پاسخ به اتهامات وارده به فیض الله عرب سرخی
«جواد امام»، از فعالان دفاع مقدس و از نیروهای سیاسی اصلاح طلب که پس از انتخابات سال 88 بازداشت شد، در یادداشتی به اتهامات وارد شده به «فیض الله عرب سرخی» توسط «مهدی خزعلی»، از آقازاده های اصولگرا و نزدیکان او پاسخ داد.
به گزارش انصاف نیوز، متن آقای جواد امام در پی می آید:
باسلام
صرف نظر از همكاري جناب خزعلی و آشنايي ایشان با مرحوم سعید امامی که خود ایشان میبایست صحت وسقم آن را تائید يا رد نمايند،
ولیکن در خصوص مقدمه ای که ایشان برای چاپ کتاب هویت نوشته اند و آقای عرب سرخی نیز مطلب فوق را از [یک کانال تلگرامی] فوروارد کرده و هیچ اظهارنظری نیز بر تائید آن نکرده است، جا داشت آقای خزعلی برای تنویر افکار عمومی موضوع را با توضیح، روشن كرده و اینقدر فضا رابه این بحث مشغول نمی کردند.
اما اتهامی که نسبت به آقای عرب مطرح کردند، اول گفته اند ایشان در حراست وزارت ارشاد در اوایل دهه 60 آقای فرحبخش را شلاق زده اند و بعد مشخص شد آقای فرحبخش مدعی شده اند شریک ایشان آقای علیخانی را شلاق زده اند.
در افاضات و توضیحات آقای فرحبخش آمده بود مشت و شلاق توسط آقای عرب بر آقای علیخانی نواخته شده است.
برای من چند سئوال در این خصوص پیش آمده است:
اولا خوب است اتهام آقای علیخانی در خصوص ادعاي فوق مشخص شود که ظاهرا آنچه شنیده می شود نگهداری و توزیع و نشر فیلم های غیرمجاز بوده است و بنده نمی دانم ولیکن در این راستا ظاهرا مراکز متعددی در این خصوص پلمپ می شود.
آیا مراکزی که خارج از مجموعه وزارت ارشاد منجر به پلمپ شده بدون دخالت دستگاه قضایی بوده است؟
این موضوع صرفا قائم به آقای علیخانی بوده و یا اینکه افراد دیگری در این پرونده و مراکز دیگری که مورد برخورد قضائی قرار گرفته اند نیز وجود داشته است؟
آیا مسوولین حراست مگر ضابط قضائی بوده اند که بتوانند کسی را شلاق بزنند؟
و کسی را که معمولا می خوابانند و شلاق می زنند دیگر چرا پس می بایست با مشت نيز او را بنوازند؟! خوب پس اگر این پرونده دارای متهمان دیگری بوده است چطور فقط یکنفر از اینها شلاق خورده است؟
واقعا اگر این بی قانونی در حراست وزارت ارشاد در آن زمان صورت می گرفته و فارغ از اینکه دلیل و مدرکی لازم خواهد داشت یا خیر، نبایستی شاهد نمونه های دیگری مى بود؟
فقط و فقط در آن دوره و بین این همه متهم و این همه مراکزی که به حکم قضائی مورد پلمپ قرار مى گيرد، فقط یک نفر مدعی می شود که در حراست ارشاد توسط شخصی که نه حکمی داشته و نه ضابط قضائی بوده و در حضور افرادی چون آقایان سیدمحمد بهشتی و انوار ایشان را شلاق زده اند که تاکنون مورد تائید و ادعای هیچ شخص دیگری واقع نشده است و ایشان در آن زمان و با وجود مفتوح بودن پرونده قضائی به هیج جا و هیچ مقامی شکایت نبرده است چطورم یشود!؟
چگونه از مخاطبین انتظار می رود این ادعا را بدون هیچ دلیلی بپذيرند؟!
به نظر اینجانب در اینجا اتفاقا خیلی نیازى به وجود چهار شاهد عادلی که میبایست مشاهده کننده صحنه جرم و آن عمل شنیع باشد لازم نیست!
ولیکن این نوع ادعاها نیازمند ادله ى دیگری در خصوص شهرت افراد و انتساب جرائم دیگر و مدعیان دیگری نیز هست تا شک ایجاد شده و یا ادعای مطرح شده قابل تأمل باشد.
توصيه مى شود به جای معرفی شاهد چنانچه حکم قضایی در خصوص محکومیت ایشان وجود دارد و صرف نظر از اینکه آقایانی كه بر او این شلاق را نواخته اند ضابط بوده اند یا خیر مشخص کنند!
اگر حکمی وجود نداشته چرا همان موقع شکایت نکرده اند؟!
افراد دیگری که در حراست و متهم در این پروژه بوده اند چرا از آنها نام برده نشده است؟
هنرمندان دیگری که خارج از این پرونده وسنوات قبل و بعد توسط آقای عرب سرخی و در حضور آقایان بهشتی و انوار و… شلاق و یا کتک خورده اند چه کسانی هستند؟
واقعا می شود پذیرفت پرونده اى كه در آن مقامات قضایی ورود نکرده اند دیگران دست به اینگونه اقدامات خودسرانه زده باشند و هیچ کس مدعی آنها نشود؟
بنده دفاعی از کل سیاستها و روش های صورت گرفته در آن دهه ندارم ولیکن برای این ادعای مطرح شده و متهم کردن یکطرفه ی آقایان عرب سرخی و بهشتی و انوار نیز نیازی به شاهد ندارم ولی نیاز است افراد دیگری که توسط این آقایان مورد برخوردهای فیزیکی و شلاق واقع شده اند نيز معرفى شوند!
و الا از این نوع ادعاهاى بی اساس برای تخریب چهره های باسابقه و خوشنام می تواند الى ماشاءا… مطرح باشد.
از موضوع آقای عرب سرخی که بگذریم،
واقعا مقایسه ی «مشارکت» با «منافقین» توسط آقای خزعلی یعنی چی؟!
تشبیه مردم! به خر و متهم کردن کل اصول گرایان و اصلاح طلبان بر سوار شدن بر این خر، توسط آقای خزعلی یعنی چی؟!
تخریب روحانی و متهم کردن کل اصلاح طلبان به خیانت و جنایت در دهه ی 60 با چه استدلالی صورت می گیرد؟!
حداقل اینجانب ضمن افتخار به اینکه متعلق به تفکر اصلاح طلبی و این خانواده بزرگ از ملت ایران هستم، جهت استحضار آقای خزعلی میبایست عرض کنم بنده در دهه ی 60 نه تنهادر هیچ دستگاه دولتی و اجرایی حضور نداشته ام بلکه تا پایان نیمه ی اول سال 69 در جبهه های جنگ و مناطق عملیاتی کشور مشغول جنگ با دشمن خارجي بوده ام، حال آيا به نظر ایشان، عمل بنده نیز خیانت و جنایت محسوب می شده است؟
انتهای پیام
نخير آقا ! انگار مشكل شما با دكتر مهدى خزعلى همچين بيخود و بى جهت هم نيست ! ولى با اين لقب جديدى كه بهش عطا كرديد فردا دست به عمليات استشهادى نزنه يا الله داره ! دست كم فشار خونش دو سه درجه اى جابجا ميشه ! بنده خدا همه نوع متلكى رو جواب داده بود جز اين يكى رو ، آقازاده اصولگرا ! محشره به جان داريوش ! كاش با اين كرشمه اى كه در كار دكتر كرديد حال اون بنده خدا رو هم در ماوراء البحار ! و در حال خوندن اين مقاله رصد ميكرديد، به جون محموت دلش داره غنج ميره از اين متلك ماندنى ! اگه يادتون باشه رابطه اين دو همكار سابق سر يكى از مقالات شما شكرآب شده بود ، الآن حسابى دلش خنك شده ! چه بسا آرزو كنه كاش اون بجاى مهدى خزعلى بود – البته بدون آقازادگيش – چون بعنوان يك سند دل – و نه سر – سپردگى در جناح بعدى قابل استناده !
مثلاً يه بورس مطالعاتى ديگه اين بار در سن پطرز بورغ ! البته بعد از دولت دوم روحانى ! چه ايرادى داره ؟!