جامعهی مدنی و نقش «انجیاو»ها
«محمد حیدری ورجانی»، فعال دانشجویی، در یادداشتی برای انصاف نیوز نوشت:
جامعه شناسان جامعهی مدنی را شبکهای از انجمنهای داوطلبانهی مستقل از حکومت میدانند که مردم منافع، خواستهها و دلبستگی عادی خودشان را از طریق آن انجمنها دنبال میکنند.
تکثر و تنوع این انجمنها باعث میشود تا همهی مردم از هر صنف و عقیده در این شبکه جای گیرند و بتوانند مانع از ظلم دولت به معنای عام نسبت به تک تک افراد جامعه شوند.
جامعهی مدنی همچون واسطه بین توده مردم و حاکمیت عمل میکند و خواستهها و مطالبات مردم را پالایش کرده و به حکومت میرسانند و از آن سمت حکومت نیز متقابلاً توقعات، امکانات و خواستههای حکومت را به تودهی مردم انتقال میدهد.
جامعهی مدنی در مقابل جامعهای است که دچار فردیت شده؛ جامعهی فردگرا به جامعهای گفته میشود که مردم با هم زندگی میکنند اما نه برای هم و هر کس تک و یکی است به همین دلیل وقتی حکومت به مردم مینگرد جامعه را منفرد و منفک میبیند.
در حالی که در جامعهی مدنی هیچ کس تنها نیست، هرکس در انجمنهایی متشکل شده و مطالبات و علایق خود را به همراه هم فکرانش دنبال میکند.
کشوری که دارای ساختارهای متشکل و جامعهی مدنی قوی است حکومت حتی اگر بخواهد هم نمیتواند به کسی ظلم کند چون هریک از اعضای جامعه در یک ساختار قرار گرفتهاند و آن ساختار امکاناتی در اختیار دارد و از تک تک اعضای خود حمایت میکند.
دموکراسی با جامعهی مدنی تحقق پیدا میکند یعنی وقتی مردم میتوانند از خودشان دفاع کنند که قدرتهای پراکندهشان را جمع کنند.
با مدیریت، اعتراضات جامعه به سمت طغیانی شدن پیش نمیرود و مطالبات و خواستههای مردم به صورتی منطقی به حاکمیت میرسد.
حال این سؤال پیش میآید که آیا ایران دارای جامعهی مدنی است و نقش انجیاوهای فعال چگونه است؟
در ایران جامعهی مدنی به معنای واقعی کلمه وجود ندارد، مردم پراکنده بوده و انسجام اجتماعی روز به روز کاهش مییابد. اعتماد عمومی مردم نسبت به یکدیگر و دولت به معنای عام به پایینترین حد خود رسیده، رسانهها آزاد نیستند و حتی آمارهای مختلف مرتبط با آسیبهای اجتماعی سانسور میشود، خبرنگاران مورد برخورد قرار میگیرند، سیاسیون متحمل هزینههای سنگین میشوند، [بخشی از] تشکلهای کارگری، معلمان، سندیکای اتوبوس واحد و حتی شوراهای صنفی دانشجویی اجازهی فعالیت ندارند.
هرکس ذرهای تلاش برای ایجاد ساختارهای مختلف برای جمع کردن مردم با عقاید مختلف در کنار هم داشته باشد مورد آزار و اذیت و تحمل محدودیت نمیشود؟
حال در این فضای مسموم و غبارآلود ساختارهایی شکل گرفته که نام انجیاو بر خود گذاردهاند.
اکثر سازمانهای مردم نهاد در ایران در سه دسته جای میگیرند:
1. سازمان هاییی که در حوزهی محیط زیست فعالیت میکنند.
2. سازمانهایی که بیشتر در حوزهی آسیبهای اجتماعی همچون فقر و کار کودک فعالیت میکنند.
3. سازمانهایی که پژوهش محور فعالیت میکنند.
روی صحبت ما بیشتر با انجیاوهای اجتماعی است که داعیهدار فعالیت ریشهای برای از بین بردن آسیبهای اجتماعی هستند.
مجموعههای بعضاً عریض و طویل و با گردش پول بسیار که نام یک انجیاوی اجتماعی را به دوش میکشند ولی در عمل خیریهای مدرن هستند.
چند سالی است که این خیریهها با برگزاری سمینارها و نشستهای مختلف سعی در تظاهر به فعالیت اجتماعی دارند ولی این رفتارها پز اجتماعی بیش نیست و کارکرد خیریهای دارند.
در کشوری که هرگونه فعالیت در جهت احقاق حقوق مردم با رویکرد قهری حاکمیت مواجه میشود انجیاوها بدون هیچ گونه مشکلی فعالیت میکنند و روز به روز عریض و طویلتر میشوند.
این سازمانها نه تنها مردم را در جهت حقوقشان آگاهی نمیدهند بلکه مطالبات مردم را نسبت به حاکمیت تقلیل داده و به نوعی در جهت ظلم گام بر میدارند.
به عنوان مثال بسیاری از این انجیاوها در حوزهی آموزش فعالیت میکنند؛ آموزش رایگان در همهی جوامع و همچنین ایران به عنوان یک اصل در قانون اساسی است و دولت الزام به وارد کردن همهی کودکان به چرخهی تحصیل دارد، متاسفانه این سازمانها به جای مطالبه از حکومت این حق را از مردم مطالبه میکند و از آنها در جهت حمایت از تحصیل کودکان کمک میخواهد.
کم نیستند این قبیل رفتارها که متاسفانه در کشور ما رایج شده است و از همه بدتر نام مبارزهی اجتماعی به خود گرفته است و این سازمانها با جذب دانشجویان باعث هدر رفت سرمایههای اجتماعی میشوند و معنای مبارز اجتماعی را قلب میکنند.
حاکمیت نیز این سازمانها را به عنوان آلترناتیو پذیرفته است و روز به روز به رشد آنها کمک میکند تا به جای این که مردم در ساختارهای مختلف اعتراضات به حق و مدیریت شدهی خود را به گوش حاکمیت برسانند تا از اجحاف جلوگیری کنند در انجیاوها تظاهر به اعتراض میکنند ولی اعتراض به کجا، چه چیز و چه کس؟
انتهای پیام