دشواریهای امر اخلاقی
ارسطو شهابی در سایت حضور نوشت: «یکی از قوانین نانوشته و پیش فرض های حاکم برعلوم تجربی، لزوم طراحی مسیر تحقیق و پیشبرد آزمایش ها در شرایطی بعضا سخت، با عنایت به کمبود ها و به دور از رویاهای ایده آلیستی فرجام کار است. شاید به نظر برسد این اجبار، با روح حاکم بر علوم شیمی و فیزیک در تناقض است، ولی به واقع حقیقتی است انکار ناپذیر. شاید بر روی کاغذ، همه چیز همانگونه که پیش بینی کرده ایم پیش بروند ولی در عمل، ما مدام درگیر جرح و تعدیل معادلات و تورق منابع برای یافتن مواد و روشهای جایگزین هستیم. به ویژه وقتی از ساحت علم نظری به فضای عملگرایانه تر تکنولوژی قدم می نهیم، مشکلاتی افزون تر نقاب از چهره بر می دارند.
احتمالا نخستین ناامیدی یک دانش آموخته تازه نفس مهندسی همین باشد که در برابر عملیاتی شدن ترکیب شیمیایی یا طرح مکانیکی خود، با موجی از دشواری های نا آشنا از قبیل نقدهای مدیر ارشد، کمبود مواد اولیه، بودجه اندک، نیروی انسانی نابلد و…روبرو می شود. به یاد دارم حسین نازکدست استاد درس مهندسی پلاستیک، روزی در کوران معادلات ریاضی و توضیح مواد خطاب به ما دانشجویان پندی داد که در عمر کاری خود بارها آنرا تجربه کردم. اینکه ٬٬در امور مهندسی با سه P درگیر خواهیم بود، Property(خواص)،) Processingفرآیند) و Price(قیمت). در هر گام ساخت محصول باید تعادل بین این سه را در نظر بگیریم٬٬.
این سه عامل به مانند غل و زنجیر گاهی دست و پای ما را بسته و آزادی عمل ما را محدود می کنند. اگر ما پس از بررسی هایمان برای ساخت و تعبیه قطعه ای کوچک برای کاربردی ویژه مثلا مقاومت در برابر عبور هوا، ماده ای را برگزیدیم، باید ارزیابی کنیم با چه دستگاهی و چگونه می توان آن ماده را به آن شکل خاص درآورد؟ و اینکه آیا این قطعه با آن خواص و نحوه تولید قرار است چه هزینه تمام شده ای در بر داشته باشد؟ چه بسا سبک سنگین کردن این عوامل، ما را از صرافت استفاده از آن ماده بیندازد یا کلا روشی دیگر برای حل مشکل برگزینیم. در این میان سایه سنگین مشکلات تهیه مواد اولیه و جدول زمانی انجام پروژه و فهرست بلند قضایایی از این دست، خود معضلی علی حده است. از این زاویه، عالم مهندسی دنیای صد در صد ایده آلی نیست و جای آن ندارد و امکانش هم نیست تا به تمامی ایده ها جامه عمل پوشانید.
صرفا با مشاهده اینگونه انحرافات از آموزه های علمی در جهت تولیدی بهینه و تن در دادن به محصولی کم کیفیت تر نمی توانیم آن مهندس را در حوزه فنی شخصی بی اخلاق خطاب کنیم. نه تنها درمهندسی، بلکه در هر کاری مجبوریم با توجه به شرایط پیش رو مناسب ترین راه حل و نه لزوما کامل ترین را برگزینیم. برای بیان چنین تعادلی در زبان انگلیسی از اصطلاح Compromise( کامپرومایز) استفاده می شود.
در زبان فارسی، چندین معادل برای کامپرومایز ارایه شده است. همچون مصالحه، فدا کردن چیزی برای به دست آوردن چیزی دیگر، سازش، تسلیم و کوتاه آمدن. به باورم مفهوم هیچکدام به درستی بر آن کلمه انگلیسی منطبق نیست و در ترجمه باید دید کدام معادل برای چه موقعیتی مورد نظر است. کامپرومایز، نه تنها در علم که در سیاست، حقوق و مناسبات اجتماعی هم کاربردی تعیین کننده دارد. با این توضیح امیدوارم عذرم پذیرفته باشد که چرا از واژه انگلیسی کمک گرفته ام و از معادل های فارسی آن استفاده نخواهم کرد. این هم یک نمونه از کشاکش واژه های بیگانه در زبان فارسی است که بحث ترش و شیرین دیگریست. پس از این مقدمه به مرور چند مورد تاریخی می پردازم.
طرفداران استفاده از بمب اتم توسط آمریکا در جنگ جهانی دوم معتقد بودند و هستند که اگر جان عزیز بیش از صد هزار ژاپنی در هیروشیما و ناکازاکی گرفته نمی شد و جنگ ادامه می یافت، جان صدها هزار نفر در آمریکا به خطر می افتاد. از این نظر هری ترومن، رییس جمهور وقت ایالات متحده با چرتکه انداختن و به قولی کامپرومایز، مشکل را حل کرد. گویی این ادعای معطوف به مهربانی، حتی خود ژاپنی ها را هم شامل شده بود. چرا که نقل است اگر جنگ نه آنگونه که تمام شد، وارد مراحل دیگر می شد، آمار تلفات خود ژاپنی ها هم از این عدد فراتر می رفت. در بهترین حالت، شاید بتوان تصمیم او و مغالطات پیرامون آن اقدام را با قاعده دفع افسد با فاسد توجیه کرد. در سیر و سفر با ماشین زمان به موردی دیگر از مفهوم این لغت برمی خوریم.
در صدورفرمان نانت در سال ۱۵۹۸، هنری ششم پادشاه فرانسه هم ازهمین کامپرومایز و البته در معنی کوتاه آمدن آن بهره جسته بود. مصالحه ای که او بنیان نهاد پایانی بود بر جنگ های مذهبی بین کاتولیک ها و پروتستان ها. هنری ششم با شناسایی حق اجتماعی پروتستان ها نه تنها از خونریزی بیشتر جلوگیری کرد، بلکه اساس اجتماعی فرانسه نوین را قالب گرفت. نوع قرن بیستمی اقدام هنری ششم وقتی نمود داشت که نظامهای سیاسی ای مانند ایران و خود فرانسه، آغوش خود را بر روی نمایندگان طیف چپ سیاست گشودند.
احتمالا وقتی رژیس دبره که یکی از دانشجویان شورشی می ۱۹۶۸ بود به عنوان مشاور فرانسوا میتران به کابینه فرانسه راه یافت یا پرویز نیکخواه که از رهبران کنفدراسیون دانشجویی با گرایش های چپ مآبانه بود، با آن پیشینه مشعشع سرانجام جایی در دستگاه پهلوی یافت، لابد همه طرفین زحمت تحمل و هضم کامپرومایز را بر خود هموار کرده بودند. یا خیلی قبل تر، پیش از آنکه احمد قوام در بهمن ۱۳۲۴جهت مذاکره با استالین بر سر خروج روس ها از ایران پس از پایان جنگ جهانگیر دوم عازم مسکو شود عناصر متمایل به چپ را وارد کابینه کرد، او نیز بر سر انحراف از راست به چپ ، تا حدی مرتکب مصالحه شده بود. مفهوم محوری کامپرومایز در سیاست مشابه همان به کارگیری ماده ای جایگزین در مهندسی است که ٬ انتخابی است که مطلوب هیچ کس نیست ولی کار دیگری هم نمی توان کرد. گویی برای حفظ تعادل و گاهی بقا، همواره باید چیزی را فدای چیزی دیگرکنیم.٬
می اندیشیدم آیا در دستگاه عریض و طویل فلسفه اخلاق هم جایی برای کامپرومایز وجود دارد؟ کوشیدم در حد نادانسته-هایم پاسخی برای خود دست و پا کنم. نخستین آموزه های اخلاقی که بر ذهن انسان ته نشین شده در قالب ده فرمان موسی بوده است. قوانینی که زشتی گناه را به ساده ترین شکل قضیه به پیش می نهند. اینکه دزدی نکنیم، دروغ نگوییم، از کشتن دیگر کسان بپرهیزیم و مواردی از این دست که سده ها بعد با علمی شدن واژگان فلسفه اخلاق تحت لوای اخلاق هنجاری(Normative Ethics) مورد حلاجی بیشتر نیز قرار گرفتند. از زمانی که اخلاق معطوف به فضیلت در یونان باستان جوانه زد تا زمانی که امانوئل کانت بخشی از دستگاه فلسفی خود را به اخلاق اختصاص داد، بررسی زوایای گوناگون فلسفه اخلاق آنچنان گسترش یافت که امروزه با دقت ریاضی به تحلیل آن می نشینند. اما همه این مباحث اخلاقی دست کم در یک نقطه تلاقی دارند. اینکه از آنچه خود به عنوان اصل اخلاقی تعریف کرده اند عدول نکنند. به عنوان مثال، هانا آرنت خمیره فلسفه کانت را در این خلاصه می کند که «هر آنچه برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند» یا وقتی ارسطو از فضیلت اخلاقی می گوید، مرادش حرکتی مداوم به سمت تعالی انسان است. فلسفه اخلاق در ادیان نیز کم یا بیش چنین است.
در هیچکدام از دستگاه های فکری فوق چیزی تحت عنوان کامپرومایز جایی ندارد. بلکه شایسته و بایسته است انسان با تمام ظرفیت در جهت امر اخلاقی حرکت کند و اگر با هر توجیهی از زیر بار وظیفه اخلاقی معهود شانه خالی کرد، باید به گونه ای جبران مافات شود. موضع فلسفه اخلاق از هر رنگی که باشد نگاهی حداکثری به موضوع دارد. قرار نیست آدمی در مواجه با امری اخلاقی تا جایی پای بفشارد و از جایی به بعد مصالحه کند و کوتاه بیاید.
در سال ۱۹۹۵ مقاله ای توسط گروه علمی تامی تینگز از دانشگاه دوک آمریکا منتشر شد. آنها با استناد به ۱۳۰۰ تحقیق میدانی، فهرست ۵۸۷ مورد از اقدامات فنی و پزشکی را تهیه کردند که به حفظ و بهبود سلامت انسانها یاری می رسانند. اقدامات مذکور در سه گروه کلی طبقه بندی شده بودند. جلوگیری از صدمات وحوادث مرگبار فیزیکی، جلوگیری از پخش مواد سمی و آلوده به محیط زیست و اقدامات پزشکی و دارویی برای بیماران و اسیب دیدگان. دو مورد اول پیشگیرانه بودند و اقدام سوم به درمان پس از حادثه یا بیماری می پرداخت. توجه به هزینه هر اقدام، رویکرد اصلی ایشان در تجزیه و تحلیلشان بود، هزینه ای که سالانه به شخص یا جامعه تحمیل می شود. بخشی از دستاوردهای آن تحقیق با برداشت منطقی و واکنش طبیعی خواننده سازگار است.
نمونه اینکه اصلاح در سیستم روشنایی و راه پله ساختمان می تواند در مجموع از مخارج شکستگی دست و پای ساکنان و افتادن از بالای پله ها بکاهد. با این وجود، آن مقاله بخشهای مناقشه برانگیزی هم داشت. مثلا اینکه هزینه سالانه نصب سیستم شناسایی و جداسازی تصاعدات گازی ماده وینیل کلراید که در ساخت پی.وی.سی استفاده می شود به یک میلیون و ششصد هزار دلار برای هر نفر بالغ می شود، حال آنکه اگر بیماران مبتلا به سرطان خون ناشی از آن ماده شیمیایی را با پیوند مغز استخوان درمان کنند فقط در حد دوازده هزار دلار خرج خواهد داشت و با تحلیل فنی و مالی قضیه فوق به صرفه است هزینه ها به سمت درمان متوجه شوند و نه پیشگیری.
حال اگر انتخاب روش رویارویی با آن گاز خطرناک را به شکل پرسش در برابر دو اندیشمند، یکی فیلسوف اخلاق و دیگری مدیری که صرفا در خدمت بودجه سازمان متبوعش است قرار دهیم چه بسا هرگزشاهد مصالحه ای نباشیم. انسان اخلاق مدار قادر نیست و نخواهد خواست گرفتاری سرطان خون کسی را با گزارش ارزیابی ریسک واحد مهندسی یک کارخانه معامله کند. پیشرفت صنعتی، انبوهی این تعارضات را صد چندان کرده است. مواردی که در شکل توسعه یافته-تر به حقوق حیوانات خانگی در شهر و تخریب زیست بوم کف اقیانوسها به واسطه استخراج فلزات کمیاب هم رسیده است. منظور این نیست که در دنیای سیاست و دانش و… اعمال آدمیان حتما با اخلاق ناسازگارند. قصدم برشمردن دیدگاهی موازی است که عدم لزوم چنین قید و اجباری را در پهنه تاریخ آدمی نشان می دهد و اینکه سرشت پدیده ها گاه با هم سازگار نیستند و همپوشانی نمی کنند.
یکی از مبانی علوم فیزیک و شیمی که به اصول موضوعه هندسه می ماند و دانش آموز دبیرستانی آن را از آغاز تحصیل فرامی گیرد، بحث ابعاد کمیت هاست که از روز نخست با تلفظ فرانسوی به آن دیمانسیون گفته ایم. مثلا در سنجش اندازه یک خط از دیمانسیون طول و در اشاره به مساحت یک میدان از مجذور طول استفاده می شود. در نمونه ای دیگر، سرعت یک متحرک را با تقسیم مسافت طی شده بر زمان طی آن مسیر می سنجیم و با به کاربردن دیمانسیون آن کمیت ها به شکل متر بر ثانیه یا کیلومتر بر ساعت گزارش می کنیم. یا دیمانسیون شتاب به صورت مسافت بر مجذور زمان طی مسیر حساب می شود. هر کمیتی از قبیل دما و جرم و انرژی، دیمانسیون خود را دارد. از نظر اصولی نمی توان دو متغیر یا دو دیمانسیون متفاوت را با هم مقایسه کرد. سرعت یک خرگوش در دشت با شتاب افتادن یک گربه از روی دیوار قابل مقایسه نیست.
وقتی از جایگاه اخلاق در امور اجتماعی سخن می گوییم هم باید چنین مختصاتی را در نظر بگیریم. متغیرهای دیمانسیون حاکم بر فضای انتزاعی امر اخلاقی، کوچکترین انحراف، توجیه و خدشه ای را در رفتار کنشگران برنمی تابد. حال آنکه در دنیای خارج از منظومه اخلاق، هر آنچه هست مرتبط است با اصل سازگاری، با تلاش برای پخ کردن گوشه های تیز یک واقعه و در صورت لزوم تخفیف درانتظارات از پیش تعریف شده مان. برای حل مشکل باید همه گزینه ها را پیش چشم داشت، چه به شکل تغییر یک ماده شیمیایی باشد چه انتخاب روش تولیدی متفاوت، چه کوتاه آمدن و چه مصالحه. در واقع هیچ یک از امور اقتصادی، سیاسی و مناسبات اجتماعی، لزوما با سیستم اخلاقی سر سازگاری ندارند.
و شاید روزی انسان قرن بیست و یکمی بتواند بیش از پیش از هنجارهای دست و پاگیر اخلاق سنتی رویگردان شده و به تعریفی بی شکل و سیال از اخلاق مدرن دست یابد. در این صورت شاهد ساختمان فکری تازه ای خواهیم بود. دستگاهی غریب که با انتظارات و آرزوهایش همراستا باشد. در این صورت زندگی به توجیهی مدام تبدیل می شود. طبیعتی سر تا پا در هم آمیخته با کامپرومایز.»
انتهای پیام