تجربه لبنان و مجلس ما
علي شكوهي، روزنامه نگار در روزنامه ی اعتماد نوشت:
✅ ديروز عصر در حال ديدن مجلس لبنان از شبكه خبر بودم كه ايده نوشتن اين يادداشت در ذهنم جرقه زد. نمايندگان مجلس لبنان ديروز بعد از دو سال موفق شدند در انتخاب رييسجمهوري به نتيجه برسند و براساس راي حدود دوسوم نمايندگان مجلس، ميشل عون به رياستجمهوري لبنان انتخاب شد. در لبنان مطابق نوعي تقسيم قدرت خاص و بر اساس دموكراسي انجمني رايج در آن كشور، رييسجمهوري حتما بايد از ميان مسيحيان ماروني انتخاب شود، نخستوزير بايد مسلمان اهل سنت باشد و رياست مجلس هم به شيعيان ميرسد اما دو سال است كه اختلافات موجود ميان احزاب اين كشور كار را به بنبست كشاند و تلاشها بينتيجه ماند. اكنون احزاب سياسي بر سر انتخاب رييسجمهوري و نخستوزير به توافق رسيدند و اين اميد را ايجاد كردند كه اوضاع لبنان سامان بهتري پيدا كند به خصوص در شرايطي كه اين كشور با تهديدهاي جدي در مرزهايش مواجه است.
✅ اهميت تجربه لبنان براي من از منظر وفاقي است كه نيروهاي متعارض با هم كردهاند تا كشورشان را يك گام به جلو ببرند. همگان ميدانند كه ديروز كساني در كنار هم قرار گرفتند و به توافق رسيدند كه سالها با هم جنگيده بودند و كينههاي شديدي ميان آنان جريان داشت. ميشل عون كه زماني فرمانده ارتش بود و دولت نظامي را ايجاد كرده بود و به دليل مخالفت با حضور ارتش سوريه در لبنان مجبور به ترك اين كشور شده بود، بعدها از منظر سياسي به سوريه نزديك شد و با حزبالله لبنان عهدنامه دوستي امضا كرد و ديگران هم همه جناياتش عليه مسلمانان و شيعيان را ناديده گرفتند و با او بناي همكاري گذاشتند. در طي اين دو سال حزبالله از حاميان جدي رياستجمهوري ميشل عون بود و ظاهرا با توافق ايجاد شده با جبهه اصلي رقيب (جريان المستقبل) بر سر نخستوزيري سعد حريري، انتخاب رييسجمهوري ممكن شد. اكنون در لبنان كساني از ميشل عون حمايت ميكنند كه از نظر مذهبي با هم مخالفند، در احزاب كاملا ضديكديگر فعالند، گرايش سياست خارجي آنان با هم متفاوت است و از طرفداران جمهوري اسلامي تا همراهان امريكا و عربستان و اسراييل را شامل ميشود. اين همه ظاهرا به اين دليل در كنار هم قرار گرفتند كه معتقدند امنيت و منافع ملي لبنان امروز اين همگرايي را ضروري ساخته و احزاب سياسي موجود بايد اين ميزان عقلانيت داشته باشند كه اوضاع كشور را درست درك كنند و تصميم مناسب بگيرند.
✅ فكر ميكنم تجربه لبنان از جهات گوناگون براي ما هم مفيد است. ما به اندازه مردم لبنان تنوع و تكثر نداريم و به همين دليل، تجربه همزيستي با اديان و قوميتهاي مختلف را هم نداريم. تجربه دموكراسي ما نيز مانند لبنانيها نيست و البته به اندازه لبنان در معرض مداخله كشورهاي خارجي قرار نداشتيم. همه اين موارد موجب شده است كه ميزان تحمل مخالف در ميان ما مانند نيروهاي سياسي لبنان نباشد. اين فرهنگ حتي در ميان علما و فقهاي لبناني هم قابل مشاهده است زيرا شاهديم كه آنان هم تكثر فكري بيشتري را تجربه كردهاند و هم تحمل انديشه و نيروي مخالف را دارند و هم روشنفكرانهتر با مسائل مواجه ميشوند و از تحجر و جمود فكري در آن فرهنگ كمتر ميتوان ردي يافت. امام موسيصدر نمونهاي از اين علماي روشنفكر انديشمندي است كه به آساني با انديشمندان مخالف كنار ميآمد و براي تامين مصالح مردم لبنان و جهان اسلام به تفاهم با نيروهاي سياسي ديگر روي ميآورد. اين فرهنگ در كشور ما كمتر مشاهده ميشود در حالي كه سخت به آن نياز داريم.
✅ يكي از مهمترين آفاتي كه در فضاي سياسي ما قابل طرح است همين كمتحملي و بيصبري و عدم تحمل مخالف هم از بعد فكري و هم از منظر سياسي است. برخي تصور ميكنند كه براي همكاري با ديگران بايد حداكثر مشابهت ميان ما وجود داشته باشد و الا بايد به سوي تفكيك تشكيلاتي و اعلام مواضع تند عليه يكديگر برويم. بر اين اساس اگر كمترين تفاوت مواضعي ببينيم از هم دور ميشويم و قطع همكاري ميكنيم در حالي كه اين روش دايما اطراف ما را خلوت و نيروهاي سياسي را از ما دور ميكند. مگر ميشود در همه زمينهها به تعداد زياد داراي نيروهاي همفكر باشيم و فقط با كساني همكاري كنيم كه در همه مسائل مثل ما ميانديشند؟ از كجا معلوم كه نيروهاي سياسي موجود كه ظاهرا همفكرند، در آينده بر سر موضوعات مستحدثه و نو، اختلاف فكري پيدا نكنند؟ آيا بايد بلافاصله بناي بر قطع همكاري گذاشت و عليه هم موضع گرفت؟ آيا با اين تقسيم بر دو كردن مداوم نيروهاي سياسي كشور و تلاش براي حذف جرياني كه مخالفيم، كار به جايي نميرسد كه نه از تاك، نشان ماند و نه از تاكنشان؟
✅ امروز مجلس ما بايد درباره سه وزير پيشنهادي تصميم بگيرد. اين كار اگر از منظر كارشناسانه و تخصصي و بررسي برنامهها و توانمنديهاي فردي و مديريتي صورت بگيرد هيچ محل اعتراض نيست اما اگر از زاويه تنگنظري سياسي و عدم تحمل مخالف و نگرش حذفي به رقيب باشد قطعا خسارتبار است. ما حق نداريم به بهانههاي واهي اقدام به حذف نيروهاي توانمند كنيم و مصالح درازمدت نظام و كشور را ناديده بگيريم. ما در كشورهاي ديگر لهله ميزنيم كه يك كسي را بيابيم تا از جهاتي با ما همسو باشد و بتوانيم از توان وي براي گسترش فرهنگ ايراني يا انديشه اسلامي يا معارف اهل بيت و حتي زبان فارسي بهره بگيريم اما در داخل كشور در مصرف نيروي انساني اسراف ميكنيم و هزاران انسان معتقد و انقلابي را با كمترين تفاوت فكري و سياسي، از دور خدمت خارج ميكنيم. اين وضعيت ناشكري است و ما را از نعمت انسانهاي دلسوز و توانمند محروم ميكند. تجربه لبنان از اين جهت براي ما خيلي مفيد است.
انتهای پیام