مصیبتنامه | رضا بابایی
«رضا بابایی»، پژوهشگر فرهنگی در یادداشتی تلگرامی نوشت:
پاییز پارسال، پسرم، محمدامین، یک گوشی دست دوم از یک دانشجونما خرید. چند ماه بعد، از دادگستری شهر … نامهای برای ما آمد که شما متهم به دزدی گوشی هستید و در فلان تاریخ برای تحقیق و بازجویی به دادگستری شهر … مراجعه کنید. رفتیم. در دادیاری معلوم شد که گوشی دزدی بوده و پس از شکایت صاحب آن، که یکی از استادان دانشگاه است، ما ردیابی الکترونیکی شدهایم و اکنون باید ثابت کنیم که ما این گوشی را ندزدیدهایم. در همان دادگستری از صاحب گوشی عذرخواهی کردیم و گوشی را به او تقدیم کردیم و از او خواستیم که از شکایتش صرف نظر کند. محمدامین، آن روزها برای کنکور ارشد آماده میشد و نیاز به تمرکز و زمان داشت. جناب شاکی کوتاه نیامد. من خودم را معرفی کردم و گفتم که کار و بارم در قم چیست. قبول نکرد. دادیار محترم گفت: شما یا باید رضایت این آقا را بگیرید یا باید ثابت کنید که گوشی را خریدهاید. شاکی رضایت نمیداد و میگفت شما یا باید دزد را پیدا کنید یا خودتان دزدید. دزد و فروشندۀ گوشی هم هیچ رد پایی از خودش باقی نگذاشته بود. از دست دادیار هم کاری برنمیآمد. من درخواست کردم که اقلا پرونده را به دادگستری قم ارجاع بدهید که ما مجبور نشویم هر بار این راه دراز را بیاییم و برویم. با این درخواست هم موافقت نشد.
پس از جلسۀ نخست دادیاری، رفتوآمدها شروع شد. گاهی از کلانتری آن شهر امریه میآمد، گاهی از آگاهی، گاهی از حراست دانشگاه. 10 ماه روح و روان ما درگیر این مسئله بود. 10ماه بردند و آوردند و شما میدانید که معمولا در وقت بازجویی از متهمان، با آنان چگونه سخن میگویند و چه آثاری بر روح و روان جوان میگذارند.
من از دستگاه قضایی گلایهمند نیستم که برای یک گوشی دویست هزار تومانی، این همه ماجرا درست شد. گلایهام از آن هموطن است که نتوانست گذشت کند. او از رضایت ندادن هیچ سودی نمیبُرد؛ اما قدرت بخشیدن هم نداشت. نبخشید و یک خانواده را 10 ماه عذاب داد. هر وقت که به این موضوع فکر میکردم، با خودم میگفتم: ایرانی یعنی همین. این است مرام مردمی که میکوشی تا ایران، جای بهتری برای زندگی آنان بشود. کسانی همچون من که نتوانستیم جلو زبان و قلممان را بگیریم و برای ایران و ایرانی، زندگی خود را تباه کردیم، چه به دست آوردیم جز گوشی دستدوم دزدی و زندگی با چنین انسانهایی؟
انتهای پیام
بابا دمت گرم! یعنی از هیچ کس (قانون ناکارآمد، دزد موبایل، دادرسی که همکاری نکرده است و…) گله نداری، و فقط از مالباخته گله داری؟!!
دقیقا. شما باید اول از فرزند خود گلایه کنید که چرا گوشی را به طور غیر رسمی، بدو فاکتور معتبر و از فروشنده دوره گرد خریده. اکر امثال فرزند شما، دانسته یا ندانسته این گوشی ها را نخرند، دزدی هم به سرقت دست نخواهد زد
صادق جان ، در این قضیه قانون کار خودشرو کرده ، دزد موبیل هم ناپدید شده ، درد جای دیگر است که یک استاد دانشگاه با وجود دریافت موبیل خود و با علم به اینکه متهم دانشجو و از خانواده فرهنگی و خرید این موبیل از شخص دیگر و گرفتاریهای خانواده متهم …. باز هم پافشاری به خواسته خود بدون هبچ گذشتی .. !!!
باید به این جناب استاد دانشگاه گفت :
تو که از محنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی
متاسفانه برخی از قضات هم درک و شم درستی ندارند ، زمانی سر و کارم به دادگاهی افتاد در مقام شاکی ، متهم یکی از دوستان خود را به عنوان شاهد معرفی کرده بود و این شاهد هم دوست خود را به عنوان شاهد معرفی کرده بود و جلسه برای ادای شهادت شاهد دوم بود . وقتی من به وسیله قاضی از شاهد سئوال کردم متهم را از کجا میشناسی گفت در خدمت سربازی همدوره بودیم و از آن موقع او را میشناسم ، در حالیکه متهم حدود 60 سال داشت و شاهد کمتر از 30 سال ولی شاهد متهم را ندیده بود . وقتی به قاضی گفتم شاهد دروغ میگوید ، در پاسخ گفت که خودش مسئول است و روز جزا پاسخگو و متهم تبرئه شد !
در این مملکت همه از هم میترسیم و اگر لبخندی هم به روی یکدیگر بزنیم برای دفع شر است. تمیدونم چه طاعونی است که روح و روان مردم رو مبتلا کرده. همه عصبانی، همه ناراحت، همه افسرده، همه نگران، همه بی حوصله…
اساسا همینیم پیچیرا که با یک پیچ گوشی کوچک باز میشود بادریل خرابش میکنیم این همه چیز ماست از سیاست تا فرهنگ تا اقتصاد ببیند چند تا جوان در پاسارگاد جمع شدند بعضی شعارهایی هم دادند ایا عقل سلیمی نباید رفتارهارا ارزیابی وعلت تامه این فعل وانفعالات راتجزیه وتحلیل کند؟ ………….
کسانی همچون من که نتوانستیم جلو زبان و قلممان را بگیریم و برای ایران و ایرانی، زندگی خود را تباه کردیم، چه به دست آوردیم
از ایران و ایرانی طلبکار شدید؟
مثلا چه خدمتی کردید غیر از تکرار ناقص حرف ها و انتقاداتی که دویست سال است دارد در این کشور استعمارزده تکرار میشود و از صدر تا ذیل تکراری و بی مصرف است؟