نادرستی تروریسم از منظر تامس نیگل
تامس نیگ، فیلسوف اخلاق، مطلبی دربارهی نادرستی تروریسم نوشتهاست که متن آن با ترجمه جواد حیدری در سایت صدانت منتشر شدهاست. متن کامل را در ادامه میخوانید.
توضیح مترجم: تامس نیگل برای تبیین اینکه تروریسم چه عیب و ایرادی دارد، تمایزی را بین غایات و وسایل ترسیم میکند. این غایات یا اهداف تروریسم نیست که آن را نادرست میسازد، بلکه مشکل در ابزارهایی است که تروریسم به کار میگیرد: یعنی کشتن انسانهای بیگناه. تروریسم ناقض اصل اخلاقیای است که میگوید، هدف قرار دادن انسانهای بیگناه بهلحاظ اخلاقی نادرست است. بهعقیدهی نیگل، کشتن انسان برای دفاع از خود این ممنوعیت اخلاقی را نقض نمیکند. همچنین کشتن اشخاص بیگناه در جنگ به لحاظ اخلاقی مجاز است بهشرط آنکه این کار بهعنوان اثر جانبی ناخواستهی حمله به اهداف نظامی مشروع رخ بدهد.
۱- تروریسم چه عیب و ایرادی دارد؟ به لحاظ اخلاقی چه ایرادی میتوان بر آن گرفت. چه چیزی قتل عام تروریستی را در مقایسه با سایر شکلهای قتل، مثل قتل خانوادگی یا طایفهای، سزاوار محکومیت بیشتری میکند.
۲- تروریسم ابزاری دارد و غایتی. ابزار تروریسم حمله به غیرنظامیان است و غایات تروریسم هم میتواند مثلاً دولت مستقل بوسنیایی باشد یا تحت فشار قرار دادن دولت خاصی یا عقبنشینی امریکا از خاورمیانه. در اینجا محکومیت تروریسم به خاطر ابزاری است که استفاده میکند یعنی هدف قرار دادن انسانهای بیگناه و غیرنظامیان، نه اهدافی است که میخواهد به آنها دست یابد.
۳- غایت هرچقدر والا باشد، نمیتوان برای رسیدن به آن غایات ابزارهای تروریستی را انتخاب کرد. حتی اگر هیچ راهی باقی نمانده باشد که بتوانیم به آن غایات برسیم باز هم سبک و سنگین کردن سود و زیان در اینجا جایز نیست.
۴- چرا برای رسیدن به غایات ارزشمند نمیتوان انسانهای بیگناه را مورد هدف قرار داد؟ چون ما یک اصل اخلاقی کلی داریم که میگوید نباید انسانهای بیگناه را مورد هدف قرار دهیم. گوهر اندیشهی اخلاقی همانا ممنوعیت هدف قرار دادن مرگ اشخاص بیگناه است. فرض بر این است که هر شخصی مصون از تعرض است مگر تا زمانی که خود آن شخص تبدیل به خطری برای دیگران شود. اما مادام که هیچ آزار و آسیبی به دیگران نرساندیم هیچ کسی نباید ما را بکشد صرفاً به این دلیل که کشتن ما مفید است و میتواند به اهداف ولو ارزشمند یاری برساند.
۵- این اصل اخلاق کلی که میگوید نباید انسانهای بیگناه را مورد هدف قرار دهیم دو استثنا دارد. استثنا اول این است که ما در مقام دفاع از خود مجازیم که انسانهایی را بکشیم که به ما حمله میکنند. استثنا دوم وقتی است که ما در جنگ به یک هدف نظامی مشروعی (مانند زاغهی عظیم مهمات دشمن که در صورتی نابودی او را فلج میکند) حمله میبریم، اما در حین این حمله لاجرم انسانهای بیگناهی کشته خواهند شد.
۶- پس دو استثنا بر اصل حرمت زندگی وجود دارد یکی دفاع از جان و ناموس خود است و دیگری وقتی که در حین جنگ و دفاع از خود چارهای نداریم که اشخاص بیگناه را بهعنوان اثر جانبی بکشیم. این سخن نه تنها در مورد اقدام نظامی و پلیسی صادق است، بلکه در موارد دیگر مثل این مورد زیر هم صادق است: مثلاً خلبان یک هواپیمای در حال سقوطی را در نظر بگیرید که مجبور است یا هواپیما را در یک محله پرجمیعت فرود بیاورد یا در یک محله کمجمعیت. خلبان در نهایت هواپیما را در یک محله کم جمعیت فرود میآورد اما در حین این کار اشخاص بیگناهی کشته میشوند. این کار به لحاظ اخلاقی ممنوع نیست به شرط آنکه مراقبتهای لازم برای به حداقل رساندن مرگ اشخاص بیگناه صورت بگیرد.
۷- ما هم در مقام دفاع از خود و هم در مقام اثر جانبی ملزم هستیم که به بهترین نحوی عمل کنیم تا از تلفات غیرنظامیان در جنگ اجتناب کنیم یا آن را به حداقل برسانیم، حتی اگر بدانیم که نمیتوان کاملاً از آن تلفات اجتناب کرد. البته عاقبت امر مرگ افراد بیگناه است، اما شهود اخلاقی ما بین این دو تفاوت عظیمی قائل است: الف) انسانهای بیگناهی که به صورت تعمدانه توسط یک تروریست کشته شوند؛ ب) انسانهای بیگناهی که بهصورت رقتباری بهعنوان اثر جانبی تصمیم یک خلبان به فرود اضطراری هواپیما در یک محله کمجمعیت به جای محله پرجمعیت.
۸- مادام که تفاوت عظیمی بین ضعفا و اقویا وجود داشته باشد و مادام که ضعفا ابزارهای مؤثری در اختیار داشته باشند تا بر دشمنان قوی خود اعمال فشار کنند تروریسم محو و نابود نخواهد شد. اما بااینهمه باید امیدوار باشیم که شکلهای خاصی از تحقیر انسانیت، بازشناسی خواهد شد، نه اینکه درنتیجه موفقیتهای اخیر تروریسم این بازشناسی از دست برود.»
انتهای پیام