عمادالدین باقی: آیتالله منتظری، جمودی بر مسائل نداشت/ چیزی به نام حکومت دینی نداریم/ کسی را در سطح آیتالله خامنهای سال ۶۸ برای جانشینی ندارند/ از آزادی به دین میرسیم
دیدارنیوز نوشت:
ولایت فقیه یا ولایت مطلقه فقیه، نظریهای در فقه شیعه دوازده امامی است که نظام سیاسی و جانشینی پیامبر اسلام در زمان غیبت امام معصوم را بیان میکند. نظام جمهوری اسلامی ایران بر اساس این نظریه تأسیس شدهاست. مقدمه، اصل پنجم و فصل هشتم شامل اصول یکصد و هفتم تا یکصد و دوازدهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به موضوع رهبری و ولایت فقیه اختصاص یافته است.
ولایت محدود فقیه توسط مراجع به معنی حق قضاوت، صدور فتوا در مسائل شرعی، اخذ وجوهات شرعی و رسیدگی به امور حسبیه از دیرباز در فقه امامیه مطرح بودهاست. اما نظریهٔ ولایت فقیه که توسط آیتالله العظمی خمینی مطرح شد، اساس حکمرانی و سیاست در دورهٔ غیبت را تشکیل میدهد.
نظریه ولایت مطلقه فقیه حکم، ولی فقیه را بالاتر از قوانین عرف و شرع قرار میداند. امام در نامه مورخ ۱۶ دیماه ۱۳۶۶ به رئیسجمهور وقت (آیتالله خامنهای) آنرا بدین شرح تعریف کرد: «.. حکومت، که شعبهای از ولایت مطلقهٔ رسولالله (ص) است، یکی از احکام اولیهٔ اسلام است و مقدم بر تمام احکام فرعیه، حتی نماز و روزه و حج است…».
در تابستان ۱۳۶۸ پس از بازنگری در قانون اساسی “ولایت مطلقه فقیه” جانشین ولایت فقیه گردید و اختیارات، ولی فقیه بیشتر شد. نظریه پردازانی، چون امام (ره) و آیتالله منتظری، ولایت فقیه را به معنای حکومت برای اداره کشور و اجرای قوانین شرع میداند. هم امامخمینی و هم آقای منتظری برای اثبات ولایت فقیه، ادله عقلی و نقلی ارائه کردهاند. آنها بر این رای بودند که احکام اسلامی همیشگی است؛ بنابراین نیاز به حکومت هم، نیازی همیشگی است و محدود به زمان حضور پیامبر (ص) و امام (ع) نیست.
اینکه هر یک از این دو فقیه و مرجع عالم تشیع چه نقش و تاثیری در ایجاد و استقرار این نظریه داشتند، به فراوانی در سالیان گذشته گفته و شنیده شده است.
در این قسمت با این نیت که سیر توسعه و تکامل گفتمان نظری آیتالله منتظری را مورد بررسی قرار دهیم، با عمادالدین باقی به گفتوگو نشستیم. البته باقی در باره تغییرات و تحولات فکری خود نیز سخن گفت.
وی در بخش آغازین این بحث در رابطه با خودش گفت: «در دوران جوانی نگاه تقلیدی و عاطفی به مسائل داشتیم و هر چه سلوک تحقیقی و پژوهشی پیشه کردیم، مسائل را معرفتیتر میدیدیم. به همین دلیل تغییراتی هم طبیعتا به وجود آمد. در دهه ۶۰، گفته رهبر انقلاب برای ما حجت بود، ما طفیلی رهبر بودیم و وظیفه ما جاری کردن دستورات رهبری بود».
یک اعدام به ناحق در سال ۶۴، من را متحول کرد
باقی در بیان عوامل و دلایل تحول و تغییر در اندیشه خود اظهار کرد: «جنگ و برکناری آیتالله منتظری شوکهایی بودند که ما را به تامل و تفکر بیشتر واداشت. یک اعدام در سال ۶۴ بسیار بر من تاثیر گذاشت، اعدامی که به ناحق بود و خودم پیگیر آن پرونده بودم. یکی از داستانهای کتاب خودم به نام «جان»، بیان همین واقعه است. این اعدام بسیار من را تکان داد؛ لذا در چهار دهه اخیر مجموعهای از رویدادها و اتفاقات در خلق عمادالدین ۱۴۰۲ نقش داشتهاند».
این فعال حقوق بشر درباره شناخت خود از تحولات و تغییر در جهانبینی خود گفت: «این تغییرات و تحولات، دین را از زندگی من حذف نکرد بلکه زاویه نگاه من به مسائل تغییر کرد و از یک حالت تقلیدی به حالتی تحقیقی رسیدم و در بیان و عمل مستقل شدم. تا قبل از تامل و تحول، تصور ما این بود که از دین به آزادی میرسیم، اما بعد به این نتیجه رسیدم که ما از آزادی به دین میرسیم».
وی درباره تحولات و تغییرات نظری آیتالله العظمی منتظری گفت: «پاسخ به این پرسش مباحث زیادی میطلبد و اتفاقات و عوامل زیادی در خلق منتظری بعدی نقش داشتند. برخی به عنوان یک اتهام، منتظری را بانی وضع موجود و مبدع و آفریننده نظریه ولایت فقیه میدانند. بخشی از کتاب “فلسفه سیاسی-اجتماعی آیتالله منتظری” درباره سیر تحول فکری ایشان در خصوص نظریه ولایت فقیه است؛ که قبل از انقلاب چگونه میاندیشید و بعدها چه دگردیسیهایی رخ داد، بیان کرد: «کتاب دیگرم “فقیه انسانگرا” است که به زودی منتشر میشود. این کتاب بیشتر درباره آرا، اندیشهها و اجتهادات ایشان است. خلاصه اینکه اقای منتظری جمودی روی نظراتش نداشت. شما اگر در بحث، آرا و استدلال محکمی داشتید، یا خودش در تحقیق به نظر جدیدی میرسید، شهامت تجدید و تغییر نظر داشت».
باقی با بیان اینکه آیتالله منتظری قبل از انقلاب، تحت تاثیر آیتالله بروجردی قائل به نظریه نصب ولی فقیه بود، یادآور شد: «در اوایل تدریس خود نیز همچنان بر این نظر بود. خودش میگفت به مرور متوجه شدم که نظریه نصب مشکلاتی ایجاد میکند، به انتخابی شدن، ولی فقیه معتقد شدم. مثلا در بیان ولایت نصبی در کتاب مبانی فکری حکومت اسلامی مینویسد قوای سه گانه در حکم بازوهای ولی فقیه هستند، اما بحثهای بعدی ایشان اینگونه نیست، از زمانی که نظریه “نخب” را پذیرفت، مشروعیت، ولی فقیه را به انتخابی بودن گره زد».
این فعال حقوق بشر در بخش مربوط به حقوق بشر و حقوق بشر اسلامی خاطرنشان کرد: «حقوق بشر اسلامی از ابداعات کشورهای اسلامی است که در مقابل موج جهانی حقوق بشر اتخاذ شد. اگر این استاندارد را بپذیریم، باید حقوق بشر مسیحی، بودایی، یهودی، بی دینان و … را هم بپذیریم. معتقدم همانگونه که فیزیک و ریاضیات اسلامی بیمعنی است، حقوق بشر اسلامی هم محلی از اعراب ندارد».
شما اجازه ندادید دامادم به ملاقاتم بیاید
وی درباره تجربه زندانی شدن خود در قبل و بعد از انقلاب گفت: «من در دوره پهلوی کم سن و سال بودم و مدت کوتاهی در ماههای منتهی به انقلاب بازداشت شدم، اما پدرم زندانی دوره پهلوی بود و با زندانیان معروف آن زمان ارتباط ویژهای داشت، به گونهای که هر زمان که بیرون از زندان بودند، برنامه منظمی برای ملاقات با دوستان زندانی خود داشتند».
باقی به ذکر خاطرهای از دوران زندان خود پرداخت و عنوان کرد: «بازجو به من گفت شما سیاهنمایی میکنید، گفتم شما چند مورد سفید ذکر بکنید که من دفاع کنم. گفت مثلا همین زندانهای جمهوری اسلامی در مقایسه با زندانهای رژیم گذشته. گفتم اتفاقا دست روی نقطه ضعف خود گذاشتید. ادامه دادم؛ سازمان زندانها آئیننامهای دارد که در آن تصریح شده، بستگان و دوستان میتوانند با زندانی ملاقات کنند. در دوره پهلوی پدر من در روز ملاقات با دوستانش به کرات ملاقات میکرد و برای آنها اقلام، غذا و مایحتاجشان را میبرد، در جمهوری اسلامی هنوز آئین نامه همان است، ولی دوستان که پیشکش، بستگان هم به زحمت میتوانند با زندانی خود ملاقات کنند، به او گفتم شما اجازه نمیدهید دامادم به ملاقاتم بیاید».
بند بند نامه امام علی به مالک اشتر در تعارض با شرایط موجود است
وی درباره میزان قرار نگرفتن مباحث و خطبههای نهجالبلاغه در نظام حکمرانی ایران اظهار کرد: «نگاه نهجالبلاغه نسبت به حکومت عرفیتر و انسانیتر است. برخی از آموزههای نهجالبلاغه در تضاد با شرایط فعلی است. بند بند نامه امام علی به مالک اشتر با آنچه وجود دارد در تعارض است. پس طبیعی است که زیر بار آن نروند. اینکه ولایت فقیه را استمرار ولایت رسول الله و امام علی بدانیم، خود منشاء مشکل است. معتقدم که چیزی به نام حکومت دینی نداریم».
این کارشناس مسائل سیاسی درباره آینده ایران و ولایت فقیه تاکید کرد: «از آقایان میپرسم، بعد از آقای خامنهای شما چه گزینهای دارید؟ هیچ گزینهای نه در سطح آقای خامنهای سال ۶۸ که در حد خیلی معمولیتر از ایشان برای عهدهدار شدن رهبری جمهوری اسلامی وجود ندارد. جمهوری اسلامی عقیم مانده و نتوانسته آدم پرورش دهد. ۴۴ سال گذشته و یک مطهری، یک بهشتی، یک منتظری، یک طالقانی ظهور نکرده. تمام گزینههایی که در گوشه و کنار مطرح میشوند، وهن همین ولایت فقیه هستند که قانون اساسی شرایطی برای او ذکر کرده است».
این پژوهشگر دینی خاطرنشان کرد: «آیتالله خامنهای که قبل از انقلاب مکاسب تدریس میکرده و یکی از باهوشترین روحانیون انقلاب بودند، در جلسه خبرگانی که قصد انتخابش را داشتند، میگویند خاک بر سر جامعهای که من بخواهم آنها را رهبری کنم. گرچه این جمله خاضعانه و دلسوزانه بود، اما این دوره از تاریخ روحانیت شیعه را در نظر بگیریم و تصور و تجسم کنیم، چه کسی قرار است جانشین آقای خامنهای شود».