تُرکان هیچ ارتباط و نسبتی به لحاظ نژادی و فرهنگی با آذربایجانیها ندارند
صالح خشنودپور طلاتپه در پایگاه خبری آذری ها نوشت:
به مناسبت هفتۀ گرامیداشت نظامی- شاعر بزرگ ایران زمین – نشستی در شهر ارومیه و به میزبانی «کتابخانۀ بامداد ارومیه» برگزار شد. در این نشست که با استقبال قابل توجه اهل ادب ارومیه مواجه شد مصطفی قلیزاده علیار- نویسنده و پژوهشگر -، دکتر سعید سلیمانپور -شاعر و مدرس دانشگاه- و دکتر سجاد آیدنلو -استاد دانشگاه و شاهنامهشناس- به سخنرانی پرداختند.
تلاش جمهوری آذربایجان برای مصادرۀ نظامی
موضوع سخنرانی مصطفی قلیزاده علیار به تحریفات و جورهایی که کشور جمهوری آذربایجان بر نظامی روا میدارد اختصاص داشت. این پژوهشگر حوزۀ تاریخ و ادبیات با اشاره به حضور خود در این کشور و مشاهدۀ تحریفات از نزدیک، بیان داشت دولت باکو با طراحی صهونیستها و ترکیه و جریان پانتورانیسم همواره تلاش کرده است که نظامی را به عنوان یک «شاعر تُرک» به جهان معرفی کند.
وی گفت: البته این سیاستهای دولت باکو فقط به نظامی خلاصه نمیشود بلکه حتی در به نام زدنِ انواع میراث ایرانی به نام کشور خود نیز شامل میشود؛ به طوری که سال گذشته حتی ورزش پهلوانی و چوگان را نیز در یونسکو به نام خود ثبت کردند. البته ما مشکلی با ثبت ورزش پهلوانی به نام آذربایجان نداریم، اما باید توجه داشت که اگر این طور باشد، آذربایجان نیز بنا بر اسناد متقن تاریخی متعلق به ایران است.
این پژوهش گر در عین این که یادآور شد خوش بختانه دولت باکو تاکنون موفق نشده نظامی را در یونسکو به نام خود ثبت کند اما هشدار داد با توجه به اینکه بسیار پنهانی و به شدت قدرتمند در این زمینه کار میکند، میتوان با اطمینان گفت متاسفانه در دستیابی به این هدف نیز موفق خواهد شد. متاسفانه در این زمینه دولتمردان و نمایندگان مجلس ما از این مسالۀ خطیر درک کافی ندارند و از سویی فرهیختگان ما نیز امکان کار چندانی در این باره ندارند؛ دانشگاهها، روحانیت، ائمۀ جمعه و رسانههای کشور نیز حساسیت زیادی در این مورد نشان نمیدهند.
شاعر و پژوهشگر ارومیهای در ادامه به تشریح مغالطهای پرداخت که ملیت نظامی را با توجه به محل تولد او تحریف میکنند. وی توضیح داد: در زمانی که در جمهوری آذربایجان بودم، برخی از اهل ادب و سیاست این کشور به من مراجعه میکردند و میگفتند: نظامی اهل گنجه است و گنجه هم متعلق به ما. پس چرا شما اصرار دارید که او شاعری ایرانی و فارسیزبان است؟
من به آنها توضیح میدادم که این یک مغالطۀ عامیانه است؛ زیرا تعلق امروزین گنجه به جمهوری آذربایجان ملاک نیست، بلکه زمان زیستِ فرد، ملاکِ تعلق اهل یک خطه به یک ملیت است. گنجه در آن زمان متعلق به ایران بوده و نظامی خودش بارها این امر را در اشعارش تاکید کرده است. مثلاً در بیت مشهور «همه عالم تن است و ایران دل / نیست گوینده زین قیاس خجل». البته که حکمت حکیم نظامی و همۀ حکمای ایرانزمین متعلق به تمامی بشریت است و همه میتوانند از آن بهرهمند شوند، اما این واقعیت که افتخارِ داشتنِ چنین حکمایی متعلق به ایران و ایرانیان است، قابل چشمپوشی نیست.
دیوان ترکی نظامی، اثری جعلی است
مصطفی قلیزاد علیار در ادامه با تاکید بر جعلی بودنِ «دیوان تُرکی نظامی» افزود: زبان بسیار ساده و اشعار متوسط آن کاملاً مشخص میکند که جعلی است و اشعار آن با زبان امروز است نه هشت قرن پیش! البته برخی از محققان ایرانی نیز با کمتوجهی در این زمینه، دچار اشتباه شدهاند و این دیوان را بدون پژوهش و تحقیق، در ایران با نام «دیوان تُرکی نظامی» چاپ کردهاند.
کاری که خوشبختانه متولیان آن بلافاصله متوجه اشتباه خود شدند اما جریان پانترکیسم این قضیه را تا به امروز کش داده وهمچنان نیز تبلیغ میکند. لازم به ذکر است بحث ما دربارۀ این موضوعات، به خاطر نژاد و مواردی از این دست نیست؛ چنانکه همۀ انسانها، تُرک، عرب و … برای ما عزیز و محترماند اما بحث بر سر این است که با این عناوین، برخی میخواهند علیه ایران کار کنند و تاریخ را تحریف کنند.
موضوع بعدی سخنانِ این پژوهشگر تاریخ و ادبیات، تلاش دولت باکو در برچیدن اشعار فارسی نظامی از مقبرۀ این شاعر ایرانی بود. وی بیان کرد: در سال 1386 من در سفری که به جمهوری آذربایجان داشتم از نزدیک دیدهام دولت این کشور تمامی سردرها و کتیبههای ارزشمند فارسی را نابود میکنند و آنها را با الفبای لاتین ترکی جایگزین میکنند.
به همین خاطر من همان زمان طرحی دادم که دستکم از تمامی این آثار عکسبرداری کنیم و خوشبختانه این کار انجام گرفت. در سال 1391 که به این کشور سفر کردم دیدم اشعار فارسی به خط زیبای نستعلیق را از مقبرۀ نظامی کندهاند و جای آنها را با اشعار ترکی با الفبای لاتین پُر کرهاند! این فضاسازی برای این است که گردشگرانی که از کشورهای دیگر میآیند با دیدن این آثار فکر کنند نظامی یک شاعر تُرکیسرا و اهل جمهوری آذربایجان بوده است!
اتحاد صهیونیسم و پانترکیسم برای مصادرۀ نظامی و ابلیسسازی از ایران و ایرانی
قلیزاده علیار در پایان سخنانش جمعبندی کرد که جریان پانترکیسم در جمهوری آذربایجان، ترکیه و ایران در تلاش است تا نظامی را به عنوان شاعری تُرک و اهل جمهوری آذربایجان معرفی کنند. حتی در این راه، دولت باکو نسبت به ایران کینه در دلها میکارد و به تعبیر سیاسیون «ابلیستراشی» (demonization) علیه ایران و ایرانیان میکند.
وی گفت: در سال 1375 که برای اولین بار برای ماموریت فرهنگی به نخجوان اعزام شدم، اثری به من در مورد شخصیتهای این کشور دادند که در آن، بسیاری از شخصیتهای ایرانی مانند شیخ محمد خیابانی به عنوان دشمن «ملت تُرک آذربایجان» درج شده بودند. از دولتمردان، مجلس و دفتر مقام معظم رهبری میخواهیم دربارۀ این مسالۀ خطیر بیش از پیش حساسیت داشته باشند.
قلیزاده همچنین ضمن اشاره به تلاشهای جمهوری آذربایجان برای مصادرۀ میراث ملموس و ناملموس ایران تاکید کرد دولت باکو در این راه، هم با صهیونستها همکاری دارد و هم پول زیاد حاصل از نفت خود را به کار گرفته که این هدف خود را به راحتی جلو ببرد. به عنوان نمونه، چند سال پیش پول هنگفتی که به شهردار شهر رُم ایتالیا داد تا مجسمۀ نظامی را در این شهر نصب و زیر آن بنویسند: نظامی، شاعر بزرگ تُرک آذربایجان!
قلیپیزاده علیار در ادامه گفت: وزیر فرهنگ دولت جمهوری آذربایجان سه سال پیش مصاحبه و اذعان کرده «ما با اینکه نظامی به چه زبانی شعر گفته و اهل کجا بوده، نَسَبَش چه بوده، منابع تاریخی در مورد او چه گفته و خودش دربارۀ خودش چه گفته کاری نداریم؛ بلکه ما میخواهیم دو موضوع را در جهان به طُرُق مختلف اثبات کنیم: یکی اینکه نظامی تُرک بوده و دیگری اینکه اهل جمهوری آذربایجان بوده است و در این راه در حالی که نظامی یک شاعر ایرانی و فارسیگو نیست، ایران مانع ماست و به ما خیانت میکند!» این سخنان صریح، نهایت وقاحت و پُررویی این مقام دولت باکو را میرساند.
نظامی قلۀ منظومهسرایی در شعر و ادب فارسی است
دکتر سعید سلیمانپور، شاعر و مدرس دانشگاه سخنران بعدی نشست بود که در دو بخش سخنان خود را بیان کرد. در بخش اول، به جایگاه ادبی بینظیر نظامی و خودآگاهی او بر این امر پرداخت و تشریح کرد: مقبولیت عام یک مولفۀ مهم برای نقد ادبی آثار، حتی در رویکردهای نوین نقد ادبی است. از این نظر نظامی را میتوان شاعری در قلّه در نظر گرفت. در منظومهسرایی نیز تاکنون کسی را نزدیک به نظامی نمیتوان دانست.
صرفنظر از شاعران میانمایه، ما حتی اگر چهرههای شاخص ادب فارسی در این زمینه را بررسی کنیم، اهمیت نظامی به خوبی نمایان میشود. به عنوان مثال در این دسته و از بین تقلیدهای بسیاری که از نظامی شده، میتوان به «هفت اورنگ» جامی، امیرخسرو دهلوی و «سعدی هندوستان» اشاره کرد که جملگی اینها به گرد پای نظامی هم نرسیدهاند.
در بین این تقلیدها البته از دو نوع تقلید متفاوت نیز میتوان نام برد؛ یکی متعلق به فضولی بغدادی در «لیلی و مجنون» که در قالب و زبان آن تغیراتی داده است و دیگری «محمدحسن زلالی خوانساری» شاعر عصر صفوی، که امروزه گمنام است، اما من کار او را بسیار بزرگ و مبتکرانه میدانم.
تا قرن هشتم، هیچ شاعر تُرکیسرایی در مناطق آذربایجان و اران و شروان نداریم
بخش دوم سخنان شاعر و ادبیاتپژوه ارومیهای به مسالۀ تحریف هویتی نظامی اختصاص داشت. سلیمانپور در این باره تاکید کرد که این مساله که «نظامی شاعری تُرک بوده است»، بحث بسیار تاسفبرانگیزی است که درسالهای اخیر مطرح شده است. همانطور که ما ایرانیان حساسیت بسیار زیادی بر تمامیت ارضی کشور عزیزمان ایران داریم، باید مسائلی مانند تصاحب یک شاعر ایرانی همچون نظامی را نیز تجاوز و دستدرازی به تمامیت فرهنگی و تاریخی ایران عزیز تلقی کنیم. بیتفاوتی و پذیرش این تحریفات، کل تاریخ و فرهنگ کشور را زیر سوال میبرد.
دکتر سعید سلیمانپور در ادامه با اشارۀ ضمنی به جریانهای باورمند به ایدئولوی پانترکیسم، افزود: بنده در فضای مجازی و واقعی بارها به اشکال گوناگون دوستانه با این افراد مدّعی بحث کردهام؛ اما متاسفانه اینها نه علم را میپذیرند، نه تاریخ و مستندات متقن ادبی را و نه از میزانی منطق برخوردارند که بتوانند مدعای خود را دستکم به صورت منطقی تبیین کنند.
نکتهای که من هموراه از این افراد پرسیدهام این است که اگر شما میگویید زبان آذربایجان و اران و شروان، از هزاران سال پیش تُرکی بوده است، تا قرن هشتم هجری سه دیوان تُرکی برایم نام ببرید! بعد کار را سادهتر کردم و فقط یک دیوان خواستم؛ سپس از آنها خواستم که تا قرن هشت دستکم بگویند در فلان کتاب، شاعری بوده است در این مناطق چهار بیت به تُرکی سروده است! هر زمان که توانستید اینها را بیاورید میتوانید ادعا کنید که زبان آذربایجان و اران و نظامی نیز در آن زمانها تُرکی بوده است.
کتاب نزههالمجالس به تنهایی میتواند طومار دعاوی دروغین این جریان را در هم بپیچید؛ این کتاب مربوط به قرن هفتم، مشتمل بر حدود 300 رباعی از حدود 150 شاعر قرن پنج تا هفت مناطق آذربایجان و اران و شروان است؛ در این بین، حتی یک بیت به زبان تُرکی نمیبینید. در تمامی دانشنامههای معتبر جهان نیز هیچ کجا نمیبینید نوشته باشد نظامی شاعری تُرکیسرا بوده است؛ جز در قرن اخیر که این بحث به موضوعی سیاسی تبدیل شده است.در نتیجه همۀ ما موظفیم که نسبت به این مسائل حساس باشیم، چراکه پشت این مسائل علاوه بر خباثتهای سیاسی، ناآگاهی برخی افراد نیز دخیل است و درنتیجه باید در این باره روشنگری نیزانجام دهیم.
پس از قرآن، شاهنامه پرتاثیرترین متن در تاریخ ادبیات ایران بوده است
سخنران پایانی نشست روز گرامیداشت نظامی، دکتر سجاد آیدنلو، شاهنامهشناس و استاد برجستۀ زبان و ادب فارسی بود. آیدنلو موضوع بخش نخست سخنرانی خود را «نظامی و فردوسی و شاهنامه» عنوان کرد و افزود: به دلیل جایگاه بسیار والای فردوسی و شاهنامه در تاریخ فرهنگی، ادبی و اجتماعی ایران، به جرات میتوان گفت پس از قرآن کریم، پرتاثیرترین متن در تاریخ فرهنگ و ادبیات ایران، شاهنامۀ فردوسی است و در این سخن هیچ مبالغهای نیست.
به همین دلیل، طبعاً نظامی گنجوی نیز تحت تاثیر شاهنامه و فردوسی بوده است. نظامی در چندین جا با القاب و صفاتی از فردوسی یاد کرده است: «دانای طوس»، «حکیم»، «چابکاندیشه»، «سخنسنج ترازو به دست» و «مرد ایزد شناس» از این جمله است.
یا در بیتی دیگر: «زت اریخها چون گرفتم قیاس /هم ازنامۀ مرد ایزد شناس»؛ در این بیت، تعبیر «مرد ایزدشناس» برای ما بسیار قابل تامل است. این نشان میدهد که نظامی چنان به محتوای شاهنامه تسلط داشته که جهانبینی توحیدی و یزدانی فردوسی را به خوبی شناخته و چنین تعبیری را برای او به کار برده است. اینها و موارد متعددی مانند آن، اثبات میکند که شعرای آذربایجان، اران و شروان و محیط ادبی و فرهنگی این مناطق از دیرباز، شاهنامهگرا و شاهنامهدوست بوده و بخشی از مهمترین و دقیقترین تلمیحات شاهنامهای تاریخ ادب پارسی در منظومههای شاعران مربوط به این مناطق بوده است.
قطعی بودنِ هویت ایرانی نظامی بر اساس مقدمۀ لیلی و مجنون
بخش دوم سخنان شاهنامهشناس شهیر ارومیهای دربارۀ موضوعاتی بود که دستمایۀ برخی از جاعلان و غرضورزانی قرار گرفته که با تمسک به آن، نظامی را شاعری غیر ایرانی معرفی میکنند.
در سالهای اخیر دربارۀ هویت و فرهنگ ایران و ایرانی، دربارۀ موارد گوناگون همچون فردوسی، نظامی، قطران، حافظ، نوروز، تخت جمشید و…، جعلها و تحریفات زیادی انجام گرفته است. چون برنامۀ امروز به مناسبت روز بزرگداشت نظامی است، در اینجا میخواهم به یکی از دستمایههای جعل و تحریف دربارۀ این شاعر ایرانی بپردازم: در مقدمۀ منظومۀ لیلی و مجنون، نظامی چگونگی سرایش منظومه را بدین شکل مطرح میکند که روزی قاصد شروانشاه نزد من آمد و پیغام شاه را برای من آورد که باید منظومۀ لیلی و مجنون را به نظم بسرایی. گزیدۀ منظوم این بخش بدین شرح است:
«درحال رسید قاصد از راه / آورد مثال [فرمان]حضرت شاه
بنوشته به خط خوب خویشم / ده پانزده سطرنغز بیشم
کای محرم حلقۀ غلامی / جادو سخنِ جهان،نظامی
خواهم که به یادعشق مجنون / رانی سخنی چو دُر مکنون
در زیورپارسی و تازی / این تازه عروس را طرازی
دانی که من آن سخن شناسم / کابیات نو ازکهن شناسم
ترکی صفت وفای ما نیست / ترکانه صفت سزای ما نیست
آن کز نسب بلند زاید / او را سخن بلند باید»
در اینجا به طور مشخص، دو بیت آخر، ابیاتی بسیار قابل تامل اند که یکی از دستمایههای جعل و تحریف هویت ایرانی نظامی نیز میشود؛ بدین قرار که بر اساس این ابیات ادعا میکنند که نظامی میخواسته «لیلی و مجنون» را به تُرکی بسراید، اما پادشاه مانع این کار شده است.
در حالی که، چنین تفسیری از این ابیات نادرست است. اگر به مراتب سخن در ابیات توجه کنیم، کاملاً آشکار است که پادشاه به نظامی دستور فرستاده که لیلی و مجنون را در «زیور پارسی و تازی» بسراید و در اینجا اصلاً نظامی از اینکه او میخواهد به فارسی یا ترکی بسراید، سخنی نگفته است.
در ادامه پادشاه میگوید وفای ما در قبال سرودنِ این اثر توسط تو –یعنی نظامی- مانند تُرکان نیست. صفت مشخص مورد نظر پادشاه در این بیت، بیوفایی است که یکی از صفات منسوب به تُرکان در تاریخ ادبیات است. در سنت ادبیات ایران، تُرکان در معنای نژادی و تباری، به ویژگیهای منفی و مثبتی مشهورند؛ مثبت مانند زیبارویی و منفی مانند بیوفایی.
در واقع در این بیت، پادشاه میخواهد بگوید که من در ازای به نظم کشیدنِ «لیلی و مجنون» به تو پاداش میدهم و مثل تُرکان نیستم که دستور انجام کاری را بدهم و مزد آن را نپردازم. در اینجا باید توجه کرد که تُرکان هیچ ارتباط و نسبتی به لحاظ نژادی، فرهنگی، تباری و هویتی با آذربایجان و آذربایجانیها ندارند. البته که بحث زبان امروزین آذربایجان مقولۀ دیگری است و همۀ ما به زبان مادری و محلی امروزین خود افتخار میکنیم؛ همچنان که به زبان ملّی فارسی خود نیز افتخار میکنیم.
ما ایرانیان؛ «یک ملت، یک فرهنگ و یک هویت به نام ایران و ایرانی»
زبانهای محلی و مادری در ایران، در قالب هویت و فرهنگ ایرانی باید مطرح شوند. اما اگر زبان دستمایۀ هویتسازی شود، دستمایۀ ملتسازی شود، این اشتباه است. بدینسان تُرکیزبانان و کُردیزبانان و … ایرانی، هویتشان، ملتشان، ملیتشان و فرهنگشان ایرانی است.
اگر کسی بنا باشد بر اساس زبان مادری کُردی بگوید من ملّت کُرد هستم این نادرست است. کُردیزبانان ما ایرانیاند و به لحاظ هویتی و تباری، کوچکترین فرقی بین یک کُردیزبان سنندجی و سردشتی با یک تبریزی و شیرازی وجود ندارد.
تاریخ، ادبیات و علم اینها را به ما میگوید، حال اگر کسی به هر دلیلی این گزارههای علمی را نمیپسندد، این یک عقیدۀ شخصی و البته به جای خود محترم است، اما دیگر نمیتوانند به عنوان یک گزارۀ علمی و بیانیه اعلام و به دیگران تعمیم دهند. تمام اهالی ایران، با مشخصههای هویت مشخص و پُرپیشینۀ ایرانی و با زبان ملّی ارزشمند فارسی در کنار زبانهای محلی و مادری ارزشمند نواحی مختلف ایران، ایرانیاند؛ «یک ملت، یک فرهنگ و یک هویت به نام ایران و ایرانی».
این سخنان دکتر آیدنلو که با تشویق پرشور حاضران در نشست مواجه شد، حُسن ختام بخش دوم سخنان ایشان در نشست تاریخی گرامیداشت نظامی در ارومیه بود و نکتۀ پایانی سخنرانی ایشان نیز به تذکری دربارۀ کلیدواژههایی اختصاص یافت که دستمایۀ جعل و تحریف فرهنگ و هویت ایرانی میشود.
تقسیم ایرانیان بر اساس زبان و مبتنی بر کلیدواژههای فارس و تُرک و کُرد و … اشتباه است
نویسندۀ ارومیهایِ صدها آثار ادبی در حوزۀ زبان و ادب فارسی تشریح کرد: یکی از کلیدواژههای نادرست که دستمایۀ جعل و نفاق نیز میشود، کلیدواژۀ «فارس» است. از منظر تباری و نژادی و هویتی،ما فارس نداریم. هویت فارس نداریم، ملّت فارس نداریم، شاعر فارس نداریم. این اصطلاحات نادرست است.
فارس نام استانی در ایران بوده که در طول تاریخ ایران به دلیل اینکه دو سلسلۀ تاثیرگذار هخامنشیان و ساسانیان از آنجا برخاستند، بنا بر قاعدۀ ادبی مَجاز، در متون عربی و بعضاً یونانی، فارس را به معنای ایران به کار بردهاند. مثلاً وقتی میگفتند «ملوک الفرس»، یعنی پادشاهان ایران، که آذربایجان و کردستان و خراسان و کلیۀ نواحی ایران را نیز شامل میشده است.
برخی به اشتباه اینگونه تلقی میکنند که فارس یک نژاد و هویت جدایی است که در برابر هویت تُرک و کُرد و لُر و … قرار دارد. اینگونه نیست، ما یک هویت ایرانی داریم که تمامی مناطق و زبانها و گویشهای رایج در ایران را دربرمیگیرد. زبان فارسی زبان ملّی ایرانیان است، نه یک هویت مشخص و جدایی به نام فارس. بر اساس همین نکاتی که عرض کردم، نظامی خود را «دهقان فصیح پارسیزاد» لقب میدهد که در اینجا پارسی به معنای ایرانی است نه فارس در تلقی اشتباه امروزین.
بر همین اساس بنده از اهالی رسانه نیز خواهش میکنم که از اصطلاحاتی مانند فارس، تُرک، کُرد، لُر و … استفاده نکنند؛ چراکه این کار مقدمۀ دیگریسازی و در ادامه نیز مقدمۀ ملتسازی در درون کشور میشود و یکپارچگی و وحدت ملی ایران را با مخاطره مواجه میکند.
اگر هم اصراری برای تقسیمبندی افراد بر اساس زبان است، از اصطلاحات فارسیزبان، تُرکیزبان، کُردیزبان و … استفاده کنند. البته که بهتر است معیار تقسیمبندی در درون یک کشور متحد و یکپارچه، معیار جغرافیایی باشد؛ چنانچه سنت ادبی و تاریخی ما نیز بدینگونه بوده است. مانند خراسانی، سنندجی، تبریزی، شیرازی و … .اگر چنین باشد، تداخل و تناقضی هم با هویت تاریخی و درازدامن ایرانی پیدا نخواهد شد.
در نگاه انسانی تمامی انسانها برای ما کاملاً عزیز و محترم هستند، اما در مسائل هویتی نمیتوان به تاریخ و فرهنگ و علم بیتفاوت بود؛ بر این اساس، برای من ارومیهای که نسل در نسل اهل ارومیهام و زبان مادریام با افتخار تُرکی آذربایجانی است، یک ایرانی سنندجی و بوکانی و شیرازی و …، هزاران برابر مهمتر از یک نفر اهل ترکیه است.
همین طور برای یک ایرانی سنندجی و بوکانی نیزیک ایرانیِ اهل تبریز و شیراز، هزاران برابر از یک اهل اربیل عراق مهمتر است. باز هم تاکید میکنم بحث بنده به لحاظ انسانی نیست–که همۀ انسانها برابر و محترم و عزیزند-بلکه صرفاً از نظر هویتی و فرهنگی عرض کردم.
نیما عظیمی در همین پایگاه خبری نوشت:
در باب تحریف نظامی گنجوی
امروز با خیال پوچِ قبیله گرایانِ ایرانستیز در دزدی و به چنگ آوری غیرمجازِ چهره های فرهنگی و تاریخی ایران زمین و دست درازی در نام و نشانِ ملّی ایرانیان روبروایم؛ بی گمان همه ی این کُنش های ضدایرانی، ریشه در تاریخ دارد. امروز این پس ماندگانِ شورویِ کمونیستی، هیچ از تاریخ و ادب ایران زمین نمی دانند؛ جماعتی که عَقایدشان هرگز از دست عُقده هاشان درپناه نیست!
بی گمان هر پژوهنده ای که دارای عقلی سلیم و مشاعری درست است، برای شناخت «نظامی گنجوی»، سراغِ «شعبده بازان» را نخواهدگرفت! شیادانی که با شگردهای عوام فریبانه ی خود، درتلاش اند از داخلِ کلاهی آلوده به حیله و نیرنگ، یک «نظامی گنجوی» با هویت و زبان «تورکی» را بیرون آورده و به خورد تماشاگرانی دهند که همگی «ملغمه ای از بی سوادی و بی شعوری اند»
پرواضح است که هر پژوهنده ی اهلِ تفکر و دارای تاملی، برای شناخت «نظامی گنجوی» به سراغِ بزرگانِ صاحب قلم در پهنه ی بی کران ادبیات فارسی خواهد رفت.
«دکتر غلامحسین یوسفی» در اثر گرانبهای خود «چشمه ی روشن»، آورده اند : این که اشخاص یا وقایع تاریخی، خمیرمایه ی منظومه های تاریخی واقع شوند، در ادبیات شرق و غرب، نظایربسیار دارد. از این رو «مانزونی»، شاعر و رمان نویس معروف ایتالیایی، نوشته است : «همه ی آثار بزرگ شعری، پایه و بنیادشان، حوادثی ست که ” تاریخ ” به آنها ارزانی داشته است.» ۱
در پهنه ی شعرفارسی، نظامی گنجه ای در سرودن داستان های عاشقانه، هنر و توانایی بسیار به خرج داده است. راز تاثیر مثنوی های بزمی نظامی در طول قرن ها، در این بیان هنری، گرم و شورانگیزاست که «سرگذشت ها» و مضامین دلکش را درخود پرورانده است. منظومه ی «خسرو و شیرین» او درخششی ویژه دارد و اوج هنر نظامی گنجه ای است. این داستان، سرگذشت عشق «خسروپرویز» پادشاه سلسله ی ساسانی ایران زمین با «شیرین» شاهزاده ای ارمنی ست که بنابر دریافت «آرتورکریستین سن»، ظاهرا از داستانهای اواخر «عهد ساسانی» بوده است. به هر روی، چنین می نماید که بخش عمده ای از خسرو و شیرین نظامی، سرگذشتی ست عاشقانه در محیطی اشرافی. ۲
شیرین که در زیبایی، بی نظیر و در حسن و کمال معروف بود، خسرو پرویز را به سه چیز موجب شد؛ شیرین، اسب شبدیز و باربدِنوازنده و موسیقی دان. ۳
باری! بااین تفاصیل، قطعا حماقت درتاروپودِ آن نفرات فوران می کند که دست روی «تُرکیزه» کردن شاعری ایران پرست گذاشته اند که حتی نامِ اسب خسروپرویزساسانی،(شبدیز) را در منظومه ی خود آورده است.
نه از شیرین جدا میگشت پرویز
نه از گلگون گذر میکرد «شبدیز»
اینان با این حجم از لاطائلات بافی، به راحتیِ آب خوردن، حتی سلسله ی ساسانی ایران را انکار می کنند! چشم پوشی بر این حقایق محکم ادبی تاریخی، تنها و تنها مختص همان فرومایگانی ست که تلاش می کنند نظامی را سربازستایشگرِ «اغیار» معرفی کنند. اما این «شعبده بازان»، این بار نیز «ره به ترکستان برده اند» و درنهایتِ درماندگی، یک بیتِ جعلی و مضحک و سراسرایراد را دست و پا کرده اند و چسبانده اند به نظامی گنجوی :
پدر برپدر مرمرا ترک بود
به فرزانگی هریکی گرگ بود!
این در حالی ست که باتوجه به شیوه ی شاعری و قدرت نظامی گنجوی در آفرینش صنایع ادبیِ بی بدیل؛ انتساب این بیت به او، درحکم یک لطیفه است! این بیت، حتی قافیه ی درستی هم ندارد! بیتی که حتی تک بیت گویی هم نیست! شگفت آوراست که این کم مایگان، صفت فرزانگی را به گرگ نسبت می دهند! این چه آرایه ای ست؟! البته اگر «درندگی» میگفت، صفت درستی برای همه ی «گرگ» هایی بود که دندان و چنگال استعماری خود را روی «گربه»ی نازنین خاورمیانه تیز کرده اند!
درماندگان قبیله گرا به قصدِ تعرض و دزدی، جسارت کرده و قدم در پهنه ی شکوه مند ادبیات فارسی ایران زمین گذاشته اند؛ غافل از اینکه در همین تک بیتِ تمثیلی حضرت حافظ، مستحیل خواهندشد :
ای مگس! عرصه ی(حضرت) سیمرغ نه جولانگه توست/ عِرض خود می بری و زحمت ما می داری!
بابرنامه، دست روی شاعری گذاشته اند که الگوی شیادشان یعنی رژیم باکو در اقدامی شرم آور و گستاخانه! در یکی از نسخ، دست در منظومه ی نظامی گنجوی برده و در ترجمه ی ترکیِ چاپ باکوی آن، ابیات طلایی این شاعر در ستایش ایران را حذف کرده اند!
همه عالم تن است و «ایران» دل
نیست گوینده زین قیاس خجل
چون که «ایران» دل زمین باشد
دل ز تن به بود یقین باشد
هم اینان وقتی موزه ی «مترو پولیتن» نیویورک با نمایش نسخِ خطی آثار نظامی گنجوی، از وی به عنوان یکی از پیشگامان زبان و ادب فارسی یادکرد، دچارآشفتگی و هذیان های روحیِ سرسام آوری شدند.
اما دچار سرسام های بیشتری نیز خواهندشد؛ اگر بشنوند که این شاعرپارسی گو در سبب نظم «خمسه» یا «پنج گنج» آورده است :
«ترکی صفت وفای ما نیست
ترکانه سخن، سزای ما نیست»
۱ غلامحسین یوسفی، چشمه ی روشن، چاپ اول، انتشارات علمی ۱۳۶۹. ص. ۱۷۳
۲ غلامحسین یوسفی، همان، ص. ۱۷۲
۳ غلامحسین یوسفی، همان، ص. ۱۷۵