لزوم حمایت از اپوزیسیون طالبان
هم میهن نوشت:
دیوید لوین مینویسد که اگر افغانستان میخواهد پیشرفت کند، جامعه بینالمللی باید به طالبان اجازه دیکته کردن شرایط و پرورش اپوزیسیون را ندهد.
دو سال است که ایالات متحده آمریکا نیروهای خود را از افغانستان خارج کرده و قدرت را در این سرزمین به طالبان واگذار کرده است. با این حال، کنترل طالبان بر افغانستان کنترلی شکننده است و اگر ساختار دولت طالبان دچار شکاف و فروپاشی شود، این خطر وجود دارد که افغانستان به یک کشور ورشکسته که مملو از جنگسالاران خشن است تبدیل شده و در نهایت به بهشتی برای تروریسم بدل شود. در چنین شرایطی جامعه جهانی برای حمایت از مخالفان بالقوه علیه شیوه حکومت طالبان، کاری انجام نمیدهد؛ کاری که اکنون باید به یک اولویت فوری تبدیل شود.
فهم اینکه در درون ساختار حکمرانی طالبان چه میگذرد، سخت است. اما زمانی که فیلمی از تعدادی از شخصیتهای ارشد طالبان از جمله سراجالدین حقانی، سرپرست وزارت داخله و شیرمحمد عباساستانکزی، سرپرست معاونت وزارت امور خارجه، در حال صحبت علیه شیوه کنترلی سفت و سخت ملا هیبتالله، پخش شد، تا حدودی مشخص شد که مسیری به سوی تنشهای داخلی در درون طالبان در اوایل سال جاری باز شده است. ملا هیبتالله رهبر عالی طالبان، از مقر خود در قندهار فرمان و فتوا صادر میکند. انتقادات عمومی مخالفان سرکوب شد و استانکزی افغانستان را ترک کرد، اما تنشها از بین نرفت.
شکاف اصلی بین شبکه حقانی و قندهار در جنوب است. شبکه حقانی کابل را کنترل میکند و در پایتخت و شرق کشور قدرت را در دست دارد. شبکه حقانی در پاکستان تاسیس شده و توسط سازمان اطلاعات پاکستان حمایت میشود. بیش از یک دهه است که شبکه حقانی بهطور رسمی با طالبان متحد بوده اما این روابط اکنون تیره شده است. هر دو طرف خواستار فرماندهان وفادار به خود را به خدمت گرفتهاند. گفته میشود هیبتالله یک واحد بمبگذار انتحاری را برای محافظت بیشتر از خود، به قندهار برده است.
طالبان در مسیر ایجاد تطابق میان یک گروه چریکی بودن و یک دولت بودن، دچار مشکل شده است. بسیاری از وزارتخانهها توسط روحانیونی اداره میشوند که تحصیلات علمی بسیار ضعیفی دارند. طالبان درحالیکه در بیشتر 20 سال گذشته در سایه فعالیت میکردند، سعی کردند کنترل خود را از طریق ارعاب تحمیل کنند. به گفته یک منبع نظامی، آنها بیش از 10 هزار نفر از بزرگان قومی و علمای مذهبی را کشتند و افکار عمومی را علیه ریاستجمهوری اشرف غنی بسیج کردند و او را فاسد و غربزده معرفی کردند.
طالبان پس از تشکیل دولت به سمت به دست گرفتن کنترل کامل رسانهها حرکت کرد. آنها در اولین سال بهدست گرفتن قدرت در افغانستان، به خبرنگاران خارجی اجازه ورود به کشور را دادند اما اکنون صدور ویزا برای خبرنگاران خارجی به ندرت صادر میشود. اعدامهای گسترده و شلاق زدن مردان و زنانی که مرتکب معصیت جنسی میشوند، اقداماتی است که طالبان به منظور تضمین تبعیت از خود از طریق ارعاب و همچنین جلب اعتماد روحیه جهادیاش به مبارزانی که اسلحه به دست دارند، انجام میشود. چراکه این افراد سلاح به دست که روحیه جهادی دارند، اگر چنین ویژگیهایی در طالبان نبینند، خیلی راحت جذب داعش خراسان خواهند شد.
پس از اینکه طالبان قدرت را به دست گرفت از منافع صلح برخوردار شد چراکه جنگ دیگر متوقف شده بود. رهبران سنتی و مذهبی و سران قبایل در افغانستان در سال 2021 دولت جدید طالبان را تنها گزینه بهتر پیش روی خود میدیدند چراکه جمهوری افغانستان در حال فروپاشی بود. اما این رضایت دادن به حکومت طالبان یک رضایت مشروط بود و شرطش این بود که طالبان به وعده خود در مهیا کردن شرایط بهتر عمل کند. اما با گذشت زمان، طالبان در ایجاد یک دولت فراگیر شکست خورد. پشتونها نتوانستند به مناصب حکومتی راه یابند و زنان نیز از کار کردن منع شدند. به این ترتیب بود که مخالفتها علیه طالبان بیشتر و بیشتر شد.
پشتونها بزرگترین اقلیت افغانستان هستند اما کمتر از نیمی از جمعیت این کشور را تشکیل میدهند. طالبان اکنون با افغانستانی متفاوت از افغانستانِ سال 2001 و زمانی که از قدرت رانده شد، مواجه است. نسل جدید افغانستان آرمانهای متفاوتی دارند؛ خصوصاً اینکه امروز بیش از هر زمان دیگر، زنان افغانستان تمایل بیشتری برای پایان دادن به چرخههای خشونت که زندگیشان را در 50 سال گذشته مخدوش کرده است، دارند. صحرا کریمی، یکی از مشهورترین سلبریتیهای افغانستان که در آگوست سال ۲۰۲۱ از کشور گریخت، میگوید: «نسل ما میخواست روایت جدیدی برای افغانستان بسازد که نوید سازندگی، پویایی، امید و پیشرفت را میداد.» رژیم طالبان بهدنبال چیزهایی بسیار متفاوت است. تحت رژیم طالبان، دختران مجبورند در خانه حبس شوند و پسران تحت شرایط سختگیرانهای در مکاتب تحصیل میکنند. واقعیت این است که پنجره زمانی برای بازیابی ارزشهای جمهوری افغانستان برای همیشه باز نخواهد بود.
چالشهای مخالفان طالبان
درست همانطور که تبدیل یک گروه شورشی به دولتمرد برای طالبان سخت بوده است، در آن سو نیز افرادی که در دولت افغانستان بودند نتوانستند یک پلتفرم منسجم و هماهنگ در قالب یک اپوزیسیون علیه طالبان ایجاد کنند. نخبگان افغانستان در سراسر جهان پراکنده شدهاند و حالا همه دغدغه و تلاششان این است که خانوادههای خود را در کشور جدید اسکان دهند. مسیر بسیاری از آنها به سمت سواحل غربی کانادا ختم شده است. تاریخ گذشته افغانستان نیز مشکلات خاص خود را دارد. در این کشور با احزاب سیاسی به دلایل پیچیده تاریخی، همواره با سوءظن برخورد شده است و هیچ علاقهای به توسعه این احزاب در دورانی که جمهوری افغانستان پس از 11 سپتامبر تشکیل شد، وجود نداشت. بسیاری از کسانی که اخیراً در دولت حضور داشتند، افراد فنی بودند. آنها هرگز مجبور نبودند با سیاست عملی سروکار داشته باشند. «دموکراسی» یک مفهوم مناقشهبرانگیز است که در بخشهای سنتیتر افغانستان با آن با سوءظن برخورد میشود. در این مناطق مردم معتقدند دموکراسی یک ساختار غربی است و از آن فساد و سوءمدیریت برمیخیزد و دموکراسی در چارچوب فرهنگ سنتی-اسلامی افغانستان قابل اجرا نیست. اگر به گذشته یعنی به دهههای 1980 و 1990، نگاه کنیم نیز تسلط کمونیستها با حمایت روسیه و مقاومت مجاهدین در مقابل آنها که به شکست روسها انجامید، هر دو براساس ایدهها و تفکرات خاص خودشان انجام شد. یکی از فرصتهای ازدسترفته که باعث فروپاشی جمهوری افغانستان شد این بود که در طول بیست سال گذشته نتوانست پتانسیل این تاریخ و گذشته مسموم را خنثی کند. رهبران مجاهدین که اغلب از آنها بهعنوان «جنگسالاران» یاد میشود، اکنون عمدتاً در ترکیه مستقر هستند و میتوانند مانعی برای افغانستان امروزی محسوب شوند؛ هر چند کسی انتظار ندارد که آنها دوباره قدرت را به دست بگیرند.
در ایجاد یک جنبش مخالف طالبان، تنشهای اجتنابناپذیری بین فعالان داخل کشور و فعالان خارج از کشور وجود دارد. پس از سقوط افغانستان، تعدادی از گروههای فعال زنان بهطور خودجوش در داخل افغانستان ظهور کردهاند. شهرزاد اکبر، رئیس پیشین شورای مستقل حقوق بشر افغانستان، این گروهها را از بریتانیا رصد میکند و میگوید که آنها خواهان برخورد سختتر با طالبان از سوی جامعه بینالمللی هستند. او میگوید:«آنها بهطور خاص خواستار عدم بهرسمیت شناختن طالبان هستند. هیچ کمک مالی از سوی غرب به آنها نمیشود و از انجیاوهایی که در گذشته ار غرب پول دریافت کردهاند و حالا از افغانستان گریختهاند، متنفرند.» امیدوارکنندهترین مسیر برای ایجاد یک اپوزیسیون منسجم در خارج، روند وین است. دو کنفرانس در وین و یک کنفرانس در دوشنبه برگزار شده و یک گروه کاری برای ایجاد یک «سازمان ملی واحد و فراگیر» علیه طالبان تشکیل داده است. این روند و سایر نشستهای دیاسپورای افغانستان توسط بنیادها و سرمایههای خصوصی و بدون دخالت دولتها حمایت شده است. هنگامی که نمایندگان بینالمللی بیش از 20 کشور در ماه مه با دبیرکل سازمان ملل متحد در دوحه دیدار کردند تا در مورد افغانستان گفتوگو کنند، جلسات جانبی با طالبان نیز برگزار شد اما هیچ تلاشی برای تعامل با گروههای مخالف طالبان صورت نگرفت. تناقضی که وجود دارد این است که جامعه بینالمللی، اپوزیسیون افغان را که فاقد انسجام است، نادیده میگیرد و هیچ کاری برای ایجاد آن انجام نمیدهد. برخی از محرکهای کلیدی در ایجاد اپوزیسیون، شبکه سفرای جمهوری افغانستان هستند که بسیاری از آنها هنوز در سفارتخانههای خود حضور دارند. یکی از مؤثرترین آنها، سفیر افغانستان در ژنو، به نام نصیر اندیشا است. او میگوید که «ساختن یک پلتفرم منسجم، با در نظر گرفتن درک اشتباهاتی که منجر به فروپاشی جمهوری افغانستان شده است، زمان میبرد. فکر میکنم اگر آنها واقعاً صدای بزرگی نداشته باشند هرگز نمیتوانند مخالفتشان را ابراز کنند.»
شکست گفتوگو با طالبان
پس از گذشت دو سال، واضح است که طالبان هیچ علاقهای به تسلیم شدن در برابر خواستهها و تشکیل یک حکومتی که سرکوبگر نباشد، ندارد. بنابراین تعامل فعلی با طالبان کارساز نیست. ایالات متحده، بریتانیا و اتحادیه اروپا همگی علناً اعلام کردهاند که از مقاومت مسلحانه علیه طالبان حمایت نخواهند کرد و این یکی از دلایل عدم حمایت آنها از روند وین بوده است. اما نرگس نهان، یکی از فعالان برجسته زنان و وزیر پیشین دولت افغانستان میگوید: «بههیچوجه نمیتوان بدون فشار نظامی قدرت را از طالبان پس گرفت».
احمد مسعود، فرمانده برجستهترین گروه مسلح ضدطالبان که با نام جبهه مقاومت ملی شناخته شده است، هم در دوشنبه حضور داشته و هم در وین. پدرش احمدشاه مسعود که در آستانه حملات 11سپتامبر ترور شد، موفقترین فرمانده مجاهدین در مبارزه علیه اشغال روسیه در دهه 1980 بود.
به غیر از جبهه ملی مقاومت افغانستان که در دره پنجشیر در شمال شرقی کابل میجنگد، یاسین ضیا، رئیس سابق ستاد ارتش افغانستان، در اقدامات چریکی، از جمله ترورهای هدفمند علیه طالبان موفق بوده است. سامی سادات، یکی دیگر از ژنرالهای سابق افغانستان، سال 2023 را در ایالات متحده گذرانده است و در میان گروههای کهنهسرباز، از مبارزه مسلحانه علیه طالبان حمایت میکند. طالبان پس از نشست وین، توماس نیکلاسون، نماینده اتحادیه اروپا در کابل را به دلیل حضور گروههای مسلح در این نشست توبیخ کرد. اما این اقدام طالبان را باید نادیده گرفت. غرب علاوه بر پذیرش خواستههای طالبان مبنی بر عدم حمایت از مخالفان مسلح، به طالبان اجازه میدهد تا با تضییع حقوق زنان و ممانعت از تشکیل یک حکومت فراگیر، شرایط خودش را دیکته کرده و همچنان از القاعده حمایت کند. حقوق زنان در افغانستان کاملاً یک اولویت فوری است. آژانسهای سازمان ملل متحد در افغانستان با تن دادن به وضع قانون طالبان مبنی بر ممنوعیت کار زنان در ماه آوریل سال جاری، خارج از وظایف خود عمل میکنند. این مشکل باید حل شود. به گفته منیژه باختری، سفیر جمهوری افغانستان در وین، این موضوع همه چیز را تحتالشعاع قرار داده است. «البته این موضوع بسیار مهم و قابل توجه است، اما در مقایسه با ارتباط بین طالبان و القاعده موضوع ممنوعیت کار زنان، یک موضوع فرعی است. من معتقدم که جهان باید همه این مشکلات را با هم در نظر بگیرد.»
برای دولت آمریکا بهتر است که در مورد ارتباط طالبان با القاعده بحث نکند. واشنگتن خواهان یادآوری هرج و مرج خروجش از افغانستان نیست و ترجیح میدهد بر پیشنهاد به طالبان برای اقدام علیه تروریسم تمرکز کند. در 30 ژوئن، جو بایدن، رئیسجمهوری آمریکا در یک کنفرانس مطبوعاتی طی سخنانی متوهمانه و بداهه گفت: «یادتان میآید در مورد افغانستان چه گفتم؟ گفتم القاعده آنجا نخواهد بود. گفتم از طالبان کمک بگیریم. چی شده؟ چه خبر است؟ مطبوعات را بخوانید. حق با من بود.» تنها چهار روز پیش از ایراد این سخنان، بایدن میتوانست تیتری را بخواند که واقعاً نشان میداد در افغانستان چه خبر است: «طالبان با انتصاب فرمانداران وابسته به القاعده، تعهدات تروریستی را زیر پا میگذارد». گزارش ذیل این تیتر به گزارش سازمان ملل که نشان میداد پیوندهای بین طالبان و القاعده نزدیک و قوی است، اشاره میکرد. طالبان با القاعده همزیستی دارد و القاعده در حال «بازسازی قابلیت عملیاتی» از پایگاه خود در افغانستان است. در گزارش سازمان ملل به وضوح کامل بیان کرده بود:«وعدههایی که طالبان در ماه اوت 2021 برای فراگیرتر بودن و گسستن از گروههای تروریستی داده بود اگر نگوئیم نادرست، بهطور فزایندهای توخالی به نظر میرسند.» با توجه به این عدم ارتباط بین واقعیت و افکار واهی دولت بایدن، بعید است در کوتاهمدت رویکرد منسجمی را از ایالات متحده شاهد باشیم.
مسیرهای جایگزین
اما غرب لزوماً به معنای آمریکا نیست. فرصتی وجود دارد که کشورهای دیگر از یک جنبش بالقوه اپوزیسیون در افغانستان و جامعه مدنی و رسانههای آن، حمایت کنند. اعتقاد بر این است که کمککنندگان بینالمللی حدود 40 میلیون دلار پول در هفته به کابل میفرستند. هرچند ارقام دقیق علنی نشده است و دولتها باید بتوانند اطمینان حاصل کنند که این پول به جایی که باید میرود و در عین حال توجهشان به بازیگران سیاسی بالقوهای غیر از طالبان نیز باشد. این روند را میتوان با حفظ شفافیت و عدم حمایت از فعالیت مسلحانه انجام داد. اما هنوز در غرب علاقه کمی برای کمک به رهبران نوظهور افغانستان وجود داشته است.
تلاش دیگری برای ایجاد یک پلتفرم مدنی برای گفتوگو بین افغانها، از جمله طالبان، توسط انستیتو اروپایی صلح، زیر نظر مایکل کیتینگ، مدیر اجرایی آن، در حال انجام است. اما هرچند این تلاش قرار است بر راهحلهای غیرخشونتآمیز متمرکز باشد، در عین حال جذب بودجه برای آن بسیار دشوار است. هیچکس فکر نمیکند که این کار آسان است. منافع بسیار متفاوتی در میان افغانهای غیرطالبانی وجود دارد که دستیابی به یک پلتفرم متحد را دشوار میکند. نرگس نهان، فعال زنان، میگوید که حمایت از چندین طرح ممکن است بهترین راه برای حرکت به جلو باشد: «با کنار هم گذاشتن همه این تکههای کوچک، ما تعداد زیادی از نظرات متنوع را به همراه خواهیم داشت. راههای نوآورانهای برای تأمین مالی این فعالیتها در داخل افغانستان وجود دارد بدون اینکه نیاز باشد این کمکها از طریق کابل ارائه شود.» مسیر جایگزین این است که بازیگران منطقهای، بهویژه روسیه، چین، پاکستان و ایران، سعی کنند پایگاههای حامیان خود را ایجاد کنند. آنها دیگر این توهم را کنار گذاشتهاند که میتوانند با طالبان معامله کنند و همه این کشورها با تهدیدات احتمالی جنبشهای مستقر در افغانستان روبهرو هستند. گزارش سازمان ملل نشان میدهد که حدود 20 گروه شورشی اکنون زیر نظر طالبان فعالیت میکنند و القاعده آنقدر در دولت طالبان نفوذ دارد که دستورالعملهای آموزشی این گروه تروریستی در وزارت دفاع طالبان استفاده میشود. امروز در افغانستان، به جنبش اسلامی ترکستان شرقی که علیه چین فعالیت میکند پناه داده میشود و این گروه در درازمدت میتواند به تهدیدی جدی برای آسیای مرکزی تبدیل شود. گروه ضدپاکستانی تحریک طالبان پاکستان با طالبان افغانستان رابطه «بسیار نزدیکی» دارد. محمدرضا بهرامی، سفیر پیشین ایران در کابل، در توئیتی نوشته است که «تعمیق ناگزیر شکافهای داخلی میان جناحهای طالبان» امکان به رسمیت شناختن این گروه را کمتر کرده است. همه این کشورها اکنون بهدنبال راههای بدیلی برای افغانستان هستند. اگر پس از ممنوعیت کاشت خشخاش، درگیریهای داخلی طالبان در اوایل سال آینده افزایش یابد، آنگاه فرماندهان محلی میتوانند همه چیز را به دست بگیرند. ما قبلاً این بازی را در اوایل دهه 1990 دیده بودیم. یعنی زمانی که پس از عقبنشینی روسیه در افغانستان، جنگسالاران رقیب افغان، به جان هم افتادند و این کشور را تکهتکه کردند. غرب این بار این فرصت را دارد که آیندهای متفاوت برای افغانستان رقم بزند.
مترجم: آریا صدیقی
انتهای پیام