راهبرد میانهروها
هفتهنامهی صدا در گزارشی با عنوان «راهبرد میانهروها» نوشت:
کارگزاران مدل سیاست ورزی را انتخاب میکند که کاملا متناسب با ساختار شکل گیری آن است. آنها بوروکراتهایی بودند که در دهه هفتاد گرد هم جمع شدند تا برای انتخابات مجلس پنجم فعالیت کنند. تلاش آنها برای بازتولید انتخابات مجلس پنجم و ریاست جمهوری هفتم در دهه اخیر ناکام مانده است. اما با این حال هفته گذشته دفتر سیاسی این حزب با حسن روحانی دیدار مهمی را برگزار کرد. دیداری که از آن میتوان همراهی حسن روحانی با این حزب برای کنشگری در عرصه انتخابات اسفندماه را به صراحت دریافت. مساله اما در جایی نهفته است که برای هیچ کس از جمله حزب کارگزاران و حسن روحانی مشخص نیست، آنهم نتیجه ثبت نام و تایید صلاحیتهاست. آیا بار دیگر شرایط همچون انتخابات 98 و 1400 این بخش از اصلاحطلبان که مشارکت در انتخابات در هر شرایطی را توصیه میکنند رقم خواهد خورد؟ آیا امیدوارند تا با شرایطی متفاوت از انتخابات مجلس یازدهم روبه رو شوند؟ آنطرف تر واکنش جریان اصولگرایی به این فعالیتها چیست؟ چرا آنها رفتار حزب کارگزاران را تقابل با حزب اتحاد ملت ارزیابی میکنند؟ حزبی که حالا دبیرکل آن به ریاست جبهه اصلاحات انتخاب شده است. موانع راهبرد میانه روها چیست؟ آیا چشم انداز امیدی در میان خود آنها دیده میشود؟ و در نهایت اینکه برای آغاز فعالیت خود آنها تا چه زمانی باید صبر کنند؟
عبور از سکوت منفعلانه
در روزهای اخیر دو دیدار مهم میان احزاب و شخصیتهای اصلاح طلب برگزار شد که بازتاب گستردهای داشت. ابتدا جمعی از اعضای حزب همبستگی به دیدار حسن خمینی یادگار امام رفتند و او در این دیدار بر اهمیت انتخابات تاکید کرد: «من هر جایی صحبت شده به همه گروهها گفتهام که روش اصلاحطلبانه یعنی برای رسیدن به هر نظری که داریم، از مسیر انتخابات و نهایتاً مقاومت منفی استفاده میکنیم؛ و به سمت خشونت، براندازی، جنگ، نزاع و کودتا نمیرویم.»
به علاوه در همین هفته دفتر سیاسی حزب کارگزاران سازندگی به دیدار حسن روحانی رفت. رئیس جمهوری که ادامه دهنده راه هاشمی رفسنجانی بود. کسی که به عنوان پدر معنوی حزب کارگزاران شناخته میشود.
تاکید روحانی بر این بود که باید کنشگر بود: «اگر دلسوز ایران و انقلاب هستیم، باید بهجای تماشاگری، کنشگری کنیم. اگر در مسیر انقلاب شاهد اشتباهاتی بودیم باید نقد و اصلاح کنیم و اصلاح فقط از مسیر کنشگری فعال و بازگشت به صندوق رای امکانپذیر خواهد بود.»
عجیب ترین بخش حرفهای حسن روحانی اما جایی است که سکوت و خیابان را یکسان درنظر میگیرد: «سکوت منفعلانه و اعتراض خیابانی اگرچه به لحاظ ماهیت رفتار با یکدیگر متفاوت هستند، اما در نتیجه عمل یکسان هستند. این دو رفتار نهتنها چارهساز نیست که قطعاً مخرب و به ضرر کشور است. تجربه نشان داده اعتراضات خیابانی و یا سکوت منفعلانه هیچوقت به نتیجه نرسیده است؛ کنشگری دقیق و فعال و مشارکت سیاسی قطعاً امری به مراتب سختتر از اعتراض خیابانی و سکوت منفعلانه خواهد بود. از این نظر صندوق رای و انتخابات راهحل نهایی است.»
او اگرچه نتیجه سکوت و خیابان را در «بی نتیجه بودن» یکسان فرض کرده اما کنار هم قراردادن این دو کنش بسیار عجیب است. در بدترین حالت سکوت منفعلانه هیچ تخریبی صورت نمیدهند در حالی که با وضعیت فعلی خیابان به سرعت به خشونت کشیده میشود. چراکه هر دو سوی این ماجرا تمایل زیادی دارند که خیابان به جای آنکه محل برای اعتراض بدون خشونت باشد، آن را به سرعت به خشونت آلوده کنند تا به اهداف خود دست پیدا کنند.
روحانی با بیان اینکه کنار کشیدن در شرایط فعلی به نفع آینده کشور و نظام ما نیست، در نتیجه راهبرد فداکاری را توصیه میکند: «حتی اگر احساس کنیم توان و اثرگذاری حرف و کنش ما فقط ده درصد است، نباید از آن دریغ کنیم. نقد ما بیتاثیر نیست. نگوییم همه چیز در اختیار آنهاست، پس چه فرقی میکند ما حرف بزنیم یا نه؟… اگر بدانیم فداکاری ما اثر مثبتی برای نظام دارد باید فداکاری کنیم؛ این فداکاری یا میتواند همین نقد کردن با وجود تخریب شدن باشد و یا مشارکت در انتخابات در شرایطی که با هجمهها و فشارهای مختلف مواجه شویم. این کنشگری حتی اگر پرهزینه باشد، از انفعال بهتر است.»
این درحالی که برای نقد نیازی به حضور در فرآیند انتخابات و رسیدن به کرسیهای تصمیم گیری نیست. اما به هر ترتیب بخشی از اصلاحطلبان کنشگری سیاسی را بدون حضور در مناسب حکومتی (حتی اگر سیستم به هر زبان ممکن آنها را طرد کند) نوعی حرکت اصلاحی ارزیابی میکنند. فارغ از اینکه آیا جامعه با این حرکت همراهی خواهد کرد یا نه.
مجلس و کارگزاران سازندگی
نیمه اول دهه هفتاد، اولین نشانههای اعتراضات در خیابان مشاهده میشد. جامعه ایران که بعد از شورشهای سازمان مجاهدین خلق در ابتدای دهه 60 دیگر درگیر اعتراضات خیابانی نبود، در دوران جنگ یکپارچگی خود را حفظ کرده بود. از ابتدای دهه هفتاد اولین نشانههای اعتراض در مشهد کلید خورد و بعد از آن قزوین شاهد اعتراض بود. سپس در فروردین 74 در جنوبیترین نقطه شهر تهران به یک بحران اجتماعی در نزدیکی پایتخت تبدیل شد. اعتراضاتی که تا حدی رنگ و بوی اقتصادی نیز داشت و برخی آن را ناشی از عملکرد دولتهاشمی رفسنجانی میدانستند که با شعار «سازندگی» پس از جنگ در دولت دومهاشمی رفسنجانی دنبال میشد. افزایش تورم نارضایتی را پدید آورده بود. 9 ماه بعد از اعتراضات در منطقه تهی دست اسلامشهر، در هفتم دی ماه 1374 و در حالی که کمتر از دوماه به انتخابات مجلس پنجم باقی مانده بود، 16 نفر از نزدیکانهاشمی رفسنجانی موجودیت حزبی جدید را اعلام کردند که نام «کارگزاران سازندگی» را برآن نهاده بودند.
نقش آفرینی در انتخابات مجلس پنجم
کارگزاران در شرایطی پا به عرصه گذاشت که کشور در آستانه انتخابات مجلس پنجم قرار داشت. مجلسی که در آن جامعه روحانیون مبارز به صورت علنی به خاطر ردصلاحیتها و نظارت استصوابی از همان ابتدا از آن کنار کشیده بود. با این وجود گروههای موسوم به «خط امام» در کنار کارگزاران سازندگی قرار گرفتند و توانستند فراکسیون را در مجلس پنجم از آن خود کنند. شگفتی آن انتخابات فائزههاشمی رفسنجانی بود که به عنوان عضوی از کارگزاران سازندگی و عضوی از خانواده علی اکبرهاشمی بهرمانی توانست نفر دوم انتخابات تهران شود. آنهم در شرایطی که کسانی چون بهزاد نبوی و نتوانسته بودند به مجلس راه پیدا کنند.
با ورود به مجلس دو «نوری» از جریان راست در مقابل هم قرار گرفتند، تا ریاست مجلس را تصاحب کنند. علی اکبر ناطق نوری با حمایت جریان راست و عبدالله نوری با حمایت جریان کارگزاران سازندگی و خط امام. در نهایت ناطق نوری تنها با 11 رای بیشتر توانست رئیس مجلس پنجم شود. اتفاقی که نشان از قدرت جریان تازه ظهور یافته کارگزاران و تاثیرگذاری آن در وقایع سیاست ایران بود.
حالا اما دست تقدیر و چرخش چرخ سیاست در ایران دو «نوری» را به نوعی در کنار هم به عنوان گزینههای دیدار کارگزاران قرار داده است.
درباره دیدار اعضای حزب کارگزاران با حسن روحانی، محمد قوچانی به عنوان رئیس کمیته سیاسی این حزب توضیح داد که قرار است این دیدارها با سایر اعضای مهم در جبهه اصلاحات از عبدالله نوری گرفته تا بهزاد نبوی و سیدمحمد خاتمی برگزار خواهد شد. او تاید میکرد که در لیست این دیدارها و حتی میانه روهایی مانند علی اکبر ناطق نوری هم حضور دارند.
منفعت قالیباف از لیست اصلاحات
در واکنش به دیدار حسن روحانی و حزب کارگزاران سازندگی بیش از همه تیم قالیباف خرسند بود. آنها این دیدار را «خط شکنی» و تقابل «کارگزاران و اتحاد ملت» ارزیابی کردند. به باور آنها کارگزاران به دنبال احیای نقش خود در اصلاحات است همانگونه که در سال 92 این نقش را ایفا کرد. تیم قالیباف این اتفاق را «کنشگری مطلوب» خوانده است. به باور آنها جریان کارگزاران میخواهد مانند سال 98 به تنهایی وارد انتخابات شود و در مقابل جریان حزب اتحاد ملت و جبهه اصلاحات راه دیگری را برگزیند. آنها نیز از این رویه استقبال میکنند. این استقبال درحالی که سایر طیفهای دیگر اصولگرایان نسبت به این موضوع واکنشی نداشتند. علت را البته باید در جای دیگری جستجو کرد. آنهم رقابتهای درونی جریان اصولگرایی است. در واقع برای جریان پایداری اهمیتی ندارد که در سمت اصلاحطلبان آیا لیستی در انتخابات داده شود. اما جریان قالیباف میداند در صورتی که اصلاحطلبان حاضر نشوند در انتخابات لیستی پرقدرت ارائه کنند، پایداری دیگر حاضر نیست با فریبهای رسانهای نظیر آنچه در سال 98 صورت دادند، آنها را با «پس گردنی» وادار به «وحدت» کنند. لذا حضور یک لیست از سوی اصلاحطلبان قالیباف را بار دیگر به عنوان سرلیست جریان اصولگرایی قرار میدهد و از همین رو آنها اصلاحطلبان را ناجیان خود میدانند.
تکرار راهبرد 98
تاکید حسن روحانی بر حضور در انتخابات درحالی است که باید نگاهی به تجربه دو انتخابات قبل مجلس انداخت. برای رسیدن به بررسی انتخابات سال 98 باید به انتخابات سال 94 بازگردیم. روند آن انتخابات به گونهای بود که ردصلاحیتها اصلاحطلبان را دچار شوک کرد. شوکی که برای بیرون آمدن از آن عارف و جبهه اصلاحات فراخوان عمومی دادند تا افرادی که اصلاح طلب هستند و در انتخابات تایید شدند رزومه خود را به این جبهه ارسال کنند تا شاید بتوانند لیستی برای انتخابات مجلس دهم ترتیب دهند. نتیجه آن شد که در آن انتخابات نه افراد، بلکه لیست حرف آخر را زد. مردم که تقریبا اکثر افراد حاضر در لیست اصلاحطلبان را نمیشناختند حاضر شدند به آن لیست رای دهند، تا فرآیندی که با رای دادن به حسن روحانی در سال 92 آغاز کرده بودند در مجلس تداوم پیدا کند.
با این حال وقتی به انتخابات سال 98 رسیدیم، از همان لیست افراد گمنام تعداد کثیری ردصلاحیت شده بودند. حتی علی مطهری هم در آن انتخابات از سوی شورای نگهبان تایید صلاحیت نشد و کار به جایی رسید که خود حسن روحانی در اظهارات تند و تیز در جلسه هیات دولت هشدار داد که «با یک جناح نمیشود کشور را اداره کرد». او در همان زمان اصل اینگونه انتخابات را مورد انتقاد قرار داده و گفته بود: «اینگونه که انتخابات نیست. مانند این است که در یک مغازهای از یک جنسی، دو هزار تا بگذارید و بگویید که تنوع است. این یک جنس است. آنطرف چی؟»
اعضای کارگزاران هم به خوبی میدانند که جامعه امروز مستعد استفاده از صندوق رای برای ایجاد تغییر نیست. این موضوع را قوچانی نیز در مقاله خود که پس از دیدار با حسن روحانی در کارگزاران سازندگی منتشر شد، بیان و تایید میکند: «کارگزاران نهاد انتخابات را اساس جمهوریت نظام میداند اما موج اعتراضات سال ۱۴۰۱ سبب شده است بدنه جامعه، حتی در جبهه اصلاحات با تردید به انتخابات بنگرند و با وجود به بنبست رسیدن راهکارهای دیگر، به خصوص در خیابان هنوز اشتیاقی به انتخابات دیده نمیشود و همین سبب محافظهکاری اصلاحطلبان در سیاستورزی شده است تا جایی که در میانه دو راهبرد كاملاً متضاد مشارکت و تحریم گرفتار شدهاند».
با اینحال در پاسخ به این سئوال که آیا چشم انداز امیدی در میان میانه روها دیده میشود؟ نمیتوان چندان امیدی مشاهده کرد. حتی قوچانی هم چشم انداز مثبتی نمیبیند: «ارزیابی کارگزاران از این مباحث گفتمانی تاکنون در مهرماه ۱۴۰۲ این است که نه ملت و نه حاکمیت هنوز مهیای مشارکت و رقابت بالا در انتخابات پیشرو نیستند و با وجود تاکیدات رهبری در سخنرانیهای بهار ۱۴۰۲ اعلام شیوه جدید پیشثبتنام دامنه رقابت و در نتیجه مشارکت در انتخابات را محدود کرده است؛ مگر آنکه اتفاق تازهای رخ دهد. » (محمد قوچانی، روزنامه کارگزاران، 5 مهر 1402)
امید به انتخابات در میان دو حسن
نه فقط رئیس کمیته سیاسی حزب کارگزاران بلکه حسن روحانی و حسن خمینی که دیگران را تشویق به حضور در انتخابات میکنند، چندان امیدی به وضعیت پیش رو ندارند. رئیسجمهور دولتهای یازدهم و دوازدهم، دو انتخابات مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان رهبری که امسال برگزار میشود را سرنوشتساز ارزیابی کرد و گفت: «مقام معظم رهبری از ابتدای امسال تاکید کردند که انتخابات باید با مشارکت بالا، امنیت، سلامت و رقابت برگزار شود اما متاسفانه متولیان امر چندان اهتمامی برای تحقق این فرمایش رهبری نشان ندادهاند.»
روحانی به درستی تاکید میکند که مشکل اساسی امروز «اقناع» مردم است: «میدانم شرایط واقعا سخت است، اما مهمترین موضوع اقناع مردم به مشارکت در انتخابات است تا تجربه دو انتخابات ۱۳۹۸ و ۱۴۰۰ تکرار نشود.» با این حال او ابراز امیدواری کرد که در ماههای آینده تحول خاصی رخ دهد تا مردم را به مشارکت گسترده در انتخابات ترغیب کند: «گرچه قانون جدید انتخابات و فرصت محدود پیشثبتنام نامزدهای انتخابات مجلس به ضرر روند مشارکت بود، اما من امیدوارم که با تلاش مسئولان و تحقق شرایط ذکرشده از سوی مقام معظم رهبری، شرایط دگرگون شود و در این موضوع احزاب وظیفه سنگینی برعهده دارند.»
جملات آخر روحانی نشان میدهد که او نیز مانند دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی تغییر برای افزایش مشارکت از ناحیه رهبری به انتخابات وارد شود. پیشتر حسین مرعشی در مصاحبه ای که در شبکه افق برگزار شد گفته بود که منتظر دریافت پیام از حاکمیت خواهند ماند.
حسن خمینی هم در دیدار با اعضای حزب همبستگی تاکید مناسبی دارد بر اینکه «ملاک اطاعت اکثریت است» و راه حل شناخت نظر این اکثریت «انتخابات» است. نکته مهمتر این است که به تاکید او «انتخابات به شرطی انتخابات است که منشأ تغییر باشد؛ و الّا انتخابات، انتخابات نیست. انتخابات فقط وقتی است که مردم احساس کنند اگر زید بیاید زندگی آنها فرق میکند با اینکه عمرو بیاید. اگر قرار باشد هیچ تغییری نشود، جامعه چرا باید رأی بدهد؟!»
حسن خمینی به آزادی انتخابات در عراق اشاره کرده که مانند سوئد است، اما مشارکتی را بر نمیانگیزد. چراکه منشاء تغییر نیست: «اگر انتخابات بتواند منشأ تغییر شود، هر عقلی میگوید که شرکت کنم. اما اگر انتخابات منشأ تغییر نباشد، وضع عراق پیش میآید که هیچ فیلتری در انتخابات وجود ندارد و قانون انتخاباتشان مثل سوئد است و حتی سهمیه ویژه به زنان دادهاند، اما در آخرین انتخابات آنها درصد کمی از واجدین شرایط هم شرکت نکردند. برای اینکه مردم عراق میگویند هر کدام از اینها که سر کار بیایند هیچ فرقی در زندگی ما ندارد؛ و از دید آنها همه گزینهها فاسد هستند.»
تشکیل جبهه جدید
از روند ماجرا اینطور به نظر میرسد که جریان میانه در اصلاحات و اعتدالیون به دنبال تشکیل یک جبهه جدید هستند. جبههای که خودش را نه در تقابل با جبهه اصلاحات، بلکه در کنار آن ارزیابی کند. براساس آنچه گفته شده کارگزاران در تصمیم گیری جمعی خود به این نتیجه رسیده است که نباید راهبرد سال 98 و حضور به صورت انفرادی در انتخابات را در پیش بگیرد. قوچانی اما در ارتباط حضور جبههای توضیح میدهد: «اشکال حضور ائتلاقی حزب نیز منطقاً در چهار صورت ممکن است: یکم. در قالب جبهه اصلاحات که سازوکار طبیعی فعالیت کارگزاران است، دوم. در قالب جبهه جدیدی از اصلاحطلبان مانند جبهه جمهور که در انتخابات سال ۱۴۰۰ از همکاری برخی احزاب اصلاحطلب شکل گرفت. سوم. در صورت جبهه اعتدال با معتدلین اصولگرا و اصلاحطلب و چهارم. در صورت اپوزیسیون یا جنبش اجتماعی. رای کمیته سیاسی البته در نهایت همراهی با جبهه اصلاحات است.»
لذا براساس آنچه گفته شده در حال حاضر خود کارگزاران هم تمایلی به خروج از جبهه اصلاحات ندارد. با این حال شاید بتوان از میان سه گزینه موجود تمایل آنها را به این ترتیب دسته بندی کرد: 1- تشکیل جبهه اعتدال با حضور اصولگرایانی که به علی لاریجانی نزدیک هستند. 2 – تداوم جبهه جمهور که در انتخابات سال 1400 شکل گرفته و البته در کمپین انتخاباتی همتی شکست سختی خورد. 3- جنبش اجتماعی که میتواند رای منفی به صندوق بیندازد. شرایط و روند اتفاقا آینده میتواند تصمیم گیری در جریان میانه روها را به یکی از این سه دسته سوق دهد.
«منتقد دولت» یا «منتقد حاکمیت»
دبیرکمیته سیاسی حزب کارگزاران درباره نحوه ورود به بحث انتخاباتی نیز معتقد است که «مبحث گفتمانی و تحلیلی دیگر در همین سرفصل درباره «موضع» انتخاباتی حزب است که باز هم منطقاً میتواند یکی از دو صورت «منتقد دولت» یا «منتقد حاکمیت» باشد. اگر کارگزاران بخواهد از موضع حزبی تکنوکرات و توسعهگرا وارد انتخابات شود باید به برنامههایی مانند احیای برجام و تسهیل سرمایهگذاری خارجی در مجلس آینده توجه کند و اگر از موضع حزبی دموکرات و جمهوریخواه وارد انتخابات شود مسائلی مانند اصلاح قانون انتخابات، قانون احزاب و لایحه اخیر حجاب باید در دستور کار قرار گیرد.»
اما واضح است که هر دو مسیر به معنای انتقاد از حاکمیت میتواند قلمداد شود. به این معنا که آنچه کارگزاران از احیای برجام و توسعه مدنظر دارد، با نگاه حاکمیت به این مقولهها بسیار متفاوت است. حاکمیت دهه 90 را دهه عبرت قلمداد میکندت و نگاهش به برجام نگاهی است که مردم باید از آن عبرت بگیرند. در تقابل دیگر دولت رئیسی دولتی است که «آینده» را نفروخته است و لذا مدلی که مطلوب مینماید، مدلی نیست که کارگزاران آن را ترویج کند. مدل توسعه مبتنی بر سرمایه گذاری خارجی که قطعا مباحثی چون برجام و fatf در درون آن جای میگیرد در واقع انتقاد به روندی است که امروز حاکمیت در سیاست در پیش گرفته است.
جریان نه به وضع موجود
بنابراین همه چیز بسته به این است که چه کسانی از فیلتر شورای نگهبان خارج خواهند شد. در صورتی که نزدیکان علی لاریجانی (خصوصا در تهران) از فیلتر شورای نگهبان عبور کنند، احتمال شکل گیری ائتلاف اعتدالیون افزایش پیدا میکند. این البته در شرایطی است که طیف اعتدالیون در اصولگرایان تمایل به حضور دراین لیست را داشته باشند. چراکه آنها گزینه شورای وحدت را نیز در دسترس خودشان دارند. اما اگر دامنه ردصلاحیتها برای طیف اعتدالی اصولگرایان به همان اندازه تنگ تر باشد که برای اصلاحطلبان تنگ شده است، طبیعتا تشکیل چنان ائتلافی ممکن نیست. اینجا راه جدید شکل گیری جبههای خواهد بود که منتقد وضع موجود است، اما کاندیدایی در انتخابات ندارد. این جبهه در این شرایط میتواند به سمت راه حلهایی برود از طریق صندوق رای «نه به وضع موجود» را اعلام کند.
انتهای پیام