خرید تور تابستان

آیا البرادعی می تواند ثبات را به مصر بازگرداند؟ – تحلیلی از تایم

اشرف خلیل در تایم نوشت: خبر انتصاب محمد البرادعی، رهبر اپوزیسیون مصر به عنوان نخست وزیر موقت این کشور، شنبه شب با اخبار متنقاضی روبرو شد و این تردید را به وجود آورد که آیا وی می تواند یکی از کاندیداهای اصلی این سمت باقی بماند یا خیر. به فاصله چند روز پس از خلع اجباری محمد مرسی از قدرت به دست ارتش، شماری از رسانه های مصر از جمله خبرگزاری دولتی “میدل ایست” گزارش دادند که البرادعی به عنوان نخست وزیر موقت انتخاب شده است. اما چند ساعت بعد، یکی از سخنگویان عدلی منصور، رییس جمهور موقت اعلام کرد که درباره نخست وزیری هنوز تصمیمی گرفته نشده است.

البرادعی 71 ساله انتخاب غافلگیرکننده ای برای عنوان نخست وزیری مصر نیست. در واقع، در طول سه سال گذشته وی یکی از گزینه های اصلی این عنوان به شمار می رفته است. البرادعی تجربه اجرایی و مدیریتی دارد، در پیشینه اش نشانی از فساد دیده نمی شود، و چهره ای انقلابی شناخته می شود. در عین حال، انتخاب او برای نخست وزیری، کار چندان آسانی هم نیست. اسلامگرایان از البرادعی دل خوشی ندارند. نه فقط اخوان المسلمین، که سلفی هایی مثل حزب نور نیز آشکارا خصومت خود را با او ابراز می کنند. در واقع، اصلی ترین عاملی که باعث تکذیب خبر انتصاب البرادعی به نخست وزیری توسط سخنگوی رئیس جمهور شده است، می تواند مخالفت احتمالی حزب نور باشد. این حزب از سلفی های اسلامگرا، به طور علنی از برکناری محمد مرسی حمایت کرد. حضور حزب نور در دولت ائتلافی انتقالی، در خنثی ساختن ادعاهای اخوان المسلمین مبنی بر کودتای ارتش علیه دولت بسیار حیاتی است. اخوان المسلمین مدعی شده است که اقدام ارتش علیه مرسی، جنگ علیه اسلام سیاسی بوده است.

اگر البرادعی نخست وزیر مصر شود، در واقع پیشقراول دوران چالش برانگیز و بحرانی جدیدی شده است؛ بحرانی، هم برای تجربه شکننده و آسیب پذیر مصری ها از دموکراسی و هم برای خود شخص البرادعی. اقبال سیاسی رییس سابق سازمان جهانی انرژی اتمی و برنده جایزه صلح نوبل در سال 2005، در طول چند سال گذشته بارها فراز و فرود داشته است.

محبوبیت البرادعی در سال 2010 نزد مصری ها سیر صعودی عجیبی داشت. بلافاصله پس از بازنشستگی از سازمان جهانی انرژی اتمی در پایان سال 2009 او شروع به مخالفت با رژیم حسنی مبارک کرد و خواستار آزادی های سیاسی بیشتر در مصر شد. البرادعی در فوریه 2010 به مصر بازگشت و با استقبالی روبرو شد که بیشتر در خور ستاره های موسیقی راک بود. تلویزیون مصر ورود وی به کشور را پوشش مستقیم داد. ازدحام استقبال کنندگان وی در فرودگاه چنان بود که او مجبور شد از یکی از خروجی های فرعی، ترمینال فرودگاه را ترک کند.

چند ماه پس از آن را می توان برای البرادعی و مصر، به نحوی ماه عسل تلقی کرد. از همان ابتدا مشخص بود که او هدفی بزرگتر را در فضای بسته و محدود سیاسی نشانه رفته است. مطبوعات مستقل مصر، لحظه به لحظه اخبار مرتبط با البرادعی را پوشش می دادند. در عین حال، روزنامه ها و تلویزیون های دولتی مصر طوری رفتار می کردند که اصلا انگار البرادعی وجود خارجی ندارد.

در همین اثنا بود که جنبش البرادعی، فرو نشست. این افول، تا اندازه ای ناشی از تصمیمات و اشتباه های خود او بود. او از پیوستن به اعتراض های خیابانی امتناع کرد و با این کار، بسیاری از فعالان دو آتشه را که می خواستند او خط مقدمشان را رهبری کند، ناامید کرد. مسافرت های پی در پی البرادعی به خارج از کشور، باعث شد که او در بیشتر روزهای انقلاب، غیبت داشته باشد حتی تعدادی از معاونان ارشدش این وضعیت را به سخره می گرفتند. یکی از این معاونان – که پس از 6 ماه همکاری با البرادعی استعفا داد- بعدها در گفت و گو با من، وی را مدیری مصیبت بار توصیف کرد و گفت البرادعی متکبر و لجوج است و بیشتر از آنکه بتواند نظرات مخالف را هم پذیرا باشد، دوست دارد دستور بدهد. به نظر می رسید این دیپلمات سابق که زمانی همه او را با گفتار لفظ قلم و کتابی اش می شناختند، حالا چندان برای رهبری اپوزیسیون مناسب نیست. او به ندرت در انظار عمومی ظاهر می شد و معدود مواردی که هم بین مردم حضور می یافت، آشکارا مشخص بود که چندان راحت نیست.

در یکی از تظاهرات های ژوئن 2010 بود که ابعاد بیشتری از شخصیت البرادعی برای من آشکار شد. آن روز دریافتم که مردم واقعا چه انتظاراتی از البرادعی دارند. آن راهپیمایی، در واقع تظاهراتی بود که سه هفته پس از کشته شدن یک شهروند مصری به نام خالد سعید به دست پلیس، علیه وحشیگری نیروهای پلیس در اسکندریه برپا شده بود. خشم مردم بسیار بالا گرفته بود و مردم عادی غیر سیاسی داشتند خیابانها را به اشغال خود در می آوردند. البرادعی از پیش اعلام کرده بود که قصد دارد در این تظاهرات شرکت کند. این موضوع باعث شده بود که همه باور کنند نبرد اصلی او علیه رژیم مبارک دیگر آغاز شده است.

اما او بیشتر از 10 دقیقه بین مردم حاضر نشد. البرادعی آن روز به تکان دادن دست برای مردم و یک مصاحبه کوتاه با سی ان ان پیش از ترک تظاهرات، بسنده کرد. ناامیدی بین ناظران و حاضران، مشهود بود. در عوض، حمدین صباحی، از فعالان قدیمی اپوزیسیون – که بعدها در انتخابات ریاست جمهوری 2010 عنوان سوم را کسب کرد- یک ساعت بعد از رفتن البرادعی، هنوز بین تظاهرات کنندگان بود. او با پیراهنی خیس عرق، مردم را در آغوش می گرفت و دوربین ها مدام عکس می گرفتند.

در دسامبر 2010، من با البرادعی در خانه اش در محله ای شیک و مدرن در نزدیکی اهرام ثلاثه مصر مصاحبه کردم. آن روز او را مردی صادق و باهوش یافتم که به نظر می رسید درک کاملی از عمق مسایل مصر دارد و نگران آینده کشور است. در عین حال متوجه شدم که او تا حدی متکبر و غیرقابل انعطاف است و دوست دارد در حاشیه امنیت باقی بماند. نتوانستم جلوی خودم را بگیرم و از او درباره تظاهرات آن روز در اسکندریه پرسیدم و گفتم بین مردم این نظر مطرح است که او از این که در اجتماعات شلوغ و پر ازدحام در کانون توجه باشد، احساس راحتی ندارد. در این لحظه، البرادعی پر حرف و با اعتماد به نفس، ناگهان از سخن باز ایستاد، گویی کلمات را گم کرده باشد. همسرش آیدا که در جمع ما نشسته بود، سکوت را شکست و خطاب به شوهر خود گفت: “نگران نباش، کم کم با این مشکل کنار خواهی آمد.”

در واقع، البرادعی هیچ وقت مایل نبوده است که ردای یک ناجی را بر تن خود ببیند. حتی در اوج محبوبیتش پیش از انقلاب، او بارها اظهار کرده بود که مردم نباید به وی به عنوان تنها ناجی مصر نگاه کنند. البرادعی در مصاحبه دسامبر 2010 به من گفت: “باز هم می گویم، من مسیح نیستم. من فقط می توانم تعدیل کننده مطالبات و توقعات مردم باشم. اگر شما منتظر مردی هستید که قرار است سوار بر اسب سفید از راه برسد، من خبر بدی برایتان دارم: آن مرد نخواهد آمد. من نمی خواهم یک رژیم یک نفره را جایگزین رژیم یک نفره دیگری بکنم. من دارم سعی می کنم رژیم مصر را به نهادهای مختلف و متکثر تبدیل کنم.”

تا اوایل سال 2011، البرادعی و جنبش او دیگر کاملا به حاشیه رفته بود. منتقدانش زمانی از حاشیه نشینی البرادعی مطمئن شدند که او در 25 ژانویه 2011، یعنی درست روزی که قیام نهایی ملت مصر علیه مبارک آغاز شده بود، در وین به سر می برد. حالا دیگر بسیاری از مصری ها البرادعی را یک سیاستمدار تلویزیونی می دانستند که مایل است مصاحبه و سخنرانی کند، بی آنکه گام به عرصه سیاست عملی بگذارد و با مردم همقدم شود. این دیدگاه، تا حد زیادی کمک هایی را که البرادعی به آماده سازی مقدمات انقلاب 2011 رساند، زیر سایه قرار داده است. یکی از دلایلی که البرادعی شمار زیادی از مردم را ناامید کرد، این است که توقعات مردم از او، بسیار غیر واقعی بود. سطح توقعات مردم از البرادعی چنان غیرواقعی و بالا بود که در نهایت، پس از سرخوردگی و ناامیدی، ارزش های واقعی او نیز نادیده گرفته شد.

پس از انقلاب، البرادعی پیکان انتقادهای خود را متوجه شورای عالی نیروهای مسلح و پس از آن، اخوان المسلمین و محمد مرسی کرد. سرانجام، البرادعی با تشکیل حزب خودش موسوم به “دستور” (در زبان عربی به معنای مشروطیت یا قانون اساسی) نقش مستقیم تری را در عرصه سیاست به دست گرفت. اما به نظر می رسید که او هرگز چشم به کرسی ریاست جمهوری ندارد. آنها که البرادعی را می شناسند، با او کار کرده اند و برایش احترام قائلند تایید می کنند که او، یک سیاستمدار خیابانی نیست. اصطلاح سیاستمدار خیابانی (Street-level Politician) برای سیاستمدارانی به کار می رود که قصد دارند با حضور در انظار عمومی، اعتماد و نظر مردم را جلب کنند و در انتخابات، پیروز شوند. در واقع، البرادعی سیاستمداری است که نمی خواهد در هیچ انتخاباتی شرکت کند.

به هر حال دیدگاه عمومی مصری ها درباره البرادعی، ملغمه ای از نظرهای متفاوت است. اسلامگرایان در گروه ها و شاخه های مختلف، از او متنفرند. وفاداران رژیم سابق (حسنی مبارک) که به خاطر سقوط دولت محمد مرسی در هفته گذشته هورا کشیدند، احتمالا دیدگاه مشابهی دارند. حتی به نظر می رسد که انقلابی های تندرو سکولار نیز در بهترین حالت، نظری بینابینی (نه موافق و نه مخالف) به البرادعی دارند.

اما البرادعی می تواند در هیبت نخست وزیر، دستاوردی را به ارمغان بیاورد که مصر نیاز مبرمی به آن دارد: اعتبار بین المللی. فقدان این اعتبار در دولت انتقالی پس از مرسی بسیار مشهود است. تعدادی از دولت های خارجی به برکناری اجباری دولت مرسی برچسب “کودتای نظامی علیه نخستین رهبر منتخب مردم مصر” زده اند که این موضع، باعث تهییج خشم و واکنش مخالفان مرسی شده است. البرادعی از اعتبار خود هزینه کرده و خشنودی خود را از برکناری مرسی به عنوان اقدامی ضروری برای تصحیح اشتباهات و نجات کشور از مصیبت، اعلام کرده است. حالا باید منتظر ماند و دید که آیا به او فرصتی برای مشارکت در روند تصحیح اشتباهات داده خواهد شد یا خیر.

منبع: تایم
ترجمه: فرهاد فرجاد- شفقنا
انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا