یادداشت عباس عبدی دربارهی اعدام
عباس عبدی، تحلیلگر سیاسی اصلاحطلب در یادداشتی با عنوان دربارهی اعدام در روزنامهی اعتماد نوشت:
در هفتههای گذشته که تعداد اعدامها افزایش یافته یا حداقل انعکاس آنها گستردهتر شده، واکنشها نیز اعم از واکنشهای داخلی یا خارجی، نسبت به آن برجستهتر گردیده است. در این یادداشت میکوشم که تمایزی میان ابعاد گوناگون مسأله اعدام قایل شوم، شاید کمک کند تا در ادامه نسبت به موارد مشابه دقت عمل بیشتری به خرج دهیم تا اثرگذارتر باشد.
در هر حال مخالفت با مجازات اعدام یک گرایش رو به رشد است. در ایران نیز مخالفان قابل توجهی بویژه در افراد تحصیلکردهتر دارد. هر چند معتقدم که هنوز اکثریت مطلق مردم از این مجازات دفاع میکنند، ولی اگر فرایند گفتگوی آزاد و جدی وجود داشت، شاید عقاید عمومی تعدیل میشد.
برخی افراد نه با اصل اعدام بلکه با وجود آن در جرایم خاصی مخالف هستند. شاید در مورد قتل عمد آن هم از نوع درجه یک یا جاسوسی موافق اعدام، و در اغلب جرایم دیگر مخالف باشند. در آن مواردی هم که موافقند، معتقد به محدود شدن تعداد اعدامها هستند.
این تقسیمبندی اهمیت دارد. زیرا در هر مورد، مخاطب اعتراض و نحوه و کیفیت موضعگیری انتقادی متفاوت خواهد بود. کسانی که با اصل اعدام مخالف هستند، فارغ از اینکه محکوم کیست، مخالفت خود را ابراز میکنند. محکوم میتواند یک قاتل خشن باشد که چند نفر را کشته یا به عنف تجاوز کرده، یا یک فرد محترمی که در لحظه، مرتکب خطایی شده و کسی را کشته، یا کسی که اقدامی سیاسی کرده است یا… در همه این موارد با اعدام فرد مخالف است و از لغو مجازات وی دفاع میکند و خواهان مجازات جایگزین میشود.
اگر با اعدام در جرایم خاص هم مخالف باشیم، باز هم باید نسبت به همه محکومان به اعدام آن جرم خاص معترض بود، و نمیتوان گزینشی رفتار کرد. برای نمونه برخی افراد با اعدام فلان متهم به قتل که در دادرسی به نسبت شفاف و عادلانهای محکوم شده مخالف هستند ولی نسبت به احکام مشابه در مورد افراد دیگر سکوت میکنند. چنین رفتاری اثرگذار نیست. همچنین اگر با فرآیند منجر به صدور حکم مخالف هستیم، باز هم باید با همه فرآیندهای مشابه مخالفت کرد.
جالب است که توصیه به گذشت در قصاص یا قاعده درأ در حقوق کیفری ایران مغایر با سیاست ارعاب است چون در پی آن هستند که حتیالمقدور از اجرای مجازات اعدام پرهیز شود و هر جا شک و شبههای بود به سود متهم تفسیر و از مجازات خلاص شود.
با توجه به این نکات اکنون نظر و تحلیل خودم را در باره اعدام میگویم. با اعدام نمیتوان از منظر ایدئولوژیک موافقت یا مخالفت کرد، بلکه این یک مضمون و پدیده اجتماعی است و باید با منطق اجتماعی با آن مواجه شد.
گر چه به لحاظ شخصی با این مجازات موافق نیستم و آن را کارآمد نمیدانم، ولی گمان میکنم در شرایط کنونی اکثریت چشمگیری از مردم از وجود آن دفاع میکنند، هر چند شمول این مفهوم نزد مردم محدودتر از آن چیزی است که در قانون وجود دارد یا در عمل اجرا میشود.
اگر از اصل مجازات اعدام عبور کنیم، به طور قطع باید از دایره شمول آن بسیار کاسته شود. بویژه اینکه کارآیی آن برخلاف تصور کم و حتی منفی است. این ارزیابی در مورد مواد مخدر اثبات شده است. در جامه کنونی عوارض قطعی اعدام بسیار بیش از سودهای احتمالی آن است.
فارغ از اصل و شمول اعدام به انواع جرایم، یک مسأله دیگر را هم باید در نظر گرفت. شفافیت کامل دادرسی که عادلانه و منصفانه و مطابق قانون باشد امری ضروری است. ضمن اینکه هیچ عجلهای در صدور حکم نباید باشد و باید فرصت داد تا در فضای آرامتری قضاوت کرد و حکم داد.
و بالاخره پرهیز قطعی از تبدیل اعدام به ابزار ارعاب ضروری است این رفتار و سیاست، ویرانگر و نفرتآفرین است و جامعه را خشن و ناپایدار میکند.
انتهای پیام