تقی آزاد ارمکی: 90 درصد نسل زد در دو سر افراطی طیف حضور ندارد
| صداوسیما از دلایل سیاسی شدن کودکان و نوجوانان است |
آسیه توحیدنژاد، انصاف نیوز: نه فقط در اعتراضات سال گذشته که در چند سال اخیر یکی از موضوعات مهم بحثهای سیاسی یا غیرسیاسی نسل زد و نوجوانان و جوانان امروز است. اما آنچه برای انصاف نیوز محل سوال شد این بود که این نسل با رفتارهایی که تحسین یا تقبیح و در هر دو صورت شگفتی مردم را در پی دارد آیا به همان یکدستیست که تحلیلگران در تحلیلهایشان آنها را میبینند؟! یا در میان این نسل زد نیز تکثری وجود دارد که تحلیل رفتارهایشان را پیچیدهتر میسازد؟!
تقی آزادارمکی نسل زد را طیفی گسترده میداند که در میانشان از نیروهای بسیار خشونتطلب تا نیروهای کاملا در اختیار خانواده وجود دارد. او میگوید چه رسانههای آنطرف آب و چه داخلیهایی امثال صداوسیما فقط دو طرف این طیف را میبینند که تنها ده درصد از نسل زد را پوشش میدهد؛ درحالیکه حیات اجتماعی ایران را همان نود درصد جان میدهند و پیش میبرند.
این جوانان و نوجوانان شبیهترین فرزندان به مادران و پدرانشان هستند
انصاف نیوز: به نظر شما تصویر واقعی این جوانان نسل جدید به همان یکدستیست که از آن سخن میگویند؟ ایراناینترنشنال یک نوع یکدستی را نمایش میدهد و بانیان سرود سلام فرمانده هم نوع دیگری از یکدستی را نشان میدهند. آیا تصویر واقعی این نسل به همان یکدستیست که این دو طرف نشان میدهند؟
آزادارمکی: اول از همه باید مشخص کرد که منظور از نسل جدید چیست؟! چرا که نسلها به لحاظ موضوع و تجربه زیستهشان برخلاف گذشته حتی یک ساله هم میتوانند تعریف شوند. از اینرو ایران جامعهای نیست که فقط سه نسل یا چهار نسل داشته باشد بلکه به دلایلی میتواند ده نسل را پشت سر هم داشته باشد و این نسلها هم زیست همزمان و مشترک داشته باشند.
اگر منظور از نسل جدید جوانان هستند نسلی هستند که چند ویژگی و مختصات دارد؛ نخستین ویژگی این است که شبیهترین نسل به پدران و مادرانشان هستند. آنها علیرغم تمام آنچه از تفاوتشان میگوید شبیهترینند و این شباهت هم ظاهری نیست.
این جوانان نیازها و امیال محقق نشدهی پدران و مادرانشان را محقق خواهند کرد
این جوانان و نوجوانان نسلی هستند که از ضمیر ناخودآگاه پدران و مادرانشان ایجاد شدهاند. به تعبیری این نسل کسانی هستند که در یک فرآیند اجتماعی شدن، نیازها و آرزوهای دستنیافته مادران و پدرانشان را دارند محقق میکنند. بنابراین متفاوت از پدران و مادرشان نیستند. اینها خواستهها و امیال محقق نشدهی پدران و مادرانشان را دارند محقق میکنند.
باید در نظر بگیریم که خانواده محل زیست نسلهاست/ به دلیل مشکلات اقتصادی و اجتماعی حتی اگر زیست تعارضآمیز داشته باشند از خانواده جدا نمیشوند
نسل جدید و نسل میانی و حتی مسنترها همه با هم یک واحد اجتماعی را میسازند و در یک خانواده یا محله یا جامعهی بزرگتر زندگی میکنند. باید در نظر بگیریم که خانواده محل زیست نسلهاست. اینطور نیست که فکر کنیم نسل جدید از خانواده جدا شده باشد و برای خودش زندگی کند. بله، شاید اگر به جوانانی که در لندن زندگی میکنند نگاهی بیندازید به دلیل توانایی اقتصادی که نسل جوان آنجا دارد، میتواند در سن قانونی از خانواده جدا شود؛ اما در ایران، جوان امکان جدا شدن از خانوادهاش را چه به لحاظ اقتصادی و چه به لحاظ اجتماعی ندارد و حتی اگر این زیست تعارضآمیز باشد، در خانواده میماند. در واقع مراودهی توافقی و تزاحمی درون خانواده دارند.
نسل زد یکدست نیست/ ایراناینترنشنال یا صداوسیما دو سر طیف را فقط میبینند
سومین ویژگیشان این است که این نسل یک طیف گستردهست و یکدست نیست؛ یعنی از کسانی که کاملا ضدارزشهای اجتماعی و بیرون افتاده از حیات اجتماعی هستند تا کسانی که شبیهترینها به سنت هستند، در این نسل زد وجود دارد. نیروهای بسیار خشونتطلب تا نیروهای کاملا در اختیار خانواده در این نسل وجود دارد. چه رسانههای آنطرف آب و چه داخلیهایی امثال صداوسیما فقط دو طرف extreme (حداکثری) این طیف را میبینند.
90 درصد جمعیت نسل زد در دو سر افراطی طیف حضور ندارد/ 90 درصد جمعیت نسل زد به دنبال ایدهآلی از دل همین وضعیت هستند
بقیهی اینها که 90 درصد جمعیتشان را تشکیل میدهند جمعیت میانی هستند؛ پس به طور تقریبی پنج درصد، همان نیروهای معارض هستند و پنج درصد هم تعدادی کاملا در اختیار خانواده هستند. 90 درصد باقیمانده با خانواده و نظام اجتماعی غیرتزاحمی زندگی میکنند. در عین حال این عده نوگرا هستند و در ضمن به دنبال ایدهآلی از دل همین وضعیت هستند. به عبارت دیگر رویکردشان اصلاحگرایانه است. اینها دنبال بهبود وضعیت هستند؛ دنبال توسعه و دموکراسی هستند.
ما در عرصهی سیاسی اصلا به این نود درصد توجهی نمیکنیم و فقط به آن ده درصد توجه داریم. منازعه هم در خیابان بین همین دو گروه، یعنی ده درصد است. درحالیکه حیات اجتماعی ایران را همان نود درصد جان میدهند و پیش میبرند.
این نود درصد اتفاقا سختتر هم زندگی میکنند
اهداف این نود درصد هم مشخص است. اینها به دنبال تغییر و بهبود نظام اجتماعی هستند. زیست اجتماعیشان را دنبال میکنند و به دنبال کسب سرمایه هستند. البته که خیلی هم آرام و راحت این کار را نمیکنند بلکه کاملا تحت فشار هستند.
اینها اگر معترض خيابانی به آن معنی بودند زندگیشان آسانتر بود. كسی كه تمام قواعد را میشکند یا کسی که کاملا مطیع قواعد و در خدمت است و اصلا نمیفهمد، راحتتر زندگی میکند. آن نود درصد به این دلیل که میخواهند هم جامعه و خانوادهشان را حفظ کنند و هم شرایط را بهبود ببخشند، پس سختی کار به دوششان است که نگاه رسمی هم نسبت به اینها بیاعتناست و به آنها برچسب میزند. خارج از ايران هم نسبت به اينها توجهی ندارد.
انصاف نيوز: اين جمعيت اصلاحگرای جوان اين نسل، در نسلهای گذشته وجود نداشته است؟
وجود داشته است. دقيقا الگوی اينها هم نسل گذشته است. شما به نسل انقلاب 57 نگاهی كنيد. جمعيت كمی در اختيار نظام سياسی بودند و «جاويد شاه» میگفتند. درصد اندكی هم اين سمت اسلحه به دست بودند و آدم میكشتند. نود درصد آن زمان هم بود و دنبال تغيير هم بود.
به نظر من اين الگو به لحاظ تاريخ معاصر در ايران چندان فرقی نمیكند. اينطور نيست كه جامعه به طور كامل دو قطب شود يعنی پنجاه درصد مخالف و پنجاه درصد موافق. همین الآن شما خیابان را ببینید! نیروهای دولتی جمعیت جوانش پنج درصد هم نیست. از آنطرف هم نیروهای رادیکالی که حاضر به کشتن و کشته شدن هستند هم پنج درصد بیشتر نیستند. بقیه جمعیت صدای تغییر دارد و اعتراض میکند. فریاد میزند و کنش دارد.
این اتفاق در مورد انقلاب اسلامی هم رخ داد. به همین دلیل است که تجربهی ما یک انقلاب غیرخونین است چرا که جمعیت وسط حرکت کرد و تغییر ایجاد کرد. امروز هم این نیروی وسط بسیار پرقدرت و پرجمعیت است و همین است که میتواند تغییر ایجاد کند که متاسفانه نه نگاه رسمی و نه مخالفان به اینها توجهی ندارد.
آرزوهای نسلهای گذشته است که به این نسل منتقل شده
انصاف نیوز: آقای آزاد ارمکی طوری این نسل را تعریف میکنید که انگار فقط اینها سابقهی مطالبهگری داشتهاند. مگر نسلهای قبلتر از اینها مطالبهگری نداشتهاند؟
حرف من نیز این بود که این نسل اگر مطالبهگری هم داشتهاند همان مطالبات نسل میانی ما را دارند که نادیده گرفته و سرکوب شدهاند. مثلا نسل جدید در مورد حضور در عرصهی عمومی، مشارکت در حیات اجتماعی و زندگیخواهی فعالیت جدی دارد. اینها همان چیزهایی هستند که نسل میانی بسیار برای آن زحمت کشید و فرصت نکرد به آن برسد چون باید هزینهی خانواده، تحصیل و زندگی خودش را تامین میکرد و نسل گذشتهی خودش را هم باید مدیریت میکرد.
آرزوی نسل میانی این بود که یک روزی در حیات اجتماعی اثرگذار باشد و این آرزو را به نسل بعدی خود منتقل کرده است. بنابراین این همان چیزی است که در ضمیر ناخودآگاه نسل میانی سرکوب شده است. این نسل مکمل نسل میانی است.
حضور این نسل جوان در صحنهی اجتماعی هیچگاه از سمت خانوادهها سرکوب و منکوب نشد؛ مورد حمایت قرار گرفتند یعنی چه؟! یعنی اینها را قبول داشتند؛ میگفتند بروید فقط کار رادیکالی انجام ندهید. همراه فرزندانشان در اعتراضات شرکت میکردند یا به آنها اجازهی حضور میدادند.
آیا میتوان در ایران در مورد سیاسی شدن کودکان و نوجوانان نسخهای پیچید؟
انصاف نیوز: آقای آزاد ارمکی به نظر شما شرکت در فعالیت سیاسی از چه سنی مناسب است؟
نمیشود به چنین سوالی جواب داد و بستگی به جامعه دارد. اگر جامعه یک جامعه سازمانیافتهی حزبی است که حزب حکم میکند از چه سنی باید آدمها بیایند. بچهها از طریق مکانیزمهای حزبی وارد میشوند، یاد میگیرند و از سطح هوادار رشد میکنند و کنشگر میشوند.
حتی یک نوجوان ده یا پانزده ساله هم میتواند هوادار حزب باشد؛ ولی مثلا حدود 19 سالگی به بعد که به بلوغ میرسد، میتواند رای دهد و کنشگر فعال میشود.
نظام جامعه ایرانی که غیرحزبی و تودهوار است دیگر نمیتوان به آن خرده گرفت که چرا بچهی پنج ساله حرف سیاسی میزند؟! به این دلیل که نظام سیاسی به گونهای رفتار کرده که گویی حاضر نیست نخبگان و گروهها و احزاب سازمانیافته را به رسمیت بشناسد.
همین است که باعث شده مسائل سیاسی را به همه جا ببرد. شما اگر به بحثهای درون خانهها نگاهی بیندازید میبینید بچههای شش، هفت ساله همه اظهار نظر سیاسی میکنند و خود را کنشگر سیاسی میدانند. جامعهی ایران تودهوار است و همه هرجا بتوانند داوطلب میشوند.
در ایران آنان که رای نمیدهند یا هنوز به سن قانونی رای دادن نرسیدهاند جمعیت اثرگذارتری هستند
حالا موضوع این است که اینها چقدر تاثیرگذارند؟! اتفاقا آنهایی که رای نمیدهند در ایران اثرگذاری بیشتری نسبت به کسانی که رای میدهند دارند. چرا که آنها هستند که قدرت ساماندهی افکار عمومی را دارند و عمل میکنند. صدای معترضین و عدم مشارکت در انتخابات در ایران بیشتر است چون مشارکتکنندگان وجه ایجابی میگیرند و معترضین وجه سلبی میگیرند و معترضند. این وضعیت ایران است.
اگر جامعهی ایرانی جامعهای دموکراتیک بود و مناسبات آن براساس مراودات حزبی بود اتفاقا کسانی که رای میدهند و مشارکت دارند تعیینکننده بودند، درست برخلاف ایران. دقیقا به همین دلیل است که روز بعد از رای آوردن رئیسجمهور نقدها به او شروع میشوند. همان کسانی منتقد میشوند که رای ندادهاند.
صدای همین معترضین است که بلند است و هر رئیسجمهور موفقی هم بیاید بعد از دو سال روند معکوس محبوبیتش شروع میشود. همین معترضین و جمعیت رای ندهندگان هستند که به مرور سایر مردم را هم به جمع خود ملحق میکنند. آنان را نیز به وجه اعتراضی مجاب میکنند و این بدترین اتفاقی است که در یک نظام سیاسی میتواند بیافتد.
صداوسیما از دلایل سیاسی شدن کودکان و نوجوانان است
انصاف نیوز: شما میگویید در شرایط حال حاضر ایران نمیتوان گفت که مثلا کودکان پنج یا شش ساله نباید اظهار نظر کند ولی میتوان حداقل صحیح و غلط را در این امر مشخص کرد؟ و کودکان و نوجوانان یا حتی جوانان را برحذر بداریم؟
خیر، نمیتوانیم. ببینید فیالمثل ما مباحث سیاسی و تصمیم در این حوزه را به تلویزیون میبریم. شما تلویزیون را که روشن کنید میبینید از فیلم و سریال و اخبار و برنامه گفتوگو و چه و چه همهاش راجع به حمایت از رئیسجمهور و مجلس است. جمعیت معترض طبیعتا در خانه با این محتوا اظهار مخالفت میکند. مادران و پدران حتی کنار فرزندان خردسال و کودکانشان اعتراض میکنند و ناراضیاند. اگر دقت کنید میبینید کودکان از همه معترضتر و روشنترند.
نظام اجتماعی و سیاسی ایران خطرناک است
به همین دلیل است که وضعیت اجتماعی و سیاسی ایران خطرناک است. به یکباره و بدون اینکه قابل پیشبینی باشد ممکن است مانند یک بمب منفجر شود. چرا که همان جمعیتی که رای نداده است یا اصلا هنوز آمادهی رای دادن نشده است قدرت بیشتری برای تغییر پیدا کرده است.
انتهای پیام