خرید تور تابستان

کم ظرفیتی مسئولین و اینترنت/ یادداشت محمد فاضلی

محمد فاضلی جامعه شناس برجسته ایرانی در کانال تلگرامی خود نوشت:

هر فناوری نوینی در ایران با مشکلاتی روبه‌رو شده است. این مشکلات وقتی بیشتر می‌شوند که حکمران ظرفیت درک، شناخت، بهره‌برداری مناسب یا فائق آمدن بر بیم‌های خود درباره فرصت‌ها و تهدیدهای فناوری جدید را ندارد. داگلاس نورث، جان جوزف والیس و بری وینگاست در کتاب «خشونت و نظم‌های اجتماعی» (انتشارات روزنه، ۱۳۹۶) توضیح می‌دهند که رفتار حکومتی طبیعی – بخوانید حکومت غیرمدرن – در مقابل فناوری، اسکیزوفرنیک است. ائتلاف مسلطی که بر ساختار قدرت و رانت‌های اقتصادی توزیع‌شده در حکومت طبیعی مسلط هستند، فناوری را دوست دارند از آن جهت که سبب افزایش بهره‌وری و تولید اقتصادی بیشتر می‌شود و سهم ائتلاف مسلط از کل ارزش خلق‌شده را افزایش می‌دهد. همین ائتلاف مسلط اما از فناوری بیم دارد از آن جهت که ورود فناوری به خلق سازمان‌های جدید و ترکیب متفاوتی از ارزش و رانت در اقتصاد منجر می‌شود. ساختار سازمانی حکومت طبیعی همواره بیم از آن دارد که سازمان‌هایی خلق شوند که ائتلاف مسلط نتواند از پس آن‌ها برآید. بنابراین، ائتلاف مسلط همواره در رابطه‌ای اسکیزوفرنیک با فناوری به‌سر می‌برد. از طرفی فناوری برای خلق قدرت بیشتر و انعطاف در برابر مسائلی که در سیر طبیعی جوامع پیش می‌آیند – نظیر افزایش جمعیت، نیاز به اشتغال بیشتر، ضرورت تولید منابع بیشتر برای موازنه در برابر قدرت‌های خارجی و … – ضروری است و از سویی دیگر، فناوری می‌تواند قدرت برهم‌زدن تعادل‌های شکل‌گرفته در ساختار قدرت را داشته باشد. هر قدر فناوری، پیشروتر و دارای عواقب ناشناخته‌تری باشد، میزان ترس افزایش می‌یابد و رابطه با آن اسکیزوفرنیک‌تر می‌شود. 

حکمران و دستگاه تنظیم‌گری‌اش در ایران، به علاوه مجموعه‌ای از سازمان‌ها – از اقتصادی گرفته تا امنیتی – که خود را متکفل مدیریت وجوهی از اینترنت و کاربردهای آن می‌دانند، دقیقاً در قالب همین رابطه اسکیزوفرنیک با اینترنت قابل تحلیل هستند. آن‌ها نمی‌توانند از خیر اینترنت بگذرند زیرا علاوه بر مواجهه سنگینی که با جامعه پیدا می‌کنند و عواقب اجتماعی و سیاسی عظیمی که چنین رویکردی در پی دارد، به عقب‌ماندگی فناورانه هم نظر دارند. خاص‌ترین پایگاه اجتماعی و سیاسی حکمرانی هم نمی‌تواند دور افتادن از اینترنت در قرن بیست‌ویکم را تحمل کند. از سویی، احساس تهدید – حتی اگر غیرواقعی باشد – در سطوح و جوانب مختلف وجود دارد. حکمرانی با سازمان‌های اقتصاد دیجیتال مواجه شده که جنس‌شان با سازمان‌هایی که در اقتصاد غیردیجیتال ایران می‌شناخته، یکسان نیست. دارایی فیزیکی‌شان زیاد نیست اما بر شبکه و داده و اعتماد اجتماعی بنا شده‌اند. نیروی انسانی نسل جدید با سبک زندگی، خواسته‌ها و آرزوهای متفاوتی در آن‌ها کار می‌کنند. ارتباطات‌شان با بازار کار جهانی بیشتر است و فرصت‌های انبوه‌تری برای کار در بیرون از ایران برای شماری از آن‌ها فراهم است. حکمران، این فضا را نمی‌شناسد و عمیقاً تهدیدانگاری می‌کند. 

حکمران، اینترنت و بخش‌های مهمی از فضای اقتصاد دیجیتال – بالاخص بخش‌های بی‌تو‌سی (B2C) – را ریسمانی می‌بیند که می‌تواند به دور گردنش پیچیده شود یا حتی ماری است که اگر هم واقعی نباشد، سیاه و سفیدش هم ترسناک است. نسل جدید و فعالان فضای اقتصاد دیجیتال، و بخش‌های مهمی از جامعه ایران نیز به این ریسمان، هم‌چون رابطی می‌نگرند که آن‌ها را به دنیایی دیگر و امیدهایی متصل می‌کند. حکمرانان و کاربران و فعالان اقتصادی و اجتماعی، برداشت‌های کاملاً متفاوتی از ریسمان اینترنت دارند. اصل ماجرا برمی‌گردد به بی‌اعتمادی و ناامنی ناشی از ناشناخته بودن این فضا و پی‌آمدهایش برای حکمران که سبب تهدیدانگاری می‌شود. حکمران هم‌چنین مایل نیست وضعیت پیش‌آمده را به ناکارآمدی‌ها و انباشت تاریخی نارضایتی ربط دهد و به لحاظ روانی و سازوکارهای رفع مسئولیت سازمان‌های درون‌حکومتی، تمایل دارد همه واقعیت اجتماعی-سیاسی بروزکرده را به اینترنت و رسانه نسبت دهد. جامعه بی‌قدرت نیز که همه ابزارهای اعلام نارضایتی محروم شده است، همه فشار خود را در اینترنت وارد می‌کند. این وضعیت، حکمران را به محدود کردن فضای مجازی وامی‌دارد. انگیزه‌های اقتصادی گروه‌های حاشیه‌ای نیز بی‌تأثیر نیست. کسب‌وکار فیلترشکن‌فروشی تا داعیه ضرورت حمایت بی‌قید و شرط از نرم‌افزارهای کاربردی ایرانی، همگی در شکل دادن به فضایی مساعد برای فیلترینگ و بقیه مصائب اینترنت در این سال‌ها نقش داشته‌اند. 

حکمران عملاً با محدود کردن اینترنت، گستره بی‌اعتمادی، نارضایتی و غیرعادی بودن فضای اجتماعی را تشدید و بازتولید می‌کند. جامعه نیز با تجربه کردن محدودیت‌ها، ناامیدی بیشتری را تجربه می‌کند. در حالی که اکثریت مردم به داشتن یک زیست عادی و بدون تنش علاقمند هستند، محدودیت‌های اینترنت، سیاست را دائماً وارد زندگی روزمره می‌کند. حکمران به این ترتیب دائماً شرایط بی‌اعتمادی را بازتولید کرده و خود را بیش از گذشته رودرروی جامعه قرار می‌دهد. نوعی چرخه قهقرایی شکل می‌گیرد که ترس بیشتر سبب محدودیت بیشتر، و محدودیت بیشتر سبب نارضایتی بیشتر، و نارضایتی بیشتر سبب تولید ظرفیت اعتراضی بیشتر، و ظرفیت اعتراضی بیشتر، مسبب ترس بیشتر خواهد شد. این وضعیت مانع از بازگشت آرامش به جامعه است. ضمن آن‌که حکمرانی به این ترتیب، غیرعادی بودن شرایط خود را نیز دائم مخابره می‌کند. هم‌چنین مدعای خود درخصوص نمایندگی خیر جمعی را زیر سؤال می‌برد و شدیداً نمایندگی منافع گروه‌های بسیار خاص و اقلیت ناچیزی را که منتفعان وضعیت محدودشده اینترنت هستند را به عهده می‌گیرد. این فرایند به بیگانگی بیشتر بخش عمده‌ای از جامعه – از جمله جوان‌ترین بخش آن – با نظام سیاسی منتهی می‌شود. 

به گمان من، حکمرانی تاکنون ظرفیتی برای درک این موقعیت و کنش متناسب با آن برای کاستن از شکاف‌های بی‌اعتمادی و نزدیک شدن به مدعای بی‌طرفی و نمایندگی خیر جمعی نشان نداده است. بخشی به این دلیل است که تحلیل اجتماعی نتوانسته در سبد اولویت‌های سیاست‌گذار و حکمران، اولویتی بالاتر یا حتی مساوی رویکرد امنیتی پیدا کند. حکمران به افزودن ظرفیت‌هایش برای فائق آمدن بر تهدیدها و تهدیدانگاری‌های اینترنت نیاز دارد. ادامه وضع موجود، چرخه قهقرایی فرسایش جامعه و حکمرانی را در پی خواهد داشت. بدون خلق اعتماد، این سیر قهقرایی ادامه می‌یابد. رسیدن به نقطه‌ای متفاوت، از درک متفاوت داشتن از وضعیت شروع می‌شود، درکی که اینترنت را نه مار ببینند نه ریسمان سیاه‌ و سفید ترسناک، بلکه رابطی با دنیای جدید و نیروهای جدیدی ببیند که در حال و هوای آن پرورش یافته‌اند، و ضرورت یاد گرفتن و پروراندن ظرفیت‌های کنار آمدن با این دنیای جدید را خاطرنشان سازد. 

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا