وسعتِ آگاهیهای روح پس از مرگ
حجتالاسلام هادی سروش، استاد حوزه، در یادداشتی تلگرامی با عنوان «وسعتِ آگاهیهای روح پس از مرگ» نوشت:
اشراف ارواح و خصوصا “روح امام معصوم” بر مکان دفن و وسعت آگاهی های روح پس از مرگ مورد نظر است.
موضوعی که در عنوان یادداشت آمده مورد بحث در یکی از گروه های اساتید مطرح شد و بنده نوشتم؛
در خصوصِ اشراف ارواح اولیاء الهی بر ابدانشان، عارف نامور جناب صدرالدین قونوی در کتاب “نفحات” تصریح میکند: “روح تکامل یافته وقتی میبیند که با این بدن به آن کمالات معنوی و اُخروی دست پیدا کرده، اشراف خود را از بدن بکلی منقطع نمیکند”. این سخن این عارف بزرگ در مورد زیارت رفتن به خرم و حریمِ اولیاء الهی و انسان کامل بسیار مغتنم و ارزشمند است.
اجمالا بر اساس قاعده مهم؛ “کل مجرد فهو عاقل” که بدین معناست که “هر موجودی که از ماده رها شده باشد و در عالَم مجردات قرار گرفته باشد؛ دارای درک نسبت همه چیز خود میباشد” که مبنای شیخ الرئیس بوعلی سینا (ره) است و بر آن اساس برای توسعه علم و درک نفس بر اساس اتصال به عقل فعال و استفاده از علوم او، کمک گرفته است.
ششصد سال بعد از او، صدرالمتالهین (ره) آمد و یک تحول عظیم در فلسفه اسلامی ایجاد کرد و یکی از شاهکارهای او؛ “توسعه در مقدار دانش روح” بود. ایشان؛ حقیقتِ مقامِ “عقل بالمستفاد” که برای نفس حاصل میشود را علت دست یابی روح به دانش ماورایی معرفی نمود که گاهی در عالَم رویا و یا حتا عالَم بیداری گوشه ای از آن نصیب انسانهای برجسته میشود.
ملاصدرا نیز با ارائه مبنای اصیل و مهم “روحانیه البقاء بودن نفس”؛ بالاترین درجات علم حضوری را برای نفس پس از مرگ ثابت نمود و مدعی شد هر چقدر که غشاوه از روح برداشته شود و موانع رفع شود؛ این علم و درک روح توسعه پیدا میکند تا جائی که به تعبیر آن بزرگوار تا مقام “فوق تجرد” راه برای نفس گشوده خواهد بود.
و این اوج نفس در علم و تمام دانستنیها آن جهان و این جهان، در صورتی است که روح از مانع بدن عبور کند و به آن جهان سفر کند تا این علم بیشتر و بیشتر است.
روح پس از مرگ در افق بلندتر از زمان و مکان اِشراف پیدا میکند. مگر اینکه گرفتار حجاب و عذاب خاص باشد. والبته همان ارواح هم در برزخ در بی آگاهی نیستند.
تا اینجا سخن حکیمان بزرگ و فیلسوفان اسلامی بود.
اما؛ اهل معرفت؛ حرف را فراتر برده و از این مقامات که سیطره علمی و اگاهی خارج از زمان و مکان است که روح به آن دست پیدا میکند تعبیر به “شهود” میکنند.
امام خمینی در شرح چهل حدیث تصریح میکند؛ آنچه روح بعد از مرگ دارای احاطه و شهود میشود که اگر استیحاشی نبوده از مرگ باید به “حیات” نام برده میشد.
بالاترین مرتبه “شهودِ دنیوی و برزخی و اخروی” را از آنِ “انسان کامل” میدانند که در معصوم قابل رویت است.
تمام این مباحث عمیق حِکمی و معرفتی را میتوان از یک آیه، فقط یک آیه استخراج نمود و آن آیه؛ «جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً» استخراج نمود که در جای خود حکیمان و عارفان طرح نموده اند.
بازگردیم و نتیجه گیری و جمع بندی کنیم؛
آگاهی و اشراف و علمِ نفس از ذرات بدن خود غریب نخواهد بود بلکه قابل قبول است مگر اینکه غشاوه و یا غشاوه هائی نفس را فراگرفته باشد.
این پرده ها و به تعبیر اهل معرفت؛ “غشاوه ها” برای روح انسان کامل؛ صددرصد بی معناست، لذاست که قرآناً و عقلا و عرفاناً قائلیم آن ذوات مقدسه از ذره ذره خود و جهان غفلتی ندارند تا حدی که معتقدیم مثلا حضرت اباعبدالله (ع) از مکانی که در کوفه و یا شام قطره خونی از سر مبارکش ریخته باشد، کاملا آن روز و امروز و فردا از همه رخدادهای اطراف بدن مطهرش مطلع است و مورد شهود اوست.
تذکر؛ گوشه از این مطلب کوتاه در سلسله مقالات مربوط “عالَم برزخ” نوشته همین قلم، مطرح شده است.