور علنی در صحنه باشد اما اظهاراتش هنوز به صراحت آن مناظره‌‌ای است که در سال 84 با مهدی کلهر داشت‌‌.

به گزارش انصاف نیوز (رسانه کمپین انتخاباتی دکتر مسعود پزشکیان)، در آستانه انتخابات ریاست جمهوری یازدهم، روزنامه ی آرمان با حسین مرعشی به گفت‌وگو نشسته است که متن آن در ادامه می‌آید:

در آستانه انتخابات 92 هستیم. شما در سال 84 از سوی آقای هاشمی در مناظره‌هایی حضور داشتید. دلتان برای آن روزها تنگ نشده؟

یک مناظره با آقای مهدی کلهر بود، مناظره‌های زیادی نبود. دلم می‌خواست که صدا و سیما الان این مناظره را پخش می‌کرد.

چرا؟ مگر آن مناظره ویژگی خاصی داشت؟

در پایان 8 سال دولت آقای احمدی نژاد دوست داشتم تا بار دیگر آن را پخش می‌کردند تا مردم می‌دیدند و بهتر به آنها ثابت می‌شد که مباحث مطرح شده در آن مناظره تا چه اندازه امروز به واقعیت پیوسته و از این بابت از خودم راضی هستم مطالب را مطرح کردم که اگر به آن توجه می‌شد به نظرم بسیاری از مشکلات اجرایی ما پیش نمی‌آمد.

الان هم دوست دارید در مناظره‌های انتخاباتی باشید و باز هم پیش بینی کنید؟

نه منظور من آن مناظره بود. الان علاقه مند نیستم در انتخابات برای شخص یا گروهی فعال باشم ولی آن مناظره یک مناظره‌ای بود که در مورد آن قضاوتهای مختلفی شد ولی بازپخش آن می‌تواند روشن کند که ما درست می‌گفتیم یا حامیان دولت.

عده‌ای دوست دارند اصلاح طلبان فراموش شوند یا فراموشی بگیرند. یعنی به گذشته باز نگردند…

اصلاح طلبان به دو بخش کلی تقسیم می‌شوند که یک بخش کادرهای سیاسی اصلاح طلب است و دیگری مردم علاقه مند هستند که می‌خواهند کشورشان از بعضی سیاست‌ها و روش‌های غیر کارشناسی، بداخلاقی‌ها فاصله بگیرد. این را که نمی‌شود کاری کرد. به نظر شما می‌شود کاری کرد؟ اصلاحات را نمی‌شود به فراموشی سپرد و تنها می‌توان کادرها را حذف یا محدود کرد. می‌شود گفت یک عده در انتخابات نیایند و حتی در ستاد هم نباشند اما مردم را چه می‌شود کرد؟ یک روز یک نفر به من گفت اگر اصلاح طلبان در انتخابات نباشند، حذف خواهند شد. این حذف تا کجا ادامه پیدا خواهد کرد؟ این حذف دامن رقیب را خواهد گرفت، دامن اصولگرایان را خواهد گرفت. مگر امروز آقای ناطق نوری می‌تواند مثل دهه 70 نقش آفرینی کند؟ حتی مگر آقای عسگراولادی می‌تواند همانند سالهای گذشته و به همان سیاق نقشی داشته باشد؟باید از آن طرف سوال کرد که ندانم کاری تا کی؟ هدر دادن منابع کشور تا چه زمانی؟ من در دوره‌‌ای که فرصت یافتم به این موضوع فکر کردم که چه باید کرد؟ از کجا مسیر را اشتباه رفتیم. جمع بندی این شد از آنجا که تثبیت خود را در حذف دیگران تصور کردیم. در نبود رقیب، نیروهای خط امام(ره) در دولت وقت و مجلس اول به دو بخش چپ و راست تبدیل شدند. به این مقطع رسیدیم که دو جناح کشور به نام چپ و راست را به رسمیت شناخته بودیم. در انتخابات مجلس سوم ما خط امامی‌ها تلاش نکردیم و جا ماندیم. ما رقیب را متهم و هو کردیم تا مجلس سوم را بگیریم. اکثریت قاطع را گرفتیم و آنها هم در مقطعی همین کار را با خودمان کردند. امروز هم در نبودن اصلاح طلبان، یک جریان طرفدار رئیس‌جمهور با قرائت اصولگرایی به جریان انحرافی مشهور شدند و رقیب اصولگرایان هستند و اصولگرایان به چند بخش تقسیم شدند. امروز هم جریانات سیاسی به دو گروه اصلاح طلب و اصولگرا قابل تقسیم هستند و اگر امروز این رقابت همانند قبل به رسمیت شناخته نشود، باز هم حذف اتفاق خواهد افتاد و نیروهای باقی مانده تقسیم بر دو خواهند شد. و این تقسیم بر دو شدن، کفایت مدیریت را در ارگانهای مختلف کاهش می‌دهد و نتیجه این می‌شود که سالی با 70 تا 80 میلیارد دلار درآمدهای نفتی، رشد اقتصادی منفی می‌شود و تورم به بالای 30 درصد می‌رسد و ظرفیت اشتغال لطمه می‌بیند و دوباره بحث کوپن و سهمیه بندی مطرح می‌شود‌‌. من فکر می‌کنم نباید رقیب و اصل رقابت را نادیده بگیرم و بگذاریم هر کس هر هنری دارد هنر خودش را عرضه کند و مردم داور باشند .البته این نیازمند حوصله و ظرفیت و تحمل شنیدن سخنان انتقادی است و سیستم اطلاع رسانی صحیح و شبکه خصوصی را می‌خواهد‌‌.

8 سال قدرت در دست اصلاح طلبان نبود، آیا می‌شود گفت این طیف در این سالها مظلوم واقع شد؟

لازم نیست قدرت همیشه در اختیار یک جناح باشد. باید اقلیت و اکثریت به هم نزدیک باشند و رقابت هاکاملا برابر باشد. یعنی اگر رقابت 80 به 20 یا 70 به 30 شد، خیلی خوب است ولی قابل دوام نیست و خوب است اما خیلی خوب نیست چون آن که اقلیت 30 درصدی است خیلی ناامید می‌شود که دوباره قدرت را بگیرد. اما اگر 48 به 52 باشد با هم، هم وزن می‌شوند. در کشور باید اکثریت حاکم باشد اما اقلیت هم باید ناظر باشد و نباید حذف شوند. مهم نبود که اصلاح‌طلبان در قدرت نبودند؛ چه اشکالی دارد مگر؟

به نظر شما ناظر خوبی بودند؟

آنها ناظر هم نبودند یعنی در صحنه تاثیرگذاری کمرنگ شدند و همین موضوع موجب شد انتقادات آنها، به موقع شنیده نشود. برخی اصولگرایان هم حذف شدند و بر اصولگرایان هم وقعی نگذاشتند. باید اکثریت باشید، به قدرت بروید و با سازوکاری راهکارهایی که فکر می‌کنید برای کشور مفید است را اجرا کنید. نمی‌شود که جناح اصولگرای در قدرت باشد و آقایان توکلی و باهنر و … منتقد باشند، این که خیلی معنا ندارد. از سوی دیگر، اگر در قدرت نیستید باید نظارت کنید. باید در صحنه حضور داشته باشید و منتقد باشید و هر حرکتی را زیر ذره بین قرار دهید و اگر آمار غلطی داده شد، بگویید‌‌‌ای مردم. فلان مسئول آمار غلط داد. الان خبرنگاری می‌پرسید آن 3 میلیون شغل چه شد؟ پاسخ می‌دهند سه میلیون؟ الان 6 میلیون شغل درست شده است. آدم یاد آن داستان می‌افتد که از فردی پرسیدند مرکز زمین کجاست و گفت همین جا که من ایستادم مرکز زمین است و اگر باور ندارید بروید متر کنید.

اما آقای مرعشی این را هم مدنظر داشته باشید که برخی اوقات در بیان نقدها بزرگنمایی شد و برخی اوقات هم نقد را به تمسخر تبدیل کردند. حتی برخی عملکردهای مثبت نادیده گرفته شد.

به هر حال من نمی‌دانم در دوره اول دولت آقای احمدی نژاد وقتی سازمان برنامه منحل شد، آیا نقد نشد؟ آیا وقتی دولت منابع درآمدهای ارزی کشور بدون توجه به ظرفیتهای اقتصاد تبدیل به ریال و هزینه‌های ریالی کرد، دانشمندان و اساتید و ناظران نامه ننوشتند و تذکر ندادند و نگفتند چه تورمی ایجاد می‌کند؟ حالا ممکن است کسی در مجله یا پیامکی یک امری را به استهزا گرفته باشد اما در مورد مسائل اصلی اینگونه نبود. وقتی در دولت اول سند چشم انداز مدنظر قرار نگرفت، مگر نقد نشد؟ وقتی به برنامه چهارم آن طور نگاه شد، مگر نقد نشد؟ صدا و سیما از این جهت ملی است که پولش را مردم می‌دهند و نه اینکه سیاستهای آن الزما ملی باشد، چرا میزگردهای آن متوقف شد؟ کدام میزگرد دعوت کردند و ما نرفتیم. کدام فرصت را دادند که ما استفاده نکردیم. مجمع تشخیص هشدارهای لازم را داد. اینها بارها گفته شد. دخالت دولت در بانکها در قانون برنامه منع شده بود. با ایجاد شورای رقابت دخالت دولت در نرخ گذاری منع شده بود و گفته شد اگر دولت بخواهد نرخی را دستکاری کند، این منابع را نمی‌تواند دولت هر اندازه بخواهد تخصیص دهد و در برنامه چهارم گفته شده بود که هر سال 20 درصد کاهش پیدا کند تا در انتهای برنامه تمام شود اما دولت به یکباره حجم وسیعی را در قالب بنگاههای زودبازده تزریق کرد و مانده مطالبات وصول نشده بانکها از 50 هزار میلیارد تومان فراتر رفت. یادمان هست که یک شبه 30 تا 40 سفیر را برکنار کردند و ما گفتیم که سفیر یک شبه تربیت نمی‌شود و در یک بستری، 20 تا 25 سال طول کشیده که در کشور 20 تا 25 دیپلمات زبده تربیت کند. کجا این انتقادات گفته نشد؟ اینها همه گفته شد. آنچه امروز به آن رسیدیم و دیوان محاسبات گفته، 50 درصد بودجه کشور کسری است مثل سال 67 و سال پایانی جنگ است. در سال پایانی جنگ به این شرایط رسیده بودیم که 50 درصد بودجه کشور کسری داشت. رئیس کل بانک مرکزی می‌گوید تورم به 31 درصد رسیده و انجمن خودروسازان می‌گوید که تولید به 40 درصد سال قبل، بقیه تولیدات هم همینطور است، آمار رسمی نشان می‌دهد در سال 84، 22 میلیون و 600 هزار شاغل داشتیم و اکنون هم 22 میلیون و 600 هزار شاغل داریم؛ فقط 700 میلیارد دلار در 8 سال هزینه کردیم و گفتیم سالی یک میلیون شغل درست می‌کینم که اگر یک شغل درست شده، یک شغل هم از دست رفته است. با 700 میلیارد دلار هزینه کردن از بودجه منابع کمیاب نفت، سر جای اول هستید، اینها را منتقدان گفتند. من در مجلس ایرلند که به عنوان هیات پارلمانی به آنجا رفتیم، سنت پارلمان این بود که اکثریت، دولت تشکیل می‌داد و اقلیت دیوان محاسبات کشور را در دست داشت. یعنی کمیسیون محاسبات مجلس و به تبع آن دیوان محاسبات در اختیار اقلیت بود. حالا ببینید در مجلس هشتم و نهم، اقلیت کجاست؟ آیا اصلا وجود دارند. اگر هم باشند، 10 تا 15 نفر هستند که گوشه‌‌ای نشستند. اقلیت موثر کجاست؟ محاسبات در اختیار دارند؟ در نظام‌های تکامل یافته قدرت در برابر قدرت است. تو حق داری، دولت تشکیل بدهی و من هم حق دارم، حساب تو را داشته باشم.

شما عیدی گرفتید؟

نه. به حساب من نریختند.

چرا؟

والا نمی‌دانم و باید زنگ بزنم وزیر دارایی بگویم پول من را بفرست.

مطمئن هستید؟

بله‌‌. چنین پولی به حساب من نرفته بود.

یعنی هر روز حسابتان را چک می‌کنید که ببینید این پول ریخته شده یا نه؟

من روی این یکی حساس هستم .

ماههای قبل هم چک می‌کردید؟

نه. این ماه را چون حساس بود چک کردم.

اصلا برای دریافت یارانه ثبت نام کردید؟

نمی دانم چون آن دوره نبودم و نمی‌دانم خانواده ام ثبت نام کردند یا نه. کارهای منزل دست حاج خانوم است پس از ایشان بپرسید.

آنقدر پولدار هستید که اصلا چک نمی‌کنید؟

ما اینقدر بدهکار هستیم که با این پولها مشکلی حل نمی‌شود.

در جامعه جا افتاده که شما از وضع مالی خیلی خوبی برخوردار هستید اما منزل شما بسیار ساده است. این تناقض ذهن من را مشغول کرده است.

والا آن خانه برای باجناقم بود چون من خانه خودمان را فروختم و برای بچه‌ها سرمایه گذاری کردم. هنوز خانه نساختم و در حال ساخت هستم‌‌. اکنون اولین طبقه آن را سقف می‌زنیم.

چند طبقه است؟

برای خودمان و بچه‌ها هر کدام یک واحد می‌سازم یعنی 5 واحدی است. فکر کنم 2 تا 3 سال دیگر طول بکشد. زندگی من مستقل است و برای هر کدام از پسرانم که دیگر بزرگ شدند، پروژه‌‌ای را تعریف و سرمایه گذاری کردم بنابراین خیلی مقروض هستم اما درآمد آن در آینده به نحوی است که بتوانم قرضها را بدهم.

تصور من این بود که شما هنوز در ساده زیستی اوایل انقلاب ماندید؟

زندگی نباید از حد متعادل فراتر رود ولی درآمد را باید کسب کرد. داشتن درآمد یک امر است و هزینه کردن آن یک امر دیگر است‌‌. توصیه من به دوستانم این است که هر کس به هر اندازه از راه مشروع می‌تواند درآمد کسب کند، این کار را انجام دهد و برای جامعه هزینه کنند. مصرف باید متعادل باشد.

چرا این قدر پشت سر شما حرف است؟

چه حرفی است؟ من نشنیدم.

مثلا همین بحث اقتصادی و باغ پسته و …

والا نمی‌دانم‌‌. قرار بود 8 سال علیه ما افشاگری شود که نشد. ان شاا… آقای احمدی نژاد لیستش را رو کند تا ببینیم ما هستیم یا نیستیم. نه بدهکار بانکی هستم و نه وام گرفتم و نه پروژه خاصی اجرا کردم.

در مورد فرزندان آقای هاشمی هم سندی رو نشده اما بحث در مورد آنها هم زیاد است

آنها که بندگان خدا خیلی مظلوم هستند. زندگی آنها تامین است اما حرفهایی که پشت سرشان است به میزان نود و اندی شایعات بی‌اساس است که در ایران مرسوم است. ایرانی‌ها خیلی زود شایعه می‌پذیرند.

چرا از این شایعات در مورد دیگران نگفتند؟

فرصت نشد! آقای هاشمی به آقای بهشتی گفتند آسیا به نوبت. اگر افراد دیگر هم بخواهند در صحنه بمانند، نوبت آنها هم می‌شود.

نظرتان در مورد آقای احمدی نژاد که ماههای آخر ریاست جمهوری‌اش است، چیست؟

آقای احمدی نژاد را خانم رجبی گفت معجزه هزاره سوم است اما من می‌گویم که ایشان معجزه هزاره چهارم هم هست. آقای احمدی نژاد به نظرات خودش اهمیت زیادی می‌دهد. هر کس کار خوب کرده را باید تحسین کرد. کسی که خروجی کار موفقی داشته باشد، مهم نیست مردم چه بگویند. مردم بگویند احمدی نژاد قهرمان مبارزه با فساد است یا بگویند احمدی نژاد بد است. اینها چه اهمیتی دارد و آیا مساله‌‌ای را حل می‌کند؟ تولید را سامان می‌دهد یا نظام کارآمد اداری را حاکم می‌کند؟ بیکاری و تورم را کم می‌کند؟ ببینید رئیس‌جمهور مسئول کشور است و باید تلاش کند تا یک درصد، یک درصد تورم را کاهش دهد. رئیس جمهور باید تولید را بالا ببرد و حوزه بین المللی را تقویت کند و در داخل همه را دور هم جمع و فعال کند. رئیس جمهور باید مسئولانه در صحنه حاضر شود.

دلتان برای آقای احمدی نژاد تنگ نمی‌شود؟

دولت آقای احمدی نژاد تجربه خوبی بود. بالاخره امروز بگویید ناطق نوری، من می‌دانم او چه فکری دارد و دوستانش که بودند و اگر روی کار بیاید، چه کسانی را رشد می‌دهد. اگر بگویید هاشمی رفسنجانی، همه درباره او اطلاعات را دارند اما خیلی از افرادی هستند که روی کار آمدند و هیچ اطلاعاتی از آنها نداریم.

فکر می کنم این حرف کامل نباشد .

همه چیز افراد معروف مشخص است. الان مسئولیت عملکرد آقای احمدی نژاد را اصلاح طلبان می‌پذیرند؟ اصولگرایان سنتی و جبهه پایداری هم نمی‌پذیرند. حسین شریعتمداری هم نمی‌پذیرد. این یک تجربه است. کشور بر اساس اصول فنی اداره می‌شود و این اصول را نباید با سیاست دچار اخلال کرد. مدیر می‌تواند اهداف را به کارشناس بگوید و خودش نمی‌تواند کارشناسی کند. مدیری می‌خواهد ساختمان 10 طبقه ساخته شود و کارشناس می‌گوید زمین سست است و ساختمان 10 طبقه برای این مکان مناسب نیست.

آقای احمدی نژاد اما از سال 84 تا 88 همین سیاست فعلی را داشت و در سال 88 باز هم بر مسند ریاست‌جمهوری با همان سیاست نشست.

ببینید آقای احمدی نژاد قاطعیت را در همه حوزه‌های کارشناسی اعمال کرده است. من به عنوان کسی که تجربه کمی دارم هیچ وقت نفهمیدم مبنای برخی تصمیمات آقای احمدی نژاد در حوزه اقتصاد چیست. سرمایه کارشناسی متعلق به افراد مشخصی نیست و متعلق به ملت است. مگر می‌شود با کشور شوخی کرد؟ من خوشم نمی‌آید از این و از آن خوشم نمی‌آید که درست نیست. اگر از اینها درس بگیریم و تجربه باشد خوب است .

آقای هاشمی را چه زمانی دیدید؟

جمعه ماه قبل بود.

نظر ایشان در مورد انتخابات چه بود؟

من سخنگوی ایشان نیستم.

نظر خودتان چیست؟

بعد از اتمام جنگ و در مجلس پنجم مسیر تکاملی در جهت مردمسالاری آغاز شد و در سال 76 تکامل پیدا کرد و یک روند شد و به هر دلیل من نمی‌خوام بگویم نهادهایی مقصر هستند چون در برخی اوقات، نهادهای مدنی توجهی به واقعیات نکردند. مجلس هفتم یک نقطه عطف و برگشت از تاثیرگذاری نهادهای مدنی بود. این روند، روند نزولی است و امتداد یافت و انتخابات‌های 84و 88 و مجلس نهم ادامه آن است. در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم، اگر روندی باشد که نهادهای غیرمسئول نقش اصلی را ایفا کنند و نهادهای مدنی در حاشیه باشند، ما قدرتی نداریم چون قدرت ما در حوزه نهادهای مدنی است.

شما در این مدت که اصلاح طلبان در قدرت نبودند چه آموختید؟

ضعف‌های خودمان را بهتر شناختیم. دیگر کمتر سر به سر هم می‌گذاریم و مردم کمتر ناراحت می‌شوند.

چطور می‌شود باز هم انتخاباتی همانند سالهای قبل از 84 داشت که اصلاح طلبان در آن حضور داشته باشند.

اگر همه سلایق حضور داشته باشند و یک رقابت پرشور برگزار شود، من معتقد به شرکت و حضور در انتخابات هستم.

محل کار شما قبلا دیوار بود و یک پنجره اما الان اکثرا شیشه جای دیوار را گرفته. دلیل این شفافیت چیست؟ آیا می‌خواهید بگویید در اتاق شیشه‌‌ای هستید که همه ناظر بر عملکرد شما هستند؟!

والا مشاور خوبی داشتیم‌‌. کار را به کارشناس سپردیم و آنها گفتند شیشه بهتر از دیوار است.

پس هدف شفاف سازی نبود؟

ما قبلا هم در اتاق با دیوارهای گچی بودیم، شفاف بودیم.

شما دوست دارید چه کسی رئیس جمهور شود؟

کسی که دغدغه اش توسعه ایران باشد و برنامه داشته باشد و از همه ظرفیتها استفاده کند.

اگر همین رئیس‌جمهور بر سر کار آمد، به دولت باز می‌گردید؟

فکر می‌کنم که ما دیگر نباید به دولت برگردیم. اگر یک دولت خوبی روی کار بیاید ما بیرون دولت بیشتر از یک وزیر می‌توانیم کمک کنیم. کشور زمانی موفق می‌شود که نهادهای غیر دولتی و موثر زیادی داشته باشد و به فردی مثل من اجازه کار داده شود تا بتواند قبل از ورود به دولت، نهاد بسازد چون کارایی آنها از دولت بیشتر است. علاقه‌مند به ساخت نهاد سالم و دارای انضباط و کارآمد هستم.

در چه حوزه‌هایی این نهاد سازی باید انجام شود؟

سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و در همه حوزه ها. اصلا تخصص من همین نهادسازی است.

چرا قبلا این کار را نکردید؟

این کار را کردم. اگر بخواهم بگویم می‌روند و باز هم حرف در می‌آورند.

خوب یک نمونه آن را بگویید.

خودنمایی می‌شود و بهتر است نگویم. خودت برو تحقیق کن.

بگویید دیگر.

یک موسسه غیرانتفاعی توسعه ساختم که 11 هزار نفر در آن شاغل هستند و هر چه درآمد کسب می‌کنم، در راه توسعه آن خرج می‌کنم. دوست داشتم بعد از پایان حضورم در دولت، نامه‌ای به مقامات کشور بنویسم که اجازه بدهید با دست باز کار کنیم و قول می‌دهم بنیادی بسازم بدون هیچ امتیاز خاص که 15 سال از بنیادهای معروف بزرگ‌تر باشد. اصلا هم نمی‌خواهم شخصی باشد. نیازهای شخصی محدود است و خیلی زود تامین می‌شود‌‌. دوستی به نام همایون صنعتی داشتم که مرحوم شد به من گفت «مرعشی هیچ وقت پول نگه نمی‌دارم چون هر وقت هر اندازه بخواهم، در می‌آورم». خیلی استعداد عجیبی داشت و نهادهای خوبی ساخت. مثلا روستایی به نام لاله زار بود که او می‌گفت نمی‌شود بدون دلیل نام آن لاله زار باشد اینجا باید گل خوب پرورش پیدا کند بنابراین رفت آنجا و گلکاری کرد و گلاب گرفت. الان به اندازه کاشان تولید گلاب دارد. من با اطمینان می‌گویم دولت به کسانی مانند من که تجربه دارند، احتیاج دارد. من با تجربه‌‌ای که دارم حاضرم نهادهایی بسازم که خودشان یک دولت باشند. اما باید اجازه دهند. نمی‌شود که من نتوانم با وزیر و وکیل دیدار داشته باشم و پروژه ام را توضیح دهم. دولتی باشد که به من و امثال من فرصت دهد و منافع برای اقشار مختلف و کارهای مختلف مثل اسکان، درمان، تحصیل و دانشگاه باشد. می‌شود سهام آن را به مردم بدهند. ایران کشور پروژه است و ایران را کسی نمی‌شناسد.

ظاهرا گلایه دارید کسی حاضر نیست به حرف شما گوش کند.

درآمد نفت برای کشور کفایت می‌کند. ماهاتیر محمد یک بار به من گفت ما در مالزی هر کس پول درآورد، ما 32 درصد شریک هستیم. گفتم در مالزی مگر دولت سهامدار است که گفت نه بدون اینکه سهامدار باشیم، 32درصد درآمد همه تاجران و تولیدکنندگان و کشاوزران را از طریق مالیات می‌گیریم. دولت در آنجا بواسطه مالیات اداره می‌شود و به من کمک می‌کند که درآمد کسب کنم و دولت مالیاتش را بگیرد. اگر کشور با مالیات اداره شود به همه کمک می‌کند.

دلتان برای کدام وزیر کابینه تنگ می‌شود؟

با آنها آشنا نیستم و وقت صرف آن نمی‌کنم چون آن قدر موضوع برای فکر کردن دارم که به اینها نمی‌رسم.

خاطره‌‌ای از حضور در دولت آقای هاشمی دارید که هنوز یادتان مانده باشد؟

سال 74 بود که با آقای هاشمی به ارومیه رفتیم. در صف آخر جمعیت، یک پسر 12- 10 ساله که دچار عقب‌ماندگی ذهنی بود عکس آقای هاشمی را دست گرفته بود و دوست داشت ایشان را ببیند. من دست او را گرفتم و به جایگاه بردم. او تا به حال این جمعیت را ندیده بود و خیلی ذوق کرد. شاید بابت همین کار من را به بهشت ببرند. آقای هاشمی بعد سخنرانی این پسر را بوسید و هدیه‌‌ای داد‌‌. در آنجا آقای غرضی و ترکان و بشارتی و میرزاده و فروزش و .. ایستاده بودند و حاج آقا از من پرسید این پسر از کجا آمد؟ که من هم گفتم از همانجا که شما وزرایتان را آورید و آوردم که اگر خواستید ترمیم کابینه کنید، دستتان بسته نباشد. یک روز برای آقای خاتمی این خاطره را تعریف کردم که او از من پرسید درباره وزرای من چه می‌گویی که من گفتم اگر جسارت نباشد با این وزرا که شما آوردید، آن پسر هم دیگر نمی‌پذیرد در کابینه شما باشد. اتفاقات چند روز پیش باز هم صحبت آن پسره شد.

گفتگو از روزنامه ی آرمان – مطهره شفیعی

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا