تناقض و نقض غرض در مواضع و مواعظ خاتمی
سیاوش خوشدل، عضو بخش تحلیلی انصاف نیوز در یادداشتی دربارهی دیدگاههای مطرحشدهی اخیر از سوی محمد خاتمی، رئیس جمهور پیشین ایران نوشت:
سیّدمحمّد خاتمی هیچ گاه دست از بیان مواضع دلسوزانه برنداشته. موقعیت او موقعیت سخت و پیچیدهای است و یادآور توصیف داریوش همایون از نیروهایی که هم خود را وابسته به یک نظام میدانند و هم به معایب آن آگاه هستند و میدانند باید در راه اصلاح آن بکوشند.
داریوش همایون، مدیر روزنامۀ آیندگان و وزیر و سخنگوی دولت جمشید آموزگار میگوید:
«این موقعیت وسط، این موقعیت میانه هم وابستگی به یک رژیم و هم کوشش در اصلاح آن رژیم که به هیچ وجه مورد علاقۀ آن رژیم نبود، موقعیت ما را دشوار کرد. ما را از قبول عامه بیبهره کرد و ما را از محبوب بودن در داخل رژیم هم بیبهره کرد.
با اینکه من در آن رژیم و بسیاری از همفکران من در آن رژیم به مقامات بالا هم رسیدیم، ولی به خوبی پیدا بود که ما وصلههایی هستیم و از گوشت و خون رژیم نیستیم، برای اینکه به هر حال هر کس که در آن رژیم گرایشهای اصلاحطلبانه به هر صورت داشت نوعی بیگانه و خارجی تلقّی میشد، حتّی اگر در نزدیکترین روابط با آن رژیم بود.
در جامعۀ ایرانی به طور کلی هم موضع ما چندان طرفداری نداشت؛ برای اینکه مردم زیاد وارد ملاحظات استراتژیکی که ما میکردیم، نبودند و آنچه که نگاه میکردند، فساد بود و نابسامانی بود و بیکفایتی مقامات بود و سیاستهای نادرست بود که هر روز نمونههای بیشمارش را هر کس در زندگی خودش تجربه میکرد و هر شخصی، هر نیروی سیاسی که به صورتی وابستگی به آن رژیم داشت، طبعاً قسمتی از بار ملامتها را بر دوش میگرفت، حتّی اگر هیچ مسئولیتی در آن گرفتاریها و معایب نمیداشت.
به تدریج این موقعیت دشوار و ناخوشایند برای ما امری پذیرفته و اجتنابناپذیر شد. ما عادت کردیم ـ و من شخص خودم بسیار به این موضوع آگاه بودم ـ عادت کردیم که در فضایی زندگی و فعّالیت بکنیم که کارها و نیّات ما دقیقاً و به درستی نه شناخته میشود و نه قدردانی میشود.» (مصاحبه با پروژۀ تاریخ شفاهی ایران، دانشگاه هاروارد)
سران اصلاحات در 14 سال اخیر، مهر طرد و حذف و حبس و حصر را بر پیشانی خود دیدهاند. نه تنها کسانی که از دهۀ هفتاد، اصلاحطلب نامیدهشدند، بلکه سران و سرشناسانی که از جبهۀ مقابل اصلاحات، به پیوند و ائتلاف با آنها روی آوردند، مشمول همین وضعیت شدند، از هاشمی و ناطق گرفته تا روحانی و حالا هم لاریجانی.
در این موقعیت سخت و پیچیده، سیّدمحمّد خاتمی گهگاهی مواضع شخص خود و جناح و جبههای را که نمایندگی میکند بیان میکند. این مواضع خطاب به کیست و هدف از آن چیست؟
به نظر میرسد خاتمی قصد دارد به حاکمیت هشدار بدهد و دائماً به حاکمیت پیشنهاد میدهد که راه اصلاح در پیش بگیرد. او برای آنکه حسن نیّت خود را یادآوری کند میگوید «ذرّهای دلم برای قدرت تنگ نشدهاست.»[1]
به این اعتبار خاتمی خود را در جایگاه یک فرد بیچشمداشت به قدرت تصویر میکند. بسیار خب. پس این مواضع نه به قصد کسب قدرت، بلکه مواعظی است که مخاطب باید به آن فکر کند و اگر صلاح دانست، به آن عمل کند.
باید از آقای خاتمی پرسید که اثر این مواعظ را چگونه ارزیابی میکنند. آیا اشخاص و نهادهای حاکمیتی تا کنون کوشیدهاند در راه تحقّق خواستههای مطرحشده از سوی ایشان یا عمل به برخی از این تذکّرات عمل کنند؟
از اینجایی که چشم من شهروند میبیند، تا حالا تذکّرات ایشان مورد اعتنا هم قرار نگرفتهاست، تا چه رسد به مورد بررسی و از آن بالاتر.
محور اصلی و ترجیع این تذکّرات بیاثر بر مخاطب، ترسیم یک دوگانه میان اصلاح و براندازی است. یک بار این طور بیان میشود که براندازی نه ممکن است و نه مطلوب، در نتیجه راهی جز اصلاح نداریم. بار دیگر چنین میگویند که به جای خودبراندازی باید راه خوداصلاحی در پیش گرفت.
میان همین دو بیان که به فاصلۀ چند ماه بوده، دو تناقض هست. براندازی ممکن نیست، ولی خودبراندازی ممکن است؟ احتمالاً خطرش آن قدر زیاد است که میتوان با اشاره به آن حاکمیت را تکان داد و به صرافت قدم برداشتن در مسیر اصلاح بیندازد.
امّا همانطور که گفتم دریغ از سرسوزنی توجّه و خردهای تره از سوی مخاطبان این هشدار! طبیعی هم هست. شما وقتی گفتهاید براندازی ممکن نیست، چطور میتوانید توقّع داشتهباشید که حالا از لولوی سر خرمن خودبراندازی کسی بترسد؟
با این مقدّمات باید نتیجه بگیرم که سخنان ایشان بیاثر و خنثی است. ای کاش چنین میبود. رسانههای آرزوفروش خارج از کشور این عبارتها را با برجستهسازی حرفهای به گونهای برای مخاطبان خود نقل میکنند که گویی تا سقوط حکومت سه روز یا سه ماه یا حدّاکثر سه سال باقی مانده. اینجا وجه دیگری از تناقض میان دو موضع و موعظه نمود دارد. شما وقتی حاکمیت را از خودبراندازی میترسانید، آرزومندان براندازی را در این باور که به زودی براندازی رخ میدهد تثبیت میکنید. آن هم به راحتترین شکل ممکن. چون زحمت براندازی بر روی دوش «خود» حکومت گذاشتهشده.
پیام خاتمی در آنجا که میخواهد شنیدهنمیشود و در آنجا که شنیدهمیشود با غرض و مقصودی برخلاف خواست و نیّت او تعبیر میشود. در نتیجه انگیزانندگی برای اصلاح از این پیامها و سخنان حاصل نمیشود. و این است نقض غرض.
[1] در این بازار اگر سودی است با درویش خرسند است
خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی (حافظ)
انتهای پیام
اقای خاتمی
تا قدرت نگیرد و نخواهید ،هیچ اصلاحی صورت نمی گیرد و خواستن اصلاح ،از قدرتمندان…… فقط اب در ها ون کوبیدن است .فقط با قدرت و حمایت مردم، اصلاح حاکمیت ممکن است.
…………
حکومتی که حمایت مردم رو با خودش نداشته باشد چه اصولگرا چه اصلاح طلب چه پایداری چی همه از یک قماش و راه به جایی نمیبرند حتی پایداریچی ها که با وعده مقام و منصب اشخاصی رو دور خودشان جمع کردند خانه از پای بست ویران است