انواع بلوغ و ویژگیهای جامعهی نابالغ
فرهاد قنبری در کانال تلگرامی خود نوشت: «بلوغ در انسان به دو صورت اتفاق میافتد. یکی بهصورت «بلوغ جسمی» است و دیگری بهصورت «بلوغ ذهنی و فکری».
بلوغ جسمی در سن و سال خاصی برای همهٔ انسانها اعم از زن و مرد با تغییراتی در ویژگیهای ظاهری و صدا و امثالهم ایجاد میشود.
اما بلوغ اصلی انسان «بلوغ ذهنی یا فکری» است. این نوع بلوغ سن و سال خاصی نمیشناسد و گاهی برای فردی در سن بیستسالگی رخ میدهد و گاهی هم برای فردی تا هشتادسالگی هم رخ نمیدهد و او با همان طفولیت و نابالغی ذهنی از دنیا میرود.
در زمینهٔ بلوغ فکری و ذهنی، جوامع شباهت بسیاری به انسانها دارند. برخی جوامع ممکن است با سن و سال کم به بلوغ ذهنی و فکری رسیده باشند و خودشان خوب و بد و خیر و شر خویش را تشخیص دهند و با اتکاء به خویشتن امورات خویش را سر و سامان دهند اما برخی جوامع با سن و سال کهن ممکن است از لحاظ فکری و ذهنی در دوران نابالغی و کودکی خویش مانده و در امورات مختلف نیاز به قَیم و تصمیمگیر داشته باشند.
جامعهٔ نابالغ بهمانند انسان نابالغ توان تشخیص خوب و بد خویش را ندارد و مدام منتظر است تا دیگران خوب و بدش را برایش مشخص کنند.
جامعهٔ نابالغ بهمانند کودک نابالغ خود ویرانگر است و اگر بهحال خود رها شود ممکن است بلایای جبرانناپذیری را سر خود بیاورد.
جامعهٔ نابالغ بهمانند کودک نابالغ بهانهگیر و لجوج است و در تمام مسائل بهدنبال مقصر نشاندادن دیگران و رفع مسئولیت از خویش است.
جامعهٔ نابالغ بهمانند کودک نابالغ مسئولیت کنشها و گفتارها و کردارهای خود را بر عهده نمیگیرد و مدام بهدنبال مقصر معرفیکردن دیگران است.
جامعهٔ نابالغ بهمانند کودک نابالغ مدام چشم و گوش و دهنش به چشم و گوش و دهن دیگران است و از خود اراده و سخن و فکر مستقلی ندارد.
جامعهٔ نابالغ بهمانند کودک نابالغ بهآنی با یک آبنبات و شُکلاتی فریب میخورد و درعینحال توهم اعمال قدرت به دیگران را دارد.
جامعهٔ نابالغ بهمانند کودک نابالغ دمدمیمزاج و خرافاتی است و تصمیماتش براساس احساسات آنی است و با تأمل و خردورزی رابطهٔ چندانی ندارد.
جامعهٔ نابالغ بهمانند کودک نابالغ همیشه دنبال دست و شانههای دیگران است تا به آنها تکیه کند.
جامعهٔ نابالغ بهمانند کودک نابالغ مدام به فکر مظلومنمایی و جلب توجه دیگران است و تصور میکند که کل جهان شیفته و نگران اوست.
جامعهٔ نابالغ جامعهای است که توان پرسشکردن از امور طبیعیشده را ندارد، از طفولیت و کودکی فکری خارج نشده، به بلوغ اندیشگانی نرسیده، عقل را معیار اصلی و سنگ محک کردارهای خود نمیشناسد، با اوهام و خیالات و شعبده سعی در حل مسائل سیاسی و اجتماعی و… دارد و تعصب و جذمیت را جایگزین خرد و تفکر کردهاست.
چنین جامعهای تا زمانی که از کودکی و نابالغی و طفولیت خود خارج نشود، هیچگاه راه و مسیر درست خویش را نخواهد یافت.»
انتهای پیام