نسبت تشیع اقتداگرا با اخلاق
محمدرضا یوسفی، استاد دروس خارج فقه حوزهی علمیهی قم در کانال تلگرامی خود نوشت: «در یادداشتهای پیشین بیان شد که جریانی در حال رشد است که به نام تشیع، اصالت را به قدرت داده، برای آن تقدس قائل شده و در تعامل قدرت با عدالت، به تقدم قدرت بر عدالت نظر داشت. چالش دومی که این دیدگاه با آن مواجه است، چگونگی تعامل قدرت با اخلاق است. آیا قدرت بدون چارچوب اخلاقی عمل کرده و برای بقای خود، قواعد اخلاقی را زیر پا خواهد گذارد.
به نظر پناهیان، شیطان به دلیل ولایت ناپذیری از درگاه الهی رانده شد. از این رو هدف از ادیان و اسلام، ولایت پذیر شدن انسان بوده است. به اعتقاد او انقلاب، دفاع هشت ساله و مبارزات مردم نیز با هدف تثبیت ولایت پذیری بوده است که امروز این ولایت در فقیه حاکم تبلور دارد. از نظر وی ولایت جوهر دین است و آنان که راه تبعیت از ولایت را طی نمی کنند در ولایت شیطان وارد شده اند.
او با تمسک به روایتی از امام صادق، انسان ولایتمدار فاقد اخلاق را مقدم بر انسان اخلاق مدار فاقد ولایت می داند. سپس نتیجه می گیرد که تاریخ بشر، دلالت بر این دارد که اصلیترین امتحان بشر، ولایتمداری او بوده و اصلیترین حکمت همه تحولات اجتماعی از آغاز قیام مردم تا انقلاب و تا به امروز، تثبیت ولایتمداری در ایران بوده و از این به بعد نیز فلسفه همه تحولات اجتماعی، امتحان ولایتمداری است.
پناهیان، فلسفه انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی را برقراری یک جامعه ولایتمدار بیان می کند. به نظر او، وظیفه همه ما این است که «نظام ولایی» را به عنوان نظام جایگزین دموکراسی به جهان معرفی کنیم ( 16 / 6 / 1390). این دیدگاه دقیقا تحریف مبارزات مردم ایران، انقلاب و بعد از آن است. این در حالی است که زمان زیادی از این وقایع نگذشته و هنوز حافظه تاریخی پابرجاست.
این جریان قائل به قدلست قدرت، با مشکلات زیادی در مواجهه با تاریخ اسلام، ایران و چارچوبهای دینی مواجه است. از این رو برای پیشبرد افکار خویش به ارائه قرائتی مخدوش و تحریف شده از تاریخ صدر اسلام، انقلاب، مبارزات مردم، دوران دفاع دست زده، همه را در راستای تثبیت ولایتمداری و تبعیت از ولایت که در این دوران همان فقیه حاکم است، بیان میکند.
یکی از موانع مهم جریان اقتدارگرای شیعی، موازین مسلم اخلاقی است. هر حکومتی موظف به رعایت این موازین است. چنانچه امیرالمومنین در نهج البلاغه بارها بر آن تاکید کرده است. و این امر با تبعیت محض از فقیه حاکم ناسازگار است.
در ابتدا این جریان سعی میکند به تقلیل ارزش اخلاق از منظر دینی بپردازد. پناهیان با بی اعتبار خواندن سند روایت « انَّما بُعِثتُ لِاُتمِمَّ مکارم الأخلاق» به نفی مأموریت اخلاقی انبیا و هدف از بعثت پیامبر اسلام می پردازد. ( اندیشه ما، 16 / 2 / 1402). همچنین او اخلاق را به خودی خود ارزشمند نمی داند. زیرا ممکن است برخی از خصوصیات اخلاقی مانند مهربانی منشأ ژنتیکی داشته باشد و یا برخی صفات نیک در حیوانات مانند وفاداری در سگ نیز هست. او می گوید: « بسیاری از اوقات، حیوانات هم این صفات اخلاقی را دارند، مثلاً وفاداری در سگ هست. یعنی ما میخواهیم به جایی برسیم که مانند سگ، وفادار باشیم؟!» ( خبرگزاری فارس، 7 / 1 / 1402) به عبارت دیگر، پرسش ایشان این است که آیا برای انسان مانند سگ شدن کمال است؟. نتیجه اینکه اخلاق نه می تواند هدف باشد و نه می تواند کمال باشد. از این رو تقوی و سعی را جایگزین اخلاق می کند.
اما داستان در این مرحله پایان نمی پذیرد. وی معتقد است در طول تاریخ، بهویژه در صدر اسلام، بسیاری از اوقات که میخواستند جلوی انبیاء و خصوصاً جلوی پیامبر و امیرالمؤمنین بایستند، با اخلاق، جلوی دین و ولایت و اسلام ناب ایستادند. ( خبرگزاری فارس، 7 / 1 / 1402)
او به برخی از برداشت های سطحی و یا جانبدارانه افرادی که به انتقاد از امیرالمومنین پرداختند، اشاره میکند و به گونه ای، انتقاد به زیر پاگذاردن اصول اخلاقی را از سوی امیرالمومنین می پذیرد اما به نظر او، این انتقادات از این رو نادرست است که آنان باید ولایت پذیر باشند، هر چند به نظرشان اصول اخلاقی زیر پا گذارده شده است.
او فرض می کند که انسان بدون دین می تواند اخلاق مدار کامل باشد و این اخلاق مداری در تقابل با اساس دین یعنی ولایت قرار گیرد. از منظر وی، اخلاق جزئی از دین محسوب نمیشود، امری جدا و مستقل از آن است. از این رو فرض تقابل را بیان می کند. بدین ترتیب و در نهایت، نقد حکومت فقیه از منظر رعایت چارچوبهای اخلاقی را در تعارض با دین که حقیقت آن همان ولایتمداری و تبعیت محض از فقیه حاکم است، می داند.
تمامی تلاش جریان تشیع معطوف به قدرت و اقتدارگرا، قداست بخشیدن به قدرت است. از این دیدگاه راهی باز می شود که برای حفظ قدرت می توان موازین اخلاقی را زیر پا گذارده و در یک کلمه، اخلاق را ذبح کرد. چنانچه به نظر می رسد اصل این دیدگاه نیز زیرپا گذاردن اخلاقی است که دین بر آن تاکید دارد. این جریان برای دین و ایران خطرناک است.»
انتهای پیام