ترکیب جمعیتی و قومی افغانستان چگونه است؟ + تاریخچه و چند تحقیق متفاوت
۴ قوم اصلی ساکن افغانستان، تاجیک ها، ازبک ها، هزاره ها و افغان ها (پشتون) ها هستند. که آماری که از آنها موجود است ضد و نقیض است. درگیری طالبان که عمدتا پیشتون هستند با تاجیک ها مانند احمد مسعود و احمد شاه مسعود تا شیعه بودن هزاره ها به این عدم قطعیت دامن می زند.
در برخی منابع پشتون ها از نسل سکاها بیان شده در برخی دیگر ترکیبی از اقوام جنوب هندی، هزاره ها از ترک تباران یا چینی ها، ازبکان از ترک تباران و تاجیک ها نزدیک ترین به نژاد فارس که البته نمی توان به قطعیت در مورد آنها نظر داد.
در ادامه چندین مورد بررسی می شود، سایت پیام . نت نوشته است که ۴۵ درصد مردم افغانستان تاجیک هستند و دو برابر افغان ها (پشتون ها)
طبق لیست سرشماری نفوس جمهوری اسلامی افغانستان که در سال 1396 (2017 ) صورت گرفتهاست، تاجیکان در این کشور نزدیک به دو برابراز پشتوها بیشتر بوده، اکثریت را تشکیل میدهند .
شمارتاجیکان درافغانستان برابرجمع شمار سه قوم بزرگ دیگر این کشور — پشتوها، هزارهها وازبکها بودهاست .
بنا به این آمار، در 17 ولایت : بادغیس، بدخشان، بغلان، بلخ، پروان، تخار، پنجشیر، سرپول، سمنگان، غور، فراه، قندوز، میدانوردك، کابل، كاپیسا، لوگر و هرات تاجیکان اکثریت اند .
پشتوها در 12 ولایت : پكتیا، پكتیكا، خوست، زابل، غزنی، قندهار، نیمروز، ننگرهار، نورستان، هلمند، كنر ولغمان اکثریت را تشکیل میدهند .
هزارهها در بامیان و دایكندی بیشتر از دیگرانند .
شمار بیشتر تاجیکان در ولایتهای كابل ( بیشتر از 4 میلیون)، بدخشان (بیشتر از 1 میلیون)، هرات( نزدیک به 1 میلیون)، غور و بلخ (بیشتراز600 هزار)، سرپل ( بیشتر از نیم میلیون ) زندگی میکنند .
در مجموع تاجیکان 45,6 %
پشتونها 26,4%
هزارهها 13,1%
اوزبكها 7,1%
تركمنها 2,2%
اقوام دیگر 5,5 % — اهالی افغانستان را تشکیل میدهند .
افغانستان دارای 34 ولایت است که عبارتند از:
رزگان، بادغیس، بامیان، بدخشان، بغلان، پكتیا، بلخ، پروان، پكتیكا، تخار، پنجشر، جوزجان، دایكندی، خوست، سرپل، زابل، سمنگان، غور، غزنی، فاریاب، فراه، قندز، میدان وردك، قندهار، كابل، كاپیسا، لوگر، نیمروز، ننگرهار، نرستان، هرات، هلمند، كنرو لغمان.
در ایرنا در سال ۹۴ آمده است:
كابل – ایرنا –جامعه افغانستان از اقوام متعدد صاحب قدرت و نفوذی تشكیل شده كه همواره در رقابت قومی با یكدیگر به سربرده اند ، اما شیعیان و اهل تسنن، به رغم پشت سرگذاشتن فراز و نشیب های گوناگون، زندگی مسالمت آمیزی را در كنار یكدیگر در این كشور سپری می كنند و نشان داده اند كه مذهب توانسته است بر قومیت غلبه یابد.به گزارش روز جمعه ایرنا، اقوام «تاجیك»، «پشتون»، «هزاره» و «ازبك» چهار قوم عمده كشور افغانستان به لحاظ جمعیت هستند و اقلیت های «ایماق»، «قزلباش»، «تركمن»، «قیرقیز»، «پشه ای»، «نورستانی» و «قزلباش»، اقوام دیگر این كشور را تشكیل می دهند و 99 درصد مجموع این جمعیت مسلمان هستند.
پشتونها كه گفته می شود بیش از 40 درصد جمعیت افغانستان را تشكیل می دهند، اغلب سنی مذهب هستند و عمدتا در شرق و جنوب كشور و بعضا در شمال ساكن هستند و به زبان «پشتو» صحبت می كنند. پشتو از شاخههاي زبان هند و اروپا است. اكثریت پشتون ها به زبان فارسی تا حدودی آشنایی دارند.
پشتون ها به لحاظ ساختار دروني به دو تیره «غلزایي» و «دراني» تقسیم مي شوند و حاكمیت سیاسي در افغانستان همواره در دست پشتون ها و طایفه دراني بوده است. تنها پس از كودتاي ماركسیستي1357 این حاكمیت به طایفه دیگر پشتون یعني غلزایيها انتقال یافته است. طالبان از قوم پشتون برخاسته اند.
«حامد كرزی» رییس جمهور پیشین افغانستان، و «محمد اشرف غنی» رییس جمهور كنونی این كشور نیز از قوم پشتون هستند. از این رو،برخی از مردم افغانستان، این دو چهره سیاسی كشور را متهم به مماشات و تمایل نداشتن به برخورد قاطع با گروه طالبان كرده اند. در سوابق مبارزاتی كرزی، همكاری با طالبان مشاهده می شود و اشرف غنی از طالبان به عنوان «برادران ناراضی ما» یاد كرده است.
مردمان هزاره كه آمارهای غیررسمی جمعیت آنان را 25 درصد كل جمعیت افغانستان ذكر كرده اند، عمدتا در مركز افغانستان و در كوهپایهها، ارتفاعات مركزی هندوكش و نواحي شمال سكونت دارند. زبان این قوم فارسي دري و اكثریت قریب به اتفاق آنان، پیرو مذهب شیعه جعفري هستند.
هزاره ها، در طول تاریخ سیاسي افغانستان از حقوق سیاسي و اجتماعي محروم بوده و مورد اعمال تبعیض و تعصب شدید قومي قرار داشتهاند. و تا پیش از روی كار آمدن ظاهر شاه، مردم قوم هزاره، اجازه ورود به مشاغل نظامی را نداشتند و در سال 1316 هجری شمسی هنگامی كه دولت افغانستان، عده ای از دانشجویان را برای آموزش نظامی به اروپا و آمریكا اعزام كرد، اقوام هزاره و قزلباش را از شركت در این دورهها، محروم ساخت.
تاجیك ها به لحاظ موقعیت و منزلت اجتماعي دومین گروه قومي به لحاظ برخورداری از قدرت سیاسی در افغانستان محسوب مي شوند. اینان كه به لحاظ كمي در ردیف سوم و پس از پشتون ها و هزاره ها قرار دارند، در بخش هاي شمال شرقي در بدخشان، غرب در هرات، كابل و برخی دیگر از نقاط افغانستان پراكنده هستند.
«محمد محقق» معاون رییس اجرایی دولت افغانستان، از قوم هزاره است. او پس از راه یافتن به دولت، منزل خود را از منطقه غرب كابل تغییر نداد و ترجیح داد تا در میان قوه هزاره این منطقه بماند.
تاجیك ها، اهل تسنن و شمار كمتری از آنان، اهل تشیع هستند و به زبان فارسي دري صحبت ميكنند. این مردم عمدتا شهرنشین هستند و زندگي ایلي و قبیلهاي را تا حدي ترك كرده اند. تاجیك ها، باوجود حاكمیت انحصاری و مخالفت شدید پشتون ها، حكومت افغانستان را در برخی مقاطع به دست گرفته اند.
حكومت شش ماهه حبیب الله معروف به «بچه سقاو» در سال 1929 میلادی و زمامداری موقت «برهان الدین رباني»، رییس جمهوری پیشین افغانستان، نمونههایي از حاكمیت غیر پشتون ها در افغانستان است كه ثبات و استقرار نیافته است. «عبدالله عبدالله» رییس اجرایی دولت افغانستان نیز از قوم تاجیك است.
تاجیك ها اعتقاد دارند كه عبدالله در آخرین انتخابات، بیشترین رای را كسب كرد، اما پشتون ها مانند گذشته اجازه ندادند تا حكومت انحصاری این قوم، از دست آنان، خارج شود.
ازبك ها مردمان ترك تباري هستند كه در نواحي شمال افغانستان و در نوار مرزي شمال كشور واقع در مرز ازبكستان سكونت دارند و در شهرهاي «مزار»، «میمنه»، «خان آباد»، «قندوز» و جمعیت ناچیزی از آنان در برخی از مناطق دیگر این كشور پراكنده هستند. جمعیت ازبك ها را در افغانستان كمتر از دو میلیون نفر برآورد كرده اند. جمعیت این كشور در سال 1385 حدود 24 میلیون نفر اعلام شده است.
ازبك ها از تبار تركان زردپوست آسیاي مركزياند و اغلب آنان به كشاورزي و دامداري اشتغال دارند. زبان ازبكي كه تركیبي از زبان تركي است، زبان اصلي این مردم است و به لحاظ مذهبي، اهل تسنن هستند. ازبك ها هم در طول تاریخ، از فشارهای قوم پشتون در امان نبوده اند.
«ژنرال دوستم» معاون اول رییس جمهوری و یكی از چهره های مورد علاقه مخالفان طالبان، ازبك تبار است. دوستم در افغانستان به عنوان فردی شناخته می شود كه در مبارزه با طالبان خواستار برخورد قاطع با آنان است و هرگونه مماشات با این گروه را رد می كند.
اقوام هزاره و تاجیك در مقابل آمارهای منتشره در باره میزان جمعیت اقوام مختلف در این كشور پیشنهاد كرده اند تا در صدور شناسنامه های كامپیوتری، قوم شهروندان افغان در مقابل نام آنان ذكر شود تا آمار دقیقی از هزاره ها، پشتون ها، تاجیك ها و ازبك ها به دست آید، اما مسئولان دولت، این اقدام را موجب دامن زدن به اختلاف های قومی دانسته اند و آن را رد كرده اند.
پراكندگی جمعیت افغانستان نشان می دهد كه شیعیان و اهل تسنن، بخشی از ساكنان جمعیت اغلب استان های افغانستان را تشكیل می دهند و در پایتخت، اگر جمعیت را در 5 منطقه شمال، جنوب، شرق، غرب و مركز تصور كنیم، منطقه غرب آن را جمعیت شیعه تشكیل می دهد و بخش ناچیزی از مردم منطقه مركزی كابل نیز شیعیان، در كنار اهل تسنن، زندگی مسالمت آمیزی دارند.
پیروان هر كدام از این مذاهب آیین های مذهبی خود را به مناسبت های مختلف در این كشور برگزار می كنند. شیعیان این كشور آیین های سوگواری ایام محرم به ویژه روزهای تاسوعا و عاشورا را در مساجد و حسینه های واقع در مناطق شیعه نشین، برگزار می كنند و عشق و ارادت خود را به سیدالشهدا ابراز می دارند.
آمار دقیقی از جمعیت اهل تسنن و تشیع افغانستان در دست نیست. هر كس با توجه به گرایش های خود جمعیت پیروان این مذاهب را تخمین زده است. این تخمین ها از 10 درصد تا 30 درصد اعلام شده است. دایره المعارف بریتانیا، جمعیت شیعیان افغانستان را 15 درصد اعلام كرده است.
اكثر جمعیت استان هرات را شیعیان تشكیل می دهند. مردم این استان در مناطق «كرخ»، «پشتون رزغون»، «غوریان»، شهر هرات، مركز این استان سكونت دارند. برخی آمارهای غیررسمی حاكی است كه بیش از 70 درصد جمعیت استان هرات را شیعیان تشكیل می دهند.
منابع افغان می گویند: اكثریت جمعیت استان «هلمند» نیز شیعه بودند، اما از آنجایی كه این افراد دارای قومیت هزاره و یا تاجیك بودند، حاكمان وقت، آنان را وادار به مهاجرت به مناطق كوهستانی كردند و نامهای برخی از محله های شیعهنشین مانند «نادعلی» و «موسی قلعه» كه متاثر از فرهنگ شیعه بوده و در روزهای اخیر طالبان هم به این دو شهرستان حمله كرده ، هنوز باقی مانده است.
این منایع می گویند: بیشترین جمعیت متمركز شیعیان در استان های «هرات»، «بامیان»، «میدان وردك» و منطقه دایكندی سكونت دارند و این مناطق، درصد كمی از اهل سنت را در خود جای داده است، اما شیعیان در تمامی استان های این كشور به صورت پراكنده حضور دارند.
مردم افغانستان، حساسیتی را كه در مقابل اقوام و برتری یك قوم در مقابل قومی دیگر از خود نشان می دهند، نسبت به مذهب بروز نمی دهند و زندگی مسالمت آمیز اهل تشیع و تسنن در این كشور، نمونه ای از تعامل مثبت مسلمانان است. این تعامل نشان می دهد كه مذهب در افغانستان توانسته است بر قومیت غلبه پیدا كند.
بی بی سی در سال ۹۱ نوشت: آمار اکادمی علوم در باره اقوام افغانستان رد شد
غفوری : ما کاری در این رابطه نکردهایم و نمیفهمم که این ها (اکادمی علوم) این ارقام را از کجا پیدا کرده اند. از نظر ما این ارقام قابل تایید نیست
احصائیه مرکزی (مرکزآمار) افغانستان آمار منتشر شده از سوی آکادمی علوم در باره درصدی اقوام افغانستان را رد کرده و آن را “مضر” خوانده است.
اخیرا آکادمی علوم افغانستان دایره المعارف (دانشنامه) آریانا را بازنگری و بازچاپ کرده و در بخشی از جلد اول آن درصدی اقوام افغانستان را مشخص کرده است.
مسئولان آکادمی در این آمار نوشته اند که قوم پشتون ۶۲ درصد، قوم تاجیک ۱۲ درصد، قوم هزاره ۹ درصد و ازبکها ۶ درصد هستند.
اما عبدالرحمان غفوری، رئیس اداره احصائیه مرکزی، (مرکزآمار) افغانستان روز دوشنبه، ۲۲ جوزا/خرداد در گفتگویی با بی بی سی صحت این آمار را زیر سوال برد.
آقای غفوری گفت: “ما کاری در این رابطه نکردهایم و نمیفهمم که این ها (اکادمی علوم) این ارقام را از کجا پیدا کرده اند. از نظر ما این ارقام قابل تائید نیست.”
رئیس اداره مرکزی آمار تاکید کرد: “به نظر من، پخش و نشر این گونه ارقام بیش از آن که مفید باشد، مضر است.”
اداره مرکزی احصائیه (آمار) در افغانستان تنها نهاد رسمی است که مسئولیت سرشماری جمعیت و تهیه آمار در این مورد را به دوش دارد.
ولی هنوز این اداره موفق به انجام سرشماری نشده است.
برخی از اعضای پارلمان افغانستان هم نسبت به انتشار آمار اقوام افغانستان در دانشنامه آریانا واکنش تندی نشان داده و آن را تلاش “سیاسی” دانسته اند.
احمد بهزاد، نماینده هرات به بی بی سی گفت: “عناصر تندرو سیاسی که در اکادمی علوم جا خوش کرده اند، برنامه ها و اهداف خاص سیاسی خود را در قالب فعالیت های نهادهای علمی و آکادمیک به پیش ببرند.”
این نماینده مجلس آمار ارائه شده در دایره المعارف آریانا را “گوشه ای از تلاشهای بخشی از تیم حاکم” بر کشور خواند و گفت که آنها “به شدت دغدغه های تفوق طلبانه قومی” دارند.
او افزود: “اگر حکومت در ارائه میزان درست جمعیت اقوام افغانستان صادق است، باید بجای آمارسازی کاذبانه، بهتر است که هویت شهروندان را تذکره (شناسنامه) به صورت الکترونیکی تهیه میشود، ثبت کند تا جای هیچ گونه نکرانی، دغدغه و ابهام باقی نماند.”
هر چند در گذشته در شناسنامه ملی افغانها، قومیت آنها ذکر میشد، اما حکومت به رهبری حامد کرزی، رئیس جمهوری افغانستان، دستور داده که قومیت شهروندان در شناسنامه و دیگر اسناد دولتی ذکر نشود.
مساله سرشماری و به ویژه تعیین میزان جمعیت اقوام در افغانستان از موضوعات به شدت حساس است.
در دست کم سه دهه اخیر در افغانستان، موضوع میزان حضور اقوام مختلف در ساختار قدرت سیاسی بر اساس شمار جمعیت آنها به شدت مورد بحث بوده است.
به همین دلیل در اجلاس بن آلمان در دسامبر ۲۰۰۱ میلادی، که منجر به تشکیل دولت موقت به رهبری حامد کرزی شد، نیز بر حضور مناسب اقوام مختلف در قدرت سیاسی تاکید شد.
محمد پارسی روزنامه نگار در شبکه اجتماعی نوشته است:
صحبت از معضل حضور اتباع افغانستان در ایران نه تنها نژادپرستانه نیست، بلکه یک چالش جدی و خطرناک است، در حال حاضر تخمین زده میشود بیش از ده میلیون افغان در ایران حضور دارند و با ورود بی ضابطه و نظارت و سرعت عجیب زاد و ولد بزودی میتواند به دو برابر این رقم برسد؛ این یعنی چند برابر شدن نرخ بزهکاری و جرم و جنایت، همین الان بیش از ٣٠ درصد کودکان در کانون اصلاح و تربیت تهران، اتباع افغانستان هستند!
البته این به این معنا نیست که تمامی پشتون ها گرایش تکفیری دارند و این که واقعا آیا ده درصد جمعیت ایران را «افغانستانی» ها تشکیل می دهند. فرید زلاند از مفاخر موزیک ایران احتمالا از پشتون های افغانستان است.
واکنش جبهه مقاومت به حضور طالبان در ازبکستان
فرید زلاند؛ آهنگساز افغانستانی که بهترین کارهای داریوش، ابی و هایده را آهنگسازی کرده است
دویچه وله گزارشی از ترکیب جمعیتی افغانستان تهیه کرده است که پیشتر در انصاف نیوز امده است:
ترکیب جمعیتی افغانستان | چرا افغانستانی با افغان فرق دارد؟
سخنان عبدالطیف پدرام از رهبران حزب ملی افغانستان که به تازگی در شبکه های اجتماعی وایرال شده است را ببینید.
در ویکی پدیای آمده است:
پشتونها، پختونها یا افغانها (به پشتو: پښتانه) (به اردو: پٹهان)، گروهی از مردمان ایرانیتبار هستند که به زبان پشتو سخن میگویند و بیشتر آنها مسلمان سنی و پیرو مذهب حنفی میباشند.[۲]
جمعیت پشتونها در سال ۲۰۱۰ بالغ بر ۴۹٬۵۲۹٬۰۰۰ نفر بودهاست و در منابع جدید تخمین زده میشود که بین ۶۰ الی ۷۰ میلیون نفر در سراسر جهان باشند.[۱۷]
پشتونها بومی سرزمینهای جنوب افغانستان و شمالغربی پاکستان (که به پشتونستان شناخته میشوند) هستند. همچنین جوامع مهم و تاریخی از پشتونهای مهاجر در ایالتهای پنجاب و سند پاکستان (بیشتر در شهرهای کراچی و لاهور) و در مناطق روهیله خند ایالت اوتار پرادش هند (در شهرهای بزرگ مانند بمبئی و دهلی) وجود دارند. اخیراً جمعیتی از پشتونها در کشورهای پیرامون خلیج فارس (به خصوص در امارات) ایجاد شدهاست.[۱۸]
پشتونها به عنوان بزرگترین گروه قومی افغانستان، ۴۲ درصد یا ۴۰ درصدیا بنا بر تقسیمبندی بیطرفانهٔ قومی سازمان ملل در کنفرانس بن سال ۲۰۰۱ نزدیک به ۳۵ درصد از جمعیت افغانستان را تشکیل میدهند. از زمان بنیانگذاری افغانستان، آنها در این کشور به عنوان گروه قومی حاکم و غالب نقش داشتهاند. ایضاً پشتونها در پاکستان به عنوان دومین گروه قومی بزرگ ۱۵ تا ۱۸ درصد از کل جمعیت این کشور را تشکیل میدهند.
پشتونها ۲۶مین گروه قومی بزرگ جهان و بزرگترین جامعهٔ قبیلهای جهان را تشکیل میدهند. حدود ۳۵۰ تا ۴۰۰ قبیله و گروه همتبار پشتون وجود دارد.
احمد شاه درانی (در نظر گرفته شده به عنوان بنیانگذار افغانستان) و عبدالغفار خان (کنشگر جنبش استقلالطلبی هند در زمان راج بریتانیا) دو چهرهٔ تاریخی برجستهٔ پشتون هستند.
توزیع جغرافیایی
اطلاعات بیشتر: پشتونستان و مرز دیورند
سرزمین سنتی
اکثر پشتونها در سرزمین مادریشان، در دو سوی مرز دیورند[۲۹] میان افغانستان و پاکستان و بخش باختری رود سند (پاکستان) که شامل خیبر پختونخوا و بخش شمالی بلوچستان است، یافت میشوند. مراکز کلانشهری این سرزمین که به پشتونستان هم شناخته میشود، شامل جلالآباد، کویته، قندهار، مردان، مینگوره و پیشاور میشود.
شبهقاره هند
پشتونهای شبهقاره هند، در خارج از سرزمین سنتی شان، توسط خودشان و سایر گروههای قومی شبه قاره با نام پٹهان (واژه هندوستانی پشتون) شناخته میشوند.[۳۰]
پشتونها پیش و بهنگام حاکمیت راج بریتانیا در شهرهای گوناگون خاور رود سند ساکن شدهاند. این شهرها شامل کراچی، لاهور، راولپندی، بمبئی، دهلی، کلکته، روهیلکند، جیپور و بنگلور میشوند. تبار ساکن شدگان به پشتونهای افغانستان امروزی و پاکستان (راج بریتانیای پیش از ۱۹۴۷) میرسد. آنها در بعضی از مناطق هند گاهی، به کابلی والا شناخته میشوند.
در هند جوامع مهاجر پشتون قابل توجهای وجود دارند.[۳۲][۳۳] نام روهیلکند ایالت اوتار پرادش از جوامع پشتون تبار معروف به روهیله گرفته شدهاست. همچنین هرکدام از ایالات مهاراشترا (مرکز هند) و بنگال غربی (شرق هند) دارای بیش از یک میلیون جمعیت با تبار پشتون هستند؛[۳۴] بمبئی و کلکته مکان اصلی مهاجران پشتون افغانستان، در عصر استعمار بودهاند.[۳۵] در هرکدام از شهرهای جیپور و بنگلور جمعیتی ۱۰۰ هزار نفری از پشتونها وجود دارد. برادران فیروز، سنجای و اکبرخان از پشتونهای معروف شهر بنگلور هستند که اصلیتشان به غزنی بر میگردد.[۳۶ کراچی، محل بزرگترین جمعیت از پشتون زبانهای مهاجر است.[۳۷][۳۸]
مناطق دیگر
پشتونهای هندوستانی و پاکستانی از رابطه کشورهای متبوع خود با بریتانیا و کشورهای مشترک المنافع استفاده کرده و جوامع مدرن پشتون از دهه ۱۹۶۰ عمدتاً در کشورهای بریتانیا، کانادا، استرالیا و همچنین در دیگر کشورهای مشترک المنافع (و در آمریکا) ساکن شدند. برخی دیگر از پشتونها همچنین در جاهایی از خاورمیانه مانند خراسان ایران و شبه جزیره عربستان ساکن شدهاند. برای مثال از سال ۱۹۷۶ تا ۱۹۸۱ حدود ۳۰۰ هزار تن پشتون به کشورهای عربی خلیج فارس مهاجرت کردند که ۳۵ درصد از مهاجران پاکستانی را تشکیل میدهند.[۴۱]
به دلیل جنگهای متعدد در افغانستان از اواخر دهه ۱۹۷۰، موجهای گوناگون پناهجویان (پشتونهای افغان، و همچنین تعداد قابل توجه ای از تاجیکها، هزارهها، ازبکها، ترکمنها و سیکهای افغانستانی) کشور را ترک کردهاند.[۴۲]
بصورت تقریبی حدود ۱٫۳ میلیون افغانستانی در پاکستان[۴۷] و ۳ تا ۵ میلیون در ایران وجود دارند.[۴۸] برخی دیگر نیز بهواسطه پاکستان در آمریکا، بریتانیا و کشورهای اتحادیه اروپا تقاضای پناهندگی دادهاند.[۴۹] (با روی کارآمدن گروه طالبان در افغانستان، موج مهاجرتها به پاکستان و بخصوص به ایران بشدت افزایش یافته و این آمار دچار تغییر شدهاست)
زبان
پشتو زبان مادری پشتونها است.[۵۰][۵۱][۵۲] این زبان یکی از دو زبان ملی افغانستان است.[۵۳][۵۴] در پاکستان با اینکه پشتو دومین زبان پر گویش ور را تشکیل میدهد[۵۵] ولی غالباً بهطور رسمی در سیستم آموزشی نادیده گرفته میشود.[۵۶][۵۷][۵۸][۵۹][۶۰][۶۱]
زبان پشتو در طبقه زبانهای ایرانی شرقی قرار گرفتهاست[۶۲] و بیشتر واژگان پشتو از ریشه ایرانی شرقی است ولی با این حال، شمار قابل توجهی از آنها منحصر به زبان پشتو است.[۶۳][۶۴] صرف افعال پشتو، در مقایسه با سایر زبانهای ایرانی پیچیدهاست.[۶۵] بر این مبنا مکنزی میگوید:اگر ساختار باستانی پشتو را با صرف بسیار ساده شده فارسی، زبان پیشرو و مدرن ایرانی مقایسه کنیم میبینیم که زبان پشتو در جایگاه ‘پسر عموی دوم‘ و همسایه فارسی ایستادهاست که چیزی شبیه همان رابطه انگلیسی با ایسلندی است.— دیوید نیل مکنزی
پشتو دارای شمار زیادی گویش است اما بهطور کلی به گروههای شمالی، جنوبی و مرکزی تقسیم میشود[۶۶] الفنباین در این باره مینویسد: اختلافات گویشی پشتو اساساً در واژگان و واجگان است: صرف و نحوِ گویشهای پشتو به استثنای گویش وانتسی، کاملاً یکنواخت هستند.[۶۷]
اولین الفبای پشتو در قرن شانزدهم و توسط پیر روشن ساخته شد.[۶۸] در سال ۱۹۵۸ طی نشست محققان و نویسندگان پشتون افغانستان و پاکستان در کابل، استاندارد امروزی الفبای پشتو تنظیم شد.[۶۹][۷۰]
فرهنگ
مقالهٔ اصلی: فرهنگ پشتون
فرهنگ پشتونها اغلب بر پشتونوالی و بهکارگیری زبان پشتو پایهگذاری شدهاست. سنتهای پیش از اسلام، به دوران شکست هخامنشیان در برابر اسکندر مقدونی در سال ۳۳۰ پیش از میلاد مسیح بر میگردد، که احتمالاً که در قالب رقصهای سنتی باقی ماندهاند در حالی که سبکهای ادبی و موسیقی منعکس کننده تأثیر سنت ایرانی و سازهای موسیقی منطقه ایِ آمیخته با گونهها و شرح هایِ محلی است. فرهنگ پشتون ترکیبی بی نظیر از آداب و رسوم بومی با تأثیراتی از جنوب و غرب آسیا است. پشتونها مانند سایر مسلمانان ماه رمضان و عید فطر را جشن میگیرند. برخی از پشتونها نوروز را هم جشن میگیرند.[۷۱]
پشتونوالی
مقالهٔ اصلی: پشتونوالی
پَشتونوالی (به پشتو: پښتونوالی و نیز: پختونوالی) نظام و سنت رفتاری قبیلهای در میان پشتونها است.
یکی از اصول شناخته شده تر پشتونوالی ملمستیا است که به صورت مهمان نوازی و پناه به همه مهمانانی که دنبال کمک میگردند تعریف میشود. قصاص بی عدالتی که به پشتو بدل خوانده میشود یک انتقام سریع را فرا میخواند. بسیاری از جنبههای پشتونوالی زندگی مشترک مسالمت آمیز را ترویج میدهند، مانند ننواتی که اعتراف فروتنانه به گناه برای یک گناهکار است و باید منجر به بخشش خودکار از طرف گروه ستم دیده شود. این دستورها و سایر احکام اساسی پشتونوالی همچنان توسط بسیاری از پشتونها بهخصوص در مناطق روستایی دنبال میشود. یکی از نهادهای برجسته پشتون لویه جرگه (شورای بزرگ) است که از منتخب بزرگان تشکیل میشود.[۷۲] بیشتر تصمیمها در زندگی قبیله ای توسط اعضای جرگه گرفته میشود. جرگه اصلیترین نهاد قدرت قبیله است که اغلب پشتونهای مساوات خواه آن را به عنوان یک نهاد حاکمیتی قابل قبول تصدیق میکنند.
تاریخدان معروف یونانی (هیرودتس) پکتهای ریگودی را (پاکتیوس) خوانده و اهالی منطقهٔ پکتیا تا قندهار و باشندگان دوطرف کوههای سلیمان را پاکتیاها نامیدهاست. از نوشتهٔ او معلوم میشود تا قرن چهارم پیش از میلاد مردم قندهار و پکتیا و ننگرهار و خیبر (پاکتیاها) نامیده میشدهاند. بطلمیوس هم آن را پکتین نوشتهاست؛ بنابراین نام پشتو از همان پکهت – پکتویس – پکتین ساخته شده و پشتو و پختو تلفظ میشود. در ریگوید مذکور آمدهاست که قوم پکهت در محاربه بین ده پادشاه آریایی که به کنار دریای (راوی) بوقوع پیوسته بود شرکت کرده بودند. هیلی برانت تاریخدان و پژوهشگر در زبان و فرهنگ سانسکریت: در (ریگوید) مذکور است که در اراکوشیا (قندهار) قبیلهای سکونت داشت که شاه (واسودیوا: دیوه در پشتو به نام نور و روشنایی و آس به منای اسب میباشد) فرمانروای ان بود و این قبیله تحت قیادت خلف او (سوداس: در پشتو سور به معنای سرخ و آس به منای اسب میباشد، دامنهٔ فتوحات را تا وادی (اندس) وسیع ساخت و کارنامههای جنگی (واسودیوا) بهطور افسانه یاد میشد. مورخان موجودیت پکتها را در منطقهای کنونی که افغانستان نامیده میشود. پیش از ظهور سلطنت سلیمان پیامبر در حدود ۱٬۰۰۰ سال پیش از میلاد تخمین زدهاند (تاریخ مختصر افغانها. تألیف مولوی یعقوب حسنخان سال ۱۳۱۲). پشتو ظاهراً از لفظ پشتون یا پختون آمدهاست که نام قبیلهای از نژاد آریایی است. زبان پشتو اصلاً جزء زبانهای ایرانی است. قواعد آواشناسی نشان میدهد که واژهٔ پشتو شکل دیگرگونشدهای از همان واژهٔ پَرْسَوا (به معنی پارسی) است.[۷۴][۷۵]بطلمیوس هم آن را پکتین نوشتهاست؛ بنابراین نام پشتو از همان پکهت – پکتویس – پکتین ساخته شده و پشتو و پختو تلفظ میشود.
تعریف واژهٔ پشتون
شاخهای از اقوام افغانستان بوده که به زبان پشتو تکلم میکند، دارای خصوصیات و فرهنگ مخصوص به خود بودهاند.
دین
اکثر پشتونها مسلمان بیشتر پیرو مذهب سنی حنفی و اقلیتی کوچکی شیعهٔ دوازده امامی هستند و افزونبر زبان پشتو که از شاخهای از زبانهای آریایی است به زبانهای فارسی ارموری، هندوکوهی (شامل پشتونهای خیبر) و اقلیتی ناچیزی به اردو (در پاکستان و هند) صحبت میکنند.
قبیلههای پشتون
پشتونها (پشتو زبانان) به دوبخش و هفت شاخه تقسیم میگردد:اول
- سربن
- غرغشت
- بیتن
این سه با هم برادر اند (طبق روایات سنتی)دوم
- کرلانی
- اورمر
- متی (بیبی متو)
جامعه پشتون جز بزرگترین گروه هایه قومی شناخته میشود.افغانستان
دو طائفهٔ بزرگ از پشتونها در طول دو و نیم قرن اخیر در افغانستان حکومت نمودند:
غلجاییها که حکومت هوتکیان مربوط به این شاخه از پشتونها بود. از میان قبایل دُرانی دو شاخهٔ سدوزاییها و بارکزاییها در افغانستان بعد از احمدشاه ابدالی حکومت نمودند.
بنیانگذار حکومت سدوزاییها احمدخان ابدالی مشهور به احمدشاه بابا بود. او امپراتوری بزرگ ابدالی یا دُرانی را تأسیس نمود که بعد از وی فرزندش تیمور شاه ابدالی به سلطنت رسید. تیمور پایتخت را از قندهار به کابل منتقل و شورشهای زیادی را که علیهاش بهراه افتاده بود سرکوب نمود.
بارکزای که از جمله قدیمیترین اقوام بوده که تواریخ مختلف در از آنها یادآوری شده و سلسلههای پادشاهی امیر دوست محمد خان بارکزی مربوط همین قوم میباشد.
دیگر طایفههای پشتون شامل نورزی، زدران، منگل، غلزی، درانی، هوتک، اندر، کاکر، سربنی، پوپل، سوری، گدون، لودی، احمدزی، ستانکزی، محمدزی، یوسفزی، بریچی، خروطی، سواتی، سهاک، شینوار، ابدالی، غلجایی، علیزایی، صافی یا همان ساپی و غیره هستند که از جمله گروهها و ایلهای مهم قوم پشتون هستند.
طایفه سوری نیز با نام امپراتوری سور مابین سالهایه ۱۵۳۲–۱۵۵۶ حاکم بر شمال هندوستان و پاکستان امروزی بود که توسط شیرشاه سوریبنیانگذاری شد.
امپراتوری لودی نیز سلسلهای از حکمرانان دهلی در هند از پشتونتبارهای مسلمان است که از ۱۴۵۱ تا ۱۵۲۶ میلادی حکمرانی کردند.
درانیها بزرگترین تیره پشتون بوده که شامل اقوام، اچکزایی پوپل زایی، نورزایی، بارکزایی، علیزایی و الکوزایی میباشد. ۱۲۳
پاکستان
طایفههای «وزیر» و «محسود» از مهمترین طوایف مناطق غربی پاکستان هستند.[۷۶] وزیرستان شمالی توسط طایفهٔ «وزیر» اداره میشود. این طایفه در وزیرستان جنوبی هم حضور دارد و یک سوم جمعیت آن را تشکیل میدهد. دو سوم باقیمانده جمعیت وزیرستان جنوبی از طایفهٔ «محسود» هستند.[۷۷] بخش پاکستانی شامل منطقهای از چترال در شمال تا سیبی در جنوب غربی میگردد. این منطقه در پاکستان بنام منطقه مرزی شمال غرب (صوبه سرحد شمالغرب) نامیده میشود. اما این منطقه همچنان مشهور به افغانیه است که این نام بیانگر روابط قومی باشندگان آن با پشتونهای افغانستان است.
ویژگیهای فرهنگی و اجتماعیویرایش
- اتن: اتن شامل رقص گروهی مانند یک حلقه که توسط مردان و زنان بهطور جداگانه صورت میگیرد.
- لنگی یا دستار بستن بر روی سر برای مردان.
مقالههای اصلی: افغان (نام)، افغان (نام قومی)، تذکره تابعیت افغانستان، و نامهای تاریخی افغانستان
واژه یا اصطلاح «افغان» بهطور تاریخی مترادف با قوم «پشتون» است، اما بر بنیاد قانون اساسی جمهوری اسلامی افغانستان این اصطلاح به تمام شهروندان افغانستان گفته میشود. در عرف بینالمللی نیز منظور از کلمه «افغان»، «کل مردم افغانستان» است و هر تبعه افغانستان به صفت افغان شناخته میشوند.
پشتونها
مقالههای اصلی: پشتونها و قبیلههای پشتون
پشتونها یکی از گروههای قومی بزرگ را در افغانستان تشکیل میدهند. تمامی نقاط افغانستان و خصوصاً در نواحی شرقی و جنوبی افغانستان هممرز با پاکستان جایی که یکی از گروه قومی این کشور را تشکیل میدهند متمرکز شدهاند.[۲] همچنین گروههای کوچکی از پشتونها در شرق ایران در نواحی هممرز با افغانستان زندگی میکنند[۳] بر اساس برآوردها ۳۸٪ تا ۴۲٪ درصد باشندگان افغانستان را پشتونها تشکیل میدهند[۴]
تاجیکها
مقالههای اصلی: تاجیکها و پارسیوان
تاجیکها فارسیزبان و زیرگروههای آنان شامل فارسیوانها نزدیکترین گروه قومی به فارسیزبانان ایران هستند با این تفاوت که تاجیکها عمدتاً سنیمذهب و فارسیزبانان ایران عمدتاً شیعهمذهب هستند.[۵] جمعیت تاجیکها در افغانستان ۱۹٬۴٪ از کل جمعیت مطابق با ۶٫۴ میلیون نفر تخمین زده میشود.[۶]
تاجیکها بزرگترین گروه قومی در کشور تاجیکستان در همسایگی افغانستان هستند.[۷] بیشتر تاجیکها در مناطق شمالشرقی، شمالی و غربی و در شهرهای بزرگ زندگی و کار میکنند و پیشههایی در بخشهای دولتی دارند. طبق گزارش سازمان آمار بهداشت جهانی اکثریت باشندگان ولایات بلخ، کاپیسا، بدخشان، پنجشیر، بغلان، سمنگان، تخار، تاجیک هستند.
هزارهها
مقالههای اصلی: مردمان هزاره، ایماق هزاره، فهرست قبایل هزاره، و فهرست افراد هزاره
هزارهها یکی از اقوام بزرگ افغانستان هستند که در تمام مناطق افغانستان، بیشتر در مرکز افغانستان موسوم به هزارستان (هزارهجات) زندگی میکنند. هزارهها به زبان فارسی با گویشهای هزارگی و دری صحبت میکنند.[۸] بهدلیل تبعیض سیستماتیک علیه مردم هزاره، مثلاً جمعیت هزارهها در خیلی از ولسوالیها (شهرستانها) و ولایتهای افغانستان بهحساب نیامدهاست، مانند هزارههای هرات، بدخشان، بادغیس، هلمند، قندهار و غیره.
ازبکها
مقالههای اصلی: ازبکها و زبان ازبکی جنوبی
ازبکها یکی از اقوام ترکتبار افغانستان محسوب میشوند. ازبکهای افغانستان به زبان ازبکی جنوبی بهعنوان زبان نخست و فارسی بهعنوان زبان دوم صحبت میکنند.[۹] جمعیت ازبکها در سال ۱۹۹۶ حدود ۱٫۲ میلیون تن برآورد شد[۶] و در سال ۲۰۱۳ باور بر این بود که جمعیتشان حدود ۲٫۸ میلیون تن است
—-
اینکه هم تاجیکستان تاجیک دارد و هم افغانستان به این دلیل است که قاجاریه مناطقی را به روسیه واگذار کرده و مناطقی را به افغانستان! سمرقند و بخارا جزو کشور ازبکستان کنونی هستند اما ترکیب جمعیت قابل توجهی فارسی گو دارند. بخش عمده سیستان بزرگ در افغانستان کنونی واقع شد و بخش عمده بلوچستان کنونی در پاکستان!
اگر سمرقند را ببینید فکر می کنید اصفهان است
فارس نوشت: روزی که سلسله قاجاریه تأسیس شد ایران این شکلیها نبود؛ آقامحمدخان قاجار پس از شکست مدعیان حکومت و متحد ساختن دوباره ایران [و البته رفتار او با لطفعلی خان زند و اهالی کرمان]، سرزمینی بزرگ و یکپارچه ایجاد کرده بود که شاهان بعدی قاجار حدود دوسومش را دادند رفت!
تا وقتی آقامحمدخان بود وضعیت خوب بود ولی امان از دست فتحعلی! خلاصه وضعیت تجزیه و جداشدن بخشهای بزرگی از ایران در دوره فتحعلی قاجار اینطوری است: «فتحعلی قاجار که پادشاهی را از عمویش آقامحمدخان به ارث برده بود و از سال ۱۱۷۶ تا ۱۲۱۳ شمسی سلطنت کرد در میان قدرتطلبی و رقابت ۳ امپراتوری روسیه و بریتانیا و فرانسه گیر افتاده بود. وی در مدت ۳۷ سال سلطنتش ۲۵ سال با امپراتوری روسیه در حال جنگ بود و ۲ بار شکست خورد و ۲ عهدنامه گلستان و ترکمانچای را امضاء کرد و در مجموع در این دو عهدنامه حدود ۲۵۰ هزار کیلومترمربع از سرزمین ایران جدا شد. به مجموع مناطق جدا شده طی این دو عهدنامه، هفده شهر قفقاز یا هفده ولایت قفقازی ایران میگویند».
بعد از فتحعلی، ناصرالدین قاجار هم گوشههایی از نقشه ایران را بُرید و بیشترش کار انگلیسیها بود؛ در «عهدنامه پاریس» بخشی از هرات و افغانستان امروزی جدا شد و در «قرارداد گلداسمیت» بخشهایی از بلوچستان و در «عهدنامه ارزروم دوم» بخشهایی از کردستان و در «عهدنامه آخال» بخشهایی از شمال خراسان.
در یک نگاه کلی ماجرای قاجاریان با نقشه ایران چنین بود: «حکومت قاجاریه با عهدنامه گلستان، ترکمانچای، ارزروم، آخال و… حدود ۳ میلیون و ۵۰۰ هزار کیلومترمربع از خاک ایران را از دست داد، ازجمله اراضی ۱۰ کشور مستقل فعلی در آسیای میانه و حوزه قفقاز به همراه افغانستان و بخشهای بزرگی از بلوچستان و کردستان».
عاقبت کار هم اینکه ۹ آبان سال ۱۳۰۴ شمسی مجلس شورای ملی با تصویب ماده واحدهای انقراض سلطنت قاجاریه را اعلام کرد و حکومتی که حدود ۱۳۰ سال برقرار بود و حدود دوسوم سرزمینهایش را از دست داد به تاریخ پیوست.
150 سال حکومت قاجاریان بر ایران را شاید بتوان سیاهترین دوران تاریخ کشور دانست. دورانی که در آن بخشهای بزرگی از ایران جدا شد. به مناسبت 10 آبان و پایان سلسله قاجار درباره ایرانی که قاجار خرجش کرد نوشتیم.
ایسناپلاس-زینب مرزوقی: در تاریخ معاصرمان آمده است که سید محمد تدین نایب رئیس مجلس پنجم شورای ملی در روز ۹ آبان ۱۳۰۴ خورشیدی، در لایحهای خلع سلطنت احمدشاه قاجار و حکومت موقت را به مجلس ارائه کرد. این لایحه نیز در همان روز به تصویب رسید. این لایحه بر سلطنت یکصد و پنجاه ساله قاجارپایان بخشید.
مردم جهان وقتی میخواهند از افتخارات پادشاهان کشورهایشان بگویند؛ میگویند فلان پادشاهمان کشور گشا بود و از اینجا تا آنجای جهان را به ناماش فتح کرد. از افتخارات پادشاهان ایرانی دوره قاجار اما کشور فنایی بود. به این شکل که با قراردادهای ننگین، از آنسر تا اینسر ایران پهناور را به کشورهای دیگر میبخشیدند و با کم کردن مساحت کشورمان؛ بر مساحت اقلیم و کشورهای دیگر میافزودند.
آغاز این بذل و بخشش در دوره قاجار با فتحعلی شاه، دومین پادشاه دوره قاجاریه و قرارداد و یا همان عهدنامه گلستان بود. عهدنامه گلستان به دنبال جنگهای اول ایران و روسها و به عنوان عهدنامه یکجانبه از سوی تزارها به ایران تحمیل شد. طی این عهدنامه ولایتهای قره باغ، خانات شکی، گنجه، شیروان، قبه، دربند، باکو، باکو و بخشهایی از طالش از خاک ایران جدا و به خاک روسیه اضافه شدند. این قرارداد در سال 1813 ملادی امضا شد و در این قرارداد 232 هزار کیلومترمربع از خاک ایران جدا شد.
آتشِ عهدنامه گلستان
گلستان از توابع قره باغ بود و عهدنامه میان قاجارها و روس ها در آنجا امضا شد. این عهدنامه در ۱۱ فصل و یک مقدمه نوشته و در ۲۹ شوال ۱۲۲۸قمری. ۱۲ اکتبر ۱۸۱۳میلادی با حضور سفیر انگلیس سرگوراوزلی، به وسیله میرزا ابوالحسنخان شیرازی نماینده ایران و نیکولا نماینده فوقالعاده تزار و سردار روس ارمولوف به امضاء رسید.
فواصل این عهدنامه عبارت اند از:۱ـ متوقف شدن جنگ و نزاع بین دولت های ایران و روس و برقرار شدن صلح و دوستی بین طرفین، ۲ـ باقی ماندن نیروهای دوطرف در همان مناطق زمان انعقاد معاهده، ۳ـ تعهد ایران برای دوستی با روس ها و واگذاری قره باغ، گنجه، شکی، شیروان، دربند، باکو، گرجستان، داغستان، موقان، و بخش هایی از تالش به روسیه، ۴ـ همکاری روس ها با ولیعهد ایران در صورت درخواست کمک و پرهیز از دخالت در اختلافات داخلی بین شاهزادگان ایران، ۵ـ آزادی کشتی های روسی برای حضور در دریای مازندران و ایجاد محدودیت های دریایی برای ایران، ۶ـ مبادله اسرای طرفین، ۷ـ مبادله سفیر بین ۲ کشور و تأمین امنیت و رفاه هیأت های ۲ کشور، ۸ـ فعالیت تجار ۲ کشور بر اساس مقررات، ۹ـ تعیین نحوه دریافت حقوق گمرکی از کالاهای ۲ کشور، ۱۰ـ مجاز بودن بازرگانان طرفین برای فروش کالاهای صادراتی به کشور یکدیگر و خرید کالاهای مورد نیاز کشور خود، ۱۱ـ ملزم شدن طرفین به تداوم صلح و دوستی.
طی فصل سوم این عهدنامه؛ ولایت های قرهباغ و گنجه و خانات شکی، شیروان، قبه، دربند، باکو و قسمتی از طالش که در زمان عقد قرارداد در تصرف روس ها بود به روسیه منضم شد. همچنین ایران از هرگونه ادعایی نسبت به گرجستان و داغستان، مینگرلی، آبخازی، شوره گل، آچوق باش و کورنه صرف نظر کرد و این معاهده ننگین آغازگر تکه تکه شدن خاک ایران در دوره قاجار بود.
با وجود انفصال بخشهای قابل توجهی از خاک ایران اما همچنان حدود مرز ایران با روسیه نامشخص بود و عهدنامه گلستان فقط بهانه روس ها برای بدست آوردن ماوراء قفقاز بود. همین ابهام در مرزها و البته اعطای امتیاز کشتی رانی آزاد به روس ها در آبهای خزر؛ 13 سال بعد دوره جدیدی از جنگهای ایران و روسیه را آغاز کرد.
ترکمانچای و جدایی بخشهای دیگر از خاک ایران
در دوره جنگ های دوم ایران و روسها وقتی نیروهای روسیه به تبریز رسیدند و مانعی بر سر راهشان نبود؛ فتحعلی شاه قاجار تقاضای صلح کرد و زیر بار عهدنامه ترکمانچای رفت.
عهدنامه ترکمانچای در یکم اسفند ۱۲۰۶ خورشیدی امضا شد. برای امضای این پیمان از طرف فتحعلی شاه، میرزا ابوالحسنخان شیرازی و اللهیارخان آصفالدوله و از طرف امپراتوری روسیه، ایوان پاسکویچ حضور داشتند. این عهدنامه در ۲ بخش سیاسی و بازرگانی، به ترتیب در ۱۶ و ۹ مادّه، تنظیم شده بود و در هر کدام شرایط سنگینی را به مردم و حکومت ایران تحمیل شد. در عهدنامه ترکمانچای نیز خانات نخجوان، خانات تالش و خانات ایروان به تصرف روسها درآمد. تمام مساحت بخشیده شده از سوی مقامات قاجار در دومین عهدنامه با روسها؛ 40 هزار کیلومتر مربع بود.
در مفاد عهدنامه ترکمانچای آمده است: الحمدالله الوافی و الکافی بعد از انعقاد عهدنامه مبارکه گلستان و مبادلات و معاملات دوستانه دولتین علیتین و ظهور آداب کمال مهربانی و یکجهتی حضرتین بهیٌتین به مقتضای حرکات آسمانی برخی تجاوزات ناگهانی از جانب سر حد داران طرفین به ظهور رسیده که موجب سنوح غوایل عظیمه شد و از آن جا که مرآت ضمایر پادشاهانه جانبین از غبار این گونه مخاطرات پاک بود، اولیای دولتین علیتین تجدید عهد مسالمت را اهتمامات صادقانه و کوشش های منصفانه در دفع و رفع غایله اتفاقیه به ظهور رسانیده عهدنامه مبارکه جدید به مبانی و اصولی که در طی فصول مرقومه مذکور است مرقوم و مختوم آمد به مهر وکلای دولتین علیتین و در ماه شوال در سال هزار و دویست و چهل و نه هجری به امضای همایون شرف استقرار و استحکام پذیرفت. بر اولیای دولتین لازم است که از این پس در تحصیل موجبات مزید دوستی و موافقت اهتمامات صادقانه مبذول دارند و اسباب استحکام و استقرار معاهده مبارکه را به مراودات دوستانه متزاید خواهند و اگر در معدات تکمیل امور دوستی قصوری بینند به امضای خواهش های منصفانه تدارک آن را لازم بشمارند و دقیقه از دقایق دوستی را مهمل و متروک نگذارند.
عکسهایی از متن عهدنامه ترکمانچای
به موجب عهدنامه ترکمانچای، علاوه بر ایالت هایی که طبق عهدنامه گلستان از ایران جدا شده بود، ایالت های دیگری هم به این دولت واگذار شد. چنان که در فصل سوم از این عهدنامه آمده بود: اعلیحضرت پادشاه ممالک ایران از جانب خود و از جانب ولیعهدان و جانشینان به دولت روسیه واگذار می کند، تمامی الکای نخجوان و ایروان را خواه این طرف روس باشد یا آن طرف و نظر به تفویض، اعلیحضرت ممالک ایران تعهد می کند که بعد از امضاء این عهدنامه، در مدت ۶ ماه، همه دفتر و دستور العمل متعلق به اداره این ۲ دولت مذکوره باشد به تصرف امرای روسیه بدهند.
عهدنامه ارزروم محمدشاه قاجار با امپراطوری عثمانی
در دوره محمدشاه دوم قاجار نیز دو عهدنامه به نام ارزوم در سالهای 1823 و 1847 با امپراطوری عثمانی منعقد شد. با وجود مشخص بودن مرزهای ایران و امپراطوری عثمانی در غرب کشور اما مناطق کوهستانی قصر شیرین تا دو قرن محل درگیریهای این دو کشور بود. حملات عثمانی به شمال غربی ایران برای سرکوب قبایل شورشگر، پاسخ سران قاجار را به دنبال داشت و همین اقدام باعث شد سلطان محمود دوم عثمانی در سال ۱۸۲۱ به ایران حملهای را ترتیب دهد. عثمانی با ارتشی قدرتمند و با وضعیت برتری نسبت به ارتش ایران حمله را آغاز کرد اما ارتش فتحعلی شاه قاجار شکست سختی بر ارتش عثمانی وارد آورد. نخستین عهدنامه در ژوئیه سال ۱۸۲۳ منعقد شد اما به دلیل آنکه مرزهای تعیین شده در عهدنامه ۱۶۳۹ قصرشیرین را به عنوان شهر مرزی ثبت کرده بود، نتوانست چارهای مناسب برای درگیریهای مرزی قبلی تعیین کند.
پس از گذشت اولین عهدنامه ارزروم تا اواخر سلطنت محمدشاه دوم، مذاکرات مهمی درباره مرزهای غربی با امپراطوران عثمانی انجام نشد تا آنکه درسال 1253 هنگامی که ایران هرات را محاصره و پادشاه عثمانی درگیر آن منطقه بود؛ علیرضا پاشا از سوی دولت عثمانی خرمشهر را به غارت برد و این را متعلق به امپراطوری عثمانی دانست. پس از این اتفاق در جنوب غربی ایران گفتگو درباره مرزها آغاز شد و اما واسطه گری روسها و انگلیسیها از وقوع جنگ میان ایران و عثمانی جلوگیری کرد.
دولت ایران میرزا تقیخان وزیر نظام را به سمت نمایندگی و دولت عثمانی انور افندی را انتخاب کرد. در سال ۱۲۵۹ هجری مأمورین دولتهای چهارگانه که شامل نمایندگان فوقالذکر ایران و عثمانی و نمایندگان دولت انگلیس کلنل ویلیامز، مارژ فرانت و ربرت کرزنو نماینده دولت روس کلنل دینس در ارزروم جلسهای ترتیب دادند و مذاکرات این کمیسیون در هیجده جلسه و بیش از سه سال به طول انجامید. موافقتی در تعیین حدود میان مأمورین ایران و عثمانی حاصل نشد و عاقبت مقرر گردید عهدنامه جدیدی منعقدشود. این بود که بعد از مذاکرات طولانی در تاریخ ۱۶ جمادی الثانیه ۱۲۶۳ برابر با ۳۱ می ۱۸۴۷بندهای نهگانه دومین عهدنامه ارزروم مابین محمدشاه و سلطان عبدالحمید توسط میرزا تقیخان وزیر نظام و انور افندی به امضا رسید.
طبق این عهدنامه، مناطق مورد اختلاف میان دو دولت میان آنها تقسیم شد. اما به دلیل غیر دقیق بودن، انجام این اقدام تا سال ۱۹۱۴ بطول انجامید. در عهدنامهٔ دوم ارزروم دولت ایران پذیرفت که از ادعای خود در رابطه با مناطق غربی زهاب (مندلی، نفتخانه و خانقین) دست برداشته و نیز حاکمیت عثمانی را بر سلیمانیه به رسمیت بشناسد و نسبت به آن ادعایی نداشته باشد. همچنین عثمانی نیز تعهد کرد حق کشتیرانی ایران بر اروندرود را به رسمیت بشناسد. علاوه بر این بنا شد که حدود مرزی دو کشور تعیین شود ولی با وجود برگزاری سه نشست توافقی به عمل نیامد. طی این عهدنامه مجموعا 627 هزار و 217 کیلومتر مربع از کشورمان جدا شد.
معاهده پاریس
4 مارس 1857 میلادی پس از دومین نبرد ایران و انگلیس بر سر هرات، معاهده پاریس برای صلح این دو کشور در شهر پاریس منعقد شد. براساس این معاهده ایرانیان توافق کردند که سپاه خود را از هرات خارج کنند، در هنگام بازگشت نیز سفیر انگلیس به ایران از او عذرخواهی کنند و یک قرارداد تجاری استعماری را هم بپذیرند. همچنین مجموعهای از امتیازات سرزمینی به سلطان مسقط؛ که در آن دوره متحده انگلیس بشمار میآمد را نیز بدهند. همچنین تصرف بخشهایی از جنوب ایران از جمله بندر خرمشهر و بوشهر در این قرارداد ذکر شده بود. طی این قرارداد 620 هزار کلیومتر مربع از خاک ایران جدا شد. این پیمان در دوره ناصرالدین شاه قاجار منعقد شد.
پیمان آخال
پیمان آخال معاهدهای میان امپراتوری روسیه و مقامات ایرانی در دوره ناصرالدین شاه قاجار بود که در ۲۱ سپتامبر ۱۸۸۱ میلادی برای تعیین مرزهای دو کشور در مناطق ترکمننشین شرق دریای خزر بسته شد.
انعقاد این پیمان در شرایطی صورت گرفت که نیروهای روس که تا سال ۱۸۶۳ پیرامون دریاچه آرال و شهرهای سمرقند و تاشکند را تصرف کرده بودند، در سال ۱۸۶۸ خانات بخارا را شکست داده و حاکمیت خود را بر بخارا و سمرقند نیز تثبیت کردند و در سالهای ۱۸۷۳ تا ۱۸۸۱ به فرماندهی میخائیل اسکوبلف، ایوان لازارف و کنستانتین فن کاوفمن، افزون بر اشغال خوارزم که در کنترل خانات خیوه قرار داشت، ایلات ترکمن را نیز شکست داده بودند و سرزمین ترکمنهای تَکه را با نام «سرزمین فرای خزر» به خاک خود ضمیمه کردند. پیرو انعقاد این پیمان هم آسیای میانه، خوارزم، خیوه، وارود، شرق مازندران و مرو، سمرقند و بخارا از خاک ایران جدا شد.
البته این تنها سرزمینهایی هستند که طی قراردادها، پیمان نامه و معاهدههای رسمی با کشورهای دیگر از خاک ایران جدا در دوره چند تن از پادشاهان قاجاریه شدند. در دوره دیگر پادشاهان قاجار مانند مظفر الدین شاه و محمدعلی شاه قراردادهای تعیین حدود مرزی هم بخشهای از خاک ایران را جدا کرد.
انتهای پیام
نظر به آمار میدانی و اظهار نظر پوتین و امام علی رحمان، جمعیت تاجیکان افغانستان ۴۸ درصد است.
آمار شما کاملا جانب دارانه و غیر واقعی است.
سر شماری واقعی صورت گیرد جمعیت پشتون ها بیش از ۱۲ درصد نیست.
تاجیکان فرزندان کوروش بزرگ و فارسی تباران اصلی هستند.
جرم تاجیکان این است که شیعه نیستند اما برای فارسی تباران ایرانی حاضر اند جانشان را فدا کند.
در قضاوت تان انصاف را در نظر داشته باشید!