پژمان جمشیدی یک بازیگر است نه فوتبالیست
امیر حسین ناظری کنزق، انصاف نیوز: این روزها نمایش «پوست انداختن» با بازی پژمان جمشیدی، شبنم قلی خانی، توماج دانش بهزادی، حامد رحیمی نصر، خاطره خاتمی، نازنین کریمی، آیه کیان پور و به کارگردانی آرش سنجابی نویسنده، مترجم و مستند ساز برجسته کشورمان در سالن ارغنون روی صحنه است. به همین بهانه گفت و گویی داشتیم با آرش سنجابی کارگردان این اثر.
انصاف نیوز: سلام و خسته نباشید. اگر به من اجازه بدید من سؤال رو از متن کار شروع میکنم. کار شما اقتباسی بود از رمان «شهر همنوازان سپید» اثر «بختیار علی» و منتقدان بسیاری به این تاکید دارند که روح این رمان شعر گونه هست. چرا این رمان رو انتخاب کردید؟
آرش سنجابی: با سلام. چند نکته وجود داره. اول اینکه من قبل از اینکه روی بیارم به مستند ساختن و فیلم ساختن و حتی قبل از اینکه مترجم بشم نویسنده داستان بودم. و دلیل اینکه کمی به این سو اومدم این بود که در دولت گذشته حدود شش سال اجازه انتشار به آثار من داده نمیشد. بختیار علی تأثیر بسیار زیادی روی من گذاشت به دلیل اینکه یک رئالیسم جادویی دیگری به جز رئالیسم جادویی مارکز و… رو به ما نشون داد. من هم جسارت به خرج دادم و آخرین انار دنیا رو در اون اوضاع ترجمه کردم. این جنبه کار حائز اهمیت بود برای من، توی این کار من به دنبال فرم جدیدی بودم و من اصلاً داستان نویس شدم برای فرم.
نکته بعدی که وجود داره من در این کار زبان بختیار علی رو نداشتم من در این کار زبان خودم رو داشتم، زبان بختیار علی به واسطه این که کردی هست، یه آهنگ بیرونی خاصی داره و به هیچ عنوان نمیشه اون آهنگ رو توی فارسی نگه داشت. خیلی از منتقدین زمانی که رمان آخرین انار دنیا توسط من ترجمه شد به بنده گفتند که شما به متن وفادار نبودی و زبان رمان هم اصلاً شعرگونه نبود. اما من تلاش کردم با ترجمه نسبتاً غیر وفادارانه به متن اون رو برای خواننده جذاب کنم و شما میبینید که اتفاقاً اون رمان زمانی که چاپ میشه بسیار رمان موفقی هم میشه.
از طرفی کار بنده سی درصدش اقتباس از رمان بختیار علی هست. و هفتاد درصدش بخشهایی از رمان خودم به همین نام یعنی “پوست انداختن” که چند ماه دیگه بعد از چندین سال با اصلاحیه به چاپ میرسه. در واقع این کار کلاژی از این دو داستان هست.
و خوب جالبه که رمان شهر همنوازان سپید هم با ترجمه همسر من دو ماه پیش بعد از شش سال اجازه انتشار گرفت و این همزمان شد با وقتی که ما داشتیم تمرینات این کار رو انجام میدادیم.
شما صحبت از زبان کردید. زبان شعر گونه در بعضی از نقاط متن دیده میشد اما در جاهایی متن به زبان محاوره نزدیک میشد و حتی بعضاً ما شاهد متن سخیفی بودیم. این تناقض رو چجوری توضیح میدید؟
دو بخش داره جواب این سؤال؛ بخش اول اینکه ما توی تئاتر راوی دوم شخص که نداریم، من راوی اول شخص و سوم شخص رو هم حذف کردم و جای اون راوی مرکب رو ابداع کردم. در واقع کسی در نمایش من صحبت میکرد که همه بود و این همه میتونست هر زبانی داشته باشه.
بخش دوم برمیگرده به اینکه من در این کار بر خلاف کارهای گذشتهام گذاشتم که بازیگرهام خودشون نقش رو بسازند و من دخالتی در کارشون نکردم، در واقع ما دنبال کار تجربی و جدیدی بودیم. که تا حدودی به اون دست پیدا کردیم.
شما چند وقت تمرین داشتید؟
سه ماه تمرین و یک ماه اجرا.
توی سبکهایی شبیه به این کاری که شما میکنید معمولاً مدت تمرینها بسیار طولانی در حد دو سال هست؛ به نظرتون سه ماه برای این کار کافی بود؟
ما تو ایران برخلاف تمام دنیا متد مشخصی برای تمرین نداریم. من به شما میگم چهار ماه تمرین ولی واقعاً هفتههایی میشد که ما دو روز همدیگه رو میدیدیم. من سالها توی مدرسه سینمای استاد کیمیایی از یک سبک بازیگری حرف میزدم تحت عنوان بازی رئالیستی، خیلی بازیگرا از اون مدرسه به دنیای سینما راه پیدا کردنند و الان اون سبک داره همینطور تکثیر میشه. اما من خودم تو کارام از این سبک استفاده نمیکنم. در واقع خودم خودم رو نقض میکنم. من این خلأ با به کار گرفتن بازیگرهای چهره پر کردم. بازیگرهایی که کارشون رو بلدن و میتونند این زمان کوتاه رو مدیریت کنند و شخصیت رو بسازند. شبنم قلی خانی یک هفته قبل این کار به ما اضافه شد ولی بازی فوق العاده اون رو روی صحنه دیدین. من هم اگر زمان زیادی برای تمرین داشتم حتماً از نابازیگر استفاده میکردم.
بله فرمودید بازیگر چهره در حال حاضر آقای توماج دانش بهزادی همزمان با کار شما یک کار دیگه روی صحنه داره و پژمان جمشیدی هم دقیقاً بعد از تموم شدن اجرای قبلیش به اجرای شما اضافه میشه. به نظرتون این به اون ساختن نقش آسیب نمیزنه؟
حرفتون رو قبول دارم اما اینها بازیگرهای حرفهای هستند و فکر میکنم که میتونند این فایلها رو تو ذهنشون از هم جدا کنند. از طرفی خوب بحث اقتصادی هم وجود داره که باید چرخ زندگی اونا هم بچرخه و من امیدوارم روزی برسه که یک بازیگر بتونه با بازی توی یک نمایش زندگیشو بگذرونه.
آقای سنجابی حتماً شنیدید که انتقادهای زیادی به حضور پژمان جمشیدی توی صحنه تئاتر میشه! دلیل استفاده شما از ایشون چی بود؟ صرفاً به خاطر جذب مخاطب یا واقعاً اون توانایی که شما گفتید رو در اون میدیدین؟
بله من هم شنیدم. اما نکتهای که وجود داره اینه که الان دیگه پژمان جمشیدی یک بازیگره و اون خیلی منظمه گاهی حتی وقتی ده دقیقه میخواست دیر بیاد به من یا دستیار زنگ میزد یا پیام میداد. خیلی برای حفظ کردن متن زحمت میکشید و من هم به دنبال یک کار تجربی بودم تلاش برام مهم بود. از طرفی پژمان الان از خیلی بازیگرها فعال تره اون از اول سال پنج تا تئاتر کار کرده. در هر حال من الان پژمان جمشیدی رو یک بازیگر میدونم نه یک فوتبالیست.
صحبت از گیشه شد. اوضاع گیشه شما چطوره؟
خوب اجرای ما توی سالن ارغنون هست. سالنی که پاخور کمی داره اما واقعاً متحیر شدیم از استقبال مردم. بعضی از شبا مخاطب روی زمین مینشست و کار ما رو نگاه میکرد حتی وسط هفته. البته بعضی شبا هم مثل امشب ما با سی نفر کار رفتیم.
در جای جای کار شما احساس کشف متن به مخاطب داده میشد و این مخاطب رو راضی نگه میداشت این تعلیق خود خواسته در متن شما و از طرفی هم گاهی متن شما خیلی صریح میشد. آیا این صراحت برای ایجاد رضایت در مخاطب عام و همون فروش گیشه بوده؟
نه ما اصلاً دنبال ایجاد تعلیق نبودیم. همون ابتدا بازیگر ما میگه که اینها چند خوابه و ما همون ابتدا آخر کار رو به مخاطب میگیم. از طرفی من هیچ وقت برای گیشه کار نکردم. سالهاست که تهیه کنندههای بزرگی توی سینما به سراغ من میان ولی من سینمای هنر و تجربه کار میکنم. گاهی تهیه کنندهها میگن مثلاً من یک میلیارد تو فیلم شما هزینه میکنم و من میگم نه با این یک میلیارد ده نفر میتونن فیلم بسازن. اینجا هم همینطور بود من به تهیه کننده کار هم گفتم برای من فروش مهم نیست. مهم تجربه جدیده. فارغ از خوب یا بد بودن کار ما یک کار جدید بود که شما هیچ جایی شبیه اون رو ندیده بودین.
اگر نکته دیگهای هست بفرمایید.
نکته دیگه این که شما در زبان بختیار علی یک موسیقی همراهتون هست که موسیقی زنده کار ما در واقع به نوعی تداعی گر همون هست.
پس چرا موسیقی غربی استفاده کردید.
گفتم ما دنبال تجربه بودیم. من به موزیسین نگفتم چی میخوام و دستش رو باز گذاشتم. من حتی یک بار با طراح صحنه حرف نزدم و به طور کلی شاید نظرهایی در رابطه با تمام بخشها داشتم اما برخلاف کارهای قبلیم که با سخت گیری پیکار رو میگرفتم این بار همه چیز رو گذاشتم دست عوامل.
به عنوان سؤال آخر چقدر از کار راضی بودید؟
من از کار حدود 70 درصد راضی بودم و از طرفی بازخوردهای مثبتی هم که از مخاطبها میگیریم بسیار مارو دلگرم میکنه.
انتهای پیام