یادی از چهره ماندگار تحقیقات سلولهای بنیادی ایران در یازدهمین غروب
۱۱ سال پیش در عصر روز چهارشنبه چهاردهم دی ماه ۱۳۸۴ دکتر سعید کاظمی آشتیانی، رییس پژوهشکده رویان – مرکز علمی پیشتاز تحقیقات سلولهای بنیادی و شبیه سازی در ایران و از بزرگترین مراکز درمانی تحقیقاتی پزشکی تولیدمثل در کشور – در کمال ناباوری حین انجام تست ورزش در بیمارستان بقیه الله (عج) تهران در چهل و چهار سالگی درگذشت.
به گزارش خبرنگار دیدهبان علم ایران، فقدان ناگهانی زندهیاد دکتر کاظمی آشتیانی از موسسان و رییس پژوهشکده رویان جهاد دانشگاهی که به واسطه اقدامات موثر این پژوهشکده در ارائه هر چه بهتر خدمات درمان ناباروری و دستاوردهای بزرگ ملی آن نظیر تولید، تکثیر و انجماد نخستین رده سلولهای بنیادی جنینی در کشور در سال ۱۳۸۲ و تحقیقات گسترده در زمینه سلول درمانی بیماری های مختلف از قبیل ضایعه قرنیه و عوارض سکته قلبی، راه اندازی نخستین بانک خون بند ناف خصوصی کشور در سال ۸۳ و پیگیری طرح تولید نخستین جانوران شبیه سازی شده خاورمیانه – که چند ماه پس از درگذشت دکتر کاظمی به ثمر نشست – چهره علمی شناخته شده ای بود، فراتر از دایره همکاران و جامعه علمی و پژوهشی این حوزه، تاسف و تاثر عمومی را نیز در پی داشت.
عنایت و حمایتهای ویژه مقام معظم رهبری از فعالیتهای رویان به ویژه تقدیر و توجه ویژه ای که پس از تولید نخستین رده سلولهای بنیادی جنینی به عنوان یکی از شاخص ترین و درخشان ترین نمودهای موفقیت و خودباوری محققان جوان ایرانی در مرزهای دانش، نشان دادند باعث شده بود، رسانهها خصوصا صدا و سیما نیز که کمترین اقبالی به خبرهای علمی و پژوهشی داشتند در جهت معرفی فعالیتهای این پژوهشکده و تبیین موفقیتهای علمی حاصل شده، اهتمام ویژه ای داشته باشند.
پیگیری و پشتیبانی مستمر رهبر معظم انقلاب اسلامی از فعالیتهای علمی پیشروانه پژوهشکده رویان و مدیر فقید آن که در پیام تسلیت درگذشت دکتر کاظمی از او به عنوان «دانشمند مومن و جهادگر»، «کانون امید و ابتکار و نوآوری»، «دانشمند جوان و بلند همت» و «یکی از فرزندان صالح انقلاب و از رویشهای مبارکی که آینده درخشان علمی در کشور را نوید میدهند» یاد کرده و پژوهشکده رویان را «مجمع ارزشمندی از نوآوران و جهادگران عرصه علوم زیستی» توصیف کرده بودند، بی شک تاثیری چشمگیر در گسترش علوم و فناوری سلولهای بنیادی، سلول درمانی، شبیه سازی و دیگر زمینه های تحقیقاتی این حوزه داشته که در مواردی رشک دانشمندان خارجی را نیز برانگیخته است.
کانون امید و ابتکار از سنگر تا آزمایشگاه
سعيد كاظمي آشتياني، در نخستين روز از فروردين ماه ۱۳۴۰ در تهران به دنيا آمد.
سال ۱۳۵۸ در رشته فيزيوتراپي دانشگاه علوم پزشكي ايران پذيرفته شد. تعطيلي دانشگاه ها به علت انقلاب فرهنگي و حضور وي در جبهه هاي نبرد طي آن سالها باعث شد پس از ۱۱ سال سرانجام در سال ۱۳۶۹ با اخذ مدرك كارشناسي ارشد رشته فيزيوتراپي از دانشكده علوم توانبخشي فارغ التحصيل شود.
در سال ۱۳۶۱ با همكاري دو تن از همكارانش جهاد گروه پزشكي را در دانشگاه علوم پزشكي ايران تأسيس كرد. اين گروه هسته اوليه جهاد دانشگاهي علوم پزشكي ايران بود كه در سال ۱۳۶۵ شكل گرفت و دكتر كاظمي تا سال ۱۳۷۰ عهده دار مسووليت بخش طرح ها و تحقيقات آن بود. از سال ۱۳۷۱ با تغييرات ساختار مديريتي جهاد دانشگاهي به سمت رياست جهاد دانشگاهي واحد علوم پزشكي ايران منصوب شد كه اين مسووليت تا پايان دوره حياتش بر عهده وي بود.
در طي اين سال ها مراكز درماني متعددي تأسيس و گروه هاي مختلف پژوهشي را راه اندازي كرد كه در آن ميان پژوهشكده رويان جهاد دانشگاهي يكي از مهمترين اين مراكز بود.
پژوهشكده رويان جهاددانشگاهي خرداد ماه ۱۳۷۰ با مديريت دكتر كاظمي رسما فعاليت خود را آغاز كرد و تاكنون هزاران زوج نابارور با بهره مندي از خدمات اين مركز پيشرفته درمان ناباروري صاحب فرزند شده اند. دكتر كاظمي در همين دهه و هم زمان با مديريت جهاد دانشگاهي علوم پزشكي ايران و پژوهشكده رويان در دانشگاه تربيت مدرس به ادامه تحصيل در رشته علوم تشريح با گرايش جنين شناسي پرداخت و در سال ۱۳۷۶ با رتبه ممتاز موفق به اخذ درجه دكتري شد.
دانش فراوان، هوش سرشار، توان مديريتي بالا از يك سو و تعهد، اخلاص و ايمان هميشگي او به خداوند متعال از سويي ديگر سبب شد تا در دوران حيات كوتاهش در دو حوزه مديريتش موفقيت هاي چشمگيري همچون گسترش روشهاي پيشرفته درمان ناباروري، توليد و تكثير و انجماد سلولهاي بنيادي جنيني و همانند سازي (كلونينگ) حيوانات را رقم بزند.
او در اعتلاي نام جمهوري اسلامي ايران در عرصه هاي بين المللي نيز با ثبت اين پيشرفت ها، حضور در كنگره هاي متعدد بين المللي و ابتكار برگزاري جشنواره بين المللي رويان سهمي از ياد نرفتني دارد.
غروب چهاردهم دي ماه ۱۳۸۴ قلب اين انسان والا از تپيدن ايستاد و علاوه بر خانواده و دوستانش، جامعه علمي كشور را نيز در سوگ و ماتم فقدانش نشاند.
خوب است شما بدانید که در بعضی از بخشهای بسیار حساس علمیِ کشور ما کارهایی شده که هنوز در دنیا صورت نگرفته است. در فناوری تولید سلولهای بنیادی که بنده چند وقت پیش، از آن یاد کردم، یک مشت جوان مثل شماها که در تهران هستند، فعالیت میکنند. اینها همت کردند و رفتند از دیگران یاد گرفتند؛ خودشان هم فکر کردند، سرمایهگذاریِ فکری کردند و توانستند کلید تولید و انجماد و حفظ و کاشت سلولهای بنیادی را بهدست بیاورند. امروز اینها برای اولین بار در ایران سلولهای بنیادیِ انسولینساز را تولید کردهاند که در دنیا هنوز تولید نشده است. ۱۳۸۳/۰۴/۱۷
فرزند صالح انقلاب
بسم الله الرحمن الرحیم
با تاسف و تلخکامی خبر درگذشت دانشمند مومن و جهادگر، مرحوم دکتر «سعید کاظمی اشتیانی» را دریافت کردم و بر فقدان آن شخصیت ارزشمند که کانون امید و ابتکار و نوآوری بود، افسوس خوردم. وی یکی از فرزندان صالح انقلاب و از رویشهای مبارکی بود که آیندهی درخشان علمی در کشور را نوید میدهند.
موسسهی رویان که مجمع ارزشمندی از نوآوران و جهادگران عرصهی علوم زیستی است ، در پیدایش و رشد و اعتلای خود، مدیون همت و ایمان و پشتکار این دانشمند جوان و بلند همت است.
اینجانب ضایعهی دردناک فقدان این عنصر خدوم و با ارزش را به خانوادهی گرامی و همکاران عزیزش صمیمانه تسلیت میگویم و از خداوند متعال رحمت و علو درجات را برای وی و صبر و سکینهی الهی را برای بازماندگان و همراهانش مسالت میکنم.
سید علی خامنهای ۱۳۸۴/۱۰/۱۵
جوان مؤمن انقلابی
ما امروز وقتی به آن گذشته نگاه میکنیم، میبینیم حرکت کشور در این زمینهها، یک حرکت غیر قابل تصوری است؛ حرکت، خیلی خوب بوده. کار کردیم، نتیجهاش را هم داریم مشاهده میکنیم. همین رویان – که آقای دکتر گُورابی گزارش دادند – و این ماجرای سلولهای بنیادی که اینها با امکانات کم توانستند به آن دست پیدا کنند و پیشرفتی که در این زمینه کردهاند و در این سمیناری که دو سال قبل در اینجا تشکیل شد و دانشمندان دنیا، آمدند و با آنها مصاحبه شد و گواهی و اظهار شگفتی کردند؛ اینها یک داستانهایی است که واقعاً جا دارد به عنوان مایههای افتخار، جلوِ چشم ما باشد. ما شخصیتهایی از قبیل مرحوم دکتر کاظمی آشتیانی – که حالا من مقیّدم از این جوان پاکباختهی مؤمنِ فاضلِ کارآمد، و مدیر حقیقتاً انقلابی و مؤمن اسم بیاورم – داریم و الان هم در کشور، فراوان هستند و در بخشهای مختلف دارند کار میکنند؛ و کارهای خوبی هم انجام گرفته است. وضع دانشگاههای ما امروز با بیست، بیستوپنج سال قبل قابل مقایسه نیست؛ پیشرفتهایمان خیلی خوب است. ۱۳۸۵/۰۷/۱۳
دیرباورها هم باور کردند!
من به یاد دارم وقتی که این سانتریفیوژهای ما مشغول کار شده بود و جوانان و دانشمندان ما توانسته بودند اینها را راه بیندازند و مسئولان وقت؛ رئیسجمهور و دیگران خبرش را گفتند، تعدادی از فیزیکدانهای دانشگاهی که مردمان خوب و بسیار سالم و صادقی هم هستند، بعضیشان هم من را میشناسند، به من نامه نوشتند، که آقا! نبادا اینها را باور کنید! چنین چیزی اتفاق نیفتاده و ممکن نیست! حاضر نبودند باور کنند؛ قبول کنند. این، همان تلقین است. تا غربیها؛ آژانس و دیگران، خودشان آمدند نگاه کردند، تصدیق کردند، اعتراف کردند که چنین چیزی را باور نمیکردند در ایران به وجود بیاید، آن وقت دیگران؛ دیرباورها، در داخل کشور باور کردند.عین همین قضیه در مورد سلولهای بنیادی به وجود آمد. بنده چندبار پیشرفتهای سلولهای بنیادی را در چند سخنرانی بر زبان آورده بودم. از دانشمندان کشور و از بعضی از دانشگاهها به من نامه نوشتند: آقا! این قضیه را شما اینقدر نگوئید، این واقعیت ندارد؛ این جور نیست! اینی که میگوئید در سلولهای بنیادی پیشرفت کردهاند و در شبیهسازی (کلونینگ) دارند تمرین و کار میکنند، باور نکنید؛ چنین چیزی اتفاق نیفتاده و نخواهد افتاد! بعد که گوسفند شبیهسازی شده را جلو چشم همه قرار دادند، بعد که در سمیناری که تشکیل دادند، دانشمندان معروف دنیا، زیستشناسهای درجهی یک دنیا آمدند مصاحبه کردند و تصدیق کردند که پیشرفتها، پیشرفتهای محیرالعقولی است، آن وقت یک عده از دیرباورها باور کردند! ۱۳۸۶/۰۲/۲۵
الگوی مطلوب
مؤسسهی رویان، یک مؤسسهی موفق و یک نمونهی کامل و چشمگیر از آن چیزی بود و هست که انسان آرزویش را دارد. علت اینکه من به مرحوم سعید کاظمی اینقدر علاقه داشتم و الان هم در دلم و در ذهنم برای آن جوان عزیز، ارزش و جایگاه قائلم، همین است.
حرکت او، نحوهی کار او، مدیریت او، پیگیری او، یک مجموعهی کاملی بود از آن چیزی که آدم دوست میدارد و آرزو دارد، که حالا من اندکی در این باره عرض خواهم کرد.
رویان هم با کمک او و بقیهی همکارانی که در رویان از اول مشغول بودهاند، اینجوری بارآمد؛ اینجوری رشد کرد؛ اینجوری روئید. و من این را از اوائل کار احساس کردم. آن دوست مشترک من و مرحوم کاظمی که شرح قضایای کاری ایشان را در آغاز کار – پانزده، شانزده سال قبل – و در خواستهای او را با من مطرح کرد، من نشانههای یک حرکت درست را در این کار احساس کردم؛ لذا گفتم من در حد مقدورِ خودم در خدمت این کار و پشتیبانی این کار قرار میگیرم. هرچه زمان گذشت، آن ظن اوّلی تقویت شد؛ تکذیب نشد.
اگر بخواهم این الگوی مطلوب را در یک جمله معرفی کنم، عبارت است از ترکیب علم، ایمان، تلاش. هم علم را جدی گرفتند، هم ایمان و پایبندی و تقوا را؛ نه به صورت یک سربار، بلکه به شکل یک عنصر اصلی در بافت مجموعه و در بافت کار و هم خستگی را فراموش کردند که به گمان من مرحوم کاظمی جان و سلامت خودش را هم سر همین کار گذاشت؛ یعنی این دنبالگیری و این اهتمامها و خسته نشدنها؛ لذا رویان در چشم من بسیار گرامی است و عزیز است و شما جوانها و مردان و زنان مؤمن و عزیزی که در این مجموعه کار میکنید، برای من عزیز هستید و معتقدم رویان استعداد بسیار زیادی برای کار کردن و برای پیش رفتن دارد.
از قول من نقل کردهاند که من گفتهام «این سلول بنیادی یک حرکت علمی است»، واقعش همین است؛ همینطوری که این سلولهای بنیادىِ شما، یک دامنه تمامنشدنی برای تحقیق دارند – که هرچه شما تحقیق میکنید، پیش میروید، یک میدان دیگری باز میشود که میبینید میتوان آن را موضوع تحقیق قرار داد و پیش رفت و به مرزهای جدیدتری رسید – رویان هم همینجور است؛ این مجموعهی شما هرچه کار کند، پیش برود، باز قابلیت پیشرفت دارد و یکایک محققان، پژوهشگران معتقد به علم و با ایمان – که در این مجموعه یا هر مجموعه دیگری از این قبیل هستند – همین حکم را دارند؛ یعنی توانائی اینها تمام نشدنی است. ۱۳۸۶/۰۴/۲۵
تربیت نیرو
ما در علم و تحقیق نخبههاى برجستهاى داریم، مثل مرحوم کاظمى آشتیانى که این سلّولهاى بنیادى و این تشکیلات عظیم را راه انداخت و انسانهاى زیادى را تربیت کرد – همکارانش هم همانجور هستند؛ امروز هم بحمدالله این حرکت ادامه دارد. ۱۳۹۳/۰۹/۰۶
دکتر کاظمی آشتیانی از نگاه یاران
کار علمی او با ایمان عجین بوده است
دکتر کاظمی آشتیانی به عنوان مسئول بخش تحقیقات جهاد دانشگاهی علوم پزشکی ایران، پروژه راهاندازی رویان را زمانی آغاز کرد که این واحد تنها یک آزمایشگاه برای مستضعفان و دو درمانگاه خیریه در شوش و خیابان ایران داشت. مجموعههایی که شاید درآمد خالص آنها در سال به ۲۰هزار تومان هم نمیرسید.
تا زمان اعلام دستاورد رویان در تولید رده سلولهای بنیادی جنینی، کار علمی مشخص و خاصی در ایران در این زمینه در کشور انجام نشده بود؛ لذا وقتی برای نخستین بار خبر این موفقیت را اعلام کردیم هیچکس باور نکرد. حتی وزارت بهداشت نیز برخلاف آنچه تا آن زمان مرسوم بود یک هیات را برای بررسی موضوع مشخص کرد؛ هرچند که درخواست ما نیز برای آنکه درستی ادعای رویان ثابت شود، همین بود. یکی از کارهای دشوار برای دکتر کاظمی این بود که توانست ثابت کند سلولهای بنیادی جنینی، واقعی هستند؛ کاری که از خود تحقیقات سختتر بود.
اینکه ما از علم دکتر کاظمی میگوییم به این مفهوم نیست که ایشان را دانشمندی در حد دریافت نوبل میدانیم. ایشان فرد بسیار باهوشی بودند که در بیان هر مطلب علمی شیوه خاص خود را داشتند و به قول برخی دوستان توانایی خاصی در نوشتن یک کتاب از یک جمله! هر چند من فکر میکنم حتی اگر یک مدیر، محقق و دانشمند خود را دوست داشته باشد و ارزش کار او را بداند، خود یک مدیر علمی است.
توکل او به خداوند در کارهای علمیاش مثال زدنی بود؛ کار علمی او با ایمان عجین بوده است. یادم هست دکتر کاظمی آشتیانی در شبهای قدر همکاران خود را به دعا کردن برای مشکلات تحقیقاتی و اجرایی رویان دعوت میکرد.
دیدگاه مذهبی دکتر کاظمی آشتیانی به کار به سایر همکاران هم سرایت کرده بود؛ چنانچه برای نتایج تحقیقات خود نذر میکردند و روزه میگرفتند و یا بدون وضو در آزمایشگاه حاضر نمیشدند.
انصافا دکتر کاظمی هنگامی که به دنبال انجام کاری بود در صورتیکه آن کار با مشکل مواجه می شد، انرژی و نیروی مضاعفی برای ادامه و پیگیری پیدا می کرد؛ به طوریکه تا زمان انجام و به ثمر رسیدن آن کارهیچ گونه آثار خستگی در وی مشاهده نمی شد، اما در صورتی که کاری به حالت سکون در می آمد و شکل یک خط ممتد را پیدا می کرد، دکتر احساس خستگی می کرد.
اگر راحت طلبی وجود داشت دکتر کاظمی می گفت حقوقی می گیرم و کار و وظیفه ام را انجام می دهم و نیازی به گسترش کار نیست، اما وی با تمام وجود مجموعه را به سمت پژوهش و نوآوری سوق داد.دکتر کاظمی آشتیانی می توانست رویان را به شکل یک کلینیک درمان ناباروری اداره کند و به همین سطح بسنده نماید، اما او تلاش زیادی کرد تا رویان وارد عرصه پژوهشی و آموزشی شود.
دکتر سعی می کرد از تمام ظرفیت ها برای گسترش کار استفاده کند به نحوی که نمازخانه کوچک رویان را به تحقیق و پژوهش اختصاص داد و گفت هر کس می خواهد نماز بخواند، می تواند از دفتر من استفاده کند.
دکتر کاظمی به دنبال منفعت شخصی نبود؛ هرچند که توان اقتصادی بالایی داشت و به راحتی میتوانست یک مدیر اقتصادی خوب در یک مجموعه تجاری باشد، اما همه چیز را برای رویان میخواست و تمام توانش را برای به ثمر نشستن این مجموعه به کار میگرفت. به یاد دارم که وقتی میتوانست به پیشنهاد یک کارخانه خودروسازی، خودرویی با کمتر از قیمت بازار تهیه کند، ترجیح داد خودش با خودروی پراید شخصی رفت و آمد کند و آن خودرو را در اختیار جهاد قرار دهد تا پرسنل بتوانند در ماموریت های خارج از شهر از آن استفاده کنند. حتی زمانی که به عنوان چهره ماندگار شناخته شد، سکههایی را که هدیه گرفته بود بین محققان تقسیم کرد و یادم نیست اصلاً به خودش سکهای رسید یا نه. هرچند همه این توصیفها ظاهری است و ما از خودگذشتگیهای بزرگتری از او دیدهایم.
بارها به او پیشنهاد شده بود که مرکز درمان ناباروری را به شکل سهام در آورد تا برای خودش هم سهمی وجود داشته باشد، اما وی بسیار با این قضیه مخالف بود و اصلا علاقه ای به این مسائل نداشت.از آنجا که دکتر کاظمی برای پیشرفت رویان سعی می کرد از مراکز مختلف کمک گیرد، می گفت:در صورتی که مرکز به شکل سهام درآید دیگر نمی توانیم برای مجموعه درخواست کمک کنیم، چرا که برداشت از بیت المال برای پیشرفت مجموعه خصوصی جایز نیست
دکتر گورابی، معاون دکتر کاظمی آشتیانی و رییس کنونی پژوهشگاه رویان
الگویی برای مدیریت جهادی
یکی از رمزهای موفقیت دکتر کاظمی این بود که به همکارانش استقلال و شخصیت میداد. البته مراقبشان هم بود و غیرمستقیم آموزششان میداد. دکتر مطالعه زیادی داشت و ساعاتی را در روز با همکاران دور هم جمع میشدند و بعد دکتر میگفت که مثلاً فلان کتاب را در زمینه مدیریت خواندم و غیرمستقیم بحث مدیریت را توضیح میداد.
به بهانههای مختلف، همکاران را جمع میکرد؛ در فضای غیررسمی و نشستهای تفریحی با کار فرهنگی و ایجاد همدلی. کارهای بزرگ واقعاً تیم بزرگ میخواهد و تیم بزرگ یک آدم بزرگ میخواهد تا آن را مدیریت کند و همدلی ایجاد نماید و این خصوصیات در دکتر کاظمی بود.
دکتر کاظمی اعتقادی داشت و میگفت هرکسی میخواهد در این فضا کار کند، باید تخممرغهایش را در یک سبد بگذارد. از بخش خصوصی خیلیها به او پیشنهاد کار میدادند، ولی دکتر خودش را وقف این کار کرده بود. با هرکسی صحبت میکرد و با هرجایی در تعامل بود، منافع مجموعه را به منافع فردی خودش ترجیح میداد. یک روز صحبت میکرد که من چقدر سنوات کاری دارم؟ میگفت اگر شش ساعت، ساعت کاری باشد، من بیش از دو شیفت دارم در مجموعه کار میکنم. پایبندیاش به یکسری اصول، جزو خصلتهای اعتقادیاش بود و این پایبندی، در مقایسه با خیلی از مدیران همترازش، بسیار متفاوت بود.
نکتهی دیگر اینکه کار را با شناخت دنبال میکرد. مثلاً در بحث اقتصادی اگر با فردی که سالها در آن رشته تجربه داشت، صحبت میکرد، آدم حس میکرد ایشان فارغالتحصیل آن رشته است؛ یعنی سطحی و عوامانه با موضوع برخورد نمیکرد. در کار شناخت پیدا میکرد، چون میدانست تصمیمات میتواند تأثیرگذار باشد.
یکی دیگر از خصلتهای دکتر کاظمی، در عین حفظ مرزها، حرمت نگه داشتن و شخصیت دادن به همکارانی بود که با آنها کار میکرد؛ از مسوول خدمات گرفته تا مدیر ارشد مجموعه. با آنها زندگی میکرد و اگر هم مدیریت میکرد، بر قلب آنها مدیریت میکرد. از خصلتهای دیگرش این بود که خودش عامل به آن کاری بود که میخواست انجام شود. دستور نمیداد. خودش آستینها را بالا میزد و در میدان بود.
یکی از کارهایی که دکتر کاظمی دنبال میکرد و خیلی هم پایبند آن بود، بالا بردن ظرفیت مجموعه بود. او نمیگذاشت قدوقوارهی مجموعه کوتاه بماند. مشکلی که ما الان در کشورمان در برخی از دانشگاهها داریم، این است که آدمها بزرگ میشوند، اما فضای کاری کوچک میماند و افراد نمیتوانند کار کنند. همهی کسانی که به خارج از کشور میروند، بهخاطر مسائل مادی نیست. خیلیها بهخاطر اینکه حس میکنند تواناییشان را نمیتوانند به منصهی ظهور برسانند، میروند. دکتر کاظمی اما خودش را در مقابل خیلی از مسائل قرار میداد برای اینکه محققین رشد کنند.
بعد از اینکه جهاد دانشگاهی تشکیل شد، به او گفتند موقعیتش هست که در دانشگاه تهران، عضو هیأت علمی شود. او گفت من سقف رویان را آنقدر بالا میبرم که عضو هیأت علمی دانشگاه تهران، آرزو کند عضو هیأت علمی رویان باشد. الان خیلی از محققین ایرانی خارج از کشور، اولین جایی که دوست دارند در آن فعالیت کنند، رویان است. به همین علت، من فکر میکنم دکتر کاظمی آشتیانی میتواند الگویی مناسب و مطلوب برای مدیریت جهادی باشد؛ هم در مباحث مدیریتی و هم در شیوهی توسعهی کار که بهصورت جهادی و با اعتماد به نفس، آن را انجام میداد.
سال ۱۳۵۸، در اولین کنکور پس از انقلاب، سعید و من در یکی از دانشگاههای استان اصفهان قبول شدیم. سعید در رشتهی فیزیک و من در شیمی. یک روز وقتی اتوبوسمان به مقصد تهران در حرکت بود، برای نماز توقف کرد و آنجا اولین نقطهی آشنایی من با او بود. جوان پُرشوری که بعدها رویش مبارک انقلاب لقب گرفت. جالب بود که هم سعید و هم من، در کنکور سراسری، دانشکدهی توانبخشی را نیز انتخاب کرده بودیم.
بروبچههای دانشکدهی توانبخشی سهم قابل توجهی در جنگ تحمیلی داشتند و من فکر میکنم بعد از شهیدانمان، سهم سعید از همه بیشتر بود. نزدیکیهای عملیات که میشد، سعید اولین کسی بود که لباس خاکی به تن میکرد. در پوست خود نمیگنجید. در جنگ، چه بهعنوان یک پزشکیار و چه در قامت یک رزمندهی خط مقدم، خاطرات زیادی از خود بهجای گذاشت. چیزی که او را از همه ممتاز میکرد، توجه و ارادتش به شهدا، خصوصاً شهدای دانشکده بود. شهید رعیت اولین شهید دانشکده بود؛ پسر فقیری از روستای یزدل کاشان. سعید بعد شهادت غلامرضا رعیت، مدام به یزدل میرفت و به پدر و مادر او سر میزد. با آنکه درسها سخت بود و مسئولیتش در جهاد سنگین، اما هیچوقت از این کار خود دست نمیکشید؛ آنگونه که انگار فرزند خانوادهی شهید رعیت بود. یادم نمیرود بعد از آنکه سعید را از دست دادیم، پدر شهید رعیت در حالی که اشکهایش چون سیل بر صورتش جاری بود، به من گفت: ایکاش من جای سعید مرده بودم.
سعید همیشه به اوج قلهی عزت و بزرگی نگاه میکرد و همیشه دوست داشت کاری کند کارستان. او برنامهریز بود و ذهن منسجمی داشت. به چیزهایی میاندیشید که ذهن خیلی بزرگترها به آن قد نمیداد. این مجاهد خستگیناپذیر با بنیانگذاری پژوهشکدهی رویان، سهم عظیمی در پیشرفت علمی کشور در این زمینه ایفا کرد. روز افتتاح پژوهشکده، از من خواست آیات سورهی مؤمنون در باب خلقت انسان را تلاوت کنم و این برای من جالب بود که سعید حتی در تحقق یک رویداد بزرگ علمی، از قرآن غافل نبود و همهی یافتههای خود را نیز برگرفته از آن میدانست.
دکتر سعید کاظمی آشتیانی نام ایران را در عرصههای بینالمللی و در زمینهی سلولهای بنیادی ماندگار کرد. ذکر این نکته نیز اهمیت دارد که این مجاهد واقعی، جمع بسیار ارزشمند و فرهیختهای از صاحبنظران و نامآوران رشتههای مربوط را نیز گرد آورده بود؛ جمعی که به صلابت و بزرگی سعید ایمان داشتند و سعید نیز به آنان و همت والایشان عشق میورزید.
اگر کسی میخواهد کمی با بزرگی سعید آشنا شود، باید به اظهارنظر بزرگترین دانشمندان رویانشناسی دنیا از کشورهای کانادا، ژاپن، آلمان، کرهی جنوبی، مصر و بسیاری دیگر نظری داشته باشد که پس از فقدان او، چقدر از خدمات این اندیشمند و مجاهد ایرانی با عظمت یاد کردهاند. عباراتی که برای هر ایرانی مایهی مباهات و سرافرازی است.
وقتی به این تصویر میاندیشم که بروبچههای رویان سالها قبل جشن تولد هزارمین کودک رویانی را برپا کرده بودند، فکر میکنم سعید را خدا فرستاده بود تا با یاری او و کمک دوستان مخلصش، آرزوی خیلی از پدران و مادران این سرزمین کهن را برآورده سازد. آری، سعید نامش با نذرونیازهای بسیاری از مادران این سرزمین گره خورده و این توفیق کمی نیست برای مجاهدی چون سعید. بهراستی که او سعید زیست و سعید و سعادتمندانه به لقای حضرت دوست شتافت. نام سعید کاظمی آشتیانی در تاریخ مجاهدتهای علمی و معنوی ایران ماندگار است.
کار در رویان را به وزارت ترجیح داد
سعید در سال ۵۸ وارد دانشکده توانبخشی شد. من ورودی ۵۷ بودم. آشنایی ما بهزودی صورت گرفت و تا روزهای آخر حیاتش بسیار به هم نزدیک بودیم. تسلطش بر قرآن، ادبیات، سخنوری و برقرای ارتباط، او را بهسرعت در میان دانشجویان برجسته نمود. حضورش در مباحثهها و مناظرهها با دانشجویان چپ و التقاطی همیشگی بود. تعطیلی زودهنگام دانشگاهها بهخاطر انقلاب فرهنگی، او را روانهی آموزش دانشآموزان کرد و من را هم به جهاد سازندگی و نهضت سوادآموزی فرستاد.
اواخر سال ۶۰، تماسی با من گرفته شد و حامل پیامی بود که باید به اتفاق ایشان و دکتر جغتایی، جهاد دانشگاهی گروه پزشکی را که چند ماهی از تشکیل آن میگذشت اداره کنیم. از ابتدای سال ۶۱ در محل دانشکدهی علوم توانبخشی (میرداماد)، دفتری برای جهاد آماده ساختیم و دوران غیرقابل تکراری از دوستی، همت، ازخودگذشتگی، تلاش و جهاد علمی را در کنار او تجربه کردیم.
آن سالها هنوز دانشگاههای علوم پزشکی تشکیل نشده بودند و جهاد گروه پزشکی شامل همهی دانشکدههای پزشکی و پیراپزشکی بود و این مسئولیت مهمی بود که برعهده داشتیم و شاید از این بخش مهمتر، مسئولیت فرهنگی آن بود که سعید برعهده داشت. بازگشایی و نوگشایی دانشگاهها در این سالها رخ داد و بازگشت دانشجویان سابق و آمدن دانشجویان جدید، مسائل خاص خود را داشت که کار فرهنگی عمدهی آن بود و طراحی، برنامهریزی و اجرای آن برعهدهی سعید بود. اعزام به جبهههای دفاع مقدس از برنامههای مداومی بود که سعید همیشه پیگیر آن بود.
با تشکیل جهاد علوم پزشکی ایران، مسئولیت بخش تحقیقات برعهدهی سعید قرار گرفت و این ابتدای مسیر رویش رویان و سایر برنامههای او بود. در سال ۸۴ با پایان یافتن انتخابات و بحث انتخاب وزیران کابینه، نام سعید برای وزارت رفاه مطرح و تقریباً قطعی شده بود. سعید آنچنان آزادگی و قدرت داشت که هرگز به پذیرش دیدگاهی که منطقی یا مستدل نبود، تن نمیداد. یکی از روزها خبر داد که موضوع منتفی شده است. خواستم سجدهی شکر کند که گویا انجام داده بود. در دیماه ۸۴ که این ضایعهی جبرانناپذیر و زودهنگام رخ داد، شاکر خداوند شدم؛ چه اگر آن برنامهی وزارت انجام شده بود، سعید «وزیری» بود که رفته بود، نه «بنیانگذار رویان» و شاید عظمت کارهایش هیچگاه با این وسعت پدیدار نمیشد.
با حضور مرحوم کاظمی در جایگاه مدیریت جهاد دانشگاهی، در واقع مدیریت معنوی دانشکده بهعهدهی ایشان قرار گرفت و در همان سالها بود که خانوادهی توانبخشی ایران انسجام گرفت تا در همهی حیطههای توانبخشی، خادم معلولین و بهویژه جانبازان معزز انقلاب و پس از آن، جنگ تحمیلی باشد. تفکر جهادی ایشان در محیط دانشکده، همزمان با وقوع جنگ تحمیلی و همچنین روح ناآرام ایشان که هرلحظه در تکاپوی یافتن گامی برای خدمت بود، باعث گردید که محیط دانشکده و فضای کاری ایشان هر روز شاهد اتفاقات نو و پویا باشد و همزمان با فعالیتهای فرهنگی، برگزاری سمینار و کنگره، تفسیر کتب «اسرارالصلوه»، اعزام به جبهه و… شاهد تأسیس درمانگاههای شهید رعیت، درمانگاه ایران و همچنین مرکز نازایی و پژوهشکده و… باشیم که از ثمرات روح بلندپرواز او بود؛ فعالیتهایی که هرگز پایان نمییافت و هر روز بنیانی نو در عرصهی جهاد داشت.
سالهایی که در جوار ایشان در شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشکده و بهعنوان معاون فرهنگی جهاد دانشگاهی بودم، به همهی ما آموخت که باید بنیانگذار کارهای خیلی بزرگ به عظمت انقلاب بود. تأسیس پژوهشکدهی رویان، رویش این تفکر بود تا نام پُرافتخار ایران را با گامهای بلند بر قلل پیشرفت و ترقی، جهانی کند.