نقد مجید تفرشی به مصاحبهای با وزیر مسکن دولت بختیار
محمد توکلی، انصاف نیوز: مجید تفرشی، تاریخپژوه، با نقد دیدگاههای مطرحشده از سوی جواد خادم دربارهی بختیار، آخرین نخست وزیر حکومت پهلوی [لینک] میگوید: در سالهای بعد از انقلاب روش نادرست تاریخ نگاری رسمی در ایران و همینطور تبلیغات نادرست مستمر رسانههای فارسی زبان خارج از کشور باعث شده چهرهای دروغین و نادرست از دولت بختیار ساخته شود.
آقای تفرشی با تاکید بر اینکه گفتوگو با چهرههایی نظیر آقای خادم در رسانهها لازم است، گفت: اما لازم است مصاحبه شونده به چالش کشیده شود تا اجازه ندهند مصاحبه تبدیل به رپرتاژ آگهی شود. طرح دیدگاههای مختلف هیچ اشکالی ندارد و یک رسانهی آزاد حتماً باید این کار را با این ملاحظه انجام دهد.
گفتوگوی انصاف نیوز با مجید تفرشی در پی اطلاع از انتقاد او نسبت به چگونگی مصاحبهی اخیر خادم و همچنین محتوای ادعاهای خادم انجام شده است که متن آن را میتوانید در ادامه بخوانید.
انصاف نیوز – در روزهای اخیر جواد خادم، وزیر مسکن و شهرسازی دولت بختیار در گفتوگو با روزنامهی هممیهن دیدگاههای خود را دربارهی بختیار مطرح کرده که مورد نقد شماست. دیدگاههای مطرحشده از سوی او چه نسبتی با واقعیات تاریخی برقرار میکند و چه نقدهایی را به آن وارد میدانید؟
مجید تفرشی: قاعدتاً من باید این گفتوگو را با روزنامه هم میهن انجام میدادم به دلیل آنکه آن مصاحبه هم در این روزنامه منتشر شده بود. نفس انجام این مصاحبه اتفاق جدیدی در پس از انقلاب است که چنین تریبون آزاد، تبلیغاتی و بدون چالشی در اختیار جناب آقای خادم قرار میگیرد و علاوه بر اینکه مصاحبه دارای اهمیت تاریخی و سیاسی است. از جهت آزادی رسانه در ایران نیز بسیار معنادار است.
من دورادور با مدیر مسئول و سردبیر روزنامه هم میهن آشنایی دارم اما به دلیل آنکه با معاون سردبیر آشنایی طولانیتری داشتم فکر کردم که با ایشان تماس بگیرم و مواضع و نگرانیهای خودم را بیان کنم اما متاسفانه رفتاری که در واکنش نشان دادند خلاف شئون اخلاقی و روزنامه نگاری و حیثیت آکادمیک بود. ایشان در واکنش اتهاماتی را متوجه من کرد؛ اتهاماتی مثل اینکه دلیل حرفهایی که من میزنم به خاطر این است که در کودکی در فلان مدرسه درس میخواندم یا اینکه به دلیل اینکه در تلویزیون برنامه دارم فرد مغرضی هستم و حرفهایم ناحسابی و بیربط است!
بگذریم، مسئلهی مرحوم دکتر شاپور بختیار و آقای جواد خادم مسئلهی تازهای نیست و از همان آغاز دولت دکتر بختیار در دی ماه ۵۷ شروع شده و همچنان محل بحث و نظر است. هم من تحقیقات مفصلی در این باره انجام دادم و اسناد بسیاری در این ارتباط منتشر کردم و هم با شخص آقای خادم ارتباط منظم و مستمری داشتم. به شکلی که با آقای خادم دهها ساعت حضوری گفتگو کردم، هم گفتگوهای شخصی و خصوصی و هم گفتگوهایی که به شکل عمومی منتشر شده است، در نتیجه مواضع بنده و ایشان پنهان نیست اما انتشار افکار آقای خادم به عنوان تنها بازمانده دولت بختیار در روزنامههای ایران بدون هرگونه چالشی و به شکل کاملا تبلیغی عملاً این پروژه را به یک رپورتاژ آگهی برای آقایان خادم و بختیار تبدیل کرده است. به نظر من این امر قابل تاملی است.
در سالهای بعد از پیروزی انقلاب به دلیل ضعف تاریخنگاری و روش نادرست تاریخ نگاری رسمی در ایران، و همینطور تبلیغات نادرست مستمر رسانههای فارسی زبان خارج از کشور باعث شده که چهرهای برساخته، دروغین و نادرست از دولت بختیار ساخته شود که بر اساس آن دولت بختیار دولتی معرفی میشود که مثلا قرار بوده ایران را نجات دهد و “انقلابیون نابخرد و رهبری لجوج انقلاب” این اجازه را به او ندادند و این شانس بزرگ تاریخی را از ملت ایران گرفتند.
اغراقهای بیاستناد فراوانی در این مطالب منتشر شده در رسانههای فارسی زبان خارج وجود دارد. مثلاً اینکه شاه و بختیار میخواستند ایران را نجات دهند که در مستند من و تو نمایش داده میشود و اینکه با هم متحد شده بودند و این شانس از دست رفت نادرست است. این ادعاها در صورتی است که شاه و بختیار با هم بسیار بد بودند و بختیار و شاه تا روز آخر حیاتشان به یکدیگر انتقاد میکردند و بد و بیراه میگفتند.
انصاف نیوز – اما با وجود این اختلافات شاه بختیار را بهعنوان نخست وزیر انتخاب کرد.
تفرشی: بختیار به شاه تحمیل شده بود. اگر شرایط مملکت عادی بود امکان نداشت که بختیار به مقام نخست وزیری نزدیک شود و حتی بین گزینههای محتمل قرار گیرد. حتی اگر شاه هم برای انتخاب نخست وزیر به سمت جبهه ملی هم میل میکرد با وجود افرادی مثل سنجابی، صدیقی، فروهر، حسیبی، حق شناس و… اصولاً مجالی برای بختیار پیش نمیآمد که او بخواهد نخست وزیر شود. فقط در آن شرایط استثنایی بود که بختیار توانست نخست وزیری را در اختیار بگیرد.
شاه از طرف فرح و از طرف انگلیسیها و اسرائیلیها برای انتخاب بختیار تحت فشار بود. شاه تمایل نداشت که بختیار نخست وزیر شود و این را در خاطراتش هم کم و بیش به این موضوع اشاره کرده است. فشار لابی بریتانیایی-اسراییلی و تمایل خانم فرج پهلوی و همچنین پذیرش شرط خروج شاه از ایران بود که شا را مجبور به پذیرش بختیار کرد.
انصاف نیوز – به طور مشخص چه نقدی به دیدگاه آقای خادم دارید؟
تفرشی: اینکه با آقای خادم مصاحبه شود و در یک رسانهی اصلاح طلب هم آن مصاحبه منتشر شود نه تنها چیز بدی نیست، بلکه امر مهم و مثبتی هم است. به شرط آنکه مصاحبه کننده سواد کافی در این موضوع را داشته و نیت مواجههی روزنامهنگارانه حرفهای هم داشته باشد. ولی وقتی مصاحبه کننده دانشی از موضوع ندارد و چالشی هم انجام نمیدهد مصاحبه تبدیل به تریبون آزاد دروغگویی و اغراقگویی آقای خادم میشود و مصاحبه عملاً یک رپورتاژ آگهی خواهد شد و نه یک مصاحبه.
برای نمونه، در مقدمهی طولانی مصاحبه که مصاحبهکننده نوشته است همین موضوع را میبینید که کاملاً جانبدارانه و هواخواهانه نوشته شده و بر این اساس مصاحبه تبدیل به یک تبلیغ صرف برای بختیار و حزب او میشود. اینکه چه هدفی از این کار دنبال میشود مشخص نیست؛ برای انتقام گرفتن از انقلاب و جمهوری اسلامی یا وضع موجود حاکم بر ایران، پوزشخواهی مسئولان روزنامه از حکومت پهلوی؟!
وقتی در مصاحبه صحبت از حمایت انگلیس و اسرائیل از بختیار میشود صرفاً درباره یک شخص (جرج براون) در حد یک کلمه گفته میشود این در حالیست که وزیر اسبق خارجه بریتانیا بود هم در روی کار آمدن بختیار به عنوان نخست وزیر و هم در ارتباطگیری بختیار و صدام حسین بیشترین نقش را داشت.
در تاریخنگاری معاصر بریتانیا، لابی صدام در این کشور جرج براون دانسته میشود و این شخص در اسناد منتشرشده در بریتانیا نیز به عنوان بزرگترین حامی ارتباط بختیار و صدام معرفی شده است.
آنچه در این گفتوگو به شکلی عجیبی مطرح شده است توجیه همکاری بختیار با اسرائیلیها و عراقیها است. و این جمله که بختیار گفته از هر راهی برای حمله به ایران و ساقط کردن حکومت ایران حاضر است با شیطان هم همکاری کند. بیان همین مسئله در وضعیت فعلی ایران معنادار است. که با آن حمله به ایران هم قابل توجیه خواهد بود. این از زبان خادم مطرح میشود و با هیچگونه چالش یا پرسشی از سوی مصاحبهکننده هم مواجه نمیشود.
در مسئلهی حمله به ایران هم او بدون هیچگونه چالشی میگوید صدام به دنبال جنگ با ایران نبود و حمایت او و اسرائیل از کودتای نوژه به این خاطر بود که جنگی رخ ندهد. حال آن که به تصدیق شخص آقای خادم، او و بختیار، طی چند ملاقات با رییس جمهور بعثی عراق در بغداد، 30 تا 35 میلیون دلار نقدا از صدام حسین برای سرنگونی جمهوری اسلامی دریافت کردند. البته این کف دریافت است، والا منابع دیگر، این مبالغ را بسیار بیشتر میدانند.
بنا بر این ادعا یعنی صدام به دنبال فرار از جنگ بود و کودتای نوژه هم برای جلوگیری از آن بوده است. در حالی که عراقیها بارها اعلام کردهاند که نه تنها پس از انقلاب بلکه از بعد از قرارداد 1975 که صدام با شکست دیپلماتیکی از سوی ایران مواجه شد به دنبال فرصت و بهانهای برای حمله به ایران بود.
این ادعای آقای خادم هم تطهیر صدام و هم تطهیر حمله به ایران و م تطهیر پول گرفتن از دشمن قسم خورده ایران است که به آن هیچگونه پاسخی در مصاحبه داده نشد با وجود آنکه اسناد بسیاری وجود دارد که خلاف ادعای آقای خادم را اثبات میکند. در این موارد چون با چالش مصاحبهکننده مواجه نمیشود به یک معنا تثبیت و تایید دروغهای ضدایرانی خادم است.
انصاف نیوز – شما مخالف انتشار آزادانهی روایتهایی در مقابل روایت از وقایع تاریخی در رسانهها هستید؟
تفرشی: قبلا هم گفتم، اینکه اظهارات آقای خادم که در قالبها و جاهای مختلفی مطرح شده است منتشر شود از نظر من هیچ اشکالی ندارد و خیلی هم لازم و ضروری است؛ خود من هم پیشگام گفتگو با او بودهام. حتی گفتگو با چهرههای ضد ایرانی و کسانی که منافع ایران را به اشکال مختلف زیر پا میگذارند و ادعا دارند که خیرخواه مردم ایران هستند هم اشکالی ندارد. اما به شرط آنکه مصاحبه کننده حالت ضبط صوت پیدا نکند و پیش از مصاحبه بر روی موضوع تسلط داشته و مصاحبه شونده را به چالش بکشد تا اجازه ندهد مصاحبه تبدیل به رپرتاژ آگهی شود.
طرح دیدگاههای مختلف هیچ اشکالی ندارد و یک رسانهی آزاد حتماً باید این کار را با این ملاحظه انجام دهد. مگر آن که تریبون منتشر کننده این دیدگاهها، هم نظر با مصاحبه شونده باشد که واقعا امیدوارم در این مورد چنین نباشد.
در این میان مصاحبه کننده حتی مروری بر سوابق گفتهها و نوشتههای خود آقای خادم نکرده، از جمله نقل افتخارآمیز سوابق همکاریهای او با سرویسهای امنیتی غربی، اسراییل و عراق.
انصاف نیوز – آقای خادم دربارهی همراهی آیت الله زنجانی و آیت الله شریعتمداری با کودتای نوژه میگوید که پاسخ یکی لبخند و پاسخ دیگری نگاهی مهربانانه بوده است، روایت دیگری در این ارتباط وجود دارد؟
تفرشی: آقای زنجانی اصولاً وارد مسائل سیاسی نمیشد اگرچه فرزندش سیاسی و از نزدیکان آقای بنیصدر بود. درباره آقای شریعتمداری هم روایتهای مختلفی وجود دارد اما به نظر من آقای شریعتمداری و آقای زنجانی به همکاری به کودتا علاقهمند نبودند؛ اگرچه از جمهوری اسلامی دلخوری داشتند ولی به نظر من عامل و همکار با کودتا نبودند و این حرف که با کودتا همکاری نکردند حرف درستی است. ولی آقای شریعتمداری از کودتا ناراحت نبود بلکه برخی از کسانی که در کودتا بودند با او ارتباط داشتند.
انصاف نیوز – شما تاکید دارید که در آن مصاحبه چالشی با آقای خادم نشده اما در مصاحبه از خطاهای بختیار پرسش شده است و به نظر نمیتوان آن را رپورتاژی برای خادم و بختیار دانست.
تفرشی: در پایان مصاحبه در تنها چالشی که مصاحبهکننده به خود اجازه میدهد که در این گفتگوی یک طرفهی تبلیغاتی انجام دهد ایجاد کند این است که میپرسد بختیار چه اشتباهی کرد و حتی در اینجا هم اتفاقا گفتگوی چالشی به هدر میرود. آقای خادم در پاسخ در کمال جسارت و اعتماد به نفس میگوید که بله آقای بختیار اشتباه کرد که به حرف من گوش نکرد که در آن فاصله تا پیروزی انقلاب اعلام جمهوری نکرد. خوانندهی بدون اطلاع هم تصور میکند که بختیار نمیخواست جمهوری شود ولی این خادم بود که میخواست جمهوری شود. در حالی که این سخن قیاسی است بین دکتر محمد مصدق و دکتر حسین فاطمی. دکتر فاطمی بعد از شکست کودتای ۲۵ مرداد معتقد بود که حکومت سلطنت برچیده شود و دکتر مصدق مخالفت کرد.
در اینجا هم آقای خادم در واقع زیر پوستی برای خودش تبلیغ کرده است و با مقایسه خود با مرحوم شهید دکتر فاطمی تلاش کرده خودش را فاطمی جلوه دهد و بختیار را هم مصدق. این هم در گفتگو به عنوان یک تبلیغ مستقیم برای آقای خادمی انجام شده است.
انصاف نیوز – بختیار با دیگر اعضای جبهه ملی دربارهی پذیرش نخست وزیری با چه مسائل درون حزبی مواجه بود؟
تفرشی: در مقدمه، مصاحبه کننده با جواد خادم، در بخش مفصلی به جبهه ملی اشاره میکند و از همکاریهای گسترده بختیار با بازرگان و گروههای ملی مذهبی پیش از به نخست وزیری رسیدن مینویسد. در صورتی که در یک دوره طولانی دکتر بختیار هیچ وقت در جبهه ملی و نهضت مقاومت نفر اول و نفر دوم نبوده است و بزرگنمایی از بختیار کاملا هوشمندانه و هدفمند صورت گرفته است. در جبهه ملی هم بختیار نماد لاییسیته، سکولاریسم و نماد برخورد اعتراضی یا کنایهآمیز و حتی توهینآمیز با نیروهای ملی مذهبی بود.
در همان جبهه ملی امثال مهندس کاظم حسیبی مذهبی بودند و امثال دکتر غلامحسین صدیقی به رغم غیرمذهبی بودن، ضدمذهب نبودند. از قضا تشکیل نهضت آزادی و حمایت نسبی دکتر مصدق و نهضت آزادی در مقابل جبهه ملی به دلیل بی اعتناییها و استهزاهایی بود که ملّیونی همچون آقای بختیار نسبت به مذهبیها ی درورن نهضت داشتند.
آنها با اندیشهی افراطی سکولار و از بالا به پایین مذهبیها را نگاه میکردند به خصوص به نهضت آزادی و علمای طرفدار آن از جمله زنجانی و طالقانی و دیگران چنین نگاهی داشتند. عملاً ارتباط بختیار و گروههای مذهبی داخل نهضت ملی مقاومت خیلی زود پس از 28 مرداد متلاشی شد اما این تلقی در مقدمه مصاحبه به شکلی وجود دارد که گویا بختیار و بازرگان و نیروهای ملی و مذهبی با هم تا ظهور پدیدهای به نام آیت الله خمینی همگام و متحد بودند و وقتی او آمد این ائتلاف در هم شکست که این ادعا از نظر تاریخی دروغ محض است.
انصاف نیوز – اگر سنجابی و یا صدیقی به جای بختیار به نخست وزیری میرسیدند توفیقی ایجاد میشد؟
تفرشی: سنجابی کاملاً میدانست که بدون جلب نظر امام خمینی نخست وزیری او به هیچ جایی نخواهد رسید برای اینکه هم وضعیت ایران را میشناخت و هم به اندازه بختیار جاهطلب نبود که به هر قیمتی و از راهی و بدون توجه به تبعات آن، بخواهد اسم خود را به عنوان آخرین نخست وزیر دولت حکومت پهلوی ثبت کند. وضعیت دکتر صدیقی هم تا حدی متفاوت است. گرچه او هم سکولار بود اما مانند بختیار ضد مذهب نبود و تعارض مستقیمی با مذهبیها نداشت. اما پیش شرط و مسئلهی صدیقی این بود که شاه از ایران نرود و به درستی معتقد بود که رفتن شاه از ایران حکومت و ارتش را متلاشی خواهد کرد.
او معتقد بود که شاه باید در هر صورت در ایران بماند اما همه میدانیم که شاه برای مدتی طولانی به خصوص از ۱۳ آبان ۵۷ به بعد هیچ قصد و انرژی برای مقابله با انقلاب نداشت. حتی برخلاف نظرات اطرافیانش که دولت نظامی خیلی قوی به رهبری ارتشبد غلامعلی اویسی را میخواستند تن به یک دولت نظامی ضعیف به ریاست ارتشبد غلامرضا ازهاری داد که به تعبیر مرحوم داریوش همایون، عملاً، هم ننگ دولت نظامی بر روی کارنامهاش بود و هم عملکردش به مراتب ضعیفتر از دولت غیرنظامی قبلی بود. از آن زمان به بعد همه سناریوهایی که شاه دوست داشت بشنود مبتنی بر این بود که او در ایران نباشد و صدیقی که شرط پذیرش نخست وزیری او آن بود که شاه در ایران بماند از گردونه خارج شد. در نتیجه بختیار تنها کسی بود که حاضر بود نخست وزیری را با وجود رفتن شاه از ایران بپذیرد.
انصاف نیوز – آقای خادم بختیار را سیاستمداری با نگاه واقعگرایانه به مسائل سیاسی میداند. شما در مقابل او را سیاستمداری با نگاه ماکیاولیستی میدانید. دلیل این تفاوت دیدگاه کجاست؟ چون شما دقیقا به دلایلی او را ماکیاولیست میدانید که آقای خادم بر اساس همان مصادیق او را باورمند به realpolitik میداند. سنگ محک چیست؟
تفرشی: همانطور که در گفتوگوی رو در رو با آقای خادم هم گفتم و مورد اعتراض ایشان هم واقع نشد، زیرا این حرف را قبول دارد اما نمیخواهد به شکل عمومی مطرح کند، مرحوم دکتر شاپور بختیار یک ماکیاولیست به معنای واقعی کلمه بود. برای او به قدرت رسیدن از هر راهی و در هر شرایطی و به هر شکلی مهمترین مسئله چه در زمان شاه و چه در بعد از پیروزی انقلاب بود.
وقتی ایشان با روزنامه السیاسه کویت مصاحبه میکند و به راحتی میگوید جزایر برای ما نبوده است و برای عربها بود و اگر من روی کار بودم آن را به هر حال به آنها پس میدادم. یا صریحا در جنگ عراق با ایران، عراق بعثی را برحق میداند، یا به اسرائیل و آمریکا و بریتانیا و سعودی وعده میدهد که اگر من بر روی کار بیایم هرچه بخواهید انجام میدهم به این خاطر است که برای او هم مانند رقیب سیاسیاش، مسعود رجوی، رسیدن به قدرت به هر قیمتی و بی توجه به تبعات ملی و مصالح ایران، یک اولویت بی چون و چرا است.
دکتر بختیار وقتی به قدرت رسید با یک پارادوکس مواجه بود از یک طرف از سران حزب ایران بود و خودش را از سران جبهه ملی معرفی میکرد و از طرف دیگر جبهه ملی او را به خاطر سرپیچی از دستور رهبر جبهه ملی در پذیرش نخست وزیری اخراج و طرد کرده بود. هم دوست داشت سابقهی تقابل با شاه را در کارنامهاش داشته باشد و هم تنفیذ شاه در دوران کوتاه نخست وزیری سی و چند روزه را.
او در دوران نخست وزیری انواع و اقسام پروژهها را پیش میبرد ولی مهمترین مسئله بختیار این بود که گام به گام بتواند همهی منویات انقلابیون را به دست خود علنی سازد و به نوعی از انقلاب پروژهربایی کند تا در نهایت بگوید همین کارهایی که شما میگویید را من انجام میدهم و نیازی به رهبری آیت الله خمینی و پیروزی انقلاب اسلامی نیست.
به همین دلیل هم بود که آیت الله خمینی زمان بازگشت خود به ایران را علیرغم نظر مخالف برخی از مشاورانش خیلی جلو انداخت. او میدانست که ادامه یافتن دولت بختیار میتواند به ضرر انقلاب و اهداف آن تمام شود.
در همین دوران کوتاه نخست وزیری بختیار شاهد چندین اقدام بودیم، از جمله لغو بسیاری از خریدهای خارجی ارتش که عمدتا خریدهای مهم و راهبردی از بریتانیا و آمریکا بود، مسئلهی آزادی مطبوعات و آزادی زندانیهای سیاسی که به سرعت انجام میگرفت و یا در مسئله خروج ایران از پیمان نظامی سنتو که بسیاری به غلط آن را به جمهوری اسلامی نسبت میدهند در حالی که اصل فرمان آن را بختیار قبل از انقلاب صادر کرده بود. البته اجرایی شدن آن در بعد از انقلاب انجام شد. تصور بختیار این بود که پروژه انقلاب را پیش ببرد چه با شاه چه بدون او و خود را به عنوان قهرمان آزادی ایران معرفی کند.
انصاف نیوز – شما از نقش اسرائیل و بریتانیا و فشار به شاه برای نخست وزیری او میگویید، و آقای خادم هم این مورد را ظاهرا رد نمیکند و میگوید بختیار خودش را وامدار آنها میدانست. آیا این دارای معنی عامل کشوری بیگانه بودن است؟ یا ادبیات و زبان انقلاب چنین معنایی به چنین روندهایی بخشیده است؟ گویا قصدی برای پنهان کردن این موضوع هم نداشتهاند و بهعنوان امکانی که وجود داشته و از آن استفاده شده است حتی از آن دفاع هم میکنند.
تفرشی: من اساساً از کلماتی مثل جاسوس و عامل خارجی در مورد هیچکس استفاده نکردم. در مورد آقای بختیار هم استفاده نمیکنم اما بختیار بدون لابیگری فرح و جورج براون وزیر خارجه اسبق بریتانیا که در دربار ایران نفوذ زیادی داشت و بدون لابیگری اسرائیلیها نمیتوانست به نخست وزیری برسد و دولت تشکیل دهد.
یک بار مشاوران داخلی و خارجی در قبل از پایان دولت شریف امامی سفرای بریتانیا و آمریکا تلاش کردند که با همیاری مشاوران داخلی شاه را متقاعد کنند یک دولت مقتدر نظامی به رهبری غلامعلی اویسی را روی کار بیاورد ولی این طرح شکست خورد و شاه به دلیل ترس از محبوبیت و اقتدار اویسی، ازهاری ناکارآمد را ترجیح داد.
اما در زمان بختیار شاه نه توانی برای انتخاب نخست وزیر داشت و نه انگیزهای برای این کار داشت. بنابراین تنها کسی که از میان لیست پایانی کاندیداهای نخست وزیری که حاضر بود در غیاب شاه و خروج او از ایران نخست وزیری را بپذیرد و دولت تشکیل دهد، بختیار بود.
او هم با حمایت لابی اسرائیل و بریتانیا عملاً در شرایط استیصال به شاه تحمیل شد. اصل لابیگری چیز عجیب و غریبی نیست اما در آن دوره خیلی عیان شده بود. قبلاً هم همین لابیگریها وجود داشته اما خیلی ناملموس و نامحسوس بود و تاثیرگذاری آن هم کم بود. اما در آن دوره کاملا موثر بود و بیشترین نقش را داشت. بدون لابی غربی امکان نداشت که بختیار به قدرت برسد.
انصاف نیوز – نخست وزیری بختیار برای نجات ایران بود یا جلوگیری از سقوط پهلوی یا ایجاد تاخیر در پیروزی انقلاب؟
تفرشی: در مورد نجات ایران همه، حتی افراد خارجی ضد ایرانی هم ادعایشان این است که ما داریم برای نجات ایران کار میکنیم و این موضوعی نیست که من بتوانم آن را رد یا تایید کنم. لابد هم شاه، هم امام خمینی، هم بختیار، هم موافقین، هم مخالفین، هم صدام حسین و موساد و سرویس جاسوسی بریتانیا میگویند ما برای نجات ایران کار میکنیم! بنابراین من بر اساس این ارزش داوری نمیتوانم دولت بختیار را ارزیابی کنم.
اما اینکه او برای پیشبرد پروژههای شخص خود و همینطور برای جلوگیری از انقلاب و نجات سلطنت فعالیت میکرد هیچ تردیدی نیست. دربارهی اینکه به مصلحت ایران بوده یا نه، اگر قرار بود این مصلحت انجام شود اگر چند سال قبل در زمان تاسیس حزب رستاخیز که کلاً مسیر کشور را به بیراهه برد انجام میشد حتماً تاثیرگذار بود اما در دی ماه ۵۷ انتخاب بختیار جز ضرر و زیان برای ایران و انقلاب و منافع ملی هیچ نتیجهای نداشت.
به گمان من با همکاری با آمریکا، اسراییل، بریتانیا، سعودی و عراق، دریافت دهها میلیون دلار پول نقد از ایران برای انجام کودتای نظامی و تشویق صدام به حمله به ایران را نمیتوان گامی در جهت “نجات ایران” تلقی کرد.
انصاف نیوز – برخی معتقدند که شاپور بختیار چهرهای سرسخت و آیندهنگر بوده که خطرات و چالشهای همراهی دین و سیاست را پیشبینی کرده و آنطور که خادم میگوید میخواسته نقشی موثر در انقلاب داشته باشد و آن را در «مسیری درست» پیش ببرد و بعضی دیگر او را صرفا شخصیتی قدرت طلب میدانند. شما چه ارزیابی از عملکرد و کارنامهی او دارید؟
تفرشی: نامههای آقای بختیار به آیت الله خمینی در زمانی که در پاریس بود را نگاهی کنید که بختیار چه نگاهی به او دارد و ادبیاتی که به کار میبرد کاملا نگاه مبتنی بر کرنش و پذیرش رهبری ایشان است. تلاش او صرفاً این است که خود به عنوان نخست وزیر آیت الله خمینی پذیرفته شود. اگر آیت الله خمینی زیر بار ادامه یافتن دولت بختیار رفته بود دیگر این حرفها محلی از اعراب نداشت. این حرفها مربوط به پس از زمانی است که آیت الله خمینی به بختیار بیاعتنایی کرد و به پشتوانه گسترده مردمی که آن زمان داشت به سادگی بختیار را کنار زد و انقلاب را به پیروزی رساند.
الان و پس از ۴۵ سال برخیها نظرشان -به درست یا نادرست- عوض شده است و یک بازنگری میکنند اما اینکه با معیارها و تجارب و دانش بعد از ۴۵ سال حوادث سال ۵۷ را داوری کنید از نظر تاریخی نادرست و از انصاف به دور است. این نگاه زمان پریش باعث میشود که یک حادثه پیش نیامده را بر اساس تجربهی زیستهی ۴۵ سال بعد داوری و بررسی کنید. این نگاهی سیاسی مبتنی بر عبرت آموزی است اما از نظر تاریخی بختیار به دنبال آن بود که به قدرت خود به هر قیمتی ادامه دهد ولو اینکه نخست وزیر امام شود و با انقلاب اسلامی کنار بیاید.
اینکه او میخواست دین را از سیاست جدا کند و این حرفها شوخی است. فردی که با صدام حسین برای توجیه او جهت حمله به ایران دیدار داشته که اسناد و مدارک آن را منتشر کردهام و در مذاکره با اعراب میگوید جزایر سه گانه ایرانی برای شما نمیتواند به دنبال مصلحت ایران باشد.
انصاف نیوز – همراهی و دیدار او با صدام را چگونه میتوان تحلیل کرد؟ آیا کودتای نوژه را میتوان آخرین تلاشهای فردی دانست که به آیندهی ایران میاندیشید؟
تفرشی: دیدار با صدام و تشویق صدام برای حمله به ایران مانند تجاوز به خاطر حفظ بکارت است. کشورهای عربی به رهبری پادشاهی سعودی بر این باور بودند که کشور ایران از درون فروپاشی نمیشود ولی با حملهی صدام حسین که هم نیت و هم دیوانگی آن و همینطور عطش شکست ایرانیان و تنفر از آنها را دارد، میتوان به نتیجه رسید.
در گزارشهای توجیهی که هم بختیار و هم اویسی و هم اعراب تحت رهبری سعودی به بریتانیا دادند آمده که نیروهای صدام ۲۴ ساعته میتوانند در جنوب نیروهای ایران را با توجه به ضعف ارتش بر اساس تصفیهها و اعدامها و تقلیل نیروها، که اتفاقا بعضا به دلیل کودتای ناکارآمد حامیان بختیار صورت گرفت، ایران شکست دهند. بر اساس این نقشه، در جنوب ایران هم نیروهایی مثل بختیار و یا اویسی دولت موقت ظرف یک هفته در جنوب کشور تشکیل میدهند و خوزستان را از ایران جدا کنند و یک ماهه هم حکومت ایران سرنگون میشود.
این تصور با محاسبات آنها روی کاغذ درست بود اما مقاومت و حمایت مردم از تمامیت ارضی ایران، نقشهی آنها را نقش بر آب کرد. به همین خاطر هم است که پس از این خوشخدمتی که بختیار برای صدام حسین کرد جایگاه او را به تدریج در برابر صدام ضعیف ساخت و در دراز مدت سازمان مجاهدین خلق در رقابت در خوش خدمتی و همنشینی با صدام جای بختیار را گرفت و او از چشم افتاد و کارآمدیاش را هم از دست داد. نه تنها در داخل ایران بلکه در بین اپوزیسیون هم بختیار دیگر جایگاهی نداشت.
انصاف نیوز – آیا در صورت استعفا یا انتخاب دوبارهی بختیار به نخست وزیری پس از انقلاب تغییری ایجاد میشد؟ واقعا فرصت از دست رفتهای در این ماجرا وجود دارد؟
تفرشی: من فرصت از دست رفتهای را در این موضوع نمیبینم. برای اینکه کارایی و کارآمدی دکتر بختیار در آن موقع در حداقل بود و او هیچگونه اختیاری نداشت که بتواند کاری کند. او حتی از حداقل حمایت در خود جبهه ملی، ارتش و حامیان سلطنت هم برخوردار نبود. به نظر میرسد که آقای خمینی آماده بود که به شرط استعفای از نخست وزیری شاه و نفی سلطنت، دولت موقت را موقتا به بختیار واگذار کند، البته نمیگویم قطعی بود اما آمادگی آن وجود داشت، ولی بختیار این ریسک را نکرد و در اصطلاح نقد را با نسیه عوض نکرد و ترجیح داد آخرین نخست وزیر حکومت پهلوی باشد تا اولین نخست وزیر حکومت انقلابی. ولی احتمالا در صورت تحقق آن هم هیچ تغییری محتوایی به شکل شگرفی ایجاد نمیشد.
فرصت از دست رفته از 1342 تا 1352 در دوران رشد اقتصادی و ضمنا اعمال فشار شدید سیاسی و به خصوص از 1352 تا 1356 در بی اعتنایی و نشنیدن صدای منتقدان مشفق دلسوز توسط شخص محمدرضا شاه صورت گرفت. انتخاب دولت بختیار و آغاز اصلاحات در دوران ضعف شدید شاه و بی اعتمادی عمومی، خیلی کم و خیلی دیر بود و تاثیر معکوس داشت. پروژه بختیار در آن زمان هیچ شانسی برای موفقیت نداشت. چهار یا پنج سال قبل شاید میتوانست موفق شود.
با این همه، از پروژه هماهنگ و هدفمند تاریخ سازی و قهرمان سازی نادرست از بختیار و زمان پریشی در گزارش تاریخ و ادعای مخالفت اقلیتی کوچک از پروژه او، برای خوش آیند برخی مخاطبان امروز و استفاده ابزاری برای ابراز مخالفت با وضع موجود نباید غافل ماند.
انتهای پیام
مصاحبه خوبی بود
تفرشی درست می گوید بخشیدن جزایز همدستی با یک دیکتاتور قصاب مثل صدام و همدستی با براون از انگلیس و پشت کردن به جبهه ملی و ملت، همه با توهم قدرت طلبی بختیار و جاه طلبی او سازگار می اید . او را کسی قبول نداشت و شاه و بختیار فقط به خیال سابقه ی اسم جبهه ملی و مصدق چند روزی حفظ ظاهر کردند و ارتش هم خوب کنار کشید یعنی بموقع
مصاحبه هم میهن با آقای خادم، گفت وگوی خوبی بود. توی مصاحبه که قرار نیست همیشه دعوا بشه…اتفاقا خبرنگار خیلی خوب خطوط قرمز رو می شناخت، طوری گفت وگو کرد که نه روزنامه آسیب ببینه و نه در حق آقای خادم اجحاف بشه…از کلیت بحث به نظر می یاد که تفرشی هنوز نه فضای ایران رو می شناسه و نه حتی درکی از خطوط قرمز این کشور داره…