هویتسازیهای کاذب و میراث ادبی نظامی گنجهای
نصرالله امامی در روزنامه اطلاعات نوشت: «بر اساس آخرین آمار سازمان ملل در حدود 196 کشور مستقل در جهان وجود دارد؛ بعضی از این کشورها دارای تاریخی کهن هستند و بعضی هم نوپا و تازه به استقلال رسیدهاند.
کشورهای کهن یا کشورهایی که دستکم چند سده از تثبیت تاریخی آنهامیگذرد، بیگمان دارای هویت و پشتوانههای فرهنگی و ادبی پایداری هستند و آنان که تاریخ و پیشینهای نوتر دارند،برای شکلپذیری فرهنگی و تثبیت هویت ملی خود تلاش میکنند.در این میان بعضی از کشورهای نوپا گاهی برای حفظ موجودیت ملی و ادامه بقای خود، در پی هویتسازی فرهنگی برمیآیند و شگفتا که گاهی نیز در تلاش برای ربودن هویتهای فرهنگی دیگران و منتسبکردن آنها به خود هستند؛ کاری که در مرحله تقلید فرهنگی ، ممکن است تا حدی قابل چشمپوشی باشد.
در این روزگار، پیرامون کشور ما ایران با تاریخ و هویت فرهنگی چندهزارسالهاش، کشورهایی سر برآوردهاند که روزگاری پارهای از پیکره ایران بزرگ بودهاند و اکنون برای خود استقلال و هویت فرهنگی مستقلی قائل هستند.
این کشورها که گذشته فرهنگی آنان خواه ناخواه با پیشینه و هویت فرهنگی ما گره خوردهاست، غالباً در تلاش برای هویتسازیهایی هستند که خود میدانند از ما وام گرفته و میگیرند.
این نکته که هویت فرهنگی آنان ریشه در گذشتۀ مشترکشان با ما دارد، نه تنها مردود و انکارشدنی نیست بلکه مطلوب و پذیرفتنی هم است. دشواری و سیاهکاری زمانی است که در پی انکار ریشههای فرهنگی خود باشند و بکوشند تا به مدد هویتسازیهای کاذب و انکارهای بیبنیاد، هویتربایی فرهنگی کنند و گاهی نیز بی آنکه خود بدانند و دریابند، با القای دشمنان فرهنگی ما، وسوسه میشوند و تن به هویتسازیهای دروغین میدهند.
بیگمان اعتراف به مشترکات فرهنگی یک چیز است و مصادره هویتهای فرهنگی دیگران به نفع خود، چیزی دیگر.
در تاریخ فرهنگی و ادبی و علمی کشور ما هستند شخصیتهایی جهانی که همواره در معرض مطامع هویتربایان فرهنگی بودهاند. هویتربایان فرهنگی غالباً از رشتههای بسیار باریکی که برآیند تحولات تاریخی یا جغرافیایی یا مهاجرتهای قومی و زبانی است، بهره میگیرند. روزگاری که مثلاً بلخ جزو ایران بزرگ بوده و نشانی از افغانستان وجود نداشته، شاعر بزرگی مانند مولوی در آن دیار زاده شده و سپس در نوجوانی همراه با پدر و خانواده خود به آسیای صغیر که آن هم در همان روزگار جزو قلمرو ایران بزرگ بوده مهاجرت کرده و در آن دیار پرورده شده و کسب دانش کرده و در سایه نبوغ ذاتی و تفکر و قریحه، شاعری بزرگ و جهانی شدهاست.
مولوی همه اشعارش را به فارسی سروده و سرودههایش که از پشتوانههای ادبی فارسی بهرهمند است، خود به گونهای موجب غنای بیشتر شعر و ادبیات فارسی شده و اکنون آثارش، بخشی از میراث فرهنگی ماست.
در چنین حالی نمیتوان مولوی را شاعر افغانی یا ترک دانست و هویت متعین و غیرقابل انکار فرهنگی او را نادیده گرفت؛ بهویژه آنکه در این میان، مفهومشناسی وطن و ملیت در دنیای کهن نیز با ترمینولوژی محدود و بسته روزگار ما متفاوت بودهاست. همچنین بیرونی و خوارزمی و خیام و ابنسینا و بوزجانی و دیگرانی که گاه آنان را روس و گاه افغان و عرب یا ترک دانستهاند.
در هویتسازیهای فرهنگی گاهی با پشتوانههای تبلیغاتی و به استخدامگرفتن پژوهشگران وابسته و مزدبگیر، به مسخ و تحریف نامهای تاریخی نیز دست زدهاند؛ هرچند گاهی خطاهای مستشرقان که برخی از شخصیتهای ادبی و علمی ما را غیرایرانی دانستهاند نیز مطرح بودهاست.
در جهان امروز، تلاشی بیاساس و خردگریزانه است که بخواهند با تحریفهای تاریخی و فرهنگی، درخت تناور کهنسالی را تکان دهند که ریشههایش تا اعماق تاریخ فرورفته و صدها سال بار و ثمرش همه جهانیان را بهرهمند کردهاست.
یکی از کسانی که هویتربایی فرهنگی همواره او را نشانه گرفته است، نظامی گنجهای است. نظامی سرایندۀ پنج منظومه بزرگ فارسی، مشهور به خمسه یا پنج گنج است. نظامی در گنجه زاده شد. گنجه که نامش ایرانی و فارسی به معنای پرحاصل و زرخیز است،
در شمال شرقی قفقاز کوچک و در حاشیۀ رودخانه کورا قرار داشت. ابن فقیه، جغرافیدان بزرگ و صاحب کتاب «البلدان» این شهر را از توابع آذربایجان دانسته است.
گنجه به لحاظ فرهنگی متأثر از شرایط فرهنگی ولایت اَران یا آلان بودهاست و براساس یافتههای سنجیده علمی، آرانیهای کهن همگی آریایی بودهاند (امامی 1395:1161). در منطقۀ اران و پیرامون آن، زبانها و گویشهای بسیاری رایج بود. نویسندۀ احسن التقاسیم که بیشترین آگاهیها را درباره زبان مردم اران به دست میدهد، زبان مردم این دیار را ارانی میداند ولی مینویسد که فارسی آنان هم قابل فهم است و این نکته، گویای آشنایی مردم آنجا با زبان فارسی و رواج فارسیگویی و فارسیدانی در آن دیار است (مقدسی، 1361: 592).
سیطرۀ زبان ترکی بر اران، به پیروزی ترکان سلجوقی بر سلطان مسعود در رمضان 431 هجری قمری که نهایتاً منجر به تشکیل امپراتوری سلجوقی شد، برمیگردد؛ زیرا دیری نپایید که جاذبه چراگاههای آذربایجان، ترکان سلجوقی را به آن دیار کشاند و سلجوقیان ترکزبان در حدود 468 هجری بر منطقۀ اران و ماورای ارس سیطره یافتند و در کوتاهزمانی، زبان و فرهنگ ترکی بر آذربایجان، اران و البته گنجه تثبیت شد و پس از این روزگار است که منابع مختلف، مردم گنجه را ترکزبان دانستهاند (نظری به تاریخ آذربایجان 1349: 236، بستان السیاحه، بی تا: 511) و نظامی در همین شرایط تاریخی و زبانی زاده شد.
هویتسازیهای کاذب و میراث ادبی نظامی گنجهای در مورد تاریخ زادهشدن نظامی اختلاف نظر است، ولی او باید در میان سالهای 530 تا 540 هجری قمری دیده به جهان گشوده باشد (شهابی 1334: 21) و بدین ترتیب نظامی در حدود 62 سال بعد از رواج فرهنگ و زبان ترکی در گنجه زاده شده و طبیعی است که متأثر از این زبان و فرهنگ بوده باشد، ولی نکته آن است که با وجود غلبه کلی زبان ترکی، زبان فارسی همچنان به عنوان زبان شعری و ادبی جایگاه خود را در اران و آذربایجان حفظ کرده بود و این وضعیت دستکم تا قرن دهم هجری رواج داشته است و به شهادت «تذکرۀ نصرآبادی» و «تحفۀ سامی»، مردم آن دیار تا سدۀ دهم به فارسی شعر میسرودهاند و از شاعران این دیار هیچ شعری به زبان ترکی ثبت نشده است (نظامی گنجهای و پنج گنج 1400: 27).
استوارترین دلیل بر این مدعا آن است که شاعران آذربایجان تا این زمان اشعار خود را به فارسی میسرودند و ممدوحان ترکزبان خود را هم به فارسی ستایش میکردند و منظومههای فارسی خود را به نام شاهان و امیران ترکزبان ثبت میکردند .
نظامی گنجه در پنج گنج خود در حدود 29000 بیت سروده است و اگر به طور متوسط هر بیت را شامل ده واژه فرض کنیم، مجموعۀ واژگان فارسی در آثار نظامی صرفنظر از تکراریبودن برخی واژهها، حدود 290000 (دویست و نود هزار) است و شمار واژگان ترکی در این سرودهها به صد واژه هم نمیرسد که البته برخی از آنها شامل نامهای خاص ترکی یا پوشاک و غذاها و اصطلاحات دیوانی است که سرودههای شاعران خراسان هم دیده میشود.
تکرار میکنم که این موضوع به معنای خلع یکسرۀ نظامی از فرهنگ ترکی نیست، ولی اگر در پی جدا کردن نظامی از زبان و فرهنگ ایرانی و فارسی باشند، راه به جایی نمیبرند و در برابر این دویست و نود هزار واژه و انبوهی از کاربردهای محاورهای فارسی در منظومههای نظامی، پاسخ و توجیهی ندارند (زبان و اصطلاحات عامیانه در خسرو وشیرین نظامی، 1395: 1019 – 1035) و خود نیک میدانند که هیچ ترکزبانی اگر با فارسی آشنایی نداشته باشد، شعر نظامی گنجهای را درنمییابد.
تلاش برای هویتسازی کاذب از طریق شاعران و میراث فرهنگی و ادبی، پیشینهای چندان کهن ندارد و متعلق به زمانهایی است که نیتهای استعماری درصدد ایجاد تفرقه میان ملتها و فرهنگهای همریشه برآمدهاند. بنیان نخستین تلاشها برای مصادره فرهنگی نظامی گنجهای به عصر سیطره بلشویکها در شوروی سابق برمیگردد. پژوهشگران و خاورشناسان روس و در صدر آنان برتلس، که غالباً پژوهشهایش با سیاستهای کلی بلشویکها همسو بودهاست، در پی آن برآمدند تا اساساً احساس وطنپرستی و ایراندوستی را در میراث شعری نظامی گنجهای انکار کنند.
برتلس در مسیر سلب هویت فرهنگی سرزمینهای اشغالشده از جمله قفقاز و آذربایجان حتی میکوشید تا با القای روحیه اومانیستی کاذب، گرایشهای مذهبی نظامی را هم به حاشیه بکشاند (برتلس، 1355: 167). جداکردن نظامی گنجهای از هویت باورداشتی و ایرانی او از طریق هویتسازیهای جعلی، از اهداف مشخص نظام بلشویکی و شخص استالین بود. او از این طریق میخواست به تصور خود خلقهای جماهیر شوروی را به کمک جعل هویتهای تازه با حکومت مرکزی پیوند زند. استالین در مصاحبهای با نویسندهای اوکراینی به نام میکلا باژن(mikolaBazhen) با صراحت تمام تأکید میکند که باید نظامی را از پیکرۀ ادبیات ایرانی جدا کنیم، هرچند که بیشتر اشعار خود را به فارسی سروده است( Doostzadeh,2007: 23) و شگفتا که سخن او مبتنی بر توهم اشعاری از نظامی به ترکی است در حالی که نظامی حتی یک بیت هم به زبان ترکی ندارد. گفتنی است که این تلاش بلشویکها هرگز راه به جایی نبرد .
نگاه علمی و معقول بر آن است که بزرگان ادبی و فرهنگی، علمی و هنری و شاهکارهایی که خلق کردهاند متعلق به همه بشریت و میراثی جهانی هستند و اگرچه هرکدام از آنها ریشه در فرهنگ وزبانی خاص دارند، اما نصیب معنوی آنان به همه انسانها در گوشه و کنار عالم میرسد و هرگز جعل هویتهای فرهنگی و ادبی نمیتواند در مصادرۀ فرهنگی و ادبی توفیقی به همراه داشته باشد.»
منابع
ابو عبدالله مقدسی (1361): احسن التقاسیم ، ترجمۀ علینقی منزوی، تهران، شرکت مؤلفان و مترجمان.
امامی، نصرالله (1395): گنجه زادگاه نظامی، مجموعۀ مقالات نظامیشناسی، به کوشش منصور ثروت، فرهنگستان زبان و ادب فارسی.
امامی، نصراللّه (1400): نظامی گنجهای و پنج گنج، تهران، سمت.
برتلس، ی.آ (1355): نظامی شاعر بزرگ آذربایجان، ترجمۀ حسین محمدزاده صدیق، تهران، انتشارات پیوند.
شهابی، علی اکبر (1334): نظامی شاعر داستانسرا، تهران، ابنسینا.
شیروانی زینالعابدین (بی تا): بستان السیاحه، تهران، انتشارات سنائی.
مشکور، محمد جواد (1349): نظری به تاریخ آذربایجان، تهران، انجمن آثار ملی.
انتهای پیام
سلامکسییاکشورینمیتواندبزرگان
ادبوفرهنگرامصادرهکنداگرمقبره
مولویدرترکیهاستمقبرهنظامی
درجمهوریآذربایجاناستودرآنجا
مراسموبزرگداشتمیگیرندخوب
درایراننیزمیتوانندبرایآنبزرگان
مراسمباشکوهتربگیرندپسمصادره
معنینداردهنوزکههنوزاستاجازه
ندادندمجسمهشاهاسماعیل
صفویدریکیازمیادینتبریزکه
ویاینشهررااولینپایتخت
تشیعنامیدوتشیعرابرایاولینبار
درجهاندینرسمیکشوراعلام
کردنصبشودیاخیابانیبهنام
ویباشداصل۱۵قانوناساسی
کهبهموجبآنبایددرسطوحتحصیلی
زبانوادبیاتترکیآذریدرکنارزبان
رسمیتدریسشودمتروکهکردند
یکصدو…سالاستسیاست
پاکسازیزبانیوجنگجمعیتی
برعلبهخطهآذربایجاندرجریان
است.اینرانمیبینیداتفاقاعلاقه
دیگرکشورهابهبزرگانیکهبهزبان
فارسیآثاربزرگیخلقکردندموجب
مودتوسرفرازیبایدباشد