حسین علیزاده و جایگاه او در موسیقی ایران
برترینها نوشت: حسین علیزاده جایگاه رفیعی در تاریخ موسیقی اصیل ایرانی دارد، او را با کارهای ماندگاری که در چاووش و عارف داشت به یاد میآوریم با تمام این پنجاه سال اخیر که دائما درخشان بوده، چه در زمینه موسیقی فیلم، مثل آن چه که عموم مثلا با سریال زیر تیغ به خاطر میآورند و چه کارهایی مثل نینوا، امروز زادروز جناب حسین علیزاده است و این مطلب شامل چند قطعه از قطعات ماندگار اوست، نوشتهای از سحر سخایی را هم گذاشتیم در وصف قطعه نینوا، البته فراموش نمیکنیم که علیزاده همیشه از لحاظ اجتماعی سمت درست ایستاده و همین هم او را علاوه بر شخصیت یگانه هنریاش در جایی بالاتر هم قرار داده، همراه این مطلب خواندنی و شنیدنی باشید
آن روح زمانه و آن صدای دور آن، گاهی چنان واضح و شنیدنی است که تا سالها پس از انتشار اثر همچنان میشود احضارش کرد و با شنیدنش بهیاد تمام کیفیات آن سال مشخص افتاد. چقدر بگویم ممنونم آقای حسین علیزاده که نینوا را ساختید و چگونه میتوانم به سال ۱۳۶۲ برسم بیآنکه بنشینم و دوباره به آن گوش بسپرم. نینوا قطعهای برای نی و ارکستر است. اطلاعاتی کلی در باب این اثر همین وجه ارکسترال آن است و گفتوگویی که این ارکستر با تکنواز نی – جمشید عندلیبی- برقرار میکند. نینوا نهتنها در ساحت نام که در ساحت فرم و محتوایش هم اثریاست بهشدت ملهم از ایران و تاریخش.
میگویم ایران و هر اشارهی دیگر نینوا را مستتر در دل این نام بزرگ میگیرم. اشارههایی خودآگاه و آنهایی که بیقصد راه باز کردهاند به روان آهنگساز. ساز نی، انگار ساز آن سالهاست. ساز آن سالهایی که انگار تمام وطن فوت کردنهایی مدام در سوراخ نی بود و تازه ارکستری هم نبود که یکباره بیاید و جان بدمد؛ شادی بود اما زور غم زیاد بود. نی را علیزاده نشانهی ایران گرفت. نشانهای که میشد با آن پل زد بین زنان به خاک افتادهی فردای عاشورا در تابلوی فرشچیان به آن پسری که توی عکس سیاه سفیدی در گل خوابیده و تفنگ بهدست دارد به ما نگاه میکند. برخلاف کاتولیسیسم که قرنهاست دست در گردن هنر و ادبیات در اروپا داشته است، به دلایل فراوان این رابطه بین اسلام و هنر دستکم برخی هنرها و دستکم در دوران معاصر برقرار نبوده است.
شک قدیسان و ایمان پسران خدا سر از تابلوهای کاراواجو درآورد و سالها بعد نابغهای مثل گراهام گرین، در کتاب پایان رابطه چنان پیوندی بین کاتولیسیسم و عشق ساخت که باورکردنش سخت بود. این اتفاق در هنر معاصر ما سخت رخ میدهد. ترس از یکی دانسته شدن با «چیزهایی» خارج از انتزاع هنر و ترس از « از آن کسی» شدن در دورانی که اینگونه شدنی افتخار نیست، مانعی ذهنی بوده و هست. علیزاده در نینوا این کار را کرد. یک فتح غریب و یک اتصال قریب بین دین و نغمه و ساز؛ بین جنگ تا زندانیانی که نبودند تا پیروزی انقلابشان را جشن بگیرند؛بین عاشورا تا صفهای طولانی زنانی که منتظر بودند پسرانشان زنده یا مرده برگردند. این کار دشوار است. اینکه فرزند زمانهای باشی که پر از خطر است و بمانی و بدرخشی و مثل بنفشه شعر وارطان شاملو مژده شکستن زمستان بدهی و بروی.
از دور وقتی برمیگردی و با لبخند به ۱۳۶۲ مینگری نینوا چه خوش و زیباست ولی خدا میداند که اگر موسیقی هم رگ داشت چه میزان خون از تن نینوا بیرون میزد. باید این را از خالقش پرسید. تنها او خبر دارد
انتهای پیام