بهدنبال شیخ بهاییِ ۱۳۹۵
مهدی فصیحی هرندی، پژوهشگر دانشگاه تافتس، ماساچوست در روزنامه ی شرق نوشت:
نزدیک به دو دهه است که ایران بهطور جدی با مسئلهای چندوجهی روبهرو است که از یک طرف با ایدهها و کنشهای جامعه دانش و جامعه سیاسی و از طرف دیگر با واکنشهای اجتماع و طبیعت گره خورده است، «بحران کمیابی آب»؛ مسئلهای که «همه» در ایجاد آن نقش دارند؛ اما «همه» در حل آن سهیم نیستند. علاوه بر جامعه سیاسی، یک، دو جین دلیل هست که نشان میدهد جامعه دانش هم در خلق مسئله آب ایران نقش پررنگی داشته است. بخش زیادی از آن ناشی از تأکید ناشیانه بر وجه «مهندسی» در آموزش آب و محیط زیست دانشگاه است که البته موضوع این نوشتار نیست! آنچه این نوشته به بهانه برگزاری کنفرانس بینالمللی «آب و محیط زیست در هزاره جدید: آموزش و ظرفیتسازی» درصدد لمس آن است، موضوع دوری نخبگان و دانشگاهها از حل عملی این مسئله است، اینکه چرا آموزش علم و مهندسی و پژوهشهای آب ایران با اقبال جامعه سیاسی و مردم روبهرو نمیشوند؟ با وجود اینکه بهظاهر نهاد دانشگاه به موضوع ميپردازد؛ اما لزوما به مسئله نزدیک نیست. واقعا مشکل کجاست که اکثر موضوعاتی که پژوهشگر (آب) تحلیل میکند، مسئله اساسی بیرون از حصار دانشگاه نیست یا اگر هم آن پژوهشگر فرضی متوهم است که این یک مشکل اساسی است، راهحل او خریدار ندارد؟
اگر مورد ستاد احیای دریاچه ارومیه و ارتباط آن را با نهاد دانشگاه مستثنا کنیم، سایر مسائل آبی کشور برای حل مسئله به این نهاد وصل نیستند. سایر برنامههای دهههای گذشته در ارتباط دانشگاه با صنعت آب بیشتر کمک به مدیریت سازهای آب بوده است که آنها درحالحاضر در زمره مسببین بحران هستند؛ برنامههای آموزشی که براي تقویت بدنهای بود که مأموریت هیدرولیکی دولت را تمام کند، مثال آن دانشکده صنعت آب و برق وابسته به وزارت نیرو که اکنون از برنامه قبلی نیز فاصله گرفته و به عنوان یک دانشکده فنی در دانشگاه دیگری ادغام شده است. یا برنامه اعزام کارشناسان و مدیران وزارت جهاد كشاورزي و نیرو به خارج از کشور که مهندسان ارشدی را آزموده کرد که بعدا به بدنه مدیریتی و تصمیمساز دو وزارتخانه وارد شدند. در سالهای اخیر جرقههایی از تغییر دیدگاه دیده شده است، نظیر تأسیس رشتهای جدید که نگاهی بین رشتهای به موضوع آب دارد. اگر از استثنای فوق و یکی دو مورد تغییر نام رشتهها بگذریم٬ آموزش و پژوهش آب در نگاه به صورتمسئله همان بیراهه قبلی را طی میکند. همچنان مشاهده میشود که در سندهای توسعه دانشگاهها (بهويژه صنعتی و دانشکدههای فنی)، یکي، دو کلمه کلیشهای «ارتباط با صنعت» به عنوان یک فصل جداگانه و پررنگ به چشم میخورد و همچنان سیاستگذاران آموزش عالی بهدنبال جادههای آسفالت هستند تا به صنعت برسند، غافل از اینکه پارادایم پژوهش در دنیا تغییر کرده است و صنایع سالانه صدها میلیارد دلار در گروههای پژوهش و توسعه خود سرمایهگذاری میکنند.
آموزش علم و دانش به نسل جوان و آمادهكردن آنها برای درگیرشدن در حل مسائلی که همواره و بهسرعت در حال تغییر هستند، اولین و مهمترین نقش دانشگاه است. البته این نقش برای حل مسائل جامعه بهخودیخود «وسیله» مهمی است، مشروط به اینکه به «هدف» تغییر ماهیت نداده باشد. تغییری که مدرکگرایی و توجه و اصرار افراطی به ذکر پسوندها، عناوین و القابی در جامعه که میزان تحصیلات فرد (و نه لزوما میزان دانش او) را نشان دهد، از نشانههای منفی آن هستند. نقش دوم دانشگاه تولید دانش است، نقشی که میتواند ترکیبکننده چند دانش برای تولید دانشهای جدید هم تلقی شود؛ اما آنچه از دیدگاه عملگرایانه مهم است، این است که «دانش تولیدی چه گرهی از مشکلات جامعه میگشاید؟»
چه باید کرد؟ جواب ساده است: دانشگاه اول باید مسئله آب را لمس کند، تعریف شرایط را از پشت رایانه به زمین منتقل کند. دانشگاهها درحالحاضر به هر دلیلی بهندرت از نزدیک مسئله را روی زمین درک میکنند و شناختی از واقعیت مسائل آب ندارند؛ به همین دلیل مسئله عملی که تعریف میکنند، واقعی نیست یا اگر به ندرت واقعی بوده، کاربردی نبوده است؛ زيرا داشتن راهحل بدون شناخت از جامعه سیاسی و جامعه هدف، تحلیلی ناکام است. پیادهسازی روشهای نوین که «توصیه به رویکردهای خودآموز دارند» محور رویکرد و توصیه این نوشته است. بهطور فزایندهای روشهای فعلی آموزش، استدلال را از دانش«جو» سلب کرده و آنها را به سطح دانش«آموز» که هر آموزهای را بهراحتی قبول میکند تنزل داده است. درحالحاضر موارد درسی رشتههاي مرتبط با آب ایدههای از پیش تعیینشدهای ارائه میکنند که دانشجویان باید موادی الزامی را یاد بگیرند و البته به امید دریافت مدرک مهندسی. این یک رویکرد غلط است که در زمینههایی مانند آب و محیط زیست جواب نداده است. مسائل آب محلی و بسیار وابسته به زمان هستند و راههای از پیش تعیینشده عمدتا بیراههای است که بیشتر به جای «نگهداشتن قایق روی آب، آن را غرق میکند».
در وهله بعد دانشگاه نیاز دارد از حلقه بسته تولید و بازچرخش علم در داخل محیطهای دانشگاهی بیرون آید و روش حل مسئله آب را باید به زبانی ساده(تر) در دسترس همگان قرار دهد؛ البته این تغییر مسیر به تشویق نیاز دارد؛ بنابراين روشهای فعلی ارتقا در دانشگاهها باید هرچه بیشتر به پژوهشها و روشهای آموزشی که ربط مستقیمی به بهبود زندگی مردم دارد گره بخورد. همانطور که ذکر شد پارادایم پژوهش در خارج از محیطهای دانشگاهی (در دنیا) تغییر کرده است؛ ولی بیشتر دانشگاهها به این تغییر واقف نیستند. درحالحاضر بخش خصوصی در دنیا سرمایهگذاری زیادی در بخش «پژوهش و توسعه» دارد و سالانه این سرمایهگذاری در حال افزایش است؛ نکته جالب اینکه درحالیکه بخش عمومی و دانشگاه متمایل به نشر پژوهشهای خود هستند، بخش خصوصی کاملا برعکس، نهتنها نتایج بلکه حتی تمایلی به انتشار عناوین پژوهشهای خود را نیز ندارد و آن را محرمانه نگه میدارد.
مشکل اینجاست که انتشار مقاله در مجلات با ضریب تأثیر بالا، به وظیفه تبدیل شده؛ درحالیکه تعداد اندکی از مردم به این مجلات دسترسی دارند؛ اگر خوشبین باشیم که متمایل به خواندن آنها هستند. کتاب و مجلات دانشگاهی، کارایی گفتمان عمومی را ندارد. متوسط تیراژ کتب تخصصی دانشگاهی، حدود ۲۵۰ نسخه است. پروفسور بیسواس، دانشمند برجسته حوزه آب، ضمن اشاره به موضوعات فوق و البته ابراز خوشبینی به آینده پژوهشهای آب (بهدلیل حضور بخش خصوصی در آن)، به نقد رویکردهای فعلی دانشگاهها در زمینه تولید علم میپردازد و دانشگاهها را به عنوان نهادی معرفی میکند که بیشتر درگیر تعقیب و گریز برای کسب رتبههای جهانی و برتری علمی بر اساس انتشار مقالات در مجلات معتبر علمی، هستند. بیسواس میگوید: «من ۷۰۰ مقاله علمی و بیش از ۴۰ کتاب نوشتهام؛ مردم که هیچ، حتی تا به حال یک نفر از سیاسیون نیز با من تماس نگرفته و بگوید من مقاله شما را خواندهام، این ایراد را داشت یا خوب بود، من شما را به ناهار دعوت میکنم!» برآوردی که ایشان ارائه میدهد، درخور تأمل است: در سال ۲۰۱۴، حدود ٢,٥ میلیون مقاله علمی در دنیا چاپ شده است؛ اما در حوزه علوم اجتماعی بیش از ۸۰ درصد از نوشتهها هیچ نقل قولی از آنها نشده است و ما همچنان بايد به این کار ادامه دهیم. در زمینه آب، بهطور متوسط هیچگاه مقالات علمی بیش از ١٠ نفر خواننده نداشته است. نه در ایران بلکه در دنیا، هرچه پژوهشگران در غیر مجلات علمی – پژوهشی یا آیاسآی بنگارند (چون از سوی حلقه دانشگاه ارزیابی نشده)، بیارزش است و مطالب آموزش عمومی مانند این نوشتار یا هر نوشتاری که زبان آن را غیردانشگاهیان هم متوجه شوند، هیچ تشویقی دریافت نمیکنند! بنابراین سؤالی جدی که هر پژوهشگری باید از خود بپرسد، این است که چرا پژوهشی انجام دهیم که کیفیت زندگی مردم را بهبود نمیدهد و فقط به بالارفتن آنها از نردبان ترقی دانشگاهی کمک میکند؟ مردمی که از طریق پول نفت٬ مالیات یا وقف در دانشگاهها سهیم هستند. سوم٬ دانشگاه ضمن اینکه باید کارهای خود را به عموم مردم که کاربران آن هستند، بشناساند؛ در عین حال، نیاز دارد با سیاسیون یا نزدیکترین مشاوران و دستیاران آنها که به حرف دانشگاه توجه میکنند (و نه لزوما عمل)، نزدیک شود. اگر نهاد دانشگاه به این درجه از بلوغ برسد که پژوهش باید به حال جامعه مفید باشد و پژوهشی که به بهبود منجر نشود، اتلاف وقت و سرمایه است؛ در آن صورت، توان خواهد داشت سیاستها را به چالش بکشد و در بعضی موارد نیز برای آن هزینه حیثیتی بدهد.
چهارمین و مهمترین توصیه این نوشتار در اینکه چه کنیم تا از این بنبست تبدیل تئوری به عمل، خارج شویم، متوجهکردن نخبگان به زمینه مسائل آب است. سالهای سال است که رشته یا رشتههای مرتبط با آب، در قعر جدول انتخابرشته جوانان متقاضی ورود به دانشگاه در کشور قرار داشته است. ادعای بزرگی نیست اگر بگوییم هیچ موردی موجود نیست که شرکتکنندهای با رتبه دورقمی کنکور سراسری ایران، جذب رشتههای مرتبط با محیط زیست یا بهطور مشخص آب شده باشد! نخبگان به هر دلیلی به سمت رشتههای دیگر (مهندسی) هدایت شدهاند. در گرایشهای مهندسی، ابتکار سیاستگذاری این بوده است که آنها در دو رشته علوم (مثلا ریاضی) و مهندسی مشغول به تحصیل شوند. بحران آب به شیخبهایی دیگری نیاز دارد که از میان ایشان بر خواهد خاست؛ اگر سیاستها، توجه نخبگان را از مسائل بزرگمقیاس به مقیاس محلی و از ذرات بنیادی و نانو، به مقیاسی بزرگتر؛ یعنی رودخانهها، تالابها و دریاچهها، جلب كند.
انتهای پیام
سلام چون ازطرح انتقال آب سید خبر ندارید سرچ کنید
آذر گیل تاتلی سو جهت احیای دریاچه ارومیه
و اقتصاد مقاومتی آقدام و عمل در نامه ای به حضرت آقا
و پاسخ طراح انتقال آب خزر به اساتید منتقد و مخالف
سه مورد فوق به صورت فیلم میتونید در سایت آپارات ببینید