مسابقه زندگی و برندهها و بازندهها
آیا زندگی مسابقه است؟ برنده و بازنده را در مسابقه زندگی چطور مشخص کنیم و در کدام میدان رقابت کنیم؟
ایمان فانی در مدرسه زندگی فارسی نوشت: «جوامع ما تمایل دارند که به بعضی آدمها برچسب برنده بزنند و منطقا دیگران هم بازنده خواهند بود. جدای از توهین آشکار در این نوع طبقه بندی مشکل اصلی این است که دارند میگویند زندگی میدان یک رقابت و مسابقه است و وقتی زندگی تمام بشود میتوانیم خیلی تر و تمیز همه شرکت کننده ها را از بالا به پایین رتبه بندی کنیم ولی واقعا اینطور است؟
حقیقت گیج کننده و پیچیدهتر این است که زندگی در واقع میدان رقابت در زمینه های متعددی است که همزمان اتفاق میافتند و قلمروهای متفاوتی دارند و مدال ها و جامهای متعددی وجود دارد. مسابقههایی بر سر پول، شهرت و پرستیژ وجود دارد و البته اینها بیشترین تماشاچی را جذب میکنند و در بعضی طبقات اجتماع، عمده پوشش خبری درباره اینهاست.
ولی مسابقههای دیگری انواع دیگری از قدرت را می سنجد که ارزش دارد محبوبیت پیدا کند؛
مسابقه ای هست درباره حفظ آرامش در اوج ناامیدی و استیصال
مسابقه ای برای انتخاب مهربان ترین آدم با بچه ها
مسابقه ای که استعداد برقراری دوستی را می سنجد
رقابتی بر سر اینکه آدمها چقدر به آسمان غروب توجه می کنند
و اینکه در لذت بردن از میوههای پاییزی چقدر مهارت دارند
علیرغم علاقه ما برای مرتب کردن رقابت کننده ها به رتبههای شسته رفته، حقیقت جالب درباره تعدد رقابت در زندگی این است که هیچ کس نمی تواند در همه زمینه های رقابت برنده باشد. بعلاوه بنظر میآید قدرت در یک نوع مسابقه در تضاد با شانس موفقیت در زمینه های دیگر است. مثلا پیروزی در مسابقه بی رحمانه پول جمع کردن الزاما با برنده شدن در مسابقه قدرشناسی از آسمان یا لذت بردن از انجیر همراه نیست. آنهایی که در مسابقه شهرت عالیاند معمولا مشکل دارند در مسابقه سنجش صبر و حوصله با بچه های سه ساله
بنظر میآید نمی توانیم در همه چیز برنده باشیم. آنهایی که انگار همه جایزه ها را درو می کنند و در بعضی محافل به قهرمان ابرانسان معروف میشوند، در بررسی دقیق تر امکان ندارد از دم در همه چیز پیروز باشند. قطعی است که در بعضی مسابقه های ناآشنا تر و کم تر معروف زندگی دارند خرابکاری می کنند.
در بعضی گوشه های استادیوم پایشان پیچ میخورد و می افتند و درباره شرایط زمین مسابقه جر زنی می کنند و شاید کل مسابقه را بی ارزش بشمرند و بگویند ارزش شرکت کردن را نداشته است.
اگر آدم نتواند در همه چیز برنده باشد نتیجه منطقی اش این است که امکان ندارد آدم در همه چیز بازنده باشد. اگر ما در مسابقه های خاصی از زندگی شکست خوردیم، فرصتهای بی شماری داریم که برای برنده شدن در مسابقه های دیگر تمرین کنیم و پرورده بشویم. شاید نتوانیم در مسابقه پول و شهرت رقابت کنیم. ولی درهای شرکت در مسابقه مهربانی، دوستی و بخشش به روی ما باز است.
شاید در مسابقه مهم لذت بردن از معاشرت با خودمان اول بشویم یا مسابقه خواب راحت و بی اضطراب. ما هرگز در اصل زندگی شکست قاطعانه نمی حوریم. وقتی در زمینه های دنیوی خرابکاری می کنیم و احساس دل شکستگی و انزوا می کنیم، دنیا دارد به ما یک فرصت استثنایی میدهد تا شروع کنیم به آماده شدن که معنی اش این است که می توانیم یک روز ستاره بشویم در رقابت های کمتر معروف اما بشدت مهم؛
مسابقه حفظ حس طنز
نشان دادن قدر شناسی
بخشیدن
درک کردن
رها کردن
و امرار معاش شرافتمدانه
اینها قلمروهای والای رقابت اند که آنهایی که حس می کنند باختهاند، می توانند یاد بگیرند که یک برد درست و حسابی و رهایی بخش نصیب خودشان بکنند.»
انتهای پیام