از اسرائیل تا پاکستان؛ جنگ در چند جبهه و تجربه تاریخی ایران
علی نیلی، عضو تحریریه انصاف نیوز، در یادداشتی به بهانهی ترور چند مستشار نظامی ایران در سوریه و برخی واکنشها به آن نوشت:
همه اخبار و نشانهها، حکایت از «تشدید شرایط جنگی» دارد و در این شرایط که بیگانگان در حال ایذا و آزارند و خودیها شعار انتقام سر میدهند، هر آن ممکن است رهبران کشور عنان صبر از کف بدهند و دست به اقدامی بزنند که آتش جنگ را شعلهورتر کند. به این اعتبار، نوشته حاضر سعی دارد با نگاهی به تجربه تاریخی ایران، فرماندهان نظامی و مقامات سیاسی را به پرهیز مجدد از تصمیمات احساسی دعوت کند.
مقارن ظهر شنبه، 30 دی 402، خبر رسید که در حملهای به یک ساختمان مسکونی در دمشق، حداقل 2 مقام نظامی بلندپایه سپاه پاسداران به شهادت رسیدهاند. این خبر در بحبوحه گمانهزنی درباره تنش میان ایران و پاکستان، شکرابشدن روابط ایران و عراق، اعتراض شدیداللحن رهبران اقلیم کردستان از یکسو، حملات ائتلاف آمریکا و بریتانیا به مواضع حوثیهای یمن، ادامه درگیری حماس با اسرائیل در غزه و افزایش برخوردها میان حزبالله و رژیم صهیونیستی از سوی دیگر منتشر شد.
از 7 اکتبر تا کنون، یعنی در 100 و چند روزی که از حمله حماس به اسرائیل گذشته، تقریبا روزی نبوده است که نظامیان بلندپایه کشور، از موفقیتهای محور مقاومت سخن نگفته باشند و البته اگر تدبیر بالاتری در میان نبود که آن حمله را در طراحی و اجرای فلسطینی بخواند، استبعادی نداشت که نظامیان مسئولیت آن حمله را هم بپذیرند.
به هر حال آنچه عیان است و تقریبا هر روز توسط نظامیان کشور تکرار میشود این است که جمهوری اسلامی از محور مقاومت در فلسطین و لبنان، سوریه، عراق و یمن حمایت میکند. به این اعتبار، وقتی محور مقاومت درگیر زدوخورد با قدرتهای فرامنطقهای است، ایران نمیتواند نظارهگر صرف اتفاقات منطقه باشد.
از سوی دیگر، حوادث تروریستی سالهای اخیر در درون مرزهای کشور، دو عملیات در شاهچراغ و یک عملیات در کرمان و در سالروز شهادت سردار سلیمانی، نشان میدهد برخلاف باور عده زیادی از مردم، داعش همچنان زنده است و یک تهدید بالقوه و هر وقت برایش میسر شود بالفعل برای امنیت ایران است.
ترورهای سیستان و بلوچستان از آسیبپذیریهای امنیتی در این منطقه خبر میدهد که با تعمیق شکافها پس از حادثه جمعه خونین مهرماه 401 زاهدان، به کاهش همکاریهای امنیتساز مردم با مسئولان استان هم منجر شده است و بعد از مدتها سطح و عمق نگرانیهای امنیتی در این منطقه را افزایش داده است.
در شمالغرب کشور، گروههای مسلح تجزیهطلب در اقلیم کردستان جاخوش کردهاند و در حال تقویت تشکیلات خود هستند و ظاهرا حملات موشکی سپاه به مقر آنان هم نتوانسته از توان عملیاتی آنان بکاهد.
روابط دیپلماتیک با جمهوری آذربایجان در شمال و کشورهای حاشیه خلیج فارس در جنوب کشور چندان حسنه نیست و اگر بپذیریم اسرائیل اکنون دشمن شماره یک جمهوری اسلامی ایران است، میتوانیم بگوییم علیالاغلب همسایگانمان به پایگاههای امن دشمنمان تبدیل شدهاند.
به این سیاهه که عملیات گوناگون ترور و خرابکاری و انفجار سایتهای هستهای و موشکی را اضافه کنیم و آن را در کنار فهرست هرروز تکمیلتر تحریمها که بگذاریم، میتوانیم بگوییم ایران در حال پرداخت هزینههای یک جنگ تمامعیار است بدون اینکه حداقل از دستاوردهای جنگ تمامعیار، احساسات میهنی و انسجام ملی بهرهمند باشد در حالیکه 40 سال پیش، وقتی در یک جبهه با دشمن متجاوز میجنگیدیم، همین مردم از بذل جان و مال و عرض و ناموس برای دفاع از وطن دریغ نمیداشتند.
بررسی دلایل این شکاف و آثار مخرب آن، فرصتی دیگر طلب میکند اما صرف وجود همین شکاف میان دولت ملت، میتواند مایه تصمیمگیریهای پرخسارتی شود که شکنندگیهای ملی را چندین و چند برابر افزایش میدهد؛ ماجرا از این قرار است که بخشی از بدنه اجتماعی دولت مستقر، به طرز فزایندهای انتقام و برخورد متقابل را طلب میکند و این فشارها، ممکن است دولت و نظامیان همپیمانش را به فشردن دکمهای سوق دهد که آتش جنگی ویرانگر را روشن کند و این در حالیست که جامعه هنوز از شوک اقدام پاکستان علیه ایران درنیامده است.
به اعتبار مطالبهای که بدنه اجتماعی اصولگرایان از دولت و مجلس و نظامیان همسو دارد، و با توجه به پیوندهای آشکاری که میان بخشی از همین بدنه اجتماعی با دولتمردان تازهکار دولت سیزدهم وجود دارد، باید تصمیمسازان و تصمیمگیران را به مطالعه تجربه تاریخی ایران دعوت کرد تا از آن الگو بگیرند.
تاریخ ایران مملو از کشمکشهای مرزی و فرامرزی است؛ وقتی شاه عباس صفوی، پایهگذار امپراتوری شیعی صفوی، بر تخت سلطنت نشست، حداقل از ناحیه 4 دشمن خارجی تهدید میشد و بخشی از قلمرو امپراتوری ایران عملا از دست رفته بود. شاه عباس میدانست که همزمان نمیتواند در همه جبههها بجنگد و پیروز شود.
او عثمانیان را به حال خود واگذاشت تا شمال خاوری کشور را از دست ازبکان مهاجم خلاص کند. آن منطقه که آرام شد به قزوین بازگشت و متوجه شمال باختری شد و عثمانیان را عقب راند و وقتی حاکمیت ایران بر شرق و غرب خرز را تثبیت کرد، متوجه جنوب شد و با بیرونراندن پرتغالیها، گمبرون را به بندرعباس تبدیل کرد.
این تجربه موفق را تقریبا همه دیگر سلاطین موفق ایران داشتند و به عبارت دیگر، پیروزی از آن پادشاهی بود که در یک جبهه میجنگید. نادر شاه افشار و آغامحمدخان قاجار هم هیچگاه همزمان با روسیه و عثمانی و ازبکها نجنگیدند. این یک آموزه نهادی بود که حتی برای حاکمان محلی و شاهان منطقهای هم مسلم مینمود. در واقع تجربه تاریخی ایرانیان، نشان میدهد پیروز نشدهاند جز آنکه بر یک هدف تمرکز کرده و همه امکانات مادی و معنوی را برای رسیدن به آن هدف بسیج کردهاند.
به همین ترتیب ما اکنون نمیتوانیم با تروریستهای لانه کرده در عراق و در پاکستان و با اعراب جنوب خلیج فارس و با جمهوری آذربایجان، با داعش پراکنده در منطقه، با داعش خراسان در افغانستان و با نظام سلطه در جهان بجنگیم! غیر از اینکه بخش بزرگی از افکار عمومی هنوز اقناع نشدهاند که باید این تعداد جبهه جنگ در برابر کشور گشوده باشد.
خلاصه اینکه بخشی از بدنه اجتماعی همپیمان با دولت، عدهای از آنان که در ادبیات سیاسی کشور جریان «انقلابی» خوانده میشوند، به شکل فزاینده لفظ انتقام را زمزمه میکنند و با توجه پیوندهای عاطفی میان ایشان و دولت مستقر، احتمال اجابت این خواسته، دائما در حال تقویت است اما تجربه تاریخی ایران نشان میدهد نمیتوانیم در میانه جنگ اقتصادی، وارد جنگ نظامی شویم و در جنگ نظامی نیز همزمان در دهها جبهه بجنگیم. ماجرای پاکستان نشان داد ممکن است ابتدا قصه را شما بنویسید اما لزوما نقطه پایان را شما نمیگذارید. چنان که فرمود: فَاعْتَبِرُوا يَا أُولِي الْأَبْصَارِ
انتهای پیام
سلامدرشرایطفعلیهیچکداماز
کشورهایهمسایهومجاورایران
منافعخودرادرجنگباایران
نمیبینندیالاقلاگرچشمداشتی
هماگردرخاکایراندارندودراذهان
خودپروراندهاندشرایطینیست
کهامیدتحققآنراداشتهباشند
ایراننیزمیدانیمسیاستتوسعه
ارضیاززمانانقراضقاجارتاحال
نداشتهونداردواینبهترینفرصت
برایحلاختلافاتوتحکیمدوستی
ومودتاستالبتهابرقدرتهای
اقتصادیونظامیبدشاننمی آید
کهکشورهایهمسایهباهمدرگیر
رقابتناسالموجنگشوندنتیجه
اینگونهجنگهاعقبماندگیقحطی
آوارگیتجزیهتحمیلیکشورهاو
نابودیزیرساختهامانندکارخانجات
نیروگاههایبرقوجادههاو…..است
جهاناسلاماگردرانتخابفرهنگ
وهنجارروزمرهزندگیونوعتلقیازدین
باهماختلاف
دارندبایدحلایناختلافاترابه
دانشگاهومکاتبدینیبحثمنطقی
ببرنندویکاتحادیهعلمیاقتصادی
ومحیطزیستیوهمکاریبرادرانه
داشتهباشندوالادررقابتباجهان
غربوامثالچینوامریکاوهند
و…..زیانخواهنددیدچارهکار
دراتحاداستحضرتعلی.ع.
فرموددشمنیکیشهمزیاد
است
استاد نیلی، حجمه بی تفاوتی مردم به اتفاقات در حال انجام همسایگان را ظاهرا فراموش کردید
مهمترین اصل در این زمان حس همکاری مردمی است که فعلا مورد بی مهری مسئولان و دست اندرکار دولت قرار گرفتن و هر روز هم به تعداد آنها افزوده میشود
این حجمه نارضایتی را چگونه ارزیابی میکنید؟ در حالیکه همین مسئولین، خانوادهایشان در رفاه کامل و برخی فرزندانشان در خارج از کشور ساکن هستن و بود و نبود ایران برایشان فرقی ندارد چون مهم پولیست که از سفره انقلاب ایران و جیب مردم ایران برداشت میکنن
طرف میره خواستگاری می پرسند چی شد؟ میگه پنجاه پنجاه. میگن یعنی چی؟ میگه: من موافقم و فقط می مونه پنجاه درصد جواب اونا…!
بر فرض سیستم حاکم بر ایران نخواهد در چند جبهه وارد جنگ شود، به نظرتان دشمنان می گذارند؟ حالا بگذریم از اینکه چی شد کارمان به اینجا کشیده شد.
حلقه های مفقوده این چند دهه عقلانیت و ایرانیت و مردمیت وصداقت است که مسئولان با انها بشدت زاویه و عناد دارند